تاریخ انتشار۱۴ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۴۴
کد مطلب : 406710
گفتاری از سیدعلی متولی امامی درباره زبان فارسی

زبان فارسی شیوه زندگی ما ایرانی‌هاست/ آموزش فارسی همواره مسأله‌ای سیاسی بوده است

رویه آموزش فارسی در مدارس ایران، در حال حاضر فارغ از رویکرد ادب‌محور است و در نتیجه دانش‌آموزان را به آدم‌هایی بی‌مسئولیت بدل ساخته است.
زبان فارسی شیوه زندگی ما ایرانی‌هاست/ آموزش فارسی همواره مسأله‌ای سیاسی بوده است
به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، مسئله زبان فارسی و آموزش آن در مدارس، از جمله مسائل اساسی است که پی‌گیری آن ذیل سیاست و ادب و قانون راه‌هایی در سیاست باز خواهد کرد. سید علی متولی امامی، دانشجوی دکترای علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و  مدیر مسئول مؤسسه علم و سیاست اشراق، در گفتاری درباره ضرورت بازخوانی آموزش فارسی در مدارس کشور، سنت مناسبت آموزش «فارسی» و «ادب» در مدارس ایرانی را به بحث گذارده است.

خلاصۀ سخنرانی ایشان در ادامه می‌آید:

مسأله آموزش زبان فارسی در دوره ابتدایی، یکی از سیاسی‌ترین مسائل تاریخ معاصر ایران به ویژه دوره قاجار بوده است. دوره قاجار برای ایرانیان هم­زمان با کشاکش گفتارهایی است که طرحی برای حضور ایران در جهان مدرن دارند. گفتاری که به طور عمده روشنفکران آن را نمایندگی می­‌کردند، بر تغییر زبان فارسی به عنوان شرط مشارکت در جهان جدید تأکید داشت. فتحعلی آخوندزاده معتقد بود که فارسی زبان علم نیست و بزرگ‌ترین مانع گسترش علم و تکنولوژی در ایران همین زبان فارسی است. لذا آخوندزاده و میرزا ملکم خان پروژه اختراع خط جدید را در دستور کار قرار دادند و هر یک جداگانه خطی به عنوان جایگزین فارسی موجود پیشنهاد دادند. آخوندزاده درباره هدف سیاسی پروژه «تغییر زبان» بر قطع ارتباط ایران با تاریخ بعد از اسلام تصریح دارد:« بهل گم شود اینچنین تصنیفات که تا روز قیامت دلیل جهالت ماست و گواه خفت عقل ما.» این تجربه در تعدادی از کشورهای مستعمره منجر به تغییر الفبا و حتی زبان ملی این کشورها شد اما در ایران راهی دیگر را پیمود.

با این حال نمی‌­توان این طرح را به صرف این هدف سیاسی تقلیل داد. به نظر می‌­رسد شخصیتی مثل میرزاملکم خان درکی اساسی از زبان دارد که در مناسبت با طرح او از قانون است. لذا ملکم تغییر «زبان» و «قانون» را اصلاحی در فرم زندگی و سیاست ایرانیان و شرط مشارکت در جهان جدید می‌داند. این درک در شخصیتی مثل فروغی بسیار حرفه‌­ای‌تر شکل گرفته و به نحو پوشیده­‌ای منجر به تأسیس فرهنگستان زبان فارسی و تصحیح متون ادبی مثل شاهنامه و گلستان شده است. این همان طرحی است که فروغی ذیل عنوان «افکار عامه» پی می­‌گرفت.

فارسی طرح ادب داشته و مدرسه در مقام آموزش خواندن و نوشتن فارسی، باید توجه داشته باشد که موقعیتی سیاسی دارد. فارسی یک مهارت صرف نیست که معلمین و مدارس گمان می­‌کنند در بهترین حالت باید در فر‌‌‌‌‌م‌­های جذاب و شاد به دانش‌­آموز ارائه کنند. فارسی فرم زندگی ما ایرانی‌هاست و با آن زندگی آموخته­‌ایم. بخصوص اینکه متون شاهکار فارسی، حامل جهت اسلامی تاریخ ما هستند. در دوران معاصر و با تلاش میرزا حسن رشدیه در تأسیس مدارس جدید، رویه آموزش مدارس از خوانش حکایات «گلستان» سعدی به نفع  فارسی مناسب با زیست تجددمآبی، سیاست‌زدایی شد. در شیوه جدید آموزش فارسی که ابداع میرزا حسن رشدیه بود، فارسی نه به عنوان طرحی برای «ادبیات» بلکه به عنوان یک مهارت ارتباطی صرف لحاظ گردید و آموزش فارسی به یک فن تقلیل یافت. اگر چه می­‌توان درباره فرمایشی شدن آموزش­‌های دوره قاجار و حتی بی‌مایه شدن گلستان‌خوانی مکتب­خانه­‌ها هم سخن گفت و حق داد، اما رشدیه نیز در عمل، آموزش فارسی در مدارس ایران را تا همین امروز از ­معنا تهی کرد. «ادبیات فارسی» طرح مشارکت دانشمندان ایرانی در سیاست است. مشارکت دانشمندان ایرانی در سیاست، از مقام دبیری و وزیری بوده است. دبیر در مقام دبیری و وزیر در مقام وزارت، جهت مراقبت از آداب دارد. بر خلاف فقیه، برای وزیر پرسش از غصب حکومت اولویت ندارد، بلکه وزیر با یادآوری آداب حکمرانی، پیوسته بحران مشروعیت حکومت را پیش چشم شاه می‌­آورد. وزیر برای پادشاه قصه می­‌نویسد تا او را مدام در موقعیت­‌های داستان قرار دهد و در یک مواجهه زنده با واقعیت، او را در مقابل پرسش از مشروعیت خود بگذارد. داستان­‌مندی قصه­‌های فارسی امکان مشارکت در یک صحنه واقعی از زندگی است و خواننده را با بحران‌­ها و گره­‌های این زندگی روبرو می­‌کند. کسی که قصه می­‌خواند کوله باری از تجربه با خود دارد و هر بار در خواندن این قصه­‌ها با بحران­‌های زندگی روبرو شده و در کشاکش این بحران­‌ها آداب زیستن آموخته است.

رویه آموزشی موجود در مدارس، بی توجه به این سنت است و دانش­‌آموزان را به موجوداتی در حاشیه زندگی تبدیل کرده است. فرزندان ما نه تنها ذیل مراقبت افراطی اولیای خود در حاشیه زندگی قرار گرفته­‌اند که حتی از سر قصه نیز تجربه زندگی را با خود حمل نمی‌­کنند. این دانش‌­آموزان موجوداتی به شدت سهل­‌انگار و بی‌­مایه هستند و در نخستین رویارویی با مسائل زندگی فاسد می‌­شوند. کسی که یارای مواجهه با بحران ندارد به فساد تن می­‌دهد تا خود را از زیر بار مسئولیت زندگی برهاند و بیاساید. دانش‌­آموزان ما دیگر نمی‌­توانند اصولی زندگی کنند چون با چیزی به نام «ادبِ زندگی» روبرو نمی‌­شوند. ادبیات فارسی معیار زندگی ما ایرانی‌­هاست و در انس با آن زندگی را تجربه می‌کنیم. با این‌حال در مدارس ما فارسی همچون دروس دیگر برای دانش‌­آموزان، درسی از سر اجبار و بنابراین کسل کننده است، چون هیچ تجربه­‌ای از زندگی را با خود حمل نمی­‌کند تا دانش‌­آموز با آن همراه شود و خود را در آن بیابد و آن را زیست کند. نوشتن حروفی بی معنی در کنار هم که افاده هیچ تجربه شخصی نمی­‌کند، چه مشارکتی را بر می‌­انگیزد؟ مدرسه باید محل تجربه زندگی برای دانش­‌آموزان و رویارویی با آن از سر آداب باشد. مدرسه باید همچون زندگی، داستانی داشته باشد که دانش­‌آموز نقش خود را در این داستان ببیند و بسازد.

انتهای پیام/
https://taghribnews.com/vdcfyvdjxw6dxea.igiw.html
مرجع : فارس
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی