روحانیون یک عامل انگیزه معنوی در دفاع مقدس بودند/اگر وحدت نداشته باشیم نه شیعه باقی میماند نه سنی
اختصاصی
استاد درس خارج حوزه علمیه قم گفت: اگر یک روحانی وارد بده بستانهای سیاسی شود، از مسیر خارج شده و مردم او را کنار خواهند گذاشت.
اشتراک گذاری :
خبرگزاری تقریب: بیشترین تعداد شهدا در دوران دفاع مقدس از حیث صنفی مربوط به طلاب و روحانیون میباشد. علاوه بر طلاب جوان مخلص که از جای جای کشور عزیزمان به سوی جبهههای نبرد حق و باطل گسیل داشته میشدند، علمای سطوح بالای حوزه علمیه هم علاوه بر حمایت معنوی از رزمندگان، با حضور در میدان جنگ باعث قوت قلب رزمندگان سپاه اسلام شده و به نوعی یک موتور محرک معنوی و انگیزشی برای آنان بودند. از شهدا که بگذریم شخصیتهای برجسته ای از اساتید حوزه نیز در این عرصه خطیر به جایگاه جانبازی و آزادگی نائل آمدند و این نشان پرافتخار را نصیب خود کردند. در هفته دفاع مقدس به سراغ یکی از اساتید برجسته سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم رفتیم و در این باره با وی به گفتگو نشستیم. آیت الله سیفی مازندرانی از جانبازان دوره دفاع مقدس و برادر شهید بوده و هم اکنون نیز یکی از دروس خارج فقه و اصول پویا را در قم دارا هستند که طلاب بسیاری با حضور در این حلقه علمی از ایشان کسب فیض مینمایند. در ادامه بخشی از گفتگوی خبرگزاری تقریب با آیت الله سیفی مازندرانی تقدیم نگاه شما میگردد:
استاد! در هفته دفاع مقدس حضور داریم؛ یک نکته خیلی مهم نقش روحانیت در دفاع مقدس است که احتیاج به واکاوی بیشتری دارد، نقش مؤثری و فعالی که روحانیت داشته به چه شکلی بوده است؟ اگر میشود در رابطه با این موضوع صحبت کنید و نقش روحانیت را در دفاع مقدس تبیین بفرمایید.
آیت الله سیفی مازندرانی: من در اولین روزهای جنگ در غرب بودم که در همانجا هم از ناحیه چشم مجروح شدم و تا آخرین روز دفاع مقدس که پیام پذیرش قطعنامه 598 را امام پذیرفت -و آن را در سنگر شنیدیم- در جنگ بودیم؛ یعنی از اوایل تا آخر جنگ در جبهه حضور داشتیم. روحانیونی که در جنگ در زمان دفاع مقدس میآمدند بسیار بسیار نقش کلیدی داشتند؛ به دلیل اینکه رزمندگان نیاز به یک موتور محرک معنوی داشتند که آرمانها و هدف این دفاع و ارزشهای این انقلاب اسلامی و ارزش خود جهاد فی سبیل الله و بسیاری از ارزشهای دیگر را از آیات شریف قرآن و از روایات را بیان میکنند و این کارها باعث میشد که ایمان آنها بالاتر رفته و قویتر شوند و عظم آنها راسختر باشد.
شما میدانید که انسانی که دچار شک و تردید و حیرت برای اصل حرکت خود باشد، پای او میلغزد و توان مقابله ندارد، با آن خطری که در جبههها بوده حضور روحانیان الزامی بود. آن بیان و صحبتهای روحانیون منطقه بود که به آنجا آمده بودند که این کار را میکرد. مخصوصاً بزرگوارانی از روحانیون که خودشان هم با رزمندگان شرکت میکردند.
بنده یادم نمیرود؛ اخوی شهید ما کفایه میخواند، ایشان روزی در اوایل جنگ به من گفت: من یک سؤال دارم؛ گفتم: سؤالت چیست؟ گفت: مگر این دفاع به امر خدا نیست؟ گفتم: بله. گفت: میدانم اگر الآن به جنگ و دفاع بروم، شهید میشوم. حالا به بهشت رسیدن چقدر راحت است، بعد گفت: من به جای اینکه غذا را از پشت بخورم از جلو میخورم؛ من نمیدانم که اگر چند سال دیگر زنده باشم آیا به این ایمان خود ثابت هستم یا خیر؟ میترسم که راحتیها و رفاه دنیا من را بغزاند.
البته آن برادر ما چهار سالی از بنده کوچکتر بود. من به او گفتم: دلیلی که شما آوردید دلیل درستی است، بله؛ این یک بهشت نقد است. کسی که به قصد مقابله با دشمن و اخلاص به آنجا برود و به شهادت برسد به بهشت خواهد رفت. اما این را به شما بگویم؛ معذلک روحانی باید از سنگرهای و ارزشهای معنوی اصل نظام و مرزهای فرهنگی آن دفاع کند. این انقلاب در معرض افتهای زیادی است که داعیهداران ریاست و طالبان منفعت در آینده، بسیار بسیار به این نظام لطمه خواهند زد، ما باید درست درس خوانده و به یک قدرت علمی برسیم و بتوانیم از مرزهای فرهنگی این نظام دفاع کنیم. در آن روزی که ضربهها به مرزهای فرهنگی و ارزشهای دینی این نظام زیاد میشود و مردم راه را گم میکنند. لذا ما یک رسالت مهمی هم داریم و فقط در آنجا نیست.
این مباحثه بین ما و اخوی شد که آخرین دیدار ما هم بود و ایشان رفت و به شهادت رسید، ما هم در دوران دفاع بودیم اما اراده ذات مقدس حق تعلق گرفت به اینکه به آن مقام شهادت نرسیم و جز کسانی باشیم که از حریم دین و دیانت بوده و ارزشهای الهی این انقلاب و حریم ولایت دفاع داشته باشیم. البته اگر آن لیاقت را داشته باشیم و خداوند متعال به ما توفیق دهد.
در دوران دفاع مقدس طلابی که در خطوط مقدم بودند یعنی عمل و شجاعت بیشتر و فداکاری و ایثار بیشتری در مقام عمل میدیدند طبعاً رزمندگان به این دسته از طلاب بسیار عشق میورزیدند و علاقه بیشتری داشتند و میدیدند که این حرف و عمل یکی است و طبعاً وقتیکه شخص، خود را در مقام عمل میدید خطر را به جان قبول میکرد. یعنی یک روحانی و یک طلبه و یک عالم، معذلک بخواهد در خطوط مقدم دفاع کرده و زحمت بکشد و مبارزه کند. سخن چنین طلبهای قطعاً بر دل خواهد نشست و علمای ما به همین شکل بودند. برخی از بزرگان و فضلای جوان در جبههها چنین نقشی داشتند.
همانطور که در فرمایشات خود فرمودید، در حال حاضر ما یک محور مقاومت داریم؛ به نظر شما نقش روحانیت در این محور مقاومتی که الآن در مقابل استکبار شکل گرفته چگونه است؟
آیت الله سیفی مازندرانی: روحانیت یک رسالت الهی دارد؛ رسالت روحانیت همان رسالت انبیای الهی است و لباسی که بر تن دارد همان لباس رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام است. اما این رسالت ائمه علیهم السلام و رسالت الهی نباید فدای بده بستانهای سیاسی شود؛ اینکه اگر من یک حرف حقی را بزنم از ارزشهای نظام دفاع کنم و به کسانی که به این نظام بیاعتنایی میکنند بتازم، منصبم را از من میگیرند و یا بودجه کافی را به من نمیدهند و یا ما را در تنگناهایی قرار میدهند. لذا اگر خدایی ناکرده از آن رسالت خود دست بردارم دیگر نمیتوانم آن نقشی که میخواهم انجام دهم را داشته باشم. در مقاومتی که الآن میان جوانهاست و نیروهای حزباللهی و بسیجی -که واقعاً جانبرکف در داخل و خارج از کشور دفاع میکنند- این روحانیت است که باید به آنها راه و هدف را نشان دهند و ارزشها را بیان کند.
در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام در احتجاج مرحوم طبرسی چنین آمده است که راوی از حضرت سؤال میکند: اگر چنانچه شخص بینایی، دست فرد نابینایی را برای هدایت مسیر بگیرد، اما او را به چاه بیاندازد در این صورت چه کسی تقصیر دارد؟ حضرت فرمود: معلوم است؛ آن بینا مقصر است. بعد راوی سؤال کرد: یابن رسول الله آیا عمل عالم نسبت به شخص عوام هم به این شکل است؟ اگر عالم به اشتباه رفت و این عوام به تقلید او و به اخذ و گرفتن رأی و نظر او و به نام دین عمل کنند و بیراهه بروند، مستوجب عذاب است و آیا اینجا گناه عوام به گردن آن عالم نیست؟ آیا این غیر از بینا و نابیناست؟ حضرت فرمود: نه؛ شما قیاس کردی؛ از یک جهت با هم فرق دارند و از یک جهت با هم مساوی است. عوام برخی از حرکات آن عالم را از جهت زشتی و قباحت درک میکنند و میفهمند. مثلاً –این کلام حضرت است- اگر ببیند که او وارد بده بستانهای سیاسی شده و اگر این شخص و عالم را ببینند که هر کس طرفدار اوست او را احسان میکند، خیلی او را بالا برده و به او امتیاز میدهد و هرکس که طرفدار او نباشد به او احسان نمیکند؛ «َإِنْ كَانَ لِلْإِذْلَالِ وَ الْإِهَانَةِ مُسْتَحِقّاً» اینچنین شخصی به اشخاصی که طرفدار او نیستند «إِنْ كَانَ لِإِصْلَاحِ أَمْرِهِ مُسْتَحِقّاً وَ بِالتَّرَفْرُف» ولو اینکه اشخاص خوب و اهل نماز باشند اما به خاطر اینکه حرف او را نمیزنند و از او جانبداری نمیکنند [به آنها ارج نمینهند]. وقتی کسی در جناح سیاسی او نسبت به او ارج میگذارد، این مثالی است که حضرت آنها را به صورت صریح فرموده است؛ کسی که وارد بده بستانهای سیاسی شود عوام میتواند این را بفهمند. در اینجا اگر حرف او را بپذیرند و راه او را بروند، این عوام در جهنم میرود و در اینجا عوام خود باید جرم خود را بکشند.
عالم در مسئله علم و فقاهت متخصص است و این را عوام نمیدانند؛ در این صورت شخص عوام اگر گناهی مرتکب شود به گردن آن عالم است. پس طبق فرمایش حضرت در همهجا یکسان نیست. آن وقت فرمود: «ْفَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُم» چنین شخص عالم ماست. بعد فرمود که آنهایی که وارد بده بستانهای سیاسی میشوند و به تعبیر حضرت آنها خود را شبیه به ما اهل بیت کردهاند ضرر آنها «مِنْ جَيْشِ يَزِيدَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ أَصْحَابِه» از سپاه یزید بیشتر است. حضرت تعلیل فرمود: «ِفَإِنَّهُمْ يَسْلُبُونَهُمُ الْأَرْوَاحَ وَ الْأَمْوَال»؛ آنها روح اشخاص را سلب کردند یعنی اشخاص را کشتند و اما اینها هم مال را به عنوان شرع میگیرند و هم روح را عوام را میکشند.
لذا طبق فرمایش امام حسن عسکری علیه السلام روحانیتی میتواند نقش داشته باشد که وارد بده بستانهای سیاسی نشود؛ کسی که وارد بده بستانهای سیاسی شد و اقبال او به دیگران و معیار او این جناحبازیهای سیاسی باشد هرگز نمیتواند راهبردی و اساسی و هدایتی الهی برای جبهه مقاومت داشته باشد.
جبهه مقاومت امروز نیاز دارد به روحانیتی که یک سره و یک نگاه و یک نظر فقط به راه انبیای الهی که در واقع همان ارزشهای انقلاب است نظر داشته باشد. هدف این انقلاب به جز آرمان این نظام مقدس که هدف انبیای الهی بوده است و امام عظیم الشأن زحمتهایی که کشیدهاند، فقهایی که خون دادند هدفی جز احیای ارزشهای الهی این انقلاب نداشتند. روحانیت تنها باید این نگاه را داشته باشد و در سخن و موضعگیری خود این را ملاک قرار دهد. بحمدلله ما از روحانیونی داریم که این صفات خوب را دارند و ان شاءالله خداوند توفیق دهد ما هم جز روحانیونی باشیم که رسالت انبیای الهی حرف اول و آخر ما باشد.
در حال حاضر کشورهایی که دارای جمعیت شیعه و سنی هستند؛ -در سوریه و عراق و برخی دیگر از کشورها به این شکل است.- برای اینکه بتوانند راحتتر در کنار هم کار را جلو ببرند و در مقابل دشمن بایستند باید به چه شکل عمل کنند؟ نقش روحانیت در این مسئله به چه شکلی است؟
آیت الله سیفی مازندرانی: سؤال بسیار بجایی است؛ برخی فکر میکنند که اگر چنانچه میخواهند پیروی اهل بیت علیه السلام باشند باید حساسیت و تعصبی ولو به صورت اختلاف آفرین داشته باشند. یا مخالفتی داشته باشند که آن را ابراز کنند. اما خیر، ائمه معصومین علیهم السلام فرمودهاند مَثَل ما و مَثَل شما شیعیان مانند پدر و پسر میماند؛ اگر پسری بد از کار بیرون بیاید پدر او را عیب میکنند و میگویند که این بچه آن پدر بود که چنین فرزندی را تربیت کرده است. شما شیعیان هم مانند پسر برای ما هستید و فرزندان ما محسوب میشوید. بعد فرمود: هرگز با برادران اهل عامه اظهار اختلاف نکنید، به مساجد و تشیع جنازه آنها بروید و با آنها با کمال شرف انسانیت عمل کنید و همه خلقهای حسن را در برابر آنها اجرا کنید. با آنها و خود فرقی بین خوشرفتاری و خوش برخوردی نداشته باشید. این کلام ائمه علیه السلام است و صریح بیان ایشان است و در روایات مختلف به آن پرداخته شده است.
ما در جلد سوم مبانی فقه فعال همه این روایات را آوردهایم. غرض و بهترین و تنهاترین راه این است که خود ائمه علیهم السلام در زمان حیات خود با برادران عامه چگونه رفتار میکردند و ایشان را اسوه قرار داده و اگر بخواهند کاری کنند دستور ائمه ما به این شکل بوده است. آنچه از خوشرفتاریها و برادری و مساوات و عدالت و مهر و محبت به شیعیان داریم به آنها هم داشته باشید، این سفارش ائمه علیه السلام است. این بهترین راهی است که امروزه میتواند به یک نقطه واحد و یک ید قدرتمند علیه کفار و منافقین ایجاد کنند.
حضرت استاد؛ اگر در حال حاضر به این فریضه عمل نشد و ما قبول نکردیم به این مسئله عمل کنیم، چه نتیجهای بر جهان اسلام بار خواهد شد؟
آیت الله سیفی مازندرانی: بدون شک و تردید نتیجه آن شکست مسلمین است، بدون شک و تردید نه شیعه میتواند آن شعائر و معالم خود را حفظ کند و نه اهل سنت میتواند این کار را انجام دهد. به دلیل اینکه دشمن مترصد همین معناست که اختلاف بیاندازد و حکومت کند! راه مکر استعمارگران و مستکبرین همین بوده است از قدیم تاریخ تابه الآن. قرآن کریم خبر داد: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ» راه فرعون چه بود که بر مردم بنیاسرائیل مسلط شد؟ این همه جنایت میکرد! به دلیل اینکه آنها را در مقابل هم متفرق کرد؛ او با انداختن اختلاف و تفرقه این کار را کرد. این خبری است که قرآن مجید داده است؛ یک حیله جدیدی و یک مکر استعماری جدیدی نیست. ما باید این را بدانیم که دشمن امروز اگر بخواهد بر مسلط شود بین ما اختلاف میاندزد. چنانچه بین کشورهای اسلامی منطقه خلیجفارس و میان امتهای اسلامی اختلاف بیاندازند پیروز هستند. ملتها با هم یا اختلافی ندارند و یا اگر دارند هم کم است و با یکدیگر زندگی میکنند، اما این سران برخی از کشورها هستند که نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند. اگر خدایناکرده اختلاف ریشه بگیرد و شکاف ایجاد شود ما هرگز نمیتوانیم به آن آرمان اصلی خود که همان اسلام ناب محمدی است برسیم. ائمه ما چه هدفی داشتهاند؟ جز احیای اسلام ناب است؟ راه را هم در این میدیدند که مسلمین همه با هم متحد باشند.