گفتگوی تفصیلی خبرگزاری تقریب با حجت الاسلام رنجبر؛؛
بررسی روند شکل گیری مساله وحدت در صدر اسلام/تاکید ویژه پیامبر اکرم(ص) بر تقریب مسلمانان
اختصاصی
حجت الاسلام رنجبر استاد تاریخ موسسه امام خمینی(ره) در گفتگو با تقریب به بررسی عوامل وحدت در سیره پیامبر اکرم(ص) پرداخته است.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرگزاری تقریب، پیرامون سیر شکل گیری و تثبیت مساله وحدت در تاریخ اسلام، خبرگزاری تقریب سلسله گفتگوهایی با اساتید مطرح تاریخ انجام داده است که در نخستین مورد آن به سراغ حجت الاسلام و المسلمین دکتر رنجبر از مدرسین گروه تاریخ موسسه امام خمینی (ره) در قم رفته است. در ادامه نظرات ایشان درباره عوامل شکل گیری وحدت در صدر اسلام و تاکید پیامبر اکرم(ص) بر روی این موضوع را از نظر میگذرانید؛
خبرنگار: در آغاز مصاحبه بفرمایید برای تقریب بین مذاهب اسلامی و خصوصاً اهل سنت باید چه کارهایی را در دستور قرار داد؟
حجت السلام رنجبر: به نظر من ابتدا باید خط اعتدال اهل سنت را از همان قرون اول شناسایی و تقویت کرد. جلد اول شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید سنیِ معتزلی را نگاه میکردم، دیدم که ایشان در اول کتاب جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام را در علوم بیان میکند. وقتی به علم فقه میرسد خیلی زیبا از امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع کرده و بیان میکند همه فقه مذاهب اربعه به امیرالمؤمنین علیه السلام برمیگردد و در آخر این را میگوید که اگر مذاهب دیگر، فقهی هم دارند به امیرالمؤمنین برمیگردد.
باید این موارد را به صورت خیلی متین و مستند بیان کرد و مشخص شود که اختلاف ما بر سر چیست؟ بالاخره اهل سنت امامت را جزء اصول نمیدانند و میگویند جزء فروع است، لذا -طبق مبنای آنها- اختلاف ما با اهل سنت در فروع است نه در اصول؛ پس نباید بر روی آن دعوا کرد، زیرا در خیلی از فروعات در بین خودشان هم اختلاف دارند.
در گام اول باید تحقیق و پژوهش کرد و کتاب نوشت که تقریب چه ضرورتی دارد؟ این مسئله را باید جا انداخت که تقریب چه ضرورتی دارد و اگر تقریب صورت نگیرد جهان اسلام چه آسیبهایی خواهد دید و دشمن به دنبال چه چیزی است و چرا بر روی این مسئله مانور میدهد؟ در پژوهش یک مشکل وجود دارد و یک مسئله، اگر مشکلی را میخواهیم بر طرف کنیم اول باید آن را تبدیل به مسئله کنیم؛ لذا در گام اول باید گفت که مسئله ما در تقریب چیست؟
در حوزه تقریب ما هنوز نتوانستهایم ضرورت تقریب را خوب بیان کنیم، آیا تقریب به معنای این است که سنیها شیعه شوند؟ لذا این مسئله مهم است که بدانیم تقریب به دنبال چه بوده و غرض از آن چیست؟ علمایی که در این مسئله جلودار و طلایهدار شدند و وارد این عرصه شدند، به دنبال چه چیزی بودند؟ آیا میخواستند سنیها شیعه شوند؟ یا به دنبال این بودند که مشترکاتی که داریم [را احیا کنند؟] ما دشمن مشترک داریم، دشمنی که هیچ فرقی بین شیعه و سنی قائل نیست، دشمنی که دشمن اسلام است.
یکی از مباحثی که میتوان در بحث تقریب مطرح کرد این است که ما مرجعیت علمی اهل بیت در مباحث تاریخی، کلامی و حدیثی بررسی کنیم. همان نکتهای که ابن ابی الحدید میگوید که همه این مذاهب به امیرالمؤمنین علیه السلام برمیگردند. اگر بتوانیم این موضوع را جا بیاندازیم –البته نه برای اینکه سنیها شیعه شوند- باعث میشود که محبتی که اهل سنت نسبت به اهل بیت دارند قویتر میشود؛ یعنی بالاخره همراه میشوند. لذا این قدم خیلی مهمی است و باعث میشود که آن تعصب و شدت خاصی که بالاخره طیفی از سنیها به آن قائل هستند عملاً از کار میافتد.
متأسفانه دشمن هم بر روی همین مسئله دست میگذارد و همین موضوع را تقویت میکند. برای مثال شما میبینید که به سراغ عربستان میروند و تفکر سلفی در آنجا پیدا میشود. یا اینکه در جهان اسلام چه شد که ابن تیمیه در قرن هشتم یک حرفی زد، اما شخصی مانند محمد بن عبدالوهاب به این مقدار این حرف را برجسته کرد و رهبر معنوی تفکر سلفی معاصر شد! لذا معلوم است که دشمن بررسی و مطالعه کرده است و بر روی این موضوع برنامهریزی دارد و به دقت به این نتیجه رسیده است که یک شاخهای از مذاهب چنین تفکری دارد و اگر این موضوع تقویت شود میتواند جامعه اسلام را تحت تأثیر قرار دهد و حتی زمینه نابودی آن را فراهم کند.
شاید اسناد و مدارک این موضوع کم باشد و یا اصلاً منعکس نشده باشد اما قطعاً بدانید که این کارها شده است و این کار را کردهاند. طبیعتاً سر دسته آنها هم انگلیسیها بودند. به نظرم نیاز است که یک مطالعاتی به این شکل رخ دهد.
خبرنگار: طبق تحقیقات شما نقطه آغاز وحدت در اسلام کجا بود؟ یعنی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم برای پیشبرد اسلام چگونه وحدت ایجاد کردند؟ برای مثال –همانطور که در تاریخ آمده است- شروع کار حضرت در مدینه به این شکل است که اولاً بین دو قبیله معروف اتحاد ایجاد کردند. شاید این موضوع پیشینه دیگری هم دارد و در مکه هم جریاناتی بوده باشد؟
حجت السلام رنجبر: ببینید یک سری عناصر و مؤلفههایی که هم قرآن و هم پیامبر بر روی آن تأکید میکند زیاد است؛ برای مثال میفرمایند: لیس فضل لعربی علی عجمی. یعنی حضرت بحث نژاد و رنگ را رد میکند و بحث اینکه همه ما از نوع آدم هستیم و آنچه مایه برتری است تقواست را مطرح میکند. این یکی از مؤلفههای اصلی بحث وحدت است؛ یعنی اسلام اموری که در گذشته مایه برتریِ دروغین و کاذب میشده را زدود. حتی یک وجه پیمان اخوتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه ایجاد میکنند همین است؛ آن برتریجوییهای قبیلهای که عربها داشتند و در فضای حجاز مطرح بوده است در برخی همچنان باقی مانده بود.
خبرنگار: یعنی میفرمایید که حضرت این برتریجوییهای کاذب را مانع وحدت میدید و برای همین به دنبال رد آن بوده است.
حجت السلام رنجبر: بله، در اوایل به این شکل بودند. خود قبیله قریش در صدر قبائل بود و حتی اگر پیامبر از یک قبیله ضعیفی متولد میشد، قطعاً آن حرفشنوی که قرار باشد، شکل بگیرد دیگر رخ نمیداد. یا پیامبر متهم میشد که چون از یک قبیله سطح پایین هست میخواهد این حرفها را بزند تا ما تسلیم او شویم. اما پیامبر از نظر قبیله جایگاه بالایی دارد. جد ایشان عبدالمطلب است که شخصیت بسیار بزرگی دارد و در واقع بزرگ مکه است اما این موارد مایه برتری نیست.
قرآن کریم هم میفرماید که ما شما را شعبه شعبه کردیم که همدیگر را راحتتر بشناسید اما این مایه برتری نیست بلکه درجه اول تقواست.
البته تفاخرات جاهلی بوده است و بخش عظیمی از اشعار عرب به همین تفاخرات دروغین قبیلهای است که مثلاًقوم و قبیله ما به این شکل بود و در فلان جا به این حد از خود شجاعت به خرج داد و به این مقدار آدم کشت و این مقدار اموال به دست آورد و به این مقدار زنان را اسیر و برده کرد. لذا اسلام این تفاخر قبیله را فروریخت. البته باید دانست که ریشههای آن باقی ماند و بعد دوباره خود را نشان داد. برای مثال بنیامیه کلاً بر روی این تفاخرات توجه داشتند و در خود حکومت بنیامیه، عرب افضل بود و عجم جایگاهی نداشت. و لذا هرچه از عصر پیامبر دور میشویم این تفاخرات قبیلهای دوباره شروع شد.
خبرنگار: در گذرگاههای تاریخی دیگری هم نیاز بوده است که حضرت بر روی وحدت دست بگذارند؟ برای مثال پیمان اخوت را انجام دادند. یعنی حضرت در مرحلهای برای اینکه اسلام را جلو ببرد، یک حرکتی تقریبی انجام دادهاند؟
حجت السلام رنجبر: پیمانهایی بوده است؛ مانند پیمان شجره اما ملاکهایی که حضرت مطرح میکند ملاک سبقت در اسلام است، ملاک اینکه مثلاً در بدر بوده است، یعنی بر روی چیزهایی دست گذاشتند و آنها را نشانه افضلیت مطرح میکنند که ساختار قبیلهای که میخواهد برتری یک قبیله را بر دیگری مطرح کند بر هم خواهد زد. یعنی حضرت این ویژگیها را در برابر ویژگیهایی که آنها قرار دادهاند، قرار داد.
خبرنگار: یعنی شما میفرمایید حضرت هر عاملی که منافی با وحدت بود را رد کرده و یک سری شاخصههای دینی را بیان میکرد.
حجت السلام رنجبر: بله، یعنی این شاخصهها اهمیت دارد. البته بعداً همین شاخصهها مایه سوءاستفاده شد و مثلاً در تقسیم بیتالمال مورد سوءاستفاده قرار گرفت درحالیکه پیامبر به دنبال این نبود. تقسیم اموال به شکل بود که مثلاً اگر کسی سواره جنگیده است –آن هم به دلیل هزینه آن- باید بیشتر غنیمت بگیرد، اما اینکه مثلاً چون تو مهاجر هستی و دوره سختیِ مکه را گذراندهای بر آن انصاری که تازه اسلام آورده سهم بیشتری داری، این در زمان پیامبر نبود؛ این ها دقیقاً نقطه مقابل حضرت عمل کردند. حضرت فرمود: سلمان منا اهل بیت، سلمان که عرب نبود، اما سلمان به جایگاه و مقامی رسیده بود که جز اهل بیت رسید، حتی ابوذری که آن درجات بالا را داشت، به آن مرحله نرسید، پس حضرت چنین ملاکهایی داشتند که این ملاکها وحدتبخش بودند. به دلیل اینکه ملاک رنگ و قبیله و اینکه شما چقدر خدمت کردید نبود، هرکسی که خدمت بیشتری کرده است این کار را قربة عندالله انجام داده است.
خبرنگار: جناب استاد؛ نتایج وحدتآمیزی که حضرت رسول صلی الله علیه و اله و سلم انجام دادند، در پیشبرد دین اسلام چه تأثیری داشت؟ یعنی اثری که این وحدت داشت را تبیین بفرمایید.
حجت السلام رنجبر: یکی از آثار این وحدت خود را در جنگها نشان میداد؛ در جنگهای صدر اسلام دیگر نمیبینیم که تفاخر به این شکل باشد. اما این موضوع را میتوان با جنگ صفین مقایسه کرد؛ یعنی اگر این موضوع را مقایسه کند متوجه خواهید شد که چه مقدار تفاوت وجود دارد، در جنگ صفین وقتی کتاب وقة الصفین منقری مطالعه میشود مشاهده میشود اختلافات قبیلهای خیلی شدید است [همان موضوعاتی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم زدودند.]،
خبرنگار: در سپاه شام؟
حجت السلام رنجبر: خیر، سپاه شام یک دست است؛ معاویه سیاستی را اجرا میکند که همه آنها را مطیع کرده است اما این اختلافات در سپاه این طرف وجود دارد.
خبرنگار: محور اصلی این دشمنیها چه بوده است، یعنی چطور میخواستند در اسلام نفوذ کنند و برای چهکاری بود؟
حجت السلام رنجبر: برای مثال در جنگ تبوک به دنبال این بودند که شتر حضرت را رم کنند و حضرت را به قتل برسانند. مشرکین و کفار به دنبال این بودند که کلاً دین اسلام از صفحه روزگار محو شده و دوباره مهتریِ عصر جاهلیت برگردد.
خبرنگار: غیر از جنگ از چه ابزارهایی استفاده میکردند؟
حجت السلام رنجبر: برای مثال همان مطالبی که در تاریخ آمده است؛ مسخره و شکنجه کردن که همه این موارد بعداً در شاخه بنیامیه خواهد آمد.
خبرنگار: فعالیتهای منافقین در این عرصه به چه شکلی بوده است؟
حجت السلام رنجبر: میتوان به بدیلسازی اشاره کرد؛ برای مثال پیامبر مسجد ساخته است اما آنها هم مسجدالضرار را ساختند. همان کاری که در حال حاضر هم صورت میگیرد، مثلاً در کاخ سفید افطاری میدهند و نتانیاهو در آنجا حضور پیدا میکند و مسلمانان را در آنجا جمع میکند.
منافقین صدر اسلام همان کاری را انجام میدادند که مسلمانان انجام میدانند و حتی کار را جذابتر هم انجام میدادند و میگفتند که ما مسلمان هستیم و مسجد ساختهایم؛ چه کسی گفته ما کافر و مشرک هستیم. آنها دقیقاً همین کارها را میکردند. اینکه پیامبر با مسجد ضرار به شدت مخالفت کرد و دستور تخریب آن را داد به دلیل این بود که میدانست آنجا منبع فساد خواهد شد و بسیاری از افراد ضعیف الایمان جذب آنها خواهند شد و چهبسا تشویقهای مالی هم کنند.
یا اینکه آنها جایگاه امیرالمؤمنین علیه السلام را میدانستند اما در قصه جنگ تبوک شروع به طعنه به امیرالمؤمنین کردند. به این مضمون که اگر پیامبر برای تو جایگاهی قائل بود، تو را در مدینه نمیگذاشت که حدیث منزلت برای همین مسئله وارد شده است.
خبرنگار: چه کسانی طعنه میزدند؟
حجت السلام رنجبر: عمدتاً منافقین هستند که طیف زیادی بودند. حتی در جنگ تبوک آمار زیادی در رابطه با آنها میدهند و تا سی هزار را معرفی کردهاند که آنها در مقابل صفوف مسلمین صف کشیده بودند و حتی به خانوادههای مسلمانان میگفتند که همسران خود را به جنگ نفرستید؛ اگر آنها به جنگ بروند یا کشته میشوند یا عاشق رومیها میشوند. یعنی آنقدر اینها پُر رو شده بودند که علناً مخالفت میکردند. برای همین موضوع بود که طراحی کردند تا پیامبر را همینجا به شهادت برسانند و کار تمام شود.
خبرنگار: به نظر شما علت دستور پیمان عهد اخوت چه چیزی بود؟
حجت السلام رنجبر: یک علت عمده آن همین بود که این تفاخرات و فضائل تخیلی را کنار بگذارند. به دلیل اینکه حتی طیف مهاجر هم درحالیکه مهاجر بودند گاهی همان تفکرات قبیلهای را به شکل قوی داشتند. لذا این پیمان اخوت ایجاد شد تا آن تفاخرات کنار گذاشته شود.