تاریخ انتشار۲۵ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۱
کد مطلب : 351355

از کشف حجاب رضاخانی تا مسابقه با حریف اسرائیلی

مراقب باشیم در جدال بین دو تعبیر «حکومت دینی» و «دین حکومتی» و بحث بر سر آنها، ارزش‌هایی مانند دفاع از مظلوم و ابراز نفرت از ظالم و مقابله با آن قربانی نشود.
از کشف حجاب رضاخانی تا مسابقه با حریف اسرائیلی
به گزارش خبرگزاری تقریب،  تیم دو نفره‌ی بدمینتون عربستان در جریان یکی از مسابقات قهرمانی بین‌المللی جوانان در اوکراین از مسابقه برابر تیم رژیم صهیونیستی خودداری کرد. «معاذ صالح العباسی الغامدی» و «نواف محمود العباسی الغامدی» دو بدمینتون‌باز جوان عرب، حتی با آنها دست ندادند و زمین مسابقه را ترک کردند. این در حالی است که مدتی پیش نیز در جریان دانش‌آموز عربستانی به نام «بدر سلمان الملحم» که به نشان نقره المپیاد بین‌المللی شیمی در جمهوری چک دست یافته بود، در مراسم تقدیر از برگزیدگان المپیاد جهانی شیمی، به‌محض اینکه شرکت‌کننده‌ی اسرائیلی با پرچم رژیم اشغالگر قدس کنار وی قرار گرفت، از کنار وی رفت و چند متر آن‌طرف‌تر در کنار دانش‌آموز ایرانی که پرچم جمهوری اسلامی ایران را در دست داشت، ایستاد
بایکوت ورزشی اسرائیل در جهان
در نسخه‌ی انگلیسی ویکی‌پدیا صفحه‌ای وجود دارد با عنوان «Boycotts of Israel in sports» (بایکوت اسرائیل در ورزش) با حجم تقریبی ۲۰۰۰ کلمه (در نسخه‌ی فارسی این دانشنامه‌ی فراگیر عمومی در ذیل همین عنوان تنها حدود ۲۵۰ کلمه آمده است).
در مقاله‌ی انگلیسی پیشگفته نکات متعدد بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
  1. بایکوت ورزشی یکی از اقسام بایکوت علیه اسرائیل است؛ و سایر زمینه‌ها نیز گاه بر ضد اسرائیل تحریم اجرا می‌شود؛ در زمینه‌های سیاسی و دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری، مسافرت و گردشگری، آکادمیکی و دانشگاهی و...
گفتنی است که صفحه‌ی مستقل دیگری در این دانشنامه با عنوان «Boycotts of Israel» (بایکوت‌های ضد اسرائیل) وجود دارد که برای هر کدام از زمینه‌های گفته‌شده نمونه یا نمونه‌هایی را ذکر کرده است.
  1. حاضر نشدن ورزشکاران مسلمان یا عرب در برابر ورزشکاران اسرائیلی گاه خودجوش است و گاهی به‌اجبار دولت‌های متبوع آنها.
    در این مقاله دو جدول وجود دارد که در یکی از آنها نام ورزشکاران ایرانی‌ای که حریفان اسرائیلی خود را بایکوت کرده‌اند، آورده است؛ با ذکر ورزش و نام مسابقه و زمان رخ دادن این ماجرا که در آن نام‌های آشنایی به چشم می‌خورد: مانند حامد ملک محمدی (جودو)، آرش میراسماعیلی جودو، محمد علیرضایی (شنا)، محمدحسین ابراهیمی (شمشیربازی)، محمد مهذب نیا (تنیس)، میثم باقری (تکواندو)، علی شاه‌حسینی (تکواندو)، مجید حسنی نیا (کاراته)، علیرضا کریمی (کشتی)، تیم ملی والیبال جوانان، تیم ملی والیبال مردان و...
    و در جدول دیگری نام ورزشکارانی از ملیت‌های دیگر؛ برای نمونه سادوک خالکی، جودوکار تونسی (۲۰۰۱)، محمد الغریب، تنیس‌باز کویتی (2007)، بیان جمعه، شناگر سوری (2008)، مریم موسی، جودوکار الجزایری (2011)، عبدالمالک رحو، بوکسور الجزایری (2011)، مالک الجزیری، تنیس‌باز تونسی (2013)، زکریا جنوف، تکواندوکار الجزایری (2011)، تیم تنیس زنان اندونزی (Fed Cup، 2006)، تیم ملی شنای مردان کویت (2010).
    نکته‌ی گفتنی دیگر که البته در مقاله‌ی بالا نیست؛ اما آگاهان از اخبار ورزشی از آن مطلع هستند، این است که حمایت از مردم فلسطین و اعتراض به اسرائیل اختصاص به مسلمانان یا ملت‌های عرب نمی‌شود، بلکه ورزشکاران غیرمسلمان با ملیت‌های گوناگون را می‌توان در این زمینه فعال دید هر چند در حد بایکوت نباشد؛ افرادی مانند دیه‌گو آرماندو مارادونا (اسطوره‌ی فوتبال جهان و آرژانتین)، کریستیانو رونالدو (ستاره‌ی پرتغالی فوتبال جهان)، فردیناند (مدافع فوتبال انگلستان)، ادین هازارد (فوتبالیست بلژیکی) و...
بایکوت ورزشی رژیم صهیونیستی در جهان
بایکوت ورزشکاران رژیم صهیونیستی توسط ورزشکاران ایرانی، رفتاری شاخص و مشهور در جهان است؛ چنان‌که دیدیم در مقاله‌ای که از آن سخن گفتیم، ابتدا نام ورزشکاران ایران، آن هم در جدولی جداگانه آمده بود و سپس نام ورزشکاران سایر ملت‌ها. این موضوع اما در خود کشور ما موضوع چالشی است که هم در گفتگوهای روزمره‌ی مردم و هم در سطح رسانه‌ها گاه‌گاه مطرح می‌شود و حتی اظهارنظرهای رسمی برخی مدیران را نیز می‌توان در این بحث‌وجدل‌ها دید.
محورهای موردبحث در این گفتگوها نیز چند چیز است؛ اینکه آیا اساساً در هم آمیختن ورزش و سیاست کار درستی است؟ اینکه پیامد این بایکوت‌ها برای ورزش کشور چیست؟ آیا نمی‌توان برای نشان دادن انزجار و رساندن پیام خود از راه‌های دیگری جز عدم حضور در برابر ورزشکاران اسرائیلی استفاده کرد؟ در این مقاله بنا نیست به بررسی این پرسش‌ها و پاسخ آنها بپردازیم. حرف اصلی این نوشته نکته‌ی دیگری است؛ اینکه مراقب باشیم در جدال بین دو تعبیر «حکومت دینی» و «دین حکومتی» و بحث بر سر آنها ارزش‌هایی مانند دفاع از مظلوم و ابراز نفرت از ظالم و مقابله با آن قربانی نشود.
گاهی در رسانه‌ها و برخی اظهارنظرها بین «حکومت دینی» و «دین حکومتی» فرق گذاشته می‌شود؛ برای مثال در تمایز بین این دو می‌گویند حکومت دینی، حکومتی است که مشروعیت آن از دین و ماهیت آن دینی است و به بیان دیگر آن حکومت پایبند به قوانین و ارزش‌های آن است و آن نظام همواره دغدغه‌ی اجرای احکام و معارف آن دین را در همه‌ی سطوح اعم از فرهنگ، اخلاق و سیاست، اعتقاد و اقتصاد دارد و تمام امکانات و توان جامعه و کشور را در این جهت به کار می‌گیرد؛ اما دین حکومتی یا دین دولتی، به این معناست که حکومت از آن دین به‌عنوان ابزاری جهت اهدافی دیگر استفاده می‌کند و اگر آن را تبلیغ و ترویج می‌کند، در درجه‌ی اول برای بقا و دوام حکومت است. در حیطه‌های دیگری نیز مشابه این تمایزگذاری را می بینیم؛ برای مثال در تعبیر «رسانه‌ی دینی» و «دین رسانه‌ای». حال اینکه این تمایزگذاری چقدر درست و موجه یا نادرست و ناموجه است موضوع بحث ما نیست. حتی اگر ما شخصاً به این تمایز اعتقادی نداشته باشیم، به‌هرحال عده‌ای هستند که چنین می‌اندیشند و روی سخن این نوشته با آنهاست.
حجاب و دفاع از مظلوم دو ارزش در معرض خطر
یکی از چالش‌هایی که امروز در جامعه‌ی ایران در رابطه‌ی با ارزش‌های اسلامی گاه پیش می‌آید این است که افرادی به دلایلی از جمله ناکامی حکومت در برخی زمینه‌ها، سوء استفاده‌های برخی از کارگزاران حکومت از بیت‌المال، جنگ روانی دشمنان و... نظام اسلامی را نه حکومتی دینی بلکه دینی حکومتی بدانند که در تبلیغ و ترویج و توصیه و پافشاری بر برخی ارزش‌ها صادق نیست، بلکه انگیزه‌ی آن بیشتر سیاسی و در جهت حفظ موجودیت خود برای ادامه‌ی قدرت و کسب اقتدار بیشتر است. با این تلقی و باور طبیعی است که چه‌بسا ارزش‌هایی والا در محکمه‌ی ذهن و زبان آنها قربانی شوند. یکی از نمونه‌های این ارزش‌ها حجاب و پوشیدگی است.
روزگاری حکومت پهلوی بی‌حجابی را تبلیغ و ترویج و توصیه می‌کرد و حتی معترضان را مجازات می‌کرد؛ اما مردم مقاومت کردند و بوده‌اند زنانی که سال‌ها پا را خانه بیرون نگذاشته‌اند؛ تا چادر از سرشان کشیده نشود؛ ولی امروز می‌بینیم که حکومت اسلامی حجاب را تبلیغ و ترویج و توصیه می‌کند؛ حتی در برخی موارد برای عدم رعایت حجاب شرعی مجازات‌هایی مانند حبس و شلاق و جریمه‌ی نقدی دارد، اما می‌بینیم که چقدر در این زمینه حرف‌وحدیث و مخالفت و تمایل به آزادی از حجاب وجود دارد؛ چه در لایه‌های نخبگانی و مباحث اندیشگی و چه در کف خیابان و چالش‌های گاه و بیگاه برخی دختران و زنان در کشف حجاب. در یک‌کلام زمانی حکومت پهلوی از مردم کشف حجاب می‌خواست و مردم تمکین نمی‌کردند و امروز نظام اسلامی از مردم حجاب می‌خواهد و بسیاری تمکین نمی‌کنند یا خواهان آن هستند که نکنند. چرا؟ چه اتفاقی افتاده است؟ از منظرهای گوناگون می‌توان این پدیده را تحلیل کرد و به این پرسش پاسخ داد. یک پاسخ این است که ارزشی دینی قربانی شده است؛ زیرا بسیاری از افراد بر این باورند که نه با حکومتی دینی بلکه دینی حکومتی طرف هستند.
درباره‌ی بایکوت ورزشکاران اسرائیلی نیز همین وضعیت وجود دارد؛ یعنی بیم آن می‌رود که این کار ارزشمند از نظر مبانی و آموزه‌های دینی، امری صرفاً سیاسی و ابزاری تلقی و کم‌رنگ شود یا به‌کلی رنگ ببازد؛ نگارنده با آوردن نمونه‌های متعدد از ورزشکاران غیرایرانی و حتی غیرمسلمان در آغاز مقاله تلاش کردم که نشان دهم این کار محکمه‌ی وجدان و قضاوت انسان‌های آزاده رفتاری ارزشمند و بایسته است؛ چه حکومت به آن توصیه و از آن دفاع بکند و چه نکند.
این سخن درباره‌ی برخی موضوعات مشابه دیگر نیز صادق است؛‌ مواردی مانند دفاع از مردم غزه، سوریه، میانمار و... که صرف‌نظر از نوع عملکرد و کامیابی‌ها و ناکامی‌های حکومت فعلی ایران در رسیدن به اهداف و وعده‌هایش؛ رفتارهایی ارزشمند به لحاظ اسلامی و انسانی هستند؛ نشان به آن نشان که اقدام به آنها نه مختص ما ایرانی‌هاست و نه مختص مسلمان‌ها.

حجت الاسلام محمدرضا آتشین صدف، نویسنده و پژوهشگر
https://taghribnews.com/vdcjivetiuqeitz.fsfu.html
مرجع : رسا
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی