شبحی که بعد از ۲۵ سال نمایان شد/۴ هزار نفر برای تعقیب یک میهمان ناخوانده!
آبهای خلیج در لحظه انجام عملیاتی بزرگ با مشارکت هزاران سرباز آمریکایی بود. هدف، کشتی کوچکی بود با نام میهمان ناخوانده و درون آن شخص عماد مغنیه قرار داشت.
اشتراک گذاری :
خبرگزاری تقریب، حوزه سایر رسانه ها، زهرا بختیاری: 11 سال پیش در «کوی کفرسوسه» دمشق، شب سه شنبه سیزدهم ماه فوریه سال ۲۰۰۸ خبری در رسانهها منتشر شد که در پی آن جامعه خبری را نیز منفجر کرد. آن روز چشم ها به اتفاق هالیوودیای که در سوریه رخ داده بود خیره شد. شبحی ۲۵ سال تعقیب کنندگان خود را برای مدتی طولانی به بازی گرفت در حالی بود که دشمنانش به جز چند عکس محو رنگپریده چیزی از او در اختیار نداشتند.
این تصویر اعلامیه پلیس فدرال آمریکا برای دستگیری عماد مغنیه است.
ترجمه اعلامیه:
تحت تعقیب
عماد فایز مغنیه
تا 5 میلیون دلار پاداش
تاریخ تولد: سال 1962
محل تولد: لبنان
بلندی قامت: 5 پا و 7 اینچ
وزن: نامعلوم
جثه: نامعلوم
رنگ مو: خرمائی
رنگ چشمان: نامعلوم
رنگ چهره: نامعلوم
جنسیت: مذکر
ملیت: لبنانی
شغل: نامعلوم
زبان: نامعلوم
علائم مشخصه: ندارد
اسم مستعار: حاج
وضعیت: متواری
گفته میشود مغنیه رئیس تشکیلات امنیتی سازمان تروریستی حزب الله لبنان است و تصور میرود که در لبنان به سر میبرد.
وی به اتهام توطئه برای سرقت هواپیما، گروگانگیری، راهزنی هوائی منجر به قتل، دخالت در کار خدمه هواپیما، قرار دادن وسیله منفجره درون هواپیما، همراه داشتن مواد منفجره در داخل هواپیما، و حمله به مسافران و کارکنان هواپیما، راهزنی هوائی منجر به آدمکشی، راهزنی هوائی، گروگانگیری، مداخله در کار کارکنان پرواز، و قرار دادن مواد منفجره درون هواپیما، قرار دادن وسائل انفجاری درون هواپیما، حمله در داخل هواپیما به قصد ربودن آن بوسیله اسلحه خطرناک که منجر به جراحات شدید شده و معاونت و همدستی در جرم تحت تعیقب قرار دارد.
برای "عماد فایز مغنیه" به خاطر نقشش در طرح نقشه و مشارکت در ربودن یک هواپیمای تجاری در تاریخ 14 ژوئن 1985که به حمله به مسافران و خدمه گوناگون هواپیما و کشته شدن یک شهروند آمریکا منجر شد کیفرخواست صادر شده است.
پایان زندگی «عماد مغنیه» فرمانده نظامی حزب الله چون از ابهامات زیادی برخوردار بود گمانهای زیادی را نیز برانگیخت. شب سه شنبه مقدر شد تا انفجار یک ماشین بمب گذاری شده به زندگی مرد پشت پرده لبنانی پایان دهد و بالاخره یک تعقیب و گریز امنیتی که ربع قرن به طول انجامید پایان یابد.
حالا تصویر محوی که سالیان سال دستگاه های قدرتمند و عریض و طویل امنیتی دنیا را مشکوک خود کرده بود که آیا این مرد همان عماد مغنیه است یا خیر؟ پاسخش را یافته بود. آن روز دیگر همه میدانستند صاحب عکس بدون شک عماد فائز مغنیه است.
انیس نقاش دوست حاج رضوان از آشنایی با این مرد بزرگ میگوید: در سال ۱۹۷۶ من با عماد مغنیه آشنا شدم. او وارد فتح که من هم عضو آن بودم شد و خواست که با گروهی از دوستانی که با وی بودند و افرادی معتقد هستند آموزش نظامی ببیند، بدون آنکه به شکل رسمی وارد جنبش فتح شود. او وارد اردوگاه آموزشی که من مسئول آن بودم شد و اولین دوره آموزش او شامل روشهای نبرد و استفاده از سلاحها میشود. در همین حین تشکلاتی بود به نام مقاومت لبنانی که عضو آن بود. حاج عماد مغنیه این مسیر را پیمود تا اینکه جنگ سال ۱۹۸۲ پیش آمد تا وی را به عنوان یک فرمانده اساسی عملیاتهای مقاومت، شاخص و بارز کند.»
انگشت اتهام این ترور بزرگ تنها به سمت اسراییل بود و سردمداران این رژیم بعد از تجربه جنگ ۳۳ روزه بهتر از هر کسی میدانستند طرف شدن با حزب الله میتوانست تا چه اندازه برایشان گران تمام شود. با این قتل حتی هویت جعلیشان بر گسلی قرار میگرفت که ممکن بود لرزه سختی بر پیکره اش بیافتد.
از این جهت تنها ۴۸ ساعت بعد دولت اسرائیل طی صدور بیانیه ای رسمی هرگونه ارتباطی را با این عملیات منکر شد! و آنها قویا دست داشتن در این ترور را تکذیب کردند. برای مثال «دانی یانوم رئیس سابق موساد» طی سخنانی چند ساعت بعد از شهادت مغنیه میگوید: «من نمیخواهم تحت تاثیر فرضیات خیالی قرار بگیرم. ما واقعا نمیدانیم چه کسی این کار را کرده و نمی دانیم چه کسی در پشت صحنه آن عملیات قرار دارد. اما هر کسی به این کار اقدام نموده باشد از سطحی بالاتر از یک حرف ساده برخوردار است.»
اسراییلی ها از ترس پاسخ حزب الله آن قدر شجاعت نداشتند سرشان را بالا بگیرند و این فتح بزرگشان را به جشن بنشینند.
علی رغم انکار برخی از صهیونیستها «ریچارد شرلی کارمند سابق افبیآی» اعتقاد داشت: «به طور مشخص اسرائیل به انجام چنین تروری متهم است و بدون شک آنچه رخ داده به نحوی انکارناپذیر مبین این است که روش این عملیات متعلق به موساد بوده و نشانگر وجود دستهایی در پس آن است»
در این میان انیس نقاش دوست و همرزم قدیمی حاج رضوان ایالات متحده را متهم به تأیید و توجیه این عملیات کرد. اما وقتی اطلاعات و تحقیقات انجام شده از ناحیه فنی و کیفی و اجرایی بررسی میشد مسئولیت مستقیم عملیات باز متوجه «موساد» میشد.
در ۴۸ ساعت پس از شهادت حاج عماد داخل اسراییل عکسالعملهای متناقضی دیده میشد. مثلا دولت اسرائیل طی صدور بیانیه ای رسمی هرگونه ارتباطی را با این عملیات منکر میشد اما از طرف دیگر رسانههایش تبریک و تهنیت به کنست را منتشر میکردند.
شاید بتوان ابقا شدن مئیر داگان رییس دستگاه موساد در ریاست این سازمان را دست خوشی بدون سر و صدا در پی این پیروزی دانشت. یک کارشناس امور اطلاعات و امنیت اسرائیل با بررسی جزئیات عملیات ترور گفت: «هرچه تعمق کردم بیشتر برایم معلوم شد این عملیات از نوع چیزی است که ما در اسرائیل آن را سیاه و سفید می نامیم. این ها رنگ های دنیای اسرائیل است و باید گفت یک عملیات خالص اسرائیلی بود.»
اما آنچه همچنان واضح و مبرهن بود اعتراف نکردن رژیم صهیونیستی بود و آنها هرگز راضی نمیشدند مسئولیت ترور را بپذیرند. خیلی ها اعتقاد داشتند به هرحال این یک سیاست است اما آنچه در دورنمای تصمیمات آنها به چشم میخورد ترسی عمیق از قدرت حزب الله بود و اینکه میدانستند اگر گروه مقاومت بخواهد میتواند دودمان جعلیشان را بر باد دهد.
برخی مانند رابرت بیر جاسوس سابق سیا معتقد بودند حزب الله قطعا پاسخ خواهد داد و اگر چه اسراییلی ها سعی در مبهم نگه داشتن زوایای کار داشتند اما واضح بود که طرف مقابل موضوع برایش از شفافیت بالایی برخوردار بود. از همین رو نصرالله در سخنرانی روز تشییع عماد مغنیه گفت که از نظر مقاومت اسراییل مسئول ترور است و وعده داد که حتما به آنها پاسخ میدهند. این وعده می توانست از جهات مختلف برای امنیت داخلی ساکنان سرزمین اشغالی نوید گر روزهای پر از استرس و تاریکی باشد. چرا که آنها بیش از دولتمردان خود روی وعدههای نصرالله حساب میکردند و بعد از جنگ ۳۳ روزه برایشان مسجل شده بود اگر نصرالله وعدهای بدهد آن وعده عملی خواهد شد و به اصلاح مو لای درزش نخواهد رفت.
متزلزل شدن امنیت و آرامش در بین آنها درست مساوی از بین رفتن رویاهای صهیونیستها بود. دولتمردان این رژیم جعلی میدانستند که ساکنان آنجا علقهای به خاک محل سکونتشان ندارند و کوچکترین ناآرامی میتواند چمدانشان را برای رفتن به کشورهای دیگر جمع کند.
نصرالله آن روز همچنین گفت: «تمام داده های میدانی ما میگوید اسراییل مسبب این کار است . پس ای صهیونیست ها اگر خواهان این نوع از جنگ بدون پایان هستید لازم است تمام دنیا بشنود که این جنگ باید همیشه در جریان باشد. آنان تصور میکنند کشتن حاج عماد برایشان دستاوردی محسوب میشود و ما تصور میکنیم دستاورد حاج عماد باقی ماندن وی طی ۲۵ سال در جنگ با آنهاست. »
مردی روی دستان ملت لبنان تشییع میشد که به یکباره ابهامات بسیاری را پس از سالها با ترورش آشکار کرده بود. حالا مادر او آمنه سلامه که زنی مبارز و از جوانی با امام موسی صدر ارتباط مبارزاتی داشت و پدرش حاج فائز، که پیش از این دو فرزند دیگرشان یعنی جهاد را در دهه ۷۰ و فواد را در دهه هشتاد به راه خدا قربانی کرده بودند پذیرای پیامهای تبریک و تسلیت شهادت پسر سومشان شدند.
اما رفته رفته بهت شهادت این شبح در سایه فرومینشست و سوال مهمتری اذهان عمومی را به خود معطوف میکرد؛ دشمنان چگونه به این شبح دست یافتند؟!
رئیس سابق موساد در محفلی به گفتوگو نشست و گفت: «دمشق به لحاظ موقعیت امنیتی و استراتژیکی که دارد دشمن و سخت است بنابراین دستیابی به اطلاعات امنیتی و جمعآوری اطلاعات محرمانه دستاورد بزرگی برای کسی که مجری عملیات بوده است محسوب می شود.»
رابرت بیر جاسوس سابق سیا که خود از جمله کسانی است که سالها در پی یافتن حاج رضوان بوده و ناکام از پیروزی میگوید: «عماد مغنیه بسیار مراقب بود موعدی برای قرارهایش تعیین نشود. کسی از قرارهای او خبر نداشت. به طور کامل به اوضاع مسلط بود و روشن است که با این تاکتیک توانست در این زمان زندگی کند اما به نظر میرسد در آن سوی مرز یعنی در سوریه یکی از اولویتهای او از وی ساقط شده. مغنیه یک شبح بود، مردی کماندو که هیچ راهی را دوبار نمیپیمود و همیشه محل سکونت خود و همچنین ماشین خود را تغییر میداد. او اقدام به از بین بردن تمام اوراق شناسایی خود کرده و پروندههای پاسپورت او نیز نزد دستگاههای لبنانی موجب نبود و افراد پیرامون خود را به خوبی میشناخت.»
عماد مغنیه آن شب به ساختمانی در کفرسسوسه رفته بود تا در محفلی شرکت کند. همزمان سه تن از عوامل موساد با پاسپورت های جعلی و ماشین های کرایه ای این منطقه را با عکس هایی از ماهواره ها زیر نظر گرفته بودند. آنها توسط یکی از نزدیکان عماد میدانستند چه زمانی قصد سوار شدن به ماشین خود را خواهد داشت. ماشینی مملو از مواد منفجره آماده عملیات ترور شده بود. و البته اینکه چگونه این مواد آماده سازی شد در نوع خود به لحاظ اطلاعاتی حیرت انگیز است.
کسانی که سیر زندگی عماد مغنیه را دنبال میکردند، میدانند او از سوی ۴۲ کشور تحت تعقیب بود. حاج رضوان در لایحه قانون اسرائیل فرد شماره یک تحت پیگرد به شمار میرفت و پس از اسامه بن لادن، فرد شماره ۲ در قانون آمریکا نامش به چشم میخورد و اعتقاد داشتند عماد خشنترین شرورهاست.
نویسنده و کارشناس اطلاعاتی اسرائیل میگوید: «روشی که از به اصطلاح ۱۱ سپتامبر اتخاذ شد، کار مشترکی بود که با تبادل اطلاعات میان سیا و MI6 انگلستان و اسرائیلیها و اردنیها و مصریها و حتی سعودیها صورت گرفته است. اینها در چارچوب جنگ با تروریسم انجام شد.
چیزی که بوش آن را جنگ جهانی برعلیه تروریست مینامید، گمان میکنم که این عملیات نیز ممکن است در چارچوب یک همکاری وسیع این چنینی صورت گرفته باشد. من باور دارم که تعمق در این حادثه موجب اطمینان به این نکته میشود، اسرائیل در ورای این عملیات دست شده است و این عملیات مطمئنا یک عملیات پنهانی اسرائیل است.»
یک کارمند سابق FBI نیز پیرامون شخصیت عماد میگوید: «مغنیه به هیچ کس جز افراد نزدیک به خود اطمینان نداشت. او شخصی نبود که همچون یک فرمانده به جستوجو در میان مردم بپردازد و ما مهر و عطوفت از میان آنها عضوگیری کند. او اقدام به تعیین افراد اطراف خود با دید و نظر خود میکرد. دلایلی نیز وجود داشت مبنی بر اینکه وی جراحی پلاستیک انجام داده تا دستگاههای امنیتی را گمراه کند.»
این درحالی بود که عماد مغنیه یک بار هم جراحی پلاستیک انجام نداده و بسیاری از تصاویر منتشره از وی جزو اوهام سازمانهای اطلاعاتی بود نه بیشتر. فرضیه جراحی پلاستیک تنها فرضیه مضحکی بود که دستگاههای جاسوسی دنیا برای آبروداری و پوشاندن خفت خود مطرح میکردند.
اسرائیل مدت مدیدی در پی مغنیه بود و میدانست وی در بسیاری از ضربههایی که به آنها وارد میشود، دست دارد، اما هرگز نتوانست تأثیراتش را از بین ببرد. در تابستان سال ۲۰۰۰ و پس از آنکه نخستوزیر وقت اسرائیل ایهودباراک نیروهای خود را از جنوب لبنان خارج کرد، شاید عماد مغنیه برای اولین بار بود که در تیررس تکتیرانداز اسرائیلی قرار میگرفت.
بعد از سال ۲۰۰۰ مغنیه به همراه تیمی از همکاران خود مرزهای میان اسرائیل و لبنان را زیر نظر داشتند. یک پست مراقبت نظامی اسرائیل عکس ماشین آنها را گرفت، ماشین از نوع مرسدس بود، فورا نقشه ترور آماده شد. از طریق تکتیرانداز یا از سوی هوا با هلیکوپتر. اما چارهای جز گرفتن اجازه از نخستوزیر که آن موقع ایهود باراک بود، نبود، اما او اجازه انجام کار را نداد.
پایانی مشابه برای داستانی بعید. ۴ هزار نفر برای تعقیب یک میهمانان ناخوانده در ناوشکن آمریکایی هستند. این اتفاق در تابستان ۱۹۹۶ رخ داد. آبهای خلیج در لحظه انجام عملیاتی بزرگ با مشارکت هزاران سرباز آمریکایی بود. هدف کشتی کوچکی بود با نام میهمان ناخوانده و درون آن شخص عماد مغنیه قرار داشت.
کریستوفر شوفر کارمند ویژه دفتر تحقیقات فدرال آمریکا FBI روایت کاملی از این ماجرا دارد. او میگوید: «اجماع گزارشهای اطلاعاتی در آن دوره بر این بود که مغنیه در کشتی یا ناو کوچکی که از ۲۴ ساعت قبل از گرفتن هرگونه تصمیمی زیر نظر گرفته شده بود قرار دارد. طی ۴۸ ساعت نیروی دریایی آمریکا میتوانست نیرویی بالغ بر ۴ هزار نفر در واحد ویژه عملیات دریایی متشکل از ۶۰ نفر را برای گرفتن وی فراهم آورد، اما در آخرین لحظات، دفتر کلینتون در حین عملیات به ما ابلاغ کرد که عملیات را متوقف کنیم.»
این داستان هنوز هم تا به امروز ابهامات خود را حفظ کرد، درست مثل تمام داستانهای زیادی که در حول محور شخصیت عماد مغنیه روایت شده است. هنوز سرنخهای خیالانگیز آن از سرنخهای حقیقی آن تمیز داده نشده است. انفجار سفارت آمریکا در بیروت در سال ۱۹۸۳ که منجر به کشته شدن ۶۳ نفر شد که در میان آنها هفده نفرشان آمریکایی بودند. انفجار مقر مارینز پیش از پایان همان سال و کشته شدن ۲۴۱ سرباز آمریکایی و همزمان با آن، انفجار مقر سربازان فرانسوی که ۵۸ چترباز در آن کشته شدند، رونالد ریگان رئیسجمهوری آمریکا همان موقع به هموطنانش وعده داده عماد مغنیه را تحت تعقیب قرار خواهد داد حتی اگر صد سال طول بکشد. اما عماد مغنیه کمتر از دو سال بعد با حادثه ربودن هواپیماهای TWA در راه سفر از روم به آتن بازگشت.