بیست و دومین نشست تخصصی- تحلیلی خبرگزاری تقریب برگزار شد؛
سردار عباسی لرکی: مذهب در جنگ تحمیلی مفهومی نداشت و همین وحدت رویه عامل پیروزی ما بود/جنگ تحمیلی موجب خودکفایی ما در بسیاری از زمینه ها شد
دبیر کنگره وزیران شهدای دولت اظهار داشت: در جنگ تحمیلی وزیر و وکیل، مسئول و فرمانده و ... معنا نداشت؛ همه یک دست لباس خاکی بر تن داشتند و این معنویت، اخلاصی که در بین رزمندگان بود را تقویت می کرد و همین هم باعث پیروزی ما شد؛ کسی برای خود نبود و کسی منافع شخصی نداشت.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، سردار علی عباسی لرکی دبیر کنگره وزیران شهدای دولت و دبیرکل انجمن فرهنگسازی و توسعه اقتصاد مقاومتی در بیست و دومین نشست تخصصی- تحلیلی خبرگزاری تقریب به بیان خاطراتی از دوران جنگ تحمیلی پرداخت؛ مشروح گفتگوی وی با این خبرگزاری در ادامه می آید:
جنگ ما جنگ حق علیه باطل بود و ما در جنگ ثابت کردیم که می توانیم با وحدت کلمه و وحدت رویه در مقابل ابرقدرتها بایستیم؛ همه با هم یک دست لباس خاکی بر تن داشتیم؛ در آنجا وزیر و وکیل، مسئول و فرمانده و ... معنا نداشت و این معنویت، ابهت جنگ و اخلاصی که در بین رزمندگان بود را تقویت می کرد و همین هم باعث پیروزی ما شد؛ کسی برای خود نبود، کسی من من نمی کرد و کسی منافع شخصی نداشت و در آنجا مفهوم واقعی شهید و شهادت قابل درک بود.
بالاترین دارایی انسان جان اوست پس اگر جان را در طبق اخلاص بگذاری و اهدا بکنی و برای رضای خدا و تسلیم در برابر او و جلوگیری از نفوذ دشمنان به خاک میهن اسلامی از جان خود بگذری چیز کمی نیست.
ما در آن سالها رزمنده ای بودیم که در سپاه پاسدارن عضو بودیم و در اغلب عملیاتها حضور فعال داشتیم و درشهر هفتکل یکی از شهرهای استان خوزستان بود مسؤلیت بسیج را به عهده داشتم؛ کارهای پشتیبانی و اعزام نیرو با ما بود و شبهای عملیات هم در کنار بسیجیان حضور پیدا می کردیم.
در چندین عملیات مستقیم حضور پیدا کردم و در جزیره مجنون مجروح شیمایی شدم؛ بعد از آن در استان خوزستان مسئولیت بسیج ادارات و کارخانه جات استان را عهده دار شدم که آنجا هم کار ما کار وسیع و پشتیانی از جبهه های جنگ بود و طرح اعزام 20 درصد از کارکنان دولت و و نیروهای تخصصی که از جبهه ها پشتیبانی می کردند را در استان خوزستان پیاده کردیم؛ در حوزه استانداری هم مسؤولیت پشتیبانی ایثارگران را بر عهده داشتم.
نخست وزیر وقت آقای علی اصغر محمدی و آقای عسگری آزاد که الان در بنیاد برکت مسئولیت دارند؛ قوانین پشتیبانی از جبهه های جنگ برای کارکنان پیش بینی کرده بودند و حمایتهای خوبی را از کارکنانی که در جبهه بودند، داشتند.
دولت در دوره جنگ تحمیلی پشتیبانی خوبی از جبهه های جنگ انجام داد و کارکنان دولت سه نقش اصلی را در جبهه و کمک به رزمندگان ایفا می کردند و مجموعه بسیج، سپاه و ارتش را همراهی می کردند.
نقش بدنه دولت در جنگ؛ یکی پشتیبانی از جبهه ها از لحاظ امکانات و آذوقه و ستادهای پشتیبانی بود و واقعا حمایت ویژه ای از رزمندگان دفاع مقدس داشت.
دوم اینکه از بدنه دولت خیلی از افراد اعزامهای داوطلبانه داشتند و در خط مقدم جبهه در کنار رزمندگان بودند؛ شاهد بودیم که مثلا مدیر کل لباس خاکی پوشید ولی کنار رزمندگان در صحنه دفاع مقدس حضور فعال داشت.
سوم حضور تخصصی بدنه دولت بود؛ دولت واقعا در بحث تخصصی و مهندسی خیلی توانست به جنگ سرویس بدهد و در حوزه راه، جاده، ساخت مهمات و مسائل گونانی که نیاز تخصص و فنی داشت از لحاظ مهندسی و فنی و استراتژیکی خوش درخشید.
خاطره از سردار علی اصغر گرجی زاده دارم که در حال حاضر آزاده هستند و الان هم در بخش حقوقی معاونت بنیاد شهید مشغول به خدمت هستند، ایشان کتاب خیلی خوبی نوشتند و به همراه سردار علی هاشمی که آن زمان فرمانده سپاه ششم بودند، اواخر جنگ به دست دشمنان اسیر شد و ما کنار ایشان بودیم که شهید شد.
ده روز مانده بود به شور و حال روزهای جنگ و ما در آنجا استقرار پیدا کردیم دستور بود خط مقدم را که حدود ده پانزده کیلومتر بود منهدم کنیم تا عراق از آن جاده ورود پیدا نکند، گفتند چکار کنیم که ظرف ده روز این ده پانزده کیلومتر را از بین ببریم؟ دستگاهی بود که پایه های برق را با آن می کندند و هر سه دقیقه یک گودال دو سه متری ایجاد می کرد و ما باید در این جاده سه گودال می زدیم و مواد منفجره در آن قرار می دادیم تا جاده منفجر شود.
شبانه روز و با سرعت به اتفاق سردار علی هاشمی و سردار گرجی زاده کار می کردیم؛ ما مسئولیت همان دستگاه را که از آب و برق خوزستان گرفته بودیم عهده دار شدیم؛ فرمانده سپاه هم در جریان این دستگاه بود؛ این دستگاه را به جبهه آوردیم؛ یادم است راننده دستگاه می گفت تیر گلوله عراقی ها مستقیم می آید و ما می گفتیم نه با عراق خیلی کیلومترها فاصله داریم، در صورتی که شاید فاصله 500 متری یا یک کیلومتری عراقی ها بودیم؛ ولی دلداری می دادیم؛ می گفت گلوله های قرمز مرتب می آید خیلی خطرناک است بگذارید من بروم، اما گفتیم بگذارید به هم کمک کنیم تا این جاده منفجر شود.
در عرض سه چهار روز این جاده ده پانزده کیلومتری را منهدم کردیم و عراق نتواست از جاده بیاید و با هلی برد آمد و همین فرمانده ما(شهید علی هاشمی) هم که اسیر و بعد شهید کرد با هلی برد و از بالای سر سنگر منتقل کردند و علی اصغر گرجی زاده را هم به همین شکل اسیر کردند که بعد از اسارت هم برگشتند و الان منشأ خدمات بزرگی به ایثارگران هستند و ما به وجود اینها افتخار می کنیم.
خاطره ای نیز از سردار بابادی که آن زمان در اصفهان مستقر بودند و تازه مسئولیت گرفته بودند دارم؛ امروز اگر رفتار و اخلاق اینها را الگو قرار دهیم خیلی از مسائل و مشکلاتمان حل خواهد شد.
شهید بابادی آدم معنوی و خاصی بود؛ خانه ای دو اتاقه در حدود شصت هفتاد متر به ایشان داده بودند و سالهای سال آنجا بود؛ بعد از اینکه درجه تیمساری گرفت؛ گفتند باید به خانه بزرگتری بروی که در شأن امرا باشد اما زیر بار نرفت و در همان خانه ماند.
روزی یکی از پرسنل که چهار، پنج بچه و مشکلاتی داشت شنید که این پرسنل مشکل خانه دارد، شبانه به بچه ها دستور داد که اسباب من را از این خانه ببرید؛ یک اتاق در موتور خانه یکی از واحدهای آن شهرک بود، گفت وسایل من را آنجا بگذارید تا این فرد جای من مستقر شود؛ با اینکه مسؤولیتی سنگین در حد امرا داشت و تیسمار بود ولی وقتی فهمید کسی اینچنین مشکلی دارد شبانه خانه خود را خالی می کند و در اختیار این شخص قرار می هد و تا سالهای سال و تا زمان شهادتش در همان اتاق موتورخانه بود و این یکی از افتخارات ما است.
ما می توانیم بسیار در این زمینه از شهدا الگو برداری کنیم؛ شهید تندگویان، شهید چمران، شهید نامجو، شهید باهنر، شهید رجایی، شهید بهشتی و...اینها همه شهید های دارای سمت در نظام جمهوری اسلامی ایران بودند؛ هر کدام از این شهدا برای ما الگویی هستند و تا سال های سال جوانان ما میتوانند از اخلاق، رفتار و تجربیات آنها در زندگی روزمره شان بهره ببرند و به عنوان الگوی زندگی خود قرار دهند.
ما همگی مسلمان هستیم و کلمه مسلمان بودن یک اصل اساسی است و در واقع تفاوت بین شیعه و سنی معنا ندارد، در غرب و شرق کشورمان بسیاری از عزیزان اهل سنت در جبهه های جنگ حضور داشتند و مانند باقی رزمندگان به پشتیبانی و دفاع از مرز و بوم این خاک می پرداختند، در آن زمان وقتی لباس جنگ را بر تن میکردند دیگر کسی برایش فرقی نمیکرد که شیعه است یا سنی و دقیقا در همان جا بود که وحدت رویه و وحدت اسلامی شکل می گرفت و این تفاوت مذهب معنا و مفهومی نداشت.
در آن زمان ما چندین رزمنده عراقی در لشکر بدر داشتیم که هم از شیعه بودند و هم اهل سنت و در عملیات ها با ما همراه بودند و به فرمان بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی به وحدت رویه جامه عمل پوشاندند.
نقش ما امروز در جامعه این است که خاطرات گذشته و شیرین هشت سال دفاع مقدس را برای جوانان بازگو کنیم و دست نوشته های شهدا، وصیت نامه و یا هرگونه خاطراتی که از آنان به یادگار مانده است، را بازخوانی و نشر کنیم که چه بسا برای جوانان و پویایی جامعه مفید و ارزشمند است.
مقام معظم رهبری در یکی از بیاناتشان میفرمایند که مرور خاطرات شهدا و رزمندگان دفاع مقدس کمتر از شهادت نیست یعنی این کار تا این حد ارزشمند است، بنابراین باید همواره به مرور این خاطرات بپردازیم و در نهایت با جمع آوری و تجزیه و تحلیل ویژگی های شخصیتی شهدا به ارائه راهکار های اساسی برای پیشبرد امور و استفاده از آن بپردازیم، این کار به حدی مثمر ثمر است که میتواند در اندیشه جوانان و مسیر زندگی آنان تحول بزرگی را ایجاد کند.
از سوی دیگر ما میتوانیم در حوزه های فرهنگی ادارات، سازمان ها و ... ، فرهنگ و اندیشه دفاع مقدس که روحیه ساده زیستی، صبر، استقامت و از جان گذشتن است را در بین کارکنان ترویج دهیم و با ارائه سیره و روش زندگی اجتماعی شهدا راه های جدیدی را بپیماییم.
از قدیم گفته اند، هیچ سلاحی قوی تر از تبلیغات نیست؛ ما باید تمام جان فشانی و عملکرد شهدا را در روزهای هشت سال دفاع مقدس تبلیغ کنیم، گاهی وقتی یک فیلم از زمان جنگ به نمایش گذاشته میشود، میبنیم که جوانان چقدر مشتاقانه و با دقت آن فیلم را نگاه میکنند و در ذهن آنان جاودانه می ماند؛ این اقدام نشان میدهد که در آن روزگاران شهدا و رزمندگان چه دوران سخت و طاقت فرسایی را گذراندند و از خود گذشتگی کردند.
در برههای از تاریخ، دشمن به بیست کیلومتری شهر اهواز رسید و به حدی به شهرهای جنوبی کشور ما نزدیک شد که همه گمان میکردند در تسخیر دشمن قرار گرفته ایم اما با از خود گذشتگی شهدا یک وجب از خاکمان را هم نتوانستند در تصرف خود قرار دهند؛ جنگ تحمیلی جمهوری اسلامی ایران باعث شد تا سایر ملت های مظلوم جهان هم بیدار شوند و ما در این جنگ نشان دادیم که در مقابل ابر قدرتها با دستان خالی و تنها با سلاح ایمان میتوانیم مقاومت کنیم.
نباید یادمان برود که زمان جنگ حتی گلوله معمولی هم نداشتیم اما امروز شاهد ساخت موشک و پهپادهای بینظیری هستیم، اگر امروز ما از نظر نظامی حرف اول را میزنیم در واقع حاصل تجربیات جنگ است که توانستیم به خودکفایی برسیم و باید گفت این تجربه برای چندین نسل آینده هم میتواند تاثیر گذار باشد؛ حتی در سایر زمینه ها از جمله پزشکی، پزشکان ما در جنگ توانستند بر مهارتشان بیافزایند.
امروز در دنیا از جمهوری اسلامی به عنوان کشوری که با تحمل شرایط سخت و طاقت فرسا حتی یک وجب از خاکش را نداد و با اقتدار در مقابل دشمنان ایستاد، یاد میشود؛ در پایان باید گفت ما امروز هرچه که داریم از برکت شجاعت، ایثارگری شهدا و آزادگان کشورمان است و نباید هیچگاه از یاد و خاطرات آنها غافل شویم.