تاریخ انتشار۲۰ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۰
کد مطلب : 357880
سلسله یادداشت‌ حجت الاسلام مسائلی/1؛

روش‌شناسی تکفیری‌های لندن‌نشین

اختصاصی
هم‌اکنون جریان‌هایی نیز با انتساب خود به تشیع، همچون وهابیت به تکفیر گستردهٔ مسلمانان و حتی شیعیان می‌پردازند. البته معمولاً این جریان‌ها با توجیهاتی چهرهٔ تکفیری خویش را پوشیده می‌دارند. یکی از روش‌های آنها برای نهادینه کردن تکفیرگرایی، انحصار و مصادره عنوان اسلام و تشیع برای تفکر خویش است.
روش‌شناسی تکفیری‌های لندن‌نشین
خبرگزاری تقریب، مهدی مسائلی: امروزه جریان وهابیت یک جریان تفکیری شناخته شده در میان مسلمانان است که نقدهای فراوانی بر آن وجود دارد، ولی هم‌اکنون جریان‌هایی نیز با انتساب خود به تشیع، همچون وهابیت به تکفیر گستردهٔ مسلمانان و حتی شیعیان می‌پردازند. البته معمولاً این جریان‌ها با توجیهاتی چهرهٔ تکفیری خویش را پوشیده می‌دارند. یکی از روش‌های آنها برای نهادینه کردن تکفیرگرایی، انحصار و مصادره عنوان اسلام و تشیع برای تفکر خویش است. این انحصارنمایی از اندیشه دینی دقیقاً همان روش و توجیه جریان وهابیت در تکفیر مسلمانان است. زیرا طبق تعریف وهابیت از دین اسلام همهٔ مسلمانان به غیر وهابیون از اسلام خارج هستند و آنها به زعم خویش هیچ‌ مسلمانی را تکفیر نکرده‌اند.

جریان تکفیری شیعه نیز همچون وهابیت، افکار و حتی عاداتِ رفتاری خویش را به عنوان خطوط قرمز دین و مذهب معرفی می‌کند و مخالفت با آن‌ها را عامل خروج از دین و تشیع می‌داند. بدین‌گونه این‌جریان با مصادرهٔ عنوان اسلام و تشیع برای تفکر خویش، مخالفین‌شان را به‌ خروج از اسلام و تشیع متهم می‌کنند.

 البته این عده می‌کوشد تا این تکفیرگرایی را به اهل‌بیت(ع) منتسب کنند یا به آن اصالتی تاریخی دهد. با این رویکرد به جستجوی عناوین فرقه‌هایی در تاریخ اسلام می‌پردازد که بتوانند سایر مسلمانان و حتی سایرشیعیان را با آنان مرتبط سازند و آن‌ها را با عناوین خطاب کنند، سپس نیز بر خروج این فرقه‌ها از اسلام و تشیع استدلال نموده و به تکفیر مسلمانان و شیعیان  اصالت تاریخی ببخشند.

در این مسیر جریان افراط‌گرای شیعه از به کار بردن عنوان اهل‌سنت و یا سنی برای دیگر مسلمانان اجتناب می‌ورزد و اهل‌سنت را با عناوینی همچون عُمریه، بکریّه و... خطاب قرار می‌‌دهد. همچنین این جریان از شیعیان طرفداران وحدت اسلامی یا موافق با جمهوری اسلامی ایران، با وصف یتشیعون(افراد متظاهر به تشیع) یاد می‌کند و آن‌ها را با عناوینی همچون بتریه، دجالیّه و... خطاب می‌کند.

در این میان، جریان تکفیریِ لندن‌نشین تأکید فراوانی در بکاربردن دو تعبیر «بَکریه» برای اهل‌سنت و «بَتریه» برای سایرشیعیان دارد. البته نوعی تقسیم کار میان جریان‌ تکفیری خارج نشین و حامیان داخلی آنها در ایران دراین‌باره وجود دارد. مثلاً سخنرانان داخلی این جریان به صورت کلی به انطباق بتریه با طرفداران وحدت اسلامی می‌پردازند و سپس تکفیری‌های خارج‌نشین مراجع و رهبران دینی شیعه را مستقیماً و به صورت مصداقی با این تعبیر مورد خطاب قرار می‌دهند. ازآنجاکه بعضی از فریب‌خوردگان این جریان درصدد گسترش کاربرد این عناوین هستند، در ادامه توضیحی مختصر در‌این‌باره بیان می‌شود.

بَکریّه
 جریان تکفیری شیعه، تعبیر سُنی یا اهل‌سنت را به کار نمی‌برد و به‌جای آن از تعبیر «بَکری» استفاده می‌کند. تعبیر بَکریّه در تاریخ اسلام برای معرفی دو فرقه به‌کاررفته است. کاربرد اول دربارهٔ صوفیانی از اهل‌سنت است که پیرو شخصی به نام «بکر بن‌ اخت‌ عبدالواحد»‌ (متوفی قرن2هـ ق) بوده‌اند. بدیهی است که این نسبت نمی‌تواند مستندِ کاربرد بکریه برای تمام اهل‌سنت باشد. کاربرد دیگر بکریه دربارهٔ گروهی از اهل‌سنت است که قائل به خلافت ابوبکر به‌واسطهٔ نص و تعیین پیامبر(ص) بوده‌اند.

به نظر می‌رسد جریان تکفیریِ لندن نشین تعبیر بَکری را از این معنا گرفته است و آن را به‌کل اهل‌سنت تسری می دهد. این در حالی‌ است که اندیشهٔ خلافتِ منصوصِ ابی‌بکر اختصاص به عدهٔ معدودی از علمای اهل‌سنت دارد و به‌هیچ‌وجه نمی‌توان چنین اعتقادی را به عموم آنها نسبت داد. حتی از منابع می‌توان استفاده کرد که «بَکریه» هیچ‌گاه فرقه‌ای مستقل نبوده است، بلکه نظرِ افرادِ انگشت‌شماری در طول تاریخ اسلام بوده است. سید مرتضی علم‌الهدی در کتاب الشافی فی الامامة می‌گوید:

 این نظر را متکلمین در ضمن آراء و مذاهب نقل کرده و به جماعت کمی نسبت داده‌اند. ابتدای حدوث این گفتار و چگونگی پیدایش آن معلوم است و ما در زمان خویش به‌جز یک و دو تا از این طایفه نیافتیم و شاید اگر تمام مذاهب احصا شوند فعلاً پنجاه نفر از این جمعیت یافت نشود.
( سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، تهران: موسسة الصادق(ع)،ج2، ص107.)

چنان‌که از افراد معدودی که بر منصوص بودن خلافت ابوبکر پافشاری می‌کنند، ابن حزم در کتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل است.
( ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت:دار الکتب العلميه، 1416ق،‌ج3، ص26.)

بااین‌حال جریان افراط‌گرای شیعه باهدف فرقه‌سازی و تکفیر مسلمانان، این اعتقاد را به‌تمام اهل سنت نسبت داده و آن‌ها را با عنوان بکریه مورد خطاب قرار می‌دهد تا بدین روش عنوان «اهل‌سنت» را از آن‌ها نفی ‌کند. 

حقیقت این‌که این جریان نوع جدیدی از فرقه‌سازی را در اسلام دنبال می‌کند که در آن به جای انتخاب عنوانی جدید برای مسلک خودش، اسلام و تشیع را برای خویش مصادره می‌کند و دیگران را با عناوین فرقه‌ای مخاطب می‌سازد.

بَتریّه
 همچنین جریان تکفیری شیعه به فرقه‌سازی در درون شیعه نیز می‌پردازد و تعبیر بَتریه را برای شیعیانی به کار می‌برد که بر خلاف آنها معتقد به وحدت اسلامی بوده و با توهین و دشنام‌گویی به مقدسات اهل‌سنت مخالف هستند. دربارهٔ کاربرد اصطلاح بتریه در‌ تاریخِ فرقِ اسلامی باید گفت:
 بتریه درواقع از انشعابات مذهب زیدیّه است، آنان عقاید مشابهی با سلیمانیه، یکی دیگر از فرقه‌های کنونی زیدیه داشتند. این فرقه معتقد بودند که هرچند بعد از رسول‌خدا(ص)، امام علی(ع) برای پیشوایى مسلمانان افضل و اولى از دیگران بود؛ لیکن آن حضرت خلافت را به ابوبکر و عمر واگذار کرده است. ازاین‌رو بیعت مردم با آن دو را خطا نمى‌دانند. از سوى دیگر، این فرقه زیدیه رهبرى امیرمؤمنان علی(ع) را تنها از زمان بیعتِ مردم با آن حضرت قبول دارند. آن‌ها بعضی از فضایل اهل‌بیت(ع) را نیز منکر می‌شدند و انتخاب الهی امامان را نیز باور نداشتند.
( ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه چ2،قم، 1413 ق، ج‏4، ص544) همان‌گونه که گفته شد این اعتقادات بسیار شبیه اعتقادات فرقه سلیمانیه زیدیه است که در زمان کنونی نیز وجود دارند.

به هر حال، به خاطر مذمت‌آمیز بودن عنوان «بَتریه» هیچ گروهی از زیدیه در زمان کنونی چنین عنوانی را به خود نمی‌دهد. در چنین شرایطی جریان تکفیریِ لندن‌نشین تعبیر بتریه را عنوانی بی‌صاحب در میان فرق اسلامی یافته است و بسیاری از شیعیان امامی اثنی‌عشری را با این عنوان خطاب می‌کند. 
این درحالی است که شیعیان طرفدار وحدت اسلامی حق جانشینی پیامبر(ص) را منحصر به امام علی(ع) می‌دانند و خلافت دیگران را بعد از پیامبر(ص) نمی‌پذیرند. ولی معتقدند راه و روش بیان چنین اعتقادی، توهین و دشنام‌گویی به مقدسات سایر مسلمانان نیست، زیرا چنین روشی ضمن آن‌که از  ادب و اخلاق دینی بسیار دور است، حق و حقیقت اختلافات تاریخی را نیز مشخص نمی‌کند و با فتنه‌گری میان مسلمانان، بسیاری از حقایق زمان کنونی را در میان مسلمانان پنهان می‌کند.‌ بر این اساس منادیان وحدت اسلامی در شیعه بارها تأکید کرده‌اند:

«...هیچ ضرورتی ایجاب نمی‏کند که مسلمین‏ به خاطر اتحاد اسلامی، تسامح و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی‏ خود بنمایند؛ همچنان ‌که وحدت ایجاب نمی‏کند که مسلمین دربارهٔ اصول و فروع‏ اختلافی میان یکدیگر، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند. بلکه مسلمانان باید در تبلیغ مرام و مسلک خویش، متانت را حفظ کنند، به یکدیگر سب و فحش و دشنام ندهند، به یکدیگر تهمت‏ نزنند و دروغ نبندند، منطق یکدیگر را مسخره نکنند و بالاخره، احساسات‏ یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقیقت لااقل حدودی را که اسلام در دعوت غیرمسلمان به اسلام، لازم دانسته‏ است دربارهٔ خودشان رعایت کنند: «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ(نحل/ 125.)؛ به‌وسیله حکمت و اندرزهاى نیکو به‌سوی راه پروردگارت دعوت کن و با آن‌ها (یعنى مخالفان) به طریقى که نیکوتر است به مناظره پرداز.»
( مرتضی مطهری، مجموعه‏ آثار، تهران: صدرا، 1384ش،‌ج‏25، ص 27.)
https://taghribnews.com/vdcivyaput1awv2.cbct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی