بررسی تطبیقی توحید و شرک در کلام ماتریدیه و دیوبندیه
برخلاف ماتریدیه، دیوبندیها یک طیف گسترده و دارای اختلاف در آرا کلامی اند که در بسیاری از باورها و اعتقادات، اتفاقنظر کامل و یکدستی ندارند.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، یکصد و هشتاد و سومین جلسه گروه علمی کلام با موضوع بررسی تطبیقی توحید و شرک در کلام ماتریدیه و دیوبندیه با ارائه محمد اللهنیا و با حضور اعضای گروه در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح میباشد:
مذاهب و مکاتب کلامی از نخستین سده اسلامی، ظهور کردهاند و در سیر تطور کلام، فراز و نشیبها، ریزشها و رویشها و قبض و بسطهای فراوانی از جهت ضعف یا غلبه بر رقبا، افزایش یا کاهش پیروان، توفیق در ایجاد ساختار حکومتی یا حتی افول و حذف از عرصه کلام را تجربه نمودهاند؛ که ضمن بالندگی، تکثر و اختلاف را نیز به دنبال داشته است. این تحول در دو قرن اخیر، سرعت سیر و بروز بیشتری یافته است؛ که عواملی چون اعلام موجودیت وهابیت، ابزارهای رسانهای، شیفتگی به فرهنگ غربی یا تقابل با آن، توجه به سلف صالح و اسلام اصیل، دشمنی غیرمسلمانان، انحصار در فهم از دین و… را میتوان برای آن ذکر نمود. از سوی دیگر مبحث «توحید» و «شرک» از ریشهدارترین مباحث کلامی است که بخش معظمی از آیات الهی، روایات و کتب کلامی را به خود اختصاص داده است و از این جهت، موضوع جدیدی نیست، اما این مفاهیم در مکاتب نوظهور کلامی، مورد بازتعریف قرارگرفته و منظورهای نوینی از آن استنباط شده است.
از مهمترین مذاهب کلامی عصر حاضر که به لحاظ جمعیت و پراکندگی، گستردگی قابلتوجهی دارد، مذهب «ماتریدیه» است؛ که مکتب «دیوبندیه» از درون این مذهب، برخاسته است. در این بررسی تطبیقی، مشخص خواهد شد که: آیا تحول دیوبندیه از ماتریدیه در توحید و شرک، بهصورتی بنیادین است؟ و یا اینکه تغییر مواضع، از باب تبیین جدید موضوعات صورت گرفته و قابل توجیه معقول میباشد؟
در شرایطی، که درگیری کلامی عمدهای بین معتزله و اهل حدیث وجود داشت، سه تن از متفکران اهل سنت در پی اصلاح وضع موجود و شاید آشتی میان اندیشه معتزلی و اهل حدیث برآمدند: ۱ ابوالحسن اشعری (۳۲۴ – ۲۶۰ ه. ق)، در مرکز حکومت اسلامی آن روز (بصره) و مرکز درگیری میان اهلحدیث و معتزله ظهور کرد. ۲ ابومنصور ماتریدی (م ۳۳۳ ه. ق)، در شرق بلاد اسلامی و ماوراءالنهر ابراز وجود نمود. ۳ ابوجعفرطحاوی (م ۳۲۱ ق) در مصر ظهور یافت. منشأ و مصدر آرا ابومنصور ماتریدی در اصول و کلیات، ابوحنیفه است. اکثر حنفیان منطقه ماورا النهر که پیش از آن به اعتزال گرایش داشتند، پس از افول اعتزال، به ماتریدیه، که نسبت به اشاعره به اعتزال نزدیکتر بود گرویدند.
یکی از مکاتب جداشده از مذهب کلامی ماتریدی، دیوبندیه است که حدود دو قرن قدمت دارد. این مکتب در واقع، محصول یک جنبش دینی، آموزشی و اجتماعی است که توسط جمعی از علمای ماتریدی (حنفی) اهلسنت شبهقاره هند به وجود آمده و منسوب به یک مدرسه دینی به نام «دارالعلوم دیوبند» است که در قرن ۱۳ ه پدید آمد. هدف اولیه از تأسیس دارالعلوم دیوبند، احیای علوم دینی، اصلاح تعالیم و آئینهای رایج در میان مسلمانان، ترویج آموزههای اسلامی به دور از پیرایههای فرهنگهای مختلف، ایجاد اتحاد میان مسلمانان و تربیت نیروهای دانشآموخته («علما») که در مقام امام جماعت، مبلغ، واعظ، معلم و نویسنده آثار دینی و مانند اینها فعالیت نمایند، بوده است.
از ویژگیهای مثبت دیوبندیه که مخالف مشی وهابیت نیز هست، قول به احتمال اشتباه است؛ آنان دیدگاه خود را منحصراً دارای حقانیت نمیپندارند و میگویند ما مبرّای از خطا و نسیان نیستیم و اگر بر ما معلوم شود که دچار اشتباه شدهایم، از اینکه بازگردیم و اصلاح کنیم، حیا نمیکنیم. آنها در مرامنامه خود معتقدند در صورت عدم تحمل نظر مخالف، پایههای دارالعلوم، متزلزل خواهد شد.
دیوبندیه، ترکیبی از فقه (حنفی)، کلام (ماتریدی، اشعری)، تصوف (چشتی، قادری، سهروردی و نقشبندی)، همراه با اصلاحاتی از سوی سرهندی، شاه ولیالله دهلوی، شاه عبدالعزیز دهلوی و شاه اسماعیل دهلوی است. در سیر تطور ماتریدیه به دیوبندیه، افکار شاه ولیالله دهلوی (۱۱۷۶۱۱۱۴ ق)، بسیار تأثیرگذار، بلکه تعیینکننده بوده است.
با وجود برخی شباهتهای فکری میان وهابیت و دیوبندیه، تعارضهای اعتقادی زیادی میان آنها وجود دارد. دو مکتب «ماتریدیه و دیوبندیه»، ضمن داشتن اشتراک نظر در بسیاری از آرا، اختلافهای مهمی نیز دارند؛ که برخی از آنها بنیادین و برخی از باب اجمال و تفصیل است. با این حال، دیوبندیه خارج از ماتریدیه دانسته نمیشود.
جمع بندی:
تطبیق آرا این دو مکتب در محورهای مبانی، مفاهیم، اقسام، لوازم و موانع «توحید و شرک» نشان میدهد که دیوبندیه به سوی استقلال در دیدگاههای کلامی گام برداشته است. این استقلال، با گذشت زمان، به تدریج بیشتر شده و علیرغم آنکه وحدت تامی در این آرا، بین همه صاحبنظران دیوبندیه دیده نمیشود، اما ویژگیهایی چون: رویکرد نقلی به جای عقلگرایی، تکیه بر معنای سلبی توحید و تمرکز بر نفی شرک به جای توجه به معنای ایجابی توحید را میتوان برای آن برشمرد.
دیوبندیها بر ارائه معنای خاصی از شرک صفاتی تأکید فراوان داشته و اطلاق صفات خداوند به مخلوقات را به عنوان یکی از مصادیق تشبیه و قول بدان را شرک، قلمداد میکنند. آنان «توحید عبادی» را در اقسام توحید، وارد کرده و بر این اساس، از «شرک» و «بدعت» در عبادت، در آثار دیوبندیان، به طور گسترده استفاده شده است. تحلیل جدید از افعال عباد و «کسب» با توجه به معنای شرک صفاتی و رویکرد تفویضی در معنای صفات خبری، از دیگر ویژگیهای متفاوت دیوبندیه نسبت به ماتریدیه است. توسعه مفهومی در مورد تعریف و اقسام شرک، تمرکز بر بدعتزدایی بر پایه اموری که شائبه شرک دارند و تسری مصادیق شرک به اعمالی که پیش از آن شرک شمرده نمیشدند، از نشانههای قرابت دیدگاه دیوبندیه به نگاه ابن تیمیه و پذیرش مرجعیت علمی وی و اتباعش میباشد.
درمجموع باید برخلاف ماتریدیه، دیوبندیها را یک طیف گسترده و دارای اختلاف در آرا کلامی دانست که در بسیاری از باورها و اعتقادات، اتفاقنظر کامل و یکدستی ندارند؛ بهنحویکه دیدگاه دیوبندیان در سالهای اخیر، حتی با نظرگاه مؤسسان این مکتب نیز متفاوت شده است؛ این در حالی است که عموماً ماتریدیها شارح نظرات متقدمین خود هستند؛ لذا میتوان ماتریدیها را از جهت پایبندی به مبانی و متون، استوارتر از دیوبندیها دانست. همچنین به نظر میرسد کلام دیوبندیه، صرفنظر از وابستگی به ماتریدیه، خود نیز با گذر زمان، تغییر یافته و هر چه بر آن میگذرد، شباهت بیشتری به افکار حدیثگرایان پیدا کرده و در پرداختن به شوائب شرک (به ادعای آنان)، سختگیرتر شدهاند؛ بهنحویکه تعریف توحید از نگاه آنان دارای قیود و شرایط بیشتری شده و بروز شرک، دامنه گستردهتری یافته است.
تفاوتهای عمده کلام دیوبندیه نسبت به ماتریدیه در باب «توحید و شرک» بهطور خلاصه به این شرح است:
رویکرد عقلانی در ماتریدیه و نقلگرایی در دیوبندیه؛ بهنحویکه گرایش به نقل در دیوبندیان، به مرور زمان، افزایش یافته است.
تکیه بر تبیین توحید در ماتریدیه و توجه به شرک بهعنوان معنای سلبی توحید در دیوبندیه؛
وجود اجمال و تفصیل در مباحث مختلف؛ (دلایل عقلی، مصادیق شرک، عینیت و غیریت.)؛
تفاوت معنای شرک صفاتی در دو مکتب و نوع تعریف از «تشبیه» (خالق به مخلوق یا مخلوق به خالق)؛ و تلقی صفات و حقوق مختص به خداوند از سوی دیوبندیه؛
وارد شدن «توحید عبادی» در اقسام توحید و «شرک عبادی» در اقسام شرک در دیوبندیه؛ بهجای توحید و شرک افعالی در ماتریدیه؛
نوع تلقی از عینیت و غیریت صفات خداوند؛
گستردگی استفاده از «اشراک» و «تکفیر» در دیوبندیه، برخلاف ماتریدیه؛
نوع تحلیل از افعال اختیاری بندگان در دو مکتب؛
رویکرد تأویلی ماتریدیه و شیوه تفویضی دیوبندیه در تحلیل صفات خبری؛
گستردگی مباحث مربوط به «بدعت» در دیوبندیه برخلاف اختصار در ماتریدیه.