دعاهايي كه از ائمه وارد شدهاند، دنيايي از معارف هستند. تنها اين نيست كه حوائج را از خدا بخواهيم. دعاي عرفه امام حسين(ع) راز و نيازي توأم با اظهار بندگي و معرفت به پروردگار است.
اشتراک گذاری :
اشاره: اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: “... و کل يوم لايعصي الله فيه فهو عيد؛ و هر روزي که گناه نکني روز عيد است.” حال چگونه ممكن است، «عرفه» روز دعا و نيايش، روز تضرع و راز و نياز به درگاه خداوند يكتا، براي مسلمين عيد نباشد؟ نهم ذيالحجه را اگرچه عيد نام ننهادهاند اما بيشك اين روز از اعياد بزرگ است؛ روزى كه حق تعالى بندگان خويش را به عبادت و طاعت خود خوانده و سفره احسان خود را بر ايشان گسترانيده و شيطان در اين روز حقيرتر، راندهتر و خشمناكتر خواهد بود.
همزمان با نهمين روز از ماه ذيالحجة الحرام كه به روز دعا و نيايش ملقب شده، خبرنگار تقريب گفتوگويي را با دكتر سيد محسن ميرباقري، قرآنپژوه نامآشنا و استاد دانشگاه، درخصوص فلسفه و آداب نيايش و دعا، ترتيب داده كه متن آن به شرح زير است:
س: آقاي دكتر، اگر موافق باشيد گفتوگو را از سر نياز انسان به دعا و نيايش آغاز كنيم. اينكه اساسا چرا انسان دعا ميكند و فطرتا به نيايش علاقهمند است؟
اين بحث را با اين شريفه از قرآن كريم آغاز ميكنم. «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ؛ آيه ۱۸۶ از سوره مباركه بقره. خداوند كريم از آيه ۱۸۳ سوره بقره، سلسله آياتي را به روزه در ماه مبارك رمضان كه ماه عبادت و رويآوردن به خداست اختصاص داده است تا آيه ۱۸۷. در اين ميان يكباره بحث روزه را قطع ميكند و يك آيه را به دعا ميپردازد. گويا ميخواهد اين نكته را القا كند كه در ماه رمضان كه ماه روي آوردن به خدا و ذكر و اظهار بندگي خداست، دعا اهميتي خاص دارد؛ با اين عبارات كه «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ...؛ هرگاه بندگان من درباره من از تو سؤال كنند من به آنها نزديكم». بعد ميفرمايد «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» هر خوانندهاي كه مرا بخواند و مرا صدا بزند او را اجابت ميكنم. آنگاه «فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»؛ پس ميبايست بندگان من هم مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند، باشد كه به راه رشد و تعالي نائل شوند. در اين آيه، بندگان به دعاكردن دعوت ميشوند به اين معنا كه خداوند، دعا و توجه به خدا را با هم ادغام ميكند. ميفرمايد «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ»؛ نميگويد «تو بگو كه من به آنها نزديكم»؛ بلكه خداوند خودش را با بندگان مطرح ميكند گويا خود به بندگان خطاب ميكند كه من به شما نزديكم و در اين خطاب هيچ كسي را واسطه قرار نميدهد. بعد از آن نيز وعده اجابت دعا ميدهند؛ «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» هر خوانندهاي كه مرا بخواند من او را اجابت ميكنم. گويا خداوند درخواست ميكند كه بندگان من بياييد، خصوصا در ماه رمضان كه ماه ضيافت الهي است مرا بخوانيد. بيشك خداوند به دعاي ما نيازي ندارد، اين خواندن خداوند براي ما يك نياز است. ما انسانها در هر زمينهاي به خدا نياز داريم. در قلب و فطرت ما روح خداجويي وجود دارد كه اگر به او پاسخ بگوييم خودمان را به نتيجه مطلوب رساندهايم مثل تشنهاي كه خود را به آب رسانده است؛ اما اگر به اين روح خداجويي پاسخ مناسب ندهيم، تشنگي در وجود ما ميماند. پس يك جهت دعا اين است كه ما بايد به خدا توجه كنيم و از او درخواست داشته باشيم. خود دعا موجب ارتباط است. لازمه دعا ذكر است و ذكر خدا و ارتباط با خدا ما را به آرامش ميرساند. از سوي ديگر، ما نيازهاي بسياري داريم، نيازهايي در امور مادي و معنوي و دنيوي و اخروي. سؤال اينجاست كه اين نيازها را بايد كجا برآورده كنيم، آيا ملجأ و پناهگاهي غير از خدا وجود دارد؟ بيشك خود خدا و اسبابي كه او براي ما قرار داده مانند اولياي الهي، قرآن و نماز تنها راههاي ارتباطي ما با او هستند. اينها چيزهايي است كه خداوند خود قرار داده است و مگر غير از اين ملجأ و مأواي ديگري هم هست؟ سؤال اين است كه آيا انسان بدون مأوا و ملجأ ميتواند در اين دنيايي كه دائما با بحرانها و افت و خيزهاي همراه هست، زندگي كند؟ آيا بدون ملجأ و پناهگاه انسان آرامش خواهد داشت؟ «أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشيد كه با ياد خداست كه دلها به آرام ميگيرد». دعا وسيله ارتباطي ما با خداست، دعا سلاح مؤمن است. نكته ديگري كه در اين آيه است و جهت نياز ما به دعاست، اين است كه ميفرمايد اگر بندهاي مرا بخواند من اجابت ميكنم. انسان در معضلات دوست دارد يك نفر او را اجابت كند؛ يعني اساسا به يك اجابتكننده نياز دارد. پس ما از يك طرف نياز به خدا داريم و از سوي ديگر نياز به ارتباط با خدا داريم و دعا از بهترين راههاي ارتباط است. حتي درباره نماز شب، قرآن تعبير دعا به كار ميبرد چون در نماز ما خدا را ميخوانيم و صدا ميزنيم؛ ميفرمايد «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ؛ بيداردلان شب براي خلوت با خدا بستر تهي ميكنند، پهلوي خود را از بستر جدا ميكنند و پروردگار خود را ميخوانند از روي ترس و طمع»؛ هم به او پناه ميبرند از آنچه كه ناملايم است و هم طمع دارند به آنچه كه نزد خداست و ممكن است به آنها عطا شود. پس اولين سر نياز، ارتباط با خداست. دومين سر آن، رفع مشكلات و حوائج است. سوم، خود دعا ما را به كمال و رشد ميرساند. در ادامه همان آيه ۱۸۶ سوره بقره ميفرمايد وقتي بندگان من درباره من از تو سؤال كردند من به آنها نزديكم و هر خوانندهاي كه مرا صدا بزند دعوت او را اجابت ميكنم. بعد نتيجه ميگيرد كه بندگان من هم بايد مرا اجابت كنند، البته اجابتي كه منظور اين آيه است. من آنها را دعوت كردم به دعا و دست بلند كردن به سوي من، اين را اجابت كنند و دعوت مرا بپذيرند و دست بالا آورند و دعا كنند. «...وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ؛ به وعده اجابت من ايمان بياورند...»، وقتي من ميگويم «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» باورشان بشود. اگر اينگونه باشند «لعلهم يرشدون؛ اين كار اميد است كه آنها را به رشد و تعالي و راه مصلحت و حقيقت نائل كند». يعني در اثر خود دعا هم ارتباط با خدا برقرار ميشود، هم حاجتمان را ميگيريم و هم ما را به رشد و تعالي ميرساند. چه عملي اين اندازه ارزشمند است؟
س: شما از بحث اجابت دعا صحبت كرديد. در خصوص اجابت توضيح بفرماييد.
بايد دانست كه ما نياز خود را به درگاه خداوند عرضه ميداريم، در پاسخ ممكن است عين درخواست را به ما عطا كنند كه خيلي مواقع اتفاق ميافتد و فورا هم ميدهند ولي اين يك حالت اجابت است؛ حالت دوم اين است كه زماني مصلحت هست اجابت خواسته ما به تأخير بيفتد و در طول زمان خداوند حاجت ما را برآورده كند. گاهي اوقات هم آن خواسته به مصلحت ما نيست و خداوند چيز ديگري را به ازاي آن دعا به ما عطا ميكند. اينها شكلهاي مختلف اجابت است. ما نبايد تصور كنيم كه وقتي خداوند وعده اجابت دعا داده است، اگر چيزي خواستيم و اجابت نشد پس آن وعده نعوذبالله دروغ است. اجابت اين است كه وقتي ميگوييم ياالله به ما بگويند بله و جواب ما را بدهد. عدم اجابت اين است كه به انسان محل نگذارند. حال آنكه امكان ندارد دستي به سوي خداوند بالا برود و خالي برگردد، يا عين حاجت را به او ميدهند يا چيزي بهتر از آن را ميدهند يا بلايي را از او دفع ميكنند يا خواسته ديگري كه به مصلحتش است ولي نخواسته، برآورده ميكنند. وقتي خداوند وعده اجابت داده، اين وعده حتما محقق ميشود؛ «إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ؛ خداوند هرگز از وعدههاي خود تخلف نميكند».
س: اينكه ميگويند گناهان مانع از اجابت دعاست، به چه معناست و اين موضوع چگونه با آنچه كه شما فرموديد مبني بر اينكه خداوند هيچ خوانندهاي را رد نميكند قابل جمع است؟
اين بيشتر به اين معناست كه گنهكار حال دعا و توفيق دعا نمييابد. در جايي دارد كه «أن الله لا يستجيب دعاء من قلب غافل لاه؛ خداوند دعايي را كه از دل در غفلت و لهو برآيد، برآورده نميكند». شايد دليلش اين باشد كه اينچنين دعايي واقعا دعا نيست.
دعا، لفظ تنها نيست؛ به اين معنا كه بايد طلب از خداوند از دل صورت گيرد و لفظ هم با آن همراه و هماهنگ باشد. هر دو بايد در كنار هم باشد.
اگر كسي غذاي حرام ميخورد، اين غذاي حرام، حال معنوي را از آن فرد ميگيرد و ارتباط قلبي او با خدا سخت ميشود و به دعا موفق نميشود؛ وگرنه اگر كسي در اضطرار قرار گيرد و از صميم دل چيزي از خدا بخواهد هر كس باشد خداوند اجابت ميكند. از مشركين كه بدتر نيست. قرآن ميفرمايد كه مشركين وقتي در غرقاب هلاكت قرار ميگيرند يك لحظه خالصانه خدا را ميخوانند «دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِينَ»، ما نجاتشان ميدهيم. يك لحظه ياالله گفتن خالصانه كافي است.
آنچه كه مانع از استجابت دعاست، گناهاني است كه در حقيقت مانع از دعاي واقعي بوده است. دلي كه آلوده به گناه شده و دلي كه محبت به گناه در آن است، توفيق دعاي از صميم قلب را نمييابد. اگر همان گنهكار يك حالت واقعي به او دست دهد و از صميم دل بگويد ياالله، اجابت ميشود اما متأسفانه گناهان معمولا مانع از رسيدن به چنين حالتي است.
دعا مراتب دارد از لفظ تا معنا. اينكه انسان با چه حالتي دعا كند خيلي در اجابت دعا مهم است.
س: دعا، قبل از اسلام و در ميان ديگر اديان الهي چه جايگاهي داشته است؟
در آثار انبيا گذشته در تورات و انجيل موارد بسياري از دعا را ميبينيم. زبور حضرت داوود(ع) كتابي است شبيه كتابهاي دعاي ما. صحيفه سجاديه را زبور آل محمد(ص) ميخوانند؛ چنين تشبيهي بين اين دو، نشان از آن است كه زبور داوود(ع) از اين جنس بوده است.
براي پاسخ اين سؤال كافي است به خود قرآن مراجعه كنيم، خداوند از همه انبيا دعا نقل ميكند. حضرت آدم(ع) همين كه گرفتار آن خطا شدند، بلافاصله گفتند خدايا ما بد كرديم اگر ما را نيامرزي «وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛ ... ما حتما از زيانكاران خواهيم بود». خداوند دعاهاي بسياري از حضرت ابراهيم(ع) نقل ميكند كه بسيار هم زيباست. در آيه ۴۰ سوره ابراهيم، دعاي بسيار زيبايي است كه خوب است ما هميشه اين دعا را در قنوت نمازمان بخوانيم «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء؛ خدايا من و ذريه مرا از اقامهكنندگان نماز قرار بده، خدايا اين دعا را مستجاب كن و بپذير».
در دعاهاي ديگري نيز از ابراهيم داريم كه مانند پايان اين آيه دعا ميكند كه خدا اين دعا را بپذيرد. وقتي ايشان خانه كعبه را ساختند؛ دست به دعا بلند كردند و به خداوند عرضه داشتند كه «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا»؛ «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ».
اين يك سنت است كه بعد از عبادت بايد از خدا چيزي بخواهيم. بعد از نماز، در هنگام افطار روزه ماه مبارك رمضان، در هنگام طواف، در سفر حج؛ دعاي بعد از عبادت به اجابت خيلي نزديك است.
در روايت هست كه اگر كسي نماز بخواند و چيزي از خدا نخواهد خطاب ميشود كه نمازش را به خودش برگردانيد گويا اين بنده خود را به من نيازمند نميداند. همه انبيا و اوليا اهل دعا بودند. حضرت ابراهيم(ع) را قرآن ميفرمايد «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ». امام باقر(ع) در روايتي در اصول كافي فرمودند كه اواه کسی است که بسیار دعا میکند. از اين نمونهها در قرآن فراوان است. مثلا حضرت زكريا در دعاي خود ذريه صالحي را از خداوند خواستند. همه انبيا و اولياي الهي در حوائج دنيوي و اخروي و در مقابله با دشمن و حل مشكلات، مرتبا دست به دعا بلند ميكردند و از خداوند كمك ميكردند.
س: با توضيحاتي كه فرموديد، جايگاه دعا در اسلام بسيار رفيع است. اين جايگاه را تبيين بفرماييد.
قرآن، دعا را معادل عبادت ميگيرد يا يكي از عبادات ميداند. در آيه ۶۰ سوره مؤمن ميفرمايد «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ؛ مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم كساني كه نسبت به عبادت من استكبار كنند و تكبر بورزند به خواري وارد جهنم ميشوند». اين آيه نشان ميدهد كه دعا عبادت است. اين آيه در حالي كه بحث دعا را مطرح ميكند به يكباره بحث عبادت را در اين ميان ميگنجاند. ميتوانست بگويد «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ دعائي...»؛ ولي ميفرمايد «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي...»، يعني به جاي «دعا» كلمه «عبادت» را آورده است. امام باقر(ع) در روايتي در اصول كافي، كتاب دعا فرمودند كه «هو الدعاء و افضل العبادة الدعا» منظور از اين عبادت دعاكردن است.
بعد هم در اين آيه، استكبار نسبت به دعا؛ يعني اينكه انسان خود را از خدا بينياز بداند و از خدا چيزي نخواهد، نوعي ترك عبادت تلقي شده است.
در روايات بسياري توصيه شده كه خود را از اين باب رحمت خدا محروم نكنيد و زياد از آن استفاده كنيد «گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست».
بسياري از نعمتهايي كه در دست خداست، هنوز به ما عطا نشده است. خداوند بيش از آن نعمتهايي كه به ما عطا كرده، نعماتي دارد كه به ما نداده است و موكول به دعاي ماست، اگر ما بخواهيم عطا ميشود و اگر نخواهيم معلوم نيست كه عطا شود. درست مانند رابطه فرزند و والدين؛ لوازم تحصيل فرزند را پدر و مادر بدون اينكه او بخواهد تدارك ميبينند اما بعضي از امور هست مثل لوازم ورزشي يا دوچرخه، اين را بايد بخواهد و اگر نخواهد معلوم نيست برايش تهيه كنند.
بسياري از نعمتهاي خداوند نيز موكول به درخواست ماست. در روايات ما بسيار بر اين موضوع تأكيد شده است. در همه كتب روايي ما، باب مفصلي به بحث دعا اختصاص داده شده است. از جمله در اصول كافي، كتابي به عنوان دعا اختصاص يافته است. در اين كتاب، آورده است كه امام صادق(ع) به يكي از اصحاب ميفرمايد «ادع الله عزّوجلّ و لا تقل اِنّ الامر قد فرغ منه؛ دعا كن، نگو كه كار از كار گذشته است».
حوائج بزرگ و كوچك نزد خداوند فرق نميكند منتها مصلحتها متفاوت است. ما چيزي را از خداوند ميخواهيم بعد هم منتظر اجابت آن هستيم همه اينها عبادت است. درخواست و طلب عبادت است و انتظار اجابت نيز عبادت است.
جايگاه دعا فوقالعاده است. در آيه ۷۷ سوره فرقان با اين كلام قرآن بحث را تمام ميكند؛ قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا»؛ اگر دعا كردن شما نباشد پروردگار من چه اعتباري براي شما قائل ميشود.
گويا بندهاي كه روبه خدا نميآورد ارتباط بندگي و خدايي خيلي برقرار نميشود. بايد بنده دائما دست به دعا باشد.
س: درباره آداب و شرايط دعا، بفرماييد كه در قرآن و روايات به چه نكاتي اشاره شده است؟
درباره آداب دعا، در قرآن كريم و روايات مطالب فراواني هست. در روايتي هست از امام صادق(ع) كه فرمودند «احفظ آداب الدعاء و انظر من تدعو و کیف تدعو؛ بر آداب دعا محافظت کن و ببین چه کسی را میخوانی و چگونه میخوانی؟»
بايد بدانيم كه هر كاري آدابي دارد. دعا كردن هم آدابي دارد و شرط ادبي دارد و رعايت اين آداب، دعا را به اجابت نزديك ميكند. ضمن اينكه رعايت اين آداب باعث ميشود ارتباط ما با خدا جديتر برقرار شود.
اما آداب دعا: اولا؛ انسان با معرفت دعا كند. يعني بداند و اعتماد داشته باشد كه همه خيرات و عزت و ذلت در دست اوست و با اطمينان، معرفت و با توكل به خدا، دعا كند.
دوم، دعا را با بسمالله آغاز كند. طبق حديثي از پيامبر اكرم(ص)، دعايي كه با بسمالله آغاز شود رد نميشود.
سوم، قبل از دعا خدا را تمجيد كنيد. حضرت اميرالمؤمنين(ع) فرمودند «المدحة قبل المسئله؛ خدا را مدح كنيد قبل از اينكه چيزي بخواهيد». پرسيدند كه چگونه خدا را مدح كنيم؛ فرمود: بگوييد «یا من هو اقرب الی من حبل الورید یا من یحول بین المرء و قلبه یا من هو بالمنظر الأعلی و بالافق المبین یا من هوالرحمن علی العرش استوی یا من لیس کمثله شی...»؛ اي كسي كه از رگ گردن به من نزديكتري، اي كسي كه بين انسان و قلب او قرار گرفتهاي. اي كسي كه در منظر و ديدگاه اعلا قرار داري. اي كسي كه مانند او نيست.
به زبان فارسي بگوييم اي خدا مهربان، اي كسي كه نعمت را بر من تمام كردي. اي كسي كه دعاي بندگان را رد نميكني.
در اواخر دعا دعاي مشلول، يكسري از اين جملات قرآن را بيان ميكند. ميفرمايد خدايا تو خود گفتي «قّلت ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»، خود گفتي «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ».
اين جملات، قلب انسان را مطمئن و متوجه ميكند كه با چه كسي دارد سخن ميگويد و خود اين اطمينان و توجه به خدا، طبيعي است كه آثار برآوردن حاجت را در پي خواهد داشت.
چهارم، گفتهاند قبل و بعد از دعا، صلوات بر محمد و آل او بفرستيد. حتي در بعضي از احاديث داريم كه كسي كه اول و آخر درخواست و دعايش را صلوات بفرستد حتما اجابت ميشود، چون خدا شرم ميكند كه دو طرف دعايي را اجابت كند ولي وسط آن را رها سازد؛ چون صلوات دعاي مستجاب است.
پنجم، اولياي خدا را در دعا واسطه قرار دهيم. بگوييم خدايا به حق محمد و آل محمد. عموما تجربه كردهايم كه در حرم امام رضا ميگوييم خدايا به حق امام رضا. اولياي الهي چنان آبرويي نزد خدا دارند كه اگر كسي استشفاي به آنها كند، هرگز مورد بيتوجهي خداوند قرار نخواهد گرفت.
ششم، اگر انسان به پيشگاه خدا ميرود، بعد از اينكه خدا را مدح كرد، سپس به گناهانش اعتراف كند. طبق روايت از امام صادق(ع) است كه «اول مدح، دوم اقرار به گناه، سوم درخواست». بگويد خدايا ميدانم من بنده گناهكاري هستم اما تو كريمي و گنهكاران را رد نميكني.
هفتم، گفتهاند بنده در درخواست خود ابتهال و تضرع داشته باشد. به درگاه خدا زاري كند و به ويژه سجده كند و درخواستهاي خود را در سجده بگويد. در بعضي روايات است كه در حال سجده چهل بار ياالله بگويد و سپس حاجت خود را بخواهد. حتي در بعضي روايات گفتهاند اگر انسان حاجتي دارد دو ركعت نماز حاجت بخواند. اين بسيار تجربه شده است. نماز حاجت آثار عظيمي دارد.
امام صادق(ع) فرمودند: كسي وارد مسجد شد، دو ركعت نماز خواند و بعد خدا را مدح كرد و بعد بر پيامبر اكرم صلوات فرستاد. وقتي، اينگونه عمل كرد، پيغمبر اكرم فرمودند كه «سل تعطه سل تعطه؛ دعا کن خداوند به تو عطا میکند، دعا کن خداوند به تو عطا میکند».
هشتم، اينكه ديگران را در دعا بر خود مقدم بدارد. ابتدا مثلا براي امام زمان دعا كند. خود صلوات دعاي بر پيامبر و آل اوست. براي اقوام و پدر و مادر دعا كند. كسي كه براي ديگران دعا ميكند خداوند دعاي خود او را هم به اجابت ميرساند. بعضي روايات اين مضمون را دارند كه وقتي كسي براي ديگران دعا ميكند، خداوند به فرشتگان خطاب ميكند كه اول حاجت خودش را بدهيد. او اول به فكر ديگران است و من از او كريمترم.
نهم، چيزي از دعا را كوچك نشمرد. فكر نكند كه اين امر كوچك است و خواستن آن از خدا بد است. مطلوب خودش را هم بزرگ نبيند. اگر كوچك است شرم نكند، اگر بزرگ است فكر نكند كه غيرممكن است. براي خداوند غيرممكن وجود ندارد. به همين خاطر گفتهاند در دعا «عالي ا لهمة» باشيد؛ يعني همت بلند و بزرگ داشته باشيد.
دهم، اضطرار در دعاست. در اصول كافي كتاب دعا فرمودند خداوند دوست ندارد مردم نسبت به يكديگر التماس كنند. دوست دارد بندگانش هر آنچه را ميخواهند به درگاه او التماس كنند. «ان الله لايحب الحاح الناس بعضهم لبعض و يحب ذلك لنفسه». معنايش اين است كه خداوند دوست دارد ما به درگاه او اصرار و التماس كنيم؛ منتها اصرار به اين معنا كه بگوييم خدايا خواسته من اين است اما هر طور تو صلاح ميداني، نگذار خواسته من از زير نظر تو خارج شود. در دعا بايد حالت تسلیم داشته باشيم؛ يعني حاجتمان را بگوئیم اصرار هم بكنيم اما ته دلمان اين باشد كه هر چه رضاي خداست و هر چه مصلحت بداند همان از همه بهتر است.
يازدهم، گفتهاند كه اجتماع در دعا موجب اجابت ميشود و اگر مؤمنين جمعي با هم دعا كنند، اين به اجابت نزديكتر است.
دوازدهم كه بسيار مهم است، حسن ظن به اجابت است. يعني كسي كه از خدا چيزي ميخواهد بداند كه خداوند اجابت ميكند ولي اجابت به همان معنا كه در بالا عرض كردم. اجابت ممكن است عين حاجت باشد و ممكن است چيز ديگري خدا به ما بدهد. آن هم اجابت است. ما نبايد فكر كنيم كه اگر عين همان خواسته به ما داده نشد اجابت نشده است. اجابت يعني جواب مثبت دادن. از امام صادق(ع) آمده است وقتي چيزي از خدا خواستيد، «اذا دَعَوْتَ فَظَنَّ أنَّ حاجَتَكَ بِالباب»، تصورت اين باشد كه حاجت تو پشت در است.
سيزدهم، اينكه وقتهاي مناسب را براي دعا فراهم كند و در نظر داشته باشد. ميگويند در شبانهروز بعد از هر نماز واجب، انسان دعاي مستجاب دارد. در عيون اخبارالرضا جلد ۲ صفحه ۲۸ از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه «من ادی فریضة فله عندالله دعوة مستجابة». كسي كه نماز واجب به جا ميآورد، يك دعاي مستجاب نزد خداوند دارد.
ثلث آخر شب، نزديك نماز صبح نيز دعا به اجابت نزديك است. اول ظهر نيز دعا به اجابت نزديك است چراكه وقت نماز ظهر است.
روايتي است از معصوم(ع) كه پدرم هر وقت حاجتي داشت وضو ميگرفت، صدقه ميداد، مسجد ميرفت، دو ركعت نماز ميخواند و بعد حاجتش را از خدا درخواست ميكرد. او كه امام معصوم است اين آداب را رعايت ميكند. موقع نزول باران نيز كه موقع نزول رحمت خداست، دعا به اجابت نزديك است.
در روايات است كه در سه موقع دعا بيجواب نميماند؛ در موقع نزول باران، موقعي كه خداوند بركات و رحمتش را نازل ميكند و در هنگامه نماز.
در بعضي روايات هست كه بهترين وقت دعا هنگام سحر است. طبق روايات حضرت يعقوب وقتي به فرزندانش گفت كه براي شما از خدا طلب مغفرت ميكنم، سحر جمعه را در نظر داشت. در ايام هفته نيز در شب جمعه و روز جمعه، دعا به اجابت نزديك است. در ايام سال نيز ماه رمضان و به ويژه شبهاي قدر، از اهميت خاصي در اجابت دعا برخوردارند.
چهاردهم، مكان نيز از اهميتي برخوردار است. در ميان مكانها، خانه كعبه ملجأ است كه اگر كسي آنجا باشد دعا به اجابت بسيار نزديك است. حرمهاي اهل بيت عليهمالسلام و مساجد نيز همين حالت را دارند.
س: درباره جايگاه دعا در ميان اهل سنت و شيعيان توضيحي بفرماييد و تفاوت شيعيان در اين زمينه چيست؟
درباره دعا، همچناني كه امتهاي قبل اهل دعا بودند و هريك از انبياي الهي دعاهايي داشتهاند، در امت اسلامي هم پيامبر اكرم(ص) باب دعا را باز كردند و از اين رو، همه فرق اسلامي دست به دعا دارند.
در بين برادران اهل سنت، دعاهاي زيادي را ميبينيم كه در مناسك حج ميخوانند. در كنار خانه خدا بين حجرالاسود و در خانه خدا، همه ميايستند و دعا ميكنند. من بسيار ديدهام كه هم شيعيان و هم برادران اهل سنت گاهي براي مدتي طولاني در اين مكان ميايستند و دعا ميخوانند. گاهي به دعاهاي برادران اهل سنت در اين مكان گوش دادهام، اينها مرتبا دعا ميكنند و حوائجشان را از خدا ميخواهند و خود را به خانه كعبه متبرك ميكنند. جز فرقه وهابيت كه تبرك را درست نميدانند بقيه اين كار را ميكنند و به خدا متوسل ميشوند، حتي به خاندان پيامبر(ص) نيز متوسل ميشوند.
منتها علت اينكه دعا در تشيع، جلوه خاصي دارد، اين است كه ائمه ما زياد اهل دعا بودند و دعاهاي فراواني از آن بزرگواران به جاي مانده است.
بعد از پيامبر اكرم(ص) ۱۱ امام معصوم در دسترس شيعيان بودهاند. شيعيان اين بزرگواران را معصوم دانسته و كلامشان را عين كلام وحي ميدانند. مقام، مقام عصمت است و حرف آنها براي شيعه حجت الهي است.
برادران اهل سنت از اين مسئله محروم بودهاند و از اين جهت است كه آنها در اندازهاي كه ما دعا و ادعيه معصومين را در اختيار داريم، در اختيار ندارند. اين است كه شيعيان بيشتر با دعا مأنوس هستند. در احوالات اميرالمؤمنين است كه «كان الرجل دعَّاء؛ يعني بسيار دعا ميكردند». همه ائمه ما بسيار دعا ميكردند.
دعاي مشلول را اميرالمؤمنين(ع) به جواني كه گناه كبيرهاي در حق پدرش مرتكب شده بود و بعد هم پايش فلج شده بود، آموختند.
دعاهاي زيادي داريم كه ائمه به ما آموختهاند. طبيعي است وقتي باب اين فرهنگ در شيعه باز شده و اين آثار نوراني را از اهل بيت عصمت و طهارت دارد، با دعا مأنوستر خواهد بود. علماي شيعه نيز بسيار به دعا پرداختهاند و در بدنه عمومي شيعيان هم توجه به دعا به صورت يك فرهنگ درآمده است. نه اينكه ديگر مذاهب و فرقهها دعا نكنند ولي در شيعه رواج بيشتري دارد چون تعليماتي كه از اهل بيت(ع) به ما رسيده، بسيار زياد است.
س: تفاوت دعاها و زيارتنامههاي شيعيان با ديگران در چيست. به نظر ميرسد كه دعاهاي وارد شده از ائمه، از موضوع حوائج دنيوي و معنوي فراتر هستند.
بله، دعاهاي ما در حقيقت، دنيايي از معارف است. تنها اين نيست كه حوائج را از خدا بخواهيم. در دعاي كميل از اول تا آخر، مسائل معرفتي عميق مطرح ميشود ضمن اينكه درخواستهاي معنوي هم در آن هست. دعاي عرفه امام حسين(ع) يك راز و نياز توأم با اظهار بندگي و معرفت به پروردگار است. زيارتنامههاي ما هم همينطور است. زيارت جامعه در عين اينكه يك متن ولايي است، يك متن توحيدي است. تمام عظمتهايي كه در اين زيارتنامه به ائمه هدي نسبت ميدهد از باب ارتباط آنها با خداي تبارك و تعالي است و نه مستقلا. «اَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللّهِ وَالاَْدِلاَّّءِ عَلى مَرْضاتِ اللّهِ وَالْمُسْتَقِرّينَ فى اَمْرِ اللَّهِ وَالتّاَّمّينَ فى مَحَبَّةِ اللَّهِ وَالْمُخْلِصينَ فى تَوْحيدِ اللَّهِ؛ سلام بر خوانندگان بسوى خدا و رهنمايان بسوى موجبات خوشنودى خدا و استقراريافتگان در فرمان خدا و كاملان در دوستى و محبت خدا و مخلصان در يگانهپرستى خدا».
تمام اين زيارتنامههاي شيعيان و دعاهايي كه رسيده، تنها خواستن حاجات دنيوي و معنوي نيست، بلكه درياي معرفت است كه به ما ميآموزد. دعاي مكارمالاخلاق همه آداب تربيتي را به انسان ميآموزد. دعاي كميل، انسان را به خدا عارف ميكند. دعاي ندبه از ساماندهي خدا در عالم و در نظام هدايت الهي سخن ميگويد.
س: شبههاي بر شيعه وارد ميكنند كه به دعا بيش از قرآن اهميت ميدهد. آيا اين انتقاد بر شيعيان وارد است؟ آيا نفس توجه شيعه به دعا نقطه ضعف تلقي ميشود يا قوت است؟
هرگز اينگونه نيست كه ما به دعا بيش از قرآن اهميت دهيم. تفاوت ما با ديگران اين است كه ما با دعا بسيار مأنوستريم تا بقيه فرق اسلامي. علتش هم همين بود كه عرض كردم؛ چون باب دعا را ائمه ما باز كردند و دعاهاي فراواني را در ميان ما به يادگار گذاشتند. وگرنه در ماه رمضان شيعيان مقيدند كه ختم قرآن داشته باشند و دعاهاي روزها را هم ميخوانند.
توجه ما به دعا نقطه ضعف شيعه كه نيست، اتفاقا محل قوت شيعه است. اگر بيش از قرآن اهميت ميداديم نقطه ضعف بود؛ ولي ما مانند اهل سنت به قرآن تمسك ميكنيم و مثل آنها مقيديم كه قرآن بخوانيم. ما نسبت به دعا توجه داريم چون بابش را ائمه هدي عليهمالسلام باز كردند.