تاریخ انتشار۱۳ تير ۱۳۸۹ ساعت ۱۹:۳۰
کد مطلب : 20164
مقاله ای از آیت الله فضل الله:

نگاه غرب به اسلام

نگاه غرب به اسلام
غرب، دنيای اسلام و جهان عرب را متهم مي‌كند كه دارای فرهنگ تروريستی است. برای تعامل با غرب در اين زمينه بايد روی اصولی تكيه كرد كه از روح اسلام و بطن قوانين آن سرچشمه مي‌گيرند. اسلام تروريسم را محكوم مي‌كند. علامه مرجع اعتقاد دارد كه غرب فهم نادرست و غيرواقعی از اسلام دارد. ايشان در اين باره مي‌گويد:

«ما تلاش مي‌كنيم كه با دنيای غرب و شرق گفت‌و‌گو كنيم. زيرا گفت‌و‌گو، ابزاری انسانی و تمدنی برای دعوت كردن است. ولی مشكلی كه پس از رويداد يازده سپتامبر آمريكا به وجود آمده است اين است كه دولت كنونی آمريكا از اين واقعه استفاده كرده است تا تحت عنوان جنگ با تروريسم و اين كه اسلام از تروريسم و تروريست‌ها حمايت مي‌كند، جنگی جهانی و همه جانبه را عليه اسلام و مسلمين راه بيندازد. ولی بايد توجه كرد كسانی كه به چنين كارهايی دست زده‌اند درك نادرست و غيرواقعی از مسائلی چون جهاد و ... اسلام دارند.

از حادثه يازده سپتامبر تاكنون همواره تأكيد كرده‌ايم كه اسلام چنين ابزارهايی را به رسميت نمي‌شناسد و اگر بعضی از مسلمانان به كارهايی دست زده‌اند كه در حيطه تروريسم جای مي‌گيرند، به اين معنا نيست كه همه مسلمانان در راستای خشونت حركت مي‌كنند. اگر صرفاً به خاطر اعمال خشونت‌آميز و توجيه ناپذير بعضی از مسلمانان، از اين منطق عليه همه دنيای اسلام استفاده كنيم، بايد بگوييم كه در غرب مثل آمريكا و اروپا و جاهای ديگر سازمانهای تروريستی بيشتری وجود دارند كه به شيوه‌های ديگر بي‌گناهان را مي‌كشند.»۱

«از اين رو مي‌گوييم: عدالت در قضاوت اقتضا مي‌كند كه مدارك اتهام زدن يا قضاوت نمودن به خوبی بررسی شوند. بنابراين ما اعتقاد داريم اين‌كه آمريكايي‌ها و بعضی جريانهای اروپايی – فقط به خاطر بعضی خشونتهای پيش آمده – اسلام را دينی تروريستی ناميده‌اند، غير عادلانه و غيرقابل توجيه است و هيچ منطق دينی يا تمدنی آن را نمي‌پذيرد.

پس ما به عنوان مسلمان بايد براساس صداقت با دنيا تعامل كنيم و بين دولتهای غربي، حتی دولت آمريكا و بين ملتهای غربی تفاوت قائل شديم. شايد ديده باشيد كه بسياری از ملتهای غربي، از جمله آمريكا و ايتاليا و بريتانيا و فرانسه، تظاهرات صدها هزار نفری عليه جنگی كه دولت آمريكا در عراق و افغانستان و ... دامن زده است به راه انداختند.»۲


گفت‌و‌گو ابزاری تمدنی است

علامه مرجع اعتقاد دارد كه اسلام در مقابل غرب قرار ندارد: «هيچ مشكلی بين اسلام و ملتهای غربی وجود ندارد، هر چند كه در بعضی اصول با يكديگر تفاوتهايی دارند. با توجه به آموزه‌های اسلامي، روشی كه برای تعامل با آن‌ها بايد در پيش بگيريم، همان روش گفت‌وگوی بين اسلام و غرب است. در جريان اين گفت‌و‌گو، مسلمانان انديشه‌های خود را در قالب گفت‌و‌گو مطرح مي‌كنند.»۳

در درست بودن اين امر، ايشان مي‌گويند: «بسياری از غربي‌ها در كشورهای اسلامی زندگی مي‌كنند و به جز در بعضی موارد كه شبيه آن در غرب نيز اتفاق افتاده است، كسی متعرض آنان نشده است. در مقابل، مي‌بينيم ميليونها مسلمان در غرب زندگی مي‌كنند. ولی حيات جامعه غربی را متزلزل نكرده‌اند بلكه بصورت خيلی طبيعی با غربي‌ها همزيستی داشته‌اند. ممكن است تندروهايی در بين مسلمانان وجود داشته باشند همان‌طور كه در غرب نيز ممكن است افراد تندروی وجود داشته باشند. آيا خشونت‌های نژادی عليه خارجي‌ها در غرب وجود ندارد؟ ولی ما نمي‌گوييم كه تمامی غربي‌ها متعصب يا نژادپرست هستند. در بين مسلمانان نيز افراد متعصبی هستند كه حتی بعضی از ايشان عليه مسلمانان ديگر نيز تعصب مي‌ورزند ولی هيچگاه نمي‌گوييم كه اسلام نژادگرا يا متعصب است. آيه‌ای در قرآن كريم وجود دارد كه شيوه تبديل كردن دشمن به دوست سخن مي‌گويد. اين آيه يهوديان و مسيحيان را مورد خطاب قرار مي‌دهد تا به همراه مسلمانان به سوی انديشه‌ای بيايند كه روی آن اتفاق نظر دارند و سپس روی نقاط اختلافی با يكديگر گفت‌و‌گو كنند. پس اسلام ديگران را به رسميت مي‌شناسد و با آن‌ها همزيستی مي‌نمايد. در طول تاريخ، اسلام، يهوديت و مسيحت را به رسميت شناخته و با آن همزيستی داشته است. پس اسلام به گفت‌و‌گو پيرامون اختلافاتی كه با مردم دارد ايمان دارد و هيچگاه از روی عمد به تحميل انديشه خود نپرداخته است. بلكه وسيله [مورد نظر اسلام] همان گفت‌و‌گو و اقناع است.»۴

اما غرب همه دولتهای اسلامی را به حكومت دينی داشتن محكوم مي‌نمايد. علامه «ويژگی دينی اين دولتها را نفی مي‌كند و معتقد است كه اين دولت‌ها از دين فقط برای تأثير گذاشتن بر ديگران استفاده مي‌كنند. زيرا بيشتر حاكمان آنها، به مردم ستم مي‌كنند، در حالی كه دين به عدالت دعوت مي‌كند. مثل بسياری كه نام دموكراسی به خود داده‌اند ولی از آن فقط برای رسيدن به منافع شخصی خود سوء استفاده مي‌كنند.»۵


نقش انگلستان

در رابطه با نقش منفی انگليس در منطقه خصوصاً نسبت به قضيه فلسطين كه سرزمينش غصب و مردم آن آواره گرديدند، علامه مرجع مي‌گويد: «انگليس يكی از قدرتمندترين دولتهای بريتانيايی است ولی در عرصه سياست در حاشيه آمريكا قرار دارد. ما در مشرق زمين احساس مي‌كنيم كه انگليس استقلال سياسی ندارد. اگر انگليس از حاشيه نشينی سياست آمريكا دور شود، مي‌تواند رهبری اتحاديه اروپا را به عهده بگيرد. آمريكا از انگليس برای ضعيف كردن اروپا استفاده مي‌كند و اين امر موجب سرفرازی ملت انگليس نيست. تصور ما اين است كه اروپا نسبت به آمريكا آمادگی بيشتری دارد كه با ملتهای جهان سوم رابطه انسانی داشته باشد. پس انگليس بايد به جای اين‌كه نقش آمريكايی ايفا كند، نقش اروپايی خود را بازی كند. ما اين آمادگی را داريم كه خيلی بيشتر و بهتر با اروپا تعامل به خرج دهيم.»۶


نگاه دنيای اسلام به غرب

پيرامون ديدگاه امروز دنيای اسلام به غرب، علامه بين اروپا و آمريكا تمايز قائل مي‌شود و اعتقاد دارد كه اروپا بهتر از آمريكا قضايای مسلمانان و عربها را درك مي‌كند. ايشان درباره علت اين امر مي‌گويد: «فضای سياسی عمومی جهان اسلام، احساس ضد آمريكايی دارد؛ زيرا آمريكا در مخالفت با فلسطيني‌ها خصوصاً و عربها عموماً، به صورت مطلق از اسرائيلی حمايت مي‌كند در حالی كه مسلمانان احساس مي‌كنند اروپا قضيه فلسطين و جهان عرب و دنيای اسلام را بهتر از آمريكا مي‌فهمد و از موضع معتدل‌‌تری برخوردار است. دنيای اسلام هيچ عقده‌ای از غرب ندارد؛ زيرا دوران استعمار غربی به پايان رسيده است. ما مي‌دانيم كه غرب منافعی در جهان عرب و دنيای اسلام دارد ولی ما از غرب مي‌خواهيم كه به منافع ما نيز احترام بگذارد تا روابط ما و غرب بر اساس منافع دوطرفه باشد. ما دعوت مي‌كنيم كه گفتمان اسلام و غرب شكل بگيرد. درست نيست كه مي‌گويند اسلام عليه غرب است. اگر چه اسلام با بسياری از سياستها و اشغالگري‌های غربی مخالف است ولی اين به معنای دشمنی نيست بلكه به معنای مخالفت است. درست مثل خود غرب كه در انديشه دموكراسی خود، مخالفت­های داخلی و خارجی را به رسميت مي‌شناسد. ولی مشكل بعضی از دولتهای غربی و از جمله دولت آمريكاست كه ندای آزادی جهان را سر داده است ولی منظور آن فقط آزادی سياست‌های آمريكايی است نه آزادی ملتها.»۷

«شنيديم كه جورج بوش با صراحت اعلام كرد: يا با ما باشيد يا با تروريسم. ولی ما به او گفتيم نه با شما هستيم و نه با تروريسم. وقتی از آنان مي‌خواهيم كه مفهوم تروريسم را دقيقاً تعريف كنند قبول نمي‌كنند. آنان مبارزه ملت فلسطين را تروريسم مي­دانند و اعتقاد دارند كه اسرائيل فقط از خود دفاع مي‌كند و هيچ‌گونه اقدام تروريستی عليه فلسطيني‌ها انجام نمي‌دهد. جورج بوش در سياست، دموكرات نيست و با حقوق انسانی ملت فلسطين مخالف است. او جز حقوق انسانی يهوديان، چيز ديگری را به رسميت نمي‌شناسد.

بوش به اسرائيل اجازه مي‌دهد كه شهرها و اردوگاه‌های فلسطينی را نابود كند و ملت فلسطين را بكشد و اين‌ها را دفاع از خود قلمداد مي‌نمايد. ولی در مقابل، اقدامات مقاومت فلسطينی را دفاع از خود به حساب نمي‌آورد. در حالی كه آنان عليه اشغال مقاومت مي‌كنند. ما با يهود به عنوان يك دين هيچ مخالفتی نداريم، آنان چهارده قرن است كه در كنار ما زندگی مي‌كنند و ما هيچگاه آنان را تحت فشار قرار نداده‌ايم. مسيحيان نيز در كنار ما زيسته‌اند. زيرا ما به آزادي‌های دينی باور داريم. ما يهوديان را تحت فشار قرار نداده‌ايم بلكه اين خود غرب است كه يهوديان را تحت فشار قرار مي‌دادند. ولی با اشغال فلسطين و آواره ساختن مردمان آن، اين غربي‌ها بودند كه به يهوديان كمك كردند تا به ما فشار بياورند. ما يهود را دشمنان نژاد سامی مي‌دانيم؛ زيرا اين ماييم كه سامی هستيم.»۸


تفاوت عمليات شهادت طلبانه و انتحاري

در تفاوت بين عمليات شهادت‌طلبانه و انتحاری كه غرب علامه مرجع را اولين كسی مي‌داند كه آن را اجازه داده است، مي‌بينيم كه بين آن دو تفاوت وجود دارد. ايشان در اين باره مي‌گويد: «واقعيت اين است كه من اولين كسی نيستم كه آن را اجازه داده­است. ولی من از آن دفاع كرده‌ام و بين عمليات شهادت طلبانه و عملياتی كه افراد بي‌گناه را هدف قرار مي‌دهد تفاوت قائل گرديده‌ام. به همين جهت من حادثه يازده سپتامبر را محكوم نمودم و گفتم كه اين عمليات انتحاری است و شهادت طلبانه نيست؛ زيرا جايز نيست صرفاً به خاطر مخالفت با سياست‌های آمريكا، سرنشينان هواپيماها را به خدمت بگيرند و به افرادی كه در مركز تجارت جهانی حضور دارند تعدّی نمايند. گفته‌ايم اگر چه ما مخالف سياست‌های آمريكا هستيم ولی با ملت آمريكا دشمنی نداريم و نمي‌پذيريم كه به ملت آمريكا يا ملتهای غربي، حتی اگر با ايشان اختلاف سياسی داريم، تعدی صورت گيرد.»۹

اما در فلسطين كه حالت جنگی بين اسرائيل و فلسطيني‌ها وجود دارد وضع به كلی فرق مي‌كند. زيرا مثل شرايط جنگي، اسرائيل شهروندان فلسطينی را مي‌كشد و فلسطيني‌ها نيز از خود دفاع مي‌كنند و شهروندان اسرائيلی را به هلاكت مي‌رسانند. اسرائيلي‌ها امنيت فلسطيني‌ها را مي‌كشند از اين رو سعی فلسطيني‌ها نيز اين است كه امنيت اسرائيلي‌ها را بكشند و از بين ببرند و اين به معنای كشتن شهروندان نيست. زيرا جنگ امنيت است و شهروندان مثل شرايط جنگی كشته مي‌شوند. اگر اسرائيل از اراضی اشغالی فلسطين عقب نشينی كند. فلسطيني‌ها متعرض شهروندان اسرائيلی نمي‌شوند. منظور من از «امنيت» اين است كه اسرائيل فلسطيني‌ها را در حالت جنگی مطلق نگه داشته است، كودكان، زنان و سالخوردگان و مردان را مي‌كشد، مزارع، خانه‌ها و درخت‌ها را ويران مي‌نمايد و فلسطيني‌ها را در حصاری از ناامنی نگه داشته است و از هر سلاحي، حتی سلاحهايی كه جز در جنگ‌های بزرگ از آن‌ها استفاده نمي‌شود مثل جنگنده‌های اف ۱۶، عليه فلسطيني‌ها استفاده مي‌كند. پس برای فلسطيني‌‌ها چاره‌ای جز اين نمي‌ماند كه با هدف قرار دادن شهروندان اسرائيلي، در برابر اين همه فشار از خود دفاع كنند. آنان كشتن شهروندان را دوست ندارند ولی آنان راه ديگری برای دفاع از خود ندارند. زيرا اسرائيل شهرها را بمباران مي‌كند و خانه‌ها را بر سر ياران ما ويران مي‌سازد. ما مي‌پرسيم: وقتی آمريكا هيروشيما را بمباران كرد آيا بمب اتمی را بر سر نظامي‌ها انداخت يا شهروندان؟ آمريكايي‌ها هزاران شهروند افغان را كشتند. و آنان را زير خاكشان دفن نمودند و گفتند اين از ويژگی جنگ است و در جنگ خطاهايی نيز صورت مي‌گيرد و كدام عاقل اشتباه را تصديق مي‌كند؟ لذا فلسطين ها نيز می گويند كه منطق جنگ چنين است.۱۰


تفاوت ديدگاه غرب و ديدگاه علامه مرجع از جنبش‌های اسلامي

بعضي‌ها مي‌گويند نقد مستمر علامه مرجع از جنبش های اسلامی با نقد غربي‌ها هماهنگی و همسويی دارد. ولی ايشان بين ديدگاه خود و ديدگاه غرب تمايز قائل مي‌شود و می گويد: «معتقدم مشكل غرب اين است كه مسأله را خيلی كلی و عمومی مطرح مي‌كند و سعی دارد همه جنبش‌های اسلامی را با چوب عقب ماندگی براند. ما اين را نمي‌پذيريم؛ زيرا مي‌دانيم بخشی از جنبشهای اسلامی دارای ديدگاهی عصری و شيوه واقعی مبارزاتی اسلامی هستند و تلاش دارند كه از هر شكافی به صحنه سياسی وارد شوند. ممكن است از همه اين جنبش‌ها به صورت مثبت صحبت نكنيم ولی در باب واقع گرايي، بايد بعضی مزايا را برای اين جنبش‌ها برشمرد. وقتی تجربه جنبش اسلامی در تركيه را بررسی كنيم، با قطع نظر از جزئيات فرهنگی و فكری آن، مي‌بينيم توانسته است ديوار سكولاريسم را كه سعی دارد اسلام را در اين كشور مصادره كند، پشت سر بگذارد و با شعارهای اسلامی پايگاه مردمی قابل توجّهی بدست آورد. علاوه بر اين، بسياری از رهبران اسلامی توانسته‌اند به شيوه‌های گوناگون بعضی شكافهايی را در نظام لائيك و سياستهای بين المللی و منطقه‌ای تركيه بوجود آورند. تجربه تركيه بايد مورد بررسی قرار بگيرد. تجربه ايران نيز وجود دارد. اگر چه بعضي‌ها آن را به آسمان برده و بعضی ديگر به پائين مي‌كشند. ولی قضيه اين چنين نيست. زيرا جنبش اسلامی ايران جريان واحدی نيست بلكه از خطوط گوناگونی تشكيل شده است. شايد بعضي‌ها از مزايای جريان اصلاح طلب ايران بگويند و بعضی ديگر به خاطر اهتمام به درستی مفاهيم و انديشه‌های اسلامی مزايايی را در جريان محافظه كار و اصول گرا ببينند. از اين رو هميشه بايد مزايا و معايب هر جنبش اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گيرد. بايد بدانيم جنبش‌های اسلامی _مثل جنبش‌های سكولار- حالت مطلق ندارند و بيرون از شرايط عينی پيرامون خود حركت نمي­كنند.

بنابراين در حالی كه با هزاران نوع ستم محاصره شده‌ايم، از عدالت حرف زدن كفايت نمي‌كند. كافی نيست فقط به انديشه‌ای باور داشته باشيم يا برای پيروزی خود، آن را در باور مردم به پويش واداريم بلكه بايد زمينه واقعی پويايی را به درستی بررسی كنيم.» ۱۱

ديگر مشكلی كه در ارزيابی جنبش‌های اسلامی وجود دارد اين است كه در بين مردم هستند كسانی كه فقط سياه و سفيد مي‌بينند. در حالی كه مي‌دانيم شرايط پيرامونی ما طوری است كه ما به سمت رنگ خاكستری نيز مي­كشاند. جزو كسانی نيستيم كه رنگ خاكستری را مطلقاً رد مي‌كنند؛ بلكه اعتقاد دارم كه حركت ما، حتی در جنبه شرعي، مي‌تواند بر اساس بررسی اصلح و اهم در فضای خاكستری نيز حركت كند.» ۱۲


استفاده جنايت آميز بعضی از دوائر غربی از دين

ايشان درباره راه‌های مقابله با حملات روز افزون عليه اسلام و مسلمين مي‌گويد: «ما شاهد حملات فزاينده‌ای عليه اسلام هستيم كه دارد جنبه جهانی پيدا مي‌كند. از مسأله فرهنگی گذشته و رنگ سياسی به خود گرفته است. گستره يورش توسعه يافته است تا هجوم فزاينده‌ای را عليه مسائل مهم عربی و اسلامی صورت دهند. لذا مي‌توانيم بگوئيم كه ما در برابر جنگی سياسی قرار داريم كه فرهنگ و انديشه و مفاهيم اسلام را هدف گرفته است. اين حركت در حال توسعه است و هدف آن اين است كه هر نوع مرز مبتنی بر اسلام را ويران كند. مي‌خواهند صرفاً به خاطر وجود بعضی از گروههای خشونت گرا، مفاهيم اسلامی را بدنام كنند. ممكن است بعضی از اين اقدامات جنبه دفاعی داشته باشد. اگر كسی بخواهد حقايقی را درباره يهوديان و درباره اقدامات صهيونيست‌‌ها خصوصاً در فلسطين اشغالی چيزی بگويد مورد پيگيری و تهديد قرار مي‌گيرد.» ۱۳

«شاهديم اسرائيلي‌ها و يهوديان از اتفاقی كه در اروپا براي‌شان پيش آمده است تا نهايت ممكن سوء استفاده مي‌كنند و آن را بزرگ جلوه مي‌دهند ولی در مقابل شاهديم كه عربها و مسلمانان، برای مقابله با يهوديان، در استفاده از شعار دشمنی با نژاد سامي، گرفتار رخوت وسستی شده‌اند. زيرا يهوديان از نژادها وگروههای گوناگونی تشكيل شده‌اند و همه ايشان سامی نيستند و عربها سامی خالص مي‌باشند. از اين رو دشمنی با عربها و مسلمانان كه قرآن و اسلام آنان را عرب ناميده است، دشمنی با نژاد سامی است و اسرائيل به خاطر تعّدی دائم به عرب‌ها و مسلمانان و قضايای مهم آنان، افشاندن بذر فتنه در منطقه و جنايت‌های پيگير عليه ملت‌های عربی و اسلامی مصداق بارز اين دشمنی است.» ۱۴

«مشكل فقط تؤطئه‌های غربي‌ها و آمريكا نيست كه تابع بازي‌های يهودي‌ها هستند و به خاطر سلطه رو به افزايش صهيونيست‌ها بر رسانه‌های غربی و تبديل شدن يهوديان به يك مجموعه سياسی و رسانه‌ای فعّال و پويا در غرب تحت فشار قرار دارند. بلكه مشكل كوتاهی جهان عرب و دنيای اسلام است. اين ناتوانی بسياری اوقات برنامه‌ريزی شده و تعمّدی مي‌باشد. جهان عرب و دنيای اسلام از همه سلاحها برای مقابله استفاده نمي‌كند. از رسانه‌های عربی مي‌پرسيم چرا از زبان‌های انگليسی و فرانسوی استفاده نمي‌كنيد؟ مشكل ممكن است به توده مردم عرب و مسلمانان نيز باز گردد. بايد به دنبال راه­هايی گشت كه ما از مقابله همه جانبه و جهانی دور نموده‌اند. ما فقط گرفتار خود شده‌ايم و به چالشهای بزرگی كه به عنوان عرب و مسلمان ما را هدف گرفته‌اند توجّهی نداريم.۱۵

«مشكل ما اين است كه در برابر هجوم‌های رسانه‌ای و سياسی غرب كه خطوط صهيونيستی و استكباری پشت سر آنها پنهان شده‌اند، زمينگير شده‌ايم و سعی نمي‌كنيم رسانه‌هايی پيشرفته و متحوّل و جهانی توليد كنيم. يورش وضعيت خطرناكی به خود گرفته است و ديگر جنبه فصلی و گاه و بيگاه ندارد. دارند سرنوشت ما را تهديد مي‌كنند. شاهديم آمريكا حملات منظم و برنامه‌ريزی شده‌ای را عليه اسلام و مسلمين صورت مي‌دهد گاهی بعضی از كشيش‌های متأثر از انگيزه‌های صهيونيستی و گاهی جنرالان نظامی از اين مسأله سخن مي‌گويند. مثل آن جنرالی كه مي‌كوشيد چنين القا كند كه مسلمانان به اين دليل از مسيحيان بدشان مي‌آيد كه ريشه‌ ايشان يهودی است. در حالی كه همگان مي‌دانند كه مسلمانان، مسيحيان و يهوديان سرزمينهای اسلامی را برای گفت‌و‌گو و همكاری جهانی برای مقابله با الحاد و استكبار جهانی دعوت مي‌كنند.» ۱۶

«ما به عنوان عرب و مسلمان در معرض حملات شيطانی گوناگون دوائر غربی قرار داريم. بعضی از اينان سعی دارند به صورت خباثت آميزی به مسائل دينی دامن بزنند. همه اينها در راستای خدمت به صهيونيسم جهانی قرار دارند. از اين رو از واتيكان مي‌خواهيم كه اين حملات و بدنام كردن دين را محكوم كند. از علمای آگاه و عالم جهان عرب و دنيای اسلام مي‌خواهيم كه به عرصه عمل و رويارويی وارد شوند تا بتوانند با اين يورشهای فرهنگی و سياسی و رسانه‌ای مقابله كنند. مسأله اين است كه آنان از همه سلاحها و شيوه‌های بدنام سازی و نيرنگ استفاده مي‌كنند ولی عربها و مسلمانان برای مقابله از بكارگيری سلاحهای حقيقی و شيوه‌های گوناگون دست برداشته‌اند.۱۷


منابع:

[۱] روزنامه سعودی الرياض، ۲۸ ذی الحجة ۱۴۲۵ ‍ه‍.

[۲] همان.

[۳] همان.

[۴] گفت‌و‌گو با گرام ترنر روزنامه نگار انگليسي.

[۵] همان.

[۶] همان.

[۷] روزنامه سعودی الرياض،همان.

[۸] همان.

[۹] همان.

[۱۰] همان.

[۱۱] روزنامه لبنانی النهار، ۲ محرم ۱۴۲۴ ه‍.

[۱۲] همان.

[۱۳] موضع‌گيری هفتگي، ۲۵ شعبان ۱۴۲۴ ه‍.

[۱۴] همان.

[۱۵] همان.

[۱۶] همان.

[۱۷] همان.
https://taghribnews.com/vdcc0sqi.2bqxe8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی