نامه رهبر ایران به جوانان غربی معجزهای در دنیای مدرن است
نامه رهبر انقلاب به جوانان غربی به دنبال آن است که چگونه غرب میتواند درمان شود. من مطالب مختلفی در باره این نامه و درخواستها منتشر کردهام و از این درخواست رهبر ایران حمایت میکنم.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرگزاری تقریب (تنا) الکساندر دوگین فیلسوف مطرح روس و کسی که در روسیه او را مغز پوتین می خوانند درباره نامه دوم رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی و اروپایی می گوید: این نامه بسیار خوب بود. وقتی که رهبر ایران از جوانان جامعه دیگری خواستهای دارد این بسیار مهم و یک اقدام سمبلیک است.
مشاور رئیس جمهور روسیه افزود: باید تاکید کنم که فرهنگ محافظهکاری ایرانیها شناخت خوبی از دنیای اطراف ایران دارد. زمانی که شناخت خوبی از جامعه اطراف وجود داشته باشد یک اقدام یکسان به هدف میرسد. من مطالب مختلفی در مورد این نامه و درخواستها منتشر کردهام و از این درخواست رهبر ایران حمایت میکنم و این به معنی بسیار خوب بودن این مطلب است.
دوگین با بیان اینکه باید به این نکته هم توجه کرد که ما پاسخ بسیار بزرگی به این حرکت نداشتهایم افزود: علت این امر محتوا و ماهیت و فرم این نامه است. به این دلیل که تفاوتهایی بین کشورهای اطراف ایران و این کشور وجود دارد. همچنین فرهنگ غرب توانایی قبول این فرمها را ندارد. به نظرم باید این فرم دوباره ایجاد شود و این یک مشکل بزرگ است. دیدگاه رهبر ایران مانند معجزهای در دنیای مدرن است و این مرکز روحانی است. این نامه و حرکت یک بازگشت بزرگ است.
این فیلسوف روس گفت: جوامع دیگر البته در شرایطی قرار دارند که نمیخواهند این چالشها را دریافت کنند و به این چالشها پاسخی بدهند. در اینجا یک شکاف مفهومی وجود دارد. آیتالله خامنهای نکات بسیار خوبی را تاکید کردهاند. آن مسائل برای همه کسانی که پذیرا هستند بسیار قابل فهم است. آنها باید خودشان را متقاعد کنند و حتی باید یاد بگیرند. در این راه به سلاح ادراکی نیاز است. ادراک بین فرم تئوری سیاسی شیعیان که به عنوان ولایت فقیه شناخته میشود و دیگر حوزههای علوم. البته شکلگیری این مسئله بسیار سخت است اما تنها راهی است که ما را به امنیت هستههای مشترک میرساند.
مشاور رئیس جمهور روسیه افزود: باید به این نکته هم توجه کرد که عالمان گروههای مختلف این ماجرا هرکدام در دنیای خودشان هستند. مثلا فوکو، باتای یا نیچه و باختین اینها در دنیاهایی جدا از هم هستند و بین اینها هیچ ارتباطی نیست. در این بین جلساتی که بین این گروههای فکری برگزار میشود بسیار مهم است. در آیندهای نزدیک آن گروهها جوانانشان را از دست میدهند و لازم است که گفتوگو و مناظره بین این افراد شکل بگیرد.
و با بیان خاطره ای گفت: چندی پیش من با یک روحانی صحبت میکردم او به من به عنوان یک مسیحی بنیادگرا میگفت که شما در نهایت میفهمید که قرآن درست است و مسیح به صلیب کشیده نشده است و او پسر خدا نیست بعد از این حرفها است که گفتوگو قطعا تمام میشود. نتیجه این میشود که او باور خود را داشته و من هم باور خودم را و هیچ نقطه مشترکی شکل نمیگیرد و این مسئله فضایی را بوجود میآورد که ما به یکدیگر حمله کنیم. قطعا صحبت کردن در مورد اینکه انجیل بهتر است یا قرآن چیزی را جلو نخواهد برد و اسم این رفتار گفتوگو نیست. اما ما بسیار به هم نزدیک هستیم اگر بتوانیم به ادراک برسیم. همانطوری که یک آیتالله در قم به من گفت و نتیجه آن شد که ما میتوانیم فرهنگ انتظار را بپذیرم و این یکی از نقاط مشترک ما است. ما میتوانیم اینها را گرفته و در مورد آنها دوباره فکر کنیم و میتوانیم آنها را با پیچیدگیهای کلامی مقایسه کنیم و به هستههای سنتی برسیم و بعد از آن است که ما استاد فلسفه خواهیم بود.
الکساندر دوگین در ادامه تصریح کرد: ما باید بر غرب پیروز شویم و ما باید فرم مدنظر خودمان را پیدا کنیم که چگونه غرب را درمان کنیم و این پاسخی به این نامهها است. این نامهای از طرف رهبری معنوی است و نامهای بسیار مهم است که من آن را درک میکنم و میتوانم آن را ترجمه کنم. البته نکته اینجا است که عموم مردم این نامه را نمیفهمند به این علت که زبان این نامه ادراکی نبوده و سخنی روحانی است. شما باید ذات نامه را ترجمه کنید و بعد از آن است که نامه بدنبال خودش تعداد زیادی گزارش، مقاله و ... را در جوامع مختلف خواهد داشت.
وی افزود: برای مثال بیایید به نامه امام خمینی به گورباچف اشاره کنیم آن نامه بسیار فوق العادهای بود اما گورباچف بسیار احمق بود و این نامه را نفهمید. گورباچف مثل کودکی بود که باید به سمت درست هدایت میشد. تصور من این است که ایران اکنون باید دیدگاههای فلسفی خودش را بازبینی کند و زبان این اتفاق باید در ادبیات ابعاد آموزههای انقلاب، باورها، شیعه، شریعت و ... صورت بگیرد. برای صحبت کردن با دیگران شما باید به شکلهای جدید برسید. نباید اجبار در باورها وجود داشته و اگر این مسئله باشد ارتباط به سرعت قطع میشود. تصور من آن است، نخبگان ایرانی باید استاد فلسفه باشند.