در آغاز مرحلهی جدیدی از تمدن بشری هستیم/ ملت ایران و عراق سازنده نهضت جهانی اربعین هستند/ بازگشت به خانه پیامبر(ص) مقدمه ظهور است
دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب گفت: دو ملت ایران و عراق بیشترین هزینه را در راه محمد و آل محمد پرداختهاند؛ این دو ملت پرچمدار تمدن محمدی و نماد عشق محمد و آل محمد اند اما دارالاسلام یعنی قلمرو حکومت امام زمان عج از پنجه مراکش گرفته تا اندونزی بر مدار محبت پیامبر و اهل بیت ایشان است و از مقدمات ظهور بازگشت این امت واحده به سوی اوست.
اشتراک گذاری :
خبرگزاری تقریب - مجری: بسم الله الرحمن الرحیم. آقایان و خانمها سلام؛ شب شما به خیر. این آخرین قسمت از سلسله برنامه رستاخیز است که در این یک هفته به مناسبت اربعین حسینی در خدمت شما بودیم. موضوع ششمین برنامه رستاخیز این بود که اربعین حسینی بهخصوص اربعینهای اخیر رخدادی در کنار سایر رخدادها نیست بلکه وجوه حماسی و باشکوهی دارد که نظر بسیاری از صاحبنظران و علما بهخصوص جامعه شناسان؛ کسانی که به رخدادهای تاریخی توجه دارند را به خودش جلب کرده است. اتفاقی است که چه در حجم آنکه میلیونها نفر در آن شرکت میکنند و چه در بینالمللی بودن آن یعنی اینکه بیش از شصت ملیت در این پیادهروی شرکت میکنند و چه در ابعاد تمدنی، احساسی و عاطفی و ابعاد سیاسی و اجتماعی در نوع خودش بینظیر است.
بسیاری از این سخنان و این موضوعات را در برنامههای پیشین رستاخیز با حضور صاحبنظران گفتگو کردیم و سخن گفتیم، امشب بهعنوان آخرین برنامه سخن خواهیم گفت؛ درباره ظرفیت جهانی اربعین در حوزه تقریب مذاهب. آیا اربعین حسینی صرفاً یک رخداد شیعی است؟ آیا در وجه تبلیغی باید مملو و انباشته شود از نشانگان شیعی یا باید بیشتر از شیعهگری اربعین را یک رخدادی برای همه جهانیانی که همگرا و همراه با جبهه مقاومت و ظلمستیز و طاغوت ستیز هستند و برای آنها هم باید این ظرفیت را در نظر گرفت و این در را باز کرد؟ یعنی باب الحسین علیه السلام را برای حضور آنها باز کرد. این موضوعی است که امشب درباره آن سخن خواهیم گفت با مهمان عزیزی که در خدمتشان هستیم. پس ما را تا پایان همراهی کنید.
خب امشب افتخار دارم میزبان جناب حضرت آیت الله اراکی دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب، عضو محترم مجلس خبرگان رهبری و عضو محترم جامعه مدرسین باشم. حضرت آقای اراکی خیلی خوشآمدید؛ سلام و شب شما به خیر
آیت الله اراکی: سلامعلیکم، شب شما هم به خیر.
مجری: شما در ایام اربعین زائر کربلا هم بودید و ما بلافاصله بعد از بازگشت شما به شما زحمت دادیم تا برنامه حاضر شدید، عرض زیارت قبولی هم داریم.
آیت الله اراکی: خدا از شما هم قبول کند، الحمد لله توفیقی بود، خدا را شکر.
مجری: یک نکتهای که به نظرم رسید در ابتدای برنامه بپرسم درباره وجه جامعهشناختی و مردم شناختی اربعین بود؛ در نسبت بین عراقیها و زوار ایرانی علیالخصوص چون شما تجربه زندگی و حضور چندساله در بین عراقیها را دارید و با روحیات آنها بهخوبی آشنا هستید. حالا ما که از اینسو نگاه میکنیم این رخداد برای ما واقعاً وجوه معجزهگونهای دارد که چگونه با قومیت و ملیتی که ما سالها پدرکشتگی و درگیریهای جدی داشتیم -نه در تاریخ دور بلکه در تاریخ نزدیک ما- این رابطه عاطفی با این شدت و با این کیفیت ایجاد میشود؛ بدون هیچ کار فرهنگی، بدون هیچ سیاستگذاری از طرف حاکمیتها، حتی بدون هیچ پیشبینی این اتفاق رخداده است. این را از زبان شما هم بشنویم؛ آیا برای خود شما هم قابل پیشبینی بود؟ و الآن که این صحنه را در این چند سال مشاهده میکنید چه توضیح و تبیینی برای آن دارید؟
آیت الله اراکی: عرض کنم خدمت شما؛ شاید خیلی از بینندگان عزیز این صحنه را دیده باشند که چند شب پیش خود رسانه ملی ما گزارشی از مرز مهران پخش میکرد و در آن یک مصاحبهای با افسر عراقی مسئول مرزبانی آنجا داشت. از او سؤال کرد که خب نظر شما نسبت به صدها هزار و چند میلیون ایرانیهایی که به این شکل وارد عراق میشوند چیست؟ او در جواب گفت: خانههای ما خانههای آنهاست؛ خانههای ما به روی آنها باز است، دلهای ما برای ایرانیها باز است، اینها جان ما و برادر ما هستند. یک افسر عراقی که حالا بههرحال مسئول نظامی است که معمولاً حالت نظامیگری معروفی که آمیخته با نوعی از خشونت است هم دارد اما این افسر نظامی عراق به گریه افتاد. رسانه ملی ما او را نشان داد که چگونه وقتی گفت قلبهای ما به روی آنها باز است به گریه افتاد. خب این پدیده عظیمی است، من یک نکتهای را باید اینجا خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض کنم؛ این نکتهای است که غالباً از آن غفلت میشود و آن اینکه پدیدههای دینی تنها با جامعهشناختی دینی قابل تفسیر و تحلیل هستند؛ یعنی شما نمیتوانید جامعهشناسی غربی را بیاورید و با ابزارهای جامعهشناسی غربی بخواهید این پدیده اربعین را تفسیر کنید.
مجری: یعنی اگر سکولار و عرفی تبیین کنیم این موضوع را تقلیل دادهایم.
آیت الله اراکی: بله اصلاً نمیشود زیرا معیارها متفاوت است. مثل این است که فرض کنید شما بخواهید با معیارهای یک علمی برای علم دیگر مسئلهسازی کنید و بخواهید با آن قضاوت و داوری کنید اما این کار ممکن نیست. انقلاب را نمیشود با ابزارهای جامعهشناسی غرب تحلیل کرد، اصلاً قیام حسینی صلوات الله تعالی علیه را نمیشود با ابزارهای جامعهشناختی غربی تبیین کرد؛ ما یک جامعهشناختی اسلامی داریم که بر مبنای همین جامعهشناسی تمدن اسلامی مبتنی میشود. یکی از مهمترین پایههای این جامعهشناختی اسلامی این است که ما یک ابزاری در جامعهشناسی اسلامی داریم که این ابزار عامل وحدت و هویتبخشی به جامعه اسلامی است؛ یعنی جامعه اسلامی بهوسیله این محور، این معیار و بهوسیله این ابزار تبدیل به جامعه واحد میشود. اما آن چیست؟ آن محبت محمد و آل محمد صلوات الله تعالی علیهم است؛ من گاهی به این شعر جواهری، آن شاعر عرب معروف این شخص اول خیلی منحرف شده کمونیست میشود -این قضیه مال اوایل قرن پیش است چون این شاعر دقیقاً 1900 میلادی متولد شد و 2000 میلادی هم از دنیا رفت، یعنی کاملاً یک قرن را از اول تا آخر قرن را زیسته است- اما تقریباً میشود گفت زندگی این شاعر بزرگ عرب تجسمی است از رویدادهای فرهنگی و از تحولات فرهنگی یک قرن است...
مجری: محمد مهدی جواهری
آیت الله اراکی: زندگی این شاعر پر از ماجرا است؛ او کمونیست میشود خیلی هم شعرهای ضد دینی، ضد روحانیت و ضد شیعه دارد، خیلی شعر میگوید، شعرهای بد میگوید، شعرهای بدش را حفظ هستم ولی نمیخواهم به زبان بیاورم؛ بعد از دهها سال شاید بیست الی سی سال از این جولان آلودهای که برای این مرد اتفاق میافتد گذرش به عراق میافتد و از او دعوت میکنند و به او میگویند که ما یک جشنواره شعری در کربلا در رابطه با سیدالشهدا علیه السلام داریم، آیا حاضری بیایی؟ میگوید بله چشم. بعد میآید یکی از عالیترین قطعههای شعری ادبیات حسینی را میسراید. این شعر عجیبی که بعضی از این مقاطع آن هم دور درب حرم سیدالشهدا علیه السلام نوشته شده است. آغاز شعر این است: فِدَاءً لمثواكَ من مَضْــجَعِ؛ جانها فدای خاک تو، جانهای فدای مرقد تو تا به اینجا میرسد و میگوید: شَمَمْتُ ثَرَاكَ فَهَبَّ النَّسِيمُ نَسِيـمُ الكَرَامَـةِ مِنْ بَلْقَـعِ؛ میگوید آمدم کربلای تو خاک تو را بوییدم و دیدم از این خاک بوی کرامت میوزد و به ما این بوی کرامت کرامت میبخشد، وعَفَّرْتُ خَدِّي بحيثُ استراحَ خَـدٌّ تَفَرَّى ولم يَضْـرَعِ؛ گونه خودم را روی خاکی گذاشتهام که وقتی یکگونهای روی این خاک گذاشته شد حاضر است قطعه قطعه شود ولی ذلت نپذیرد. حالا شعرش مفصل است تا آنجا که میگوید: وطُفْتُ بقبرِكَ طَوْفَ الخَيَالِ بصومعـةِ المُلْهَـمِ المُبْـدِعِ؛ دور قبر تو طواف کردم آنچنانکه یک ایده، یک خیالی در فکر یک ابداعگر میچرخد و میگردد. بعد تا اینجا میگوید که چنین برای من تصویر شد که از درون قبر تو دستی بهسوی این جهان دراز است؛ دست خونینِ انگشت بریده و این جهان را بهسوی معرفت، بهسوی عدالت و بهسوی ارزشهای متعالی فرامیخواند. آنوقت بعد در ادامهاش میگوید که من در همهچیز شک کردم؛ در همهچیز در خدا، پیغمبر و وحی و ایمان و همهچیز شک کردم. همه هم آمدهاند هرچه داشتند با من عرضه کردند؛ از برهان و دلیل و غیره و با من صحبت کردند، ناصحان آمدند حکیمان آمدند تا شک را از من بزدایند اما وقتی شک را از من میزدودند یک شک دیگری بجای آن شک جایگزین میشد، این شک را که از بین میبردند شک دیگری، این سؤال را که پاسخ میگفتند سؤال دیگری پیش میآمد. تا اینکه به کربلای تو آمدم؛ خون تو همه این شکها را از دل من زدود، من با کربلای تو و با خون تو به خدا و به وحی ایمان آوردم. هرچه کردم شک کنم دیدم نمیتوانم شک کنم.
لذا این مسئله جاذبه حسینی صلوات الله تعالی علیه است و این تأثیر دگرگونساز حسینی است، اینکه زهیر بن قین دشمن با یک دیدار و با یک جمله دگرگون میشود، اینکه حر ریاحی با دیدن یک چنین منظرهای دگرگون میشود این مسئله مسئله استثنائی نیست، این قضیه قضیه حر و زهیر نیست، این خاصیت حرکت عجیب حسینی است و این خاصیتی است که در این حب رسول اکرم و اهل بیت علیهم السلام او نهفته است. شما مثلاً این اربعین را نباید اختصاص به شیعه بدانیم، اصلاً شیعیگری اختصاصی به این شیعیانی که ما میگوییم و تعریف میکنیم ندارد؛ یعنی معنی شیعهگری یک معنای وسیعی دارد. در حقیقت باید گفت ما دو نوع شیعهگری داریم؛ یک شیعهگری به معنی الاعم داریم؛ در روایات از حضرت ولیعصر سلامالله تعالی علیه داریم -این روایت را من خیلی وقت پیش دیدهام- که از حضرت سؤال میکنند که آیا در بهشت به جز شیعیان خالص شما کسی وارد نمیشوند؟ حضرت میفرماید: اگر بنا بود چنین باشد که کسی بهشت نمیرفتد مگر اندکی. حضرت چنین تعبیری دارد: اذا لقل داخلها. بعد میفرماید -حالا شاید به این مضمون باشد- که به خدا سوگند کسانی وارد بهشت خواهند شد که از شیعهگری جز سوگند به نام علی را نمیشناسند. یعنی مسئله شیعهگری یک دایره واسعی دارد و از روایت استفاده میشود که هر دل که بامحبت محمد و آل محمد علیهم السلام آشنا شود [وارد بهشت خواهد شد.] این همان چیزی است که از آن در یک معنای واسع به شیعیگیری تعبیر میشود و اینکه این محبت چه میکند. این محبت است که امتساز است، این محبت است که وحدتساز و وحدتآفرین است، این محبت است که جانها و دلها را یکی میکند؛ هر کس هم که میخواسته جامعه ما را پراکنده کند این محبت را هدف، محور و این محبت به محمد و آل محمد صلوات الله تعالی علیهم را هدف قرار داده است.
این را هم که ما میگوییم مبتنی بر تفسیرات ذوقی نیست بلکه مبتنی بر متن روایت است بلکه متن آیات کریمه قرآن؛ در حقیقت فلسفه آیه کریمه مودة ذی القربی همین است؛ «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[1] یعنی اگر شما میخواهید مزد رسالت من را بدهید این پایهای را که من نهادهام نگهدارید؛ مزد رسالت این است؛ مزد هر عملی این است که آن عمل را باید پاس داشت، این مزد آن عمل است؛ بیاید از این پایهای که من ریختم و از این امتی که من آفریدم و ساختم پاسداری کنید. پاسداریاش این است این مودة ذی القربی معیار و تضمینکننده تداوم امت است [پس آن را داشته باشید.] در یک روایتی -که این روایت را حاکم نیشابوری از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب المستدرک علی الصحیحین روایت کرده است و میگوید که این روایت صحیح علی شرط شیخین است یعنی ازلحاظ معیارهای صحت حدیث همان معیارهای بخاری و مسلم را دارد. مرحوم شیخ صدوق هم در امالی این روایت را نقل میکند- چنین آمده است: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ، وَ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ الِاخْتِلَافِ، فَإِذَا خَالَفَتْهَا قَبِیلَةٌ مِنَ الْعَرَبِ اخْتَلَفُوا فَصَارُوا حِزْبَ إِبْلِیسَ»[2]؛ اصلاً در این روایت تأکید شده است که آنچه از اختلاف جامعه ما را بازمیدارد اهل بیت علیهم السلام هستند، آنها معیار وحدت جامعه اسلامی هستند. اما اختلاف از کجا شروع میشود؟ از مخالفت و از دور شدن از آنها و از دشمنی با آنها شروع میشود. اصلاً یکی از مشکلترین مسائل این است که حادثه کربلا و کلاً تسلط بنی امیه بر جامعه اسلامی آغاز اختلاف در جامعه اسلامی است.
مجری: این بحثی که شما آغاز کردید به نظرم اینطور میشود آن را ادامه داد که دقیقاً آن چیزی که در روایات بهعنوان محور وحدت معرفیشده است یعنی محبت اهل بیت، از طرف عدهای بهعنوان محور اختلاف مطرح میشود؛ یعنی اهل بیت علیهم السلام را بهانهای برای اختلاف با سایر فرق میکنند. این بحثی است که من میخواهم از شما بپرسم؛ میشود بهعنوان یک تهدید به این موضوع نگاه کرد که یک خوانش خاصی از ماجرای پیادهرویهای اخیر اربعین ممکن است به وجود آید و قوت پیدا کند که برعکس آن چیزی که اهل بیت علیهم السلام تلقی دارند و میخواهند بسط پیدا کند و آن را مایه اختلاف قرار بدهند. هرچند که به نظر میرسد که اربعین و آن ماهیت آسمانی و ملکوتی اربعین این موضوعات را در خودش هضم خواهد کرد. منتها به نظرم صاحبنظرانی مثل حضرتعالی باید درباره این موضوع گفتگو کنند. اگر اجازه بدهید من بر آن سؤال قبلی خود یک تتمهای داشته باشم و از حضرتعالی هم پاسخش را بشنویم؛ رابطه بین دو ملت ایران و عراق خیلی اهمیت دارد به لحاظ تمدنی و تاریخی، پیشازاین دو ملت واقعاً درهمآمیخته بودند یعنی بسیاری از ایرانیها در شهرهای عراق مثل نجف و کربلا و سایر شهرها حضور داشتند. بعضی از دوستان اخیراً میگفتند این نجفیها چقدر خوب فارسی یاد گرفتهاند، من گفتم این مال الآن نیست؛ نجفیها سالهاست که فارسی بلد هستند دهها سال است که با زبان فارسی آشنا هستند. خب یک پدیدهای، یک جرثومهی مثل صدام میآید عده زیادی و هزاران نفر را به ایران عودت میدهد و رابطه را منقطع میکند و حالا دوباره این رفتوآمد از سر گرفته میشود؛ آیا این پدیده ده سال اخیر -چون این پدیدهای که ما الآن شاهد آن هستیم واقعاً ده دوازده سال است که به این حجم و این کیفیت اتفاق میافتد- فکر میکنید این قدرت را دارد که دوباره ما را برگرداند در نقطهای که این دو ملت یعنی ایران و عراق درهمآمیخته بودند و خودشان را یک هویت میدانستند؟
آیت الله اراکی: من اول این نکته را موردتوجه قرار بدهم که کمتر هم گفتهشده و به نظرم باید بیشتر گفته شود و شاید مردم خیلی مطلع نیستند؛ آیا میدانند که ما هزاران جانباز عراقی داریم که اینها در جبهههای جنگ علیه صدام در کنار ما جنگیدند و جانبازان جنگ علیه صدام هستند هزاران...
مجری: و شهید
آیت الله اراکی: همین را میخواستم عرض کنم و بازهم بیش چند هزار شهید داریم که آنها شهدای عراقی هستند؛ من مسئول دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری و قبل آن هم نماینده حضرت امام رضوانالله تعالی علیه در سپاه بدر بودم لذا نیروهای عراقی کاملاً محشور بودم. شاهد بودم که آنها چگونه فداکاری کردند؛ اصلاً عملیات مرصاد را عمدتاً سپاه بدر در کنار رزمندگان دیگر ما در برابر منافقین سینه سپر کرد و خب این نکته است که باید مردم بدانند؛ یعنی در سختیها کنار هم بودیم، وقتی صدام به ما حمله کرد بخش عظیمی از جوانان عراقی در کنار ما آمدند، وقتی داعشیها به عراق حمله کردن هم جوانهای ما رفتند و در کنار جوانهای عراقی از عراق دفاع کردند و خون دادند؛ ما امثال شهید تقویها را آنجا داریم، امثال نیروهای بسیار ارزشمندی مانند ذوالفقاریها و امثال اینها را در آنجا داریم. لذا این موضوع نشاندهنده آن است که اصلاً رابطه این دو ملت یک رابطه هویتی است و رابطه عادی نیست و قراردادی نیست بلکه یک رابطه اساسی، حقیقی و واقعی است.
من این نکته را اضافه کنم که این دو ملت یک ویژگی خاص در بین سایر ملل دارند و آن اینکه بیشترین هزینه را درراه محمد و آل محمد علیهم السلام در طول تاریخ پرداختهاند؛ این نکتهای است که کمتر به آن توجه میشود. ایرانیها خیلی هزینه پرداختهاند؛ ما در جنگ که هزینه محبت محمد و آل محمد علیهم السلام را میپرداختیم، چون صدام با ما بهعنوان ملت ایران دشمنی نداشت، همین ملت در زمان شاه هم بودند اما صدام با آنها جنگی نداشت. اصلاً آمریکا که با ما میجنگد روی همین حساب میجنگد یعنی بحث آمریکا این نیست که ما ملت ایران هستیم و با ملت ایران بهعنوان اینکه ملت ایران است جنگی داشته باشند. ملت ایران امروز پرچمدار چیست؟ پرچمدار تمدن محمدی صلوات الله علیه و آله است، پرچمدار عشق محمد و آل محمد علیهم السلام است. در حقیقت نماد عشق محمد و آل محمد علیهم السلام ملت ایران و عراق شده است. الآن هرکجای دنیا تا بگویی کسی ایرانی است میگویند شیعی تاکسی بگوید عراقی است میگویند شیعی، تازگی هم ندارد، چند قرن و مدتهاست که این دو ملت نماد محبت محمد و آل محمد صلوات الله تعالی علیهم شدهاند و هزینه پرداختهاند؛ مردم عراق 1400 سال است هزینه محبت محمد و آل محمد را میپردازند، شما تاریخ ملت عراق را بخوانید که اینها چقدر شکنجه از طرف حاکمان خود به دلیل دشمنی با محمد و آل محمد صلوات الله تعالی علیهم دیدهاند، چه شکنجههایی بر این ملت وارد کردهاند از حجاجها گرفته تا متوکل عباسیها تا برسد به دوران صدام. دوران ما هم همینطور از دوران پهلوی گرفته که اصلاً پهلوی اول، رضا قلدر با مراسم حسینی و با عزاداریهای سیدالشهدا علیه السلام جنگ کرد. خدا پدر ما را رحمت کند؛ میفرمود ما در دوران رضاخان جرأت نداشتیم مجالس حسینی داشته باشیم، ما در کنگاور بودیم، کنگاور آنوقت یک قصبهای بود، مجالس سیدالشهدا علیه السلام از بعد از نیمهشب شروع میشد و قبل از اذان صبح هم باید ختم میشد، قبل از اینکه نظمیههای رضاخانی اینها از خواب بیدار شوند و بیایند و همهچیز را به هم بریزند. گاهی دستگیر میکردند و میکشتند و میزدند و مدتها عزاداری سیدالشهدا علیه السلام در ایران ممنوع بود، عده زیادی از علاقهمندان به سیدالشهدا علیه السلام در ایران برای اینکه اظهار علاقه به سیدالشهدا علیه السلام میکردند به زندان افتادند، شکنجه و کشته شدند. این ملت کلی هزینه برای سیدالشهدا علیه السلام و بعد درراه محبت محمد و آل محمد پرداخته است. صدام هم که خب معلوم است؛ هشت سال با ما جنگید و بزرگترین هزینههای را ملت ما پای پرچم سیدالشهدا علیه السلام پرداخته است. خب این هزینه پرداختها پاسخ دارد؛ یعنی این هزینهای که ما میپردازیم نتیجهاش تعمیق این علاقه است و نتیجهای این است که این ملت، این ملت ایران، این ملت عراق پای این کار بیشتر از گذشته محکم میشوند.
لذا بعد از سقوط صدام اصلاً یک نهضت جهانی راه افتاده است. درست است که آغاز این نهضت و پایه اصلی این نهضت مردم ایران و عراق هستند و این اربعین حسینی پدیدهای است که سازنده آن مردم عراق و مردم ایران هستند ولی ملتها امروز بههمپیوستهاند؛ این جریان مردمی عجیب آنچنان جاذبهای دارد که هر دلپاکی را از همهجا جذب میکند. من امسال که به مراسم اربعین حسینی رفتم و مقداری پیادهروی کردیم، دیدم که یک هیئتهایی از مسیحیان آمدهاند و در این راهپیمایی شرکت و عزاداری میکنند، مسیحی باهمه لباس و تشکیلات مسیحی گری خودش بود. یکی از بزرگان مسیحیان آمده بود آنجا و حتی آمد زیارت کرد و بر خاک سیدالشهدا علیه السلام سجده کرد. دیدم از او سؤال کردند که شما به چه انگیزهای آمدهای؟ حالا او گفت که ما در کتابهای خود خواندهایم که ذبیح الفراتی وجود دارد و من هرچه گشتم دیدم این ذبیح الفرات غیر از حسین شما کسی نیست برای همین آمدهام ابراز ارادت کنم.
بههرحال از این معلوم میشود که این جریان انسانسازی است. به نظر من ما در آغاز مرحلهی جدیدی از تمدن بشری هستیم؛ در این مرحله جدید یا این جریان نو یک زدودن غبار الحاد و کفری اتفاق افتاده است که درنتیجه گسترده شدن تمدن غربی و باورهای الحادی غربی بر دل بشریت نشسته است. امروز بشریت، بشریت خسته و بشریت دلمرده و غبارگرفتهای است و این را من به دلیل اینکه تجربه خارج از کشور را دارم عرض میکنم؛ هر کجا ما پیام اهل بیت علیهم السلام و پیام اسلام صحیح و پیام اسلام قرآن را عرضه میکردیم میدیدیم دلهای آنجا در برابر این پیام باز میشدند و کاملاً میپذیرند. نهتنها میپذیرند گویا یک گمگشتهای را به دست میآوردند، با یک چنین برخوردی. به نظر میآید که ما در آغاز چنین مرحلهای هستیم؛ مرحله اینکه بشریت در حال خسته شدن از این تمدن رسمی غربی بوده و در پی یک تمدن نویی است که بتواند جانش را از این خستگی برهاند و آن جاذبههای فطری بشری را پاسخگو باشد، آن نیازهای اصلی. بشر نیاز به محبت خدا دارد، نیاز به عشق محمد و آل محمد علیهم السلام بهعنوان نمادهای اصلی آیات الهی دارد زیرا برترین آیات الهی محمد و آل محمد صلوات الله تعالی علیهم هستند.
مجری: متشکرم. اگر اجازه بدهید یک فرصتی را هم در اختیار اتاق فرمان بگذاریم و بعدازآن خدمت شما برای گفتگو باشیم.
شب شما به خیر بینندگان عزیز، امشب همچنان که عرض کردم خدمتتان در خدمت حضرت آیت الله اراکی هستیم. گفتگو تا اینجا درباره ظرفیت اربعین حسینی و محبت اهل بیت علیهم السلام بهعنوان عامل وحدتبخش جهان اسلام و بلکه جهانیان مطرح شد؛ حضرت آیت الله اراکی؛ من این را خدمت شما عرض کنم که اتفاقاً در حوزه علوم اجتماعی تقریباً همه متفکرین به این موضوع پرداختهاند که چه چیزی میتواند همبستگی اجتماعی ایجاد کند؟ از فارابی در خاطرم هست که بحث الفت را مطرح میکند و میگوید الفت بین شهروندان و آحاد امت برقرار باشد تا این اواخر تا امیل دور کیم که مثلاً بحث سولیداریتی را مطرح میکند، همبستگی و امثال اینها. منتها آن سؤالی که مطرح میشود این است که مبنای این همبستگی و این الفت چه باید باشد؟ الفت بر چه محور و مداری؟ چه چیزی این را تولید میکند؟ چه چیزی همبستگی را تولید میکند؟ آیا وابستگیهای اقتصادی این را تولید میکند؟ تقسیمکار این را تولید میکند؟ خویشاوندی این را تولید میکند؟ آنچنانکه مثلاً یک بحثی شبیه به این را ابن خلدون در مقدمه دارد. همه آنها بهنوعی و با تعابیری متعرض این موضوع شدهاند. این را میخواهم از شما بپرسم که تفسیر علمالاجتماعی آن در حوزه تفکر اسلامی چیست؟ شما مطرح کردید این الفت، اینسولیداریتی، این بههمپیوستگی باید برمدار حب محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین اتفاق بیافتد، درواقع برای آن تئوری یک مبنا داریم و توضیح میدهیم و توجیه میکنیم؛ این را باید با چه مکانیزمی درک کنیم؟
آیت الله اراکی: بله عرض شود خدمت شما که یک فراز بلندی در فرمایش حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله تعالی علیه در نهج البلاغه وجود دارد که حضرت میفرمایند: «أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ أَيُّهَا النَّاسُ»؛ بعد میفرماید: «إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ»[3]. حضرت اشاره به یک مطلب مهم در همین رابطه، در را رابطه با فرمایش حضرت عالی میکند و میفرماید آنچه مردم را جمع و یکی میکند خشنودی و ناخشنودی است؛ یعنی الفتی که شما میفرمایید یا در تعابیر قرآنی رحمت، رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ به این شکل است. «محَمَّدٌ رَسُولَاَللّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»[4] این رحمت فیمابین که البته نکته دارد این کلمه رحمت، چون این رحمت فقط از آن محبت زائیده میشود. رابطه بین رحمت و محبت؛ مادر که محبت نسبت به فرزندش دارد بعد این محبت به مهربانی تبدیل میشود و در واژگان فارسی هم یک واژه مهر وجود دارد و این مهر با مهربانی خیلی واژه گویایی در این رابطه است. یعنی تقریباً میشود گفت واژه مهربانی یا واژه مهر معادل ترکیبی از محبت و رحمت است، یعنی اینکه میخواهم عرض کنم یک واژه گویایی است. این محبت اساس یگانگی میشود یعنی فاصلهها را برمیدارد. من گاهی دیدهام که مادر برای اینکه فرزندش (البته همه دیدهایم) که در آسایش به سر ببرد حاضر است هرگونه سختیها را به جان تحمل کند. اولین نماد از این مسئله را ما در آل بیت رسول خدا علیهم السلام داریم؛ یعنی رنجی که محمد و آل محمد علیهم السلام متحمل شدهاند چنین است، میفرماید: «مَا أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیت»[5] که البته این مِثْلَ مَا أُوذِیت منظور این نیست که فقط رنجهایی باشد که بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در دوران حیاتشان وارد شد بلکه آن رنجهایی که پس از حیات ایشان هم بر وجود مقدسشان وارد شد که رنجهای بر اهل بیت علیهم السلام است. در یک روایتی داریم که این روایت هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه آمده است؛ یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد نشسته بودند. یک دسته ای از نوجوانان بنیهاشم یعنی بچههای ده دوازدهساله بنیهاشم دور ایشان بودند، حسن بودند و حسین بودند و اولاد عقیل بودند و اولاد فضل بن عباس بودند، خب معمولاً این دستههای نوجوانی که باهم جمع میشوند و حرکت میکنند و میگویند و میخندند و اصلاً نشاط برانگیز است؛ یعنی آدم غمگین باشد با دیدن چنین منظرهای قاعدتاً باید غم از دلش زدوده شود. میگویند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا چشمش به این مجموعهای از جونان بنیهاشم افتاد که داشتند وارد مسجد میشدند دفعتاً دیدند رنگ حضرت متغیر شد و بعد اشک مثل سیلاب از چشمانشان جاری شد. اصحاب سؤال کردند که یا رسولالله ما مدتی است که یک ابر غمی که بر چهره شما نشسته را میبینیم و امروز میبینیم با دیدن این منظر شما به گریه افتادید، از چه گریه میکنید؟ میگویند حضرت فرمود: میبینم روزی را که اهل بیت علیهم السلام مرا میکشند و آواره میکنند و هیچ پناهی در بین امت من برای آنها باقی نمیماند. خب این یک مسئله مهمی است، این را برای چه میخواهم بگویم؟ میخواهم عرض کنم که رسول اکرم و اهل بیت رسول اکرم علیهم السلام بیش از همه نسبت به امت محبت داشتهاند؛ یعنی آنچه این رنجها را بر آنها آسان کرد عشق آنها به مردم، عشق آنها به جامعه بشر بود که این عشق است که صبر آفریده است، این عشق است که تحمل ایجاد میکند، این عشق است که تاب ایجاد میکند و این عشق است که سختیها را هموار و سبک میکند. این عشق از آنطرف بوده که آنوقت این عشق اینجا پاسخ داده میشود؛ این عشقی که مردم نسبت به محمد و آل محمد علیهم السلام دارند در حقیقت این پاسخ آن عشقی است که آنها از خود نشان دادهاند: «وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ به هم خَصَاصَةٌ»[6] خودشان گرسنه میمانند تا دیگران را سیر کنند، خودشان رنج میکشند تا دیگران در آسودگی باشند. خب اینکه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا»؛ این رضایتمندی و نارضایتمندی، این خشنودی و این ناخشنودی که اساسش محبت و نفرت است، این محبت و نفرت است که حضرت میفرماید جوامع را یکی میکند. اینجا شما نشستهای یک نفر آنطرف دنیا رنج میبیند، از رنج او ما رنج میکشیم، علت آن این است که ما بههرحال یک رگ محبتی را نسبت به بشر بهعنوان بندگان خدا داریم که این اساسش هم به محبت خود خدای متعال برمیگردد. ممکن است بشر متوجه نباشد، ممکن است خیلی از انسانها متوجه نباشند که ازچهرو من احساس محبت میکند نسبت به آن انسانی که آنطرف کره زمین است؛ نه با من ارتباط خویشاوندی دارد، نه او را دیدهام و نه حتی ارتباط بین ما وجود دارد، اصلاً کاری به هم نداریم اما معذالک هر بشری چنین است الا آنهایی که کاملاً از خصلت بشری برون رفتهاند.
ما واقعاً یکحرفی را که مدام میگوییم این است: باباجان این تمدنی که اروپاییها و آمریکاییها درست کردهاند، در حقیقت خاصیت بشر بودن را از بشر گرفته است؛ من نمیدانم مردم آمریکا خودشان را متمدن حساب میکنند درحالیکه میبینند بر جامعه یمن چه میگذرد و بر جامعه فلسطین چه میگذرد؟! میبینند سران آنها، پول آنها همین پول مالیاتی که میدهند، سربازی که میدهند، کجا میرود؟ این سلاحها کجا مصرف میشود؟ چرا شما تکان نمیخورید؟ مگر در آمریکا بشر وجود ندارد؟ مگر این متفکرین آمریکایی وجدان ندارند؛ مگر در این کشور آمریکایی که اینهمه ادعای تمدن میکند مصلح وجود ندارد؟ در آن حکیم وجود ندارد؟ چرا شما برنمیخیزید؟ چرا به پا نمیخیزید؟ آخر این نشاندهنده آن است که این تمدنی که آنها برای بشر درست کردهاند اصلاً بشر را وارونه کرده و آن خصلت بشری را از آن گرفته است؛ و الا چگونه میشود یک آدمی، حالا من خیلی ارادتی به این خاشقچی نداریم اما یک بشر بود بههرحال خب این بشر بیچاره جنگی هم باکسی نداشته است. خودتان دعوت کردهاید که بیاید در سفارتخانه یا کنسولگری شما؛ خب دعوتش کردهاید میهمان شما است آنوقت این را میکشید و جسدش را قطعه قطعه میکنید بعد آمریکاییها هم از آنها پشتیبانی کرده و توجیه و دفاع میکنند و میگویند ما آن پولهایشان را میگیریم. اما پس وجدان بشری کجا رفته است؟! این بشر از این نوع بشری است که ارتباطش را، ارتباط عشق به خدا را ازدستداده است، چون اگر ارتباط عشق به خدا بود این ارتباط عشق به خدا منعکس در بندگان خدا میشود. این حرف سعدی خیلی حرف قشنگی است، البته به شکلی ترجمه روایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هست :
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار.
این ترجمه آن روایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ فِي تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى بَعْضُهُ تَدَاعَى سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى»[7] که اگر ایمان باشد که ایمان قوامش هم به همین عشق به اوست به این شکل خواهد بود. در یک روایت آمده است که نفر از حضرت صادق علیه السلام سؤال کرد که آیا این محبت ما به شما سودی به حال ما دارد؟ حضرت هم فرمود: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُب»[8] مگر دین چیزی غیر از عشق و محبت است؟ دین همین است.
مجری: حضرت آقا؛ این را هم میتوان گفت که درواقع اگر ما این سؤال را بپرسیم که مردم چرا باید همدیگر را دوست داشته باشند، اگر کسی بگوید مثلاً مبنایش منافع مشترک است، باز به سمت قراردادهای اجتماعی میرویم و این دلیل حب نیست، دلیل بههمپیوستگی و الفت قلبی نیست؛ بله ممکن است ما چند صباحی در کنار همدیگر برای جلب منفعت بیشتر قرار بگیریم، برای اینکه دشمن مشترکی داریم و باید او را شکست بدهیم. این محبت و رحمت آنچنانکه شما گفتید مهربانی ایجاد نمیکند، قلب برای هم نمیتپد و به ایثار منتهی نمیشود، «وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ به هم خَصَاصَة» ایجاد نمیکند و «وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» ایجاد نمیکند، یعنی اینجا باعث نمیشود من از بخل خارج شوم، از حسد خارج شوم و خودم را فدای دیگری کنم. حداکثرش این است که اتفاقاً برای جلب منافع کنارش قرار گرفتهام. یک توضیحی که میتواند اینجا بدهم؛ درواقع این را توضیح دهد بهخصوص در مورد اربعینهای اخیر که جماعتی دورهم جمع شدهاند که همگی از یک نوع محبت به یک حقیقت ملکوتی دارند؛ یعنی همه بهعنوان یک جمله واحد و یک جسد واحد و همه به یک نفر و یک حقیقت علاقهمند هستند و آن را دوست میدارند. همین دوست داشتن وقتی جهت دوست داشتنها یکی شد این محبت و رحمت فیمابین را هم ایجاد میکند، حالا اگر بپرسید چرا همدیگر را دوست داریم میگویند چون همه یکچیز را دوست داریم و همه به یکچیز عشق میورزیم، این به نظرم توضیح عقلانی است. یعنی باید در مرامهای دنیا بگردیم، در ایدئولوژیهای مختلف دنیا بگردیم و ببینیم آیا چنین چیزی وجود دارد که مردم همه چون یکچیز را دوست دارند به یکچیز عشق میورزند همان هم باعث شود که همدیگر را هم دوست داشته باشند و به هم عشق بورزند و آن یکچیز باید آنقدر ارزشمند باشد که محبین آن حقیقت متعالی از خودشان و منافع خودشان به خاطر آن بگذرند و هیچچیزی ارزشمندتر از پیامبر و اهل بیت پیامبر علیهم السلام نیستند. این توضیح را من از فحوای فرمایش شما استنباط کردم این را در آن علمالاجتماع اسلامی اگر بتوانیم صورتبندی کنیم چیزی است که حتی کسی که هیچ ادراکی از مبانی اسلام ندارد میتواند با آن ارتباط برقرار کند.
آیت الله اراکی: بله حالا این پرسش شما را هم به یکشکل دیگری بازسازی کنم، یعنی به شکل دیگری مطرح کنم؛ چرا من میتوانم لذت ببرم از اینکه دیگری در خوشی به سر ببرد و چرا رنج میبرم از اینکه دیگری در رنج به سر ببرد؟ روایات زیادی داریم که حالا در محیط خانواده میگوید مؤمن فرقش با منافق این است که مؤمن از خوردن بچهها و زن بچهاش لذت میبرد و دلش میخواهد که آنها بهتر غذا بخورند و آنها بهتر از غذا خوردن لذت ببرند و ممکن است خودش لذتی نبرد یا اصلاً خودش را گرسنگی بدهد برای اینکه آنها خوششان بیاید، اما منافق عکس آن است؛ در منافق بچههایش میبینند او چه میخواهد و به میل او عمل میکنند. این نکته مهمی است یک مسئلۀ هم روانشناختی و هم جامعهشناختی است یعنی جامعه هم همینطور است؛ ما یک مسئلهای داریم و آن مسئله این است که انسان چگونه میتواند به اینجا برسد که رنج دیگران رنج او و آسایش دیگران آسایش او باشد در حدی که آسایش دیگران را برآسایش خود ترجیح دهد؛ در این راهپیمایی اربعین خیلی از این کسانی که میآیند پذیرایی میکنند از نان شبشان میزنند، خودشان را گرسنه نگه میدارند که میهمان اباعبدالله علیه السلام سیر ازاینجا برود.
مجری: اضافه اموال را نمیدهند بلکه هر چه دارند را میدهند.
آیت الله اراکی: این چیست؟ معنیاش این است که او از آسایش میهمان سیدالشهدا علیه السلام لذت میبرد، از اینکه به او خوش بگذرد در این معنا که در آسایش باشد، غذای خوب بخورد، جای خوب استراحت کند؛ او از آن لذت میبرد. اگر خودش غذای خوب بخورد آنقدر لذت نمیبرد تا اینکه ببیند یک علاقهمند به سیدالشهدا علیه السلام، یک محب سیدالشهدا علیه السلام از غذای خوب لذت میبرد، این آن چیزی است که اسلام برای بشریت هدیه آورده است.
مجری: خیلی متشکرم ممنون اگر اجازه بدهید ما بازهم یک فرصتی از اتاق فرمان بگیریم، یکبخشی را ببینیم و بازگردیم و چنددقیقهای باقی است برای بخش پایانی گفتگو با حضرتعالی.
شب شما به خیر بینندگان عزیز در خدمت حضرت آیت الله اراکی هستیم.
جناب آقای اراکی حضرتعالی دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب هستید و یک دغدغه جدی جهانی درواقع که از اصول انقلاب اسلامی و تفکر حضرت امام هست را حضرتعالی متولی دنبال کردن و پیگیریاش هستید و آن اینکه ما از ابتدا انقلاب اسلامی را یک انقلاب اسلامی نامیدیم و نه یک انقلاب شیعی و اهدافمان تشکیل امت اسلامی و تمدن اسلامی بوده نه امت شیعی و تمدن شیعی، حتی فراتر از اسلام میفرماید که ما خود را شریک غم مظلومان جهان میدانیم یعنی ادبیات حضرت امام یک ادبیات جهانی است نه صرفاً یک ادبیات اسلامی و شاید ما تنها کسانی باشیم که در برابر ایده جهانی شده آمریکایی صاحب یک ایده جهانی دیگر هستیم، یک ایده جهانوطن گرایانه داریم درواقع که ادعای ما این است و حالا همه صاحبنظران دارند به پدیده اربعینهای اخیر بهعنوان یک کانون و یک چشمه الهامبخش برای این ایده جهانی نگاه میکنند. در مقابلش گروه و جماعتی در بین ما هستند -از میان شیعیان- که اربعین را فرو میکاهند و تقلیل میدهند به نشانگان تبلیغی صرفاً شیعی و یک خوانش شیعی از اربعین ارائه میکنند. خب اربعین واقعیت این است که در تاریخ شیعه معنادار است نه در تاریخ غیر شیعه. به نظر شما آیا این ظرفیت وجود دارد برای اربعینهای اخیر که بهعنوان یک پدیده جهانی، یک پدیده اسلامی برای تقریب مذاهب، برای نزدیک شدن خوانش و گرایشهای مختلف در جهان اسلامی و حتی غیر اسلام مورد بهرهبرداری قرار بگیرد؟
آیت الله اراکی: من یکچیزی را قبلاً اشارهکردهام که اساساً جدا شدن جامعه اسلامی از یکدیگر مبنایش دور شدن از رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام او بوده است و این مسئله اساسی است. در قرآن کریم آیه بسیار بنیادینی داریم که مربوط به سرنوشت جامعه اسلامی است که میفرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً * فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ»[9] این آیه و آیه دیگر که «وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ»[10] و آیات دیگری غیرازاین دو آیه که اشاره به یک جریان آیندهای در جهان اسلام دارد و آن جریان این است که یک اعراض از رسول در امت اسلامی بعد از حیات رسول صلی الله علیه و آله و سلم صورت خواهد گرفت و در تاریخ اسلام یک پشت کردن به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و پشت کردن به دین خدا اتفاق میافتد که این منشأ پراکندگی در جامعه اسلامی شده و درنتیجه پراکندگی منشأ ذلت در بین مسلمین میشود. این را ما در مجموعه آیات کریمه قرآنی و روایاتمان داریم بعد هم دارد که یک بازگشتی به خانه رسول اتفاق میافتد: «وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ». سلام خدا به چه کسی؟ به آنکسانی که به خانه رسول بازمیگردند.
من معتقدم که امروز ما داریم دوران بازگشت به خانه رسول را آغاز میکنیم، این یک بازگشت است، بازگشت جامعه اسلامی است و تا بازگشت جامعه اسلامی خیلی مانده است. من این را گفتهام؛ از دیدگاه ما شیعیان، دیدگاه شیعی اصولاً دیدگاه جهانشمولی است اصلاً کسی نمیتواند ادعا کند که شیعه هست و نتواند دیدگاهی داشته باشد که اهل سنت را تحمل نکند. نمیتواند شیعه باشد، نمیتواند ادعا کند که من شیعه هستم و دیدگاهی داشته باشد که نتواند جهانیان را تحمل کند؛ اصلاً خصلت شیعهگری خصلت جهانشمولی و خصلت جاذبه داشتن و دعوت و فراگیری همگانی است. این خصلت شیعیگری و خصلت حسینی و خصلت علوی است و این بازگشت، بازگشت به خانه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مقدمه شکلگیری آن امت واحده است. لذا تا این امت واحده بازنگردد ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تحقق پیدا نمیکند، او یملأ الارض است قسطا و عدلا، نگفتهاند که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وقتی برمیگردد یملأ جامعه اسلامی یا یملإ ایران و عراق آنهم جامعه شیعه را قسطا و عدلا. اصلاً وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یک وجود جهانی است، پیامش یک پیام جهانی است، امتی را که او میخواهد رهبری کند با ابزار آن امت است [که جهان را فتح میکند]، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با معجزه جهان را فتح نمیکند، چنین نیست، حتی با کشتن هم جهان را فتح نمیکند؛ بله یک عده که با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دشمنی خواهند کرد با آنها خواهند جنگید. اما فتح جهان با استقبال جهانیان انجام میگیرد و جهانیان به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رو میآورند.
خب این چگونه اتفاق میافتد؟ باید یک امتی باشد که این امت پشتوانه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد. اصلاً اشکال اصلی غیبت این بود که امت با امام نبود. من گاهی عرض کردهام که آغاز غیبت ائمه معصوم علیهم السلام ما از بعد جریان کربلا است و بعد جریان کربلا یک مرحلهای از غیبت اتفاق میافتد. غیبت سه مرحله دارد که مرحله اول غیبت، غیبت از فراخوانی برای جنگ و جهاد است که بعد از سیدالشهدا علیه السلام این فراخوانی برای جنگ و جهاد دیگر اتفاق نیفتاد. بعد مرحله دوم غیبت غیبت صغری است و بعد مرحله سوم غیبت غیبت کبری است. این مراحل سهگانه آن غیبت است. حال بازگشت چگونه اتفاق میافتد؟ این امام که میخواهد بازگردد باید طوری باشد که امت به امام بازگردند در حقیقت این بازگشت بازگشت امت به امام است و این امت من و شما و چند نفر شیعه ایران و عراق نیستند. ما یک میلیارد و نیم و شاید نزدیک دو میلیارد مسلمان داریم در حقیقت خانه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، دار الاسلام و قلمرو حکومت فعلی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مگر فقط ایران و عراق است؟ اصلاً قلمرو حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از پنجه مراکش گرفته تا اندونزی است اینها همه دار الاسلام هستند، یعنی چه دار الاسلام؟ یعنی قلمرو حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، فلسطین است. اگر کسی شیعه باشد نمیتواند در برابر هجمه فلسطین بیتفاوت باشد. من تعجب میکنم از کسانی که ادعای شیعه گری میکنند و نسبت به مسئله فلسطین بیتفاوت هستند، چگونه میتوان بیتفاوت بود؟ خب فلسطین دار الاسلام یعنی دار الولایه و دار الامام است معنیدار الاسلام این است یعنی خانه ولیعصر صلوات الله تعالی علیه است، خب چگونه میشود به خانه ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دشمن هجوم بیاورد و من بیتفاوت باشم! این دار الاسلام و این امت که امت این دار است باید به یکشکلی به یک روح واحدی به خانه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم برگردد. وقتی به خانه رسول صلی الله علهی و آله و سلم برگشت آنوقت آن سَلَامٌ عَلَيْكُمْ الهی و آن «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» خواهد آمد و آن آیه «وَ لَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ»[11] در اینجا تحقق پیدا میکند. این رحمت الهی چه وقتی تحقق پیدا میکند؟ «وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ»، وَإِذَا جَاءَكَ اول باید ازاینجا یک مجی به خانه رسول صلی الله علیه و آله و سلم تحقق پیدا کند «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ» این مجی به خانه رسول صلی الله علیه و آله و سلم که تحقق پیدا میکند بعد «فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ» و با این سلام الهی آن وحدت یکپارچه و یکدلی تحقق پیدا میکند و آن رحمت الهی نازل میشود، رحمت الهی یعنی پیروزی، حرمت الهی یعنی همان برقراری عدل و داد جهانی با رهبری حضرت ولیعصر صلوات الله تعالی علیه.
مرجری: بعد به نظرم آن حدیثی که حسین منی و أنا من حسین تازه الآن معنا پیدا میکند که این مجی الآن به سمت حسین علیه السلام میرود که جان رسولالله صلوات الله تعالی علیه است.
آیت الله اراکی: بله خب این مِنیّت طرفینی است؛ نفرمود حسین منی فقط، أنا من حسین نهتنها او از من است که من نیز از او هستم. همین هم نسبت به علی بن ابی طالب علیهما السلام آمده است: علی منی و أنا من علی اینکه جان یک جان و روح یک روح است اینکه آمدن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی آمدن رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم.
مجری: برای اینکه این اتفاق زودتر باید تحقق پیدا کند حضرت آیت الله اراکی چه اتفاقی باید بیافتد؟ الآن به نظر شما شرایط چگونه است؟ یعنی الآن راهپیمایی اربعین توانسته این ظرفیت یا حداقل بخشی از آن را محقق کند؟ یعنی ما شیعیان که شرکت میکنیم در این راهپیمایی توجیه هستیم به این ظرفیت اسلامی و جهانیاش؟
آیت الله اراکی: ببینید یک معادلهای اینجا وجود دارد اگر من رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را واقعاً دوست داشته باشم نمیشود نسبت به کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را واقعاً دوست دارد احساس نفرت کنم، اینهمه مسلمان در دنیا. من گاهی که حج میرفتم و میگفتم این حاجیهایی که میبینید که سر از پا نشناخته و خیلیهایشان با کولهبار خودشان آمدهاند و میروند روی این خاکها میخوابند نه مثل ما که هتل داریم، این میلیونها آدم را خدا به آتش جهنم نمیبرد، اینها عشق به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارند، اینها میآیند کنار مرقد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشک میریزند. خب مگر میشود که من نسبت به اینها احساس علاقه نکنم؟ اینهای که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارند. خب اگر کسی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دوست داشته باشد مگر میشود حسین بن علی علیهما السلام را دوست نداشته باشد، مگر میشود فاطمه زهرا سلام الله علیها را دوست نداشته باشد، مگر میشود علی بن ابی طالب علیهما السلام را دوست نداشته باشد؟ خب اگر اینها همه اینها را دوست دارند ما هم همه اینها را دوست داریم، آنوقت مگر میشود یکی نباشیم؟! اگر کسی علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا و حسین بن علی علیهم السلام را دوست داشته باشد مگر میشود نسبت به دشمنان آنها نفرت نداشته باشیم؟ اینها مسئلهای بههمپیوسته است و لذا به یک معنا که میگویم اصلاً شیعیگری یک امر عام فراگیر است؛ حالا این شیعهگری که ما امروز تفسیر میکنیم این در روایات داریم که باباجان اصلاً شیعهگری ده درجه دارد. من گاهی گفتم کسانی که در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام با معاویه جنگیدند دهها نفر از آنها در رکاب حضرت شهید شدند اما مگر اینها همه شیعه اثنی عشری بودند و مثل من و شما اعتقاد به دوازده امام داشتند؟
مرحوم کلینی در الروضه کافی در جلد هشتم کافی خطبهای از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند که حضرت در آن فرمودند: من با خیلی از کارهایی را که خلفای قبل انجام دادند موافق نبودند اما چرا تغییر ندادم؟ مثلاً چرا صلاة تروایح را الغاء نکردم، حضرت میخواهد بگوید میخواستم الغا کنم بعد دیدم که از لشکریانم فریاد برآمد که وا سنت عمرا. پس اصلاً دست برداشتم زیرا دیدم اگر بخواهم این کار را بکنم اصلاً شیرازه لشکرم از هم میپاشد. یعنی لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام از همین سنیهای معمولی بودند که میگفتند وا سنت عمرا و اینها لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام بودند. اما آنها در رکاب حضرت امیرالمؤمنین رفتند و شهید شدند. نمیشود گفت اینها شیعه نیستند؛ این هم یکگونه شیعهگری است. تشیع یک دایره خیلی محصوری نیست، البته خب آن تشیع کامل و درجه تام آن همان چیزی است که ما به آن اعتقاد داریم که آدم معتقد به دوازده امام باشد و خب این افتخاری برای ما است. ما افتخار داریم که زیارت جامعه میخوانیم، افتخار داریم که زیارت عاشورا میخوانیم، افتخار داریم زیارت وارث که میخوانیم اما خیلیها هستند این درجه از تشیع را ندارند اما در یک طیفی از تشیع با ما هستند. شریکاند و نمیتوانیم نسبت به آنها احساس نفرت کنیم، نمیتوانیم آنها را از خودمان ندانیم، آنها هم از خود ما هستند. فرض کنید مثلاینکه آدم فرزندی داشته باشد و این فرزندش حالا آنقدر پایبند به همه معیارهایی که او معتقد هست نباشد اما همراه او است. آیه کریمه میفرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِم ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ»[12] میفرماید پدری که خودش در اوج تقوی است اما بچهاش از این تقویها بلد نیست اما همراهش هست.
مجرری: بازهم مثل فرزندان رسولالله صلوات الله علیه به درجات مختلف.
آیت الله اراکی: بله همراهش هست. من گاهی گفتهام بعضیها میگویند که مردم ایران وضع دینیشان چطور است، بارها گفتهام که همین بچههای کوچه و بازار خودمان، همین جوانهایی که ما گاهی از آنها احساس نارضایتی میکنیم، همین دختر و پسرهایی که گاهی از آنها گلهمند هستیم خب وقتی عاشورا میشود چه میشود؟ خیابانهای تهران همه سیاهپوش میشود، همه خیابانهای تهران پر از سیاهپوش میشود. اربعین که میشود چشم انسان میافتد به هرکسی، جوانها همهشان سیاهپوش میشوند. یکوقتی من اراک بودم یکی دو سال پیش شب قدر بود، شب بیست و یکم شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ساعت دو بعد از نیمهشب، خیابانها پر از جوان بود، جوانهای پانزده شانزدهساله هفده هجدهساله، همه هم سیاهپوش بودند. گفتم این همان جوانهایی هست که بعضی از ما از آنها گله میکنند. آقا این جوانهای خود ما هستند اینها حسینی و علوی هستند، حالا آدم علوی که آدمی نیست که حتماً به همهچیزهایی که علی بن ابی طالب علیهما السلام پایبند باشد، اگر قرار بود که همه مثل علی بن ابی طالب علیهما السلام باشند که خدا اصلاً بهشت و جهنم را خلق نمیکرد. در روایت آمده است: «لَوِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَى حُبِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّار»[13]. بههرحال اگر بنا بود که همه در یک سطح باشند ابتلا و امتحان پیش نمیآمد و ارزش کارها معلوم نمیشد.
مجری: خیلی ممنون حضرت آقای اراکی وقت ما به پایان رسید. گفتگوی لذت بخشی بود تشکر میکنم که قبول زحمت کردید.
آیت الله اراکی: موفق باشید
مجری: از بینندگان عزیز هم تشکر میکنم که این چند شب ما را همراهی کردید. شب جمعه هم هست، شب زیارت حضرت ابا عبد الله، صلی الله علی ابی عبد الله الحسین و صلی الله علی باکین علی الحسین و آرزوی قبولی زیارت و طاعات و عبادت و تعزیتها را دارم برای همهکسانی در این پیادهروی شرکت کردند و آنهایی که مشتاق و علاقهمند به شرکت بودند ولی امکانش فراهم نشد. امیدوارم که سال آینده همه ما قطرهای از دریای منتهی به کربلای حسین علیه السلام باشیم. بار دیگر از همه شما تشکر میکنم و التماس دعا دارم. شببهخیر و خدا نگهدار.