کارگردان سینما و تلویزیون گفت: بعد از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی، یاد شهدا را معطوف کردهایم به برگزاری یادمان و منحصرا به سنگ مزار شهدا محدود شدهایم، در حالی که ما سالانه حداقل به تولید شش فیلم در این حوزه نیاز داریم.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه سایر رسانه ها خبرگزاری تقریب، خبرگزاری دفاع پرس نوشت: سینمای دفاع مقدس در طول چهار دهه حیات خود مسیر پر فراز و نشیبی را پشت سرگذاشته است. آسیبشناسی این گونه بومی سینمای ایران قطعا میتواند راه را برای تولید آثار ارزشمندی در این حوزه باز کند. فیلمسازان حوزه دفاع مقدس به دلیل اینکه مشکلات ساخت این نوع فیلمها را با تمام وجود حس کردهاند بهتر از هر کس دیگری میتوانند در این زمینه موثر باشند.
«محمدحسین لطیفی» یکی از کارگردانهایی است که «روز سوم» را در کارنامه هنری خود دارد. وی با توجه به تجربه تهیهکنندگی، تسلط کاملی بر موضوع تولید فیلم بخصوص آثار دفاع مقدسی دارد. گفتوگویی که در ادامه میخوانید با این کارگردان صاحبنام سینمای ایران در خصوص آسیبشناسی دفاع مقدس است.
ورود شما به سینمای دفاعمقدس چگونه آغاز شد و به عنوان یکی از کارگردانانی که در این حوزه فعالیت دارید چه تحلیلی از تاریخ سینمای دفاع مقدس دارید؟
**برای من داستان حمله عراق به ایران از آن لحظه آغاز شد که عضو جهاد خراسان بودم، وقتی برگشتم دفتر جهاد در تهران برای اولین بار حمله هوایی عراق به ایران در فرودگاه مهرآباد را مشاهده کردم. اوایل کسی باور نمیکرد که واقعا جنگ تحمیلی آغاز شده است. در همان زمان تعدادی از دوستان ما با دوربینهای هشت میلیمتری و در ادامه ۱۶ و ۳۵ م.م. به ثبت وقایع جنگ پرداختند. این دوستان از گروه «چهل شاهد» و دوستان دیگری بودند که وارد بخش فرهنگی دفاع مقدس شدند.
تا آنجا که به یاد دارم همان سالها نیز سینمای داستانی دفاع مقدس هم قدمهای اول خود را برداشت. این فیلمها در دل منطقه جنگی ساخته میشد. یعنب در کنار رزمندگان کار فیلمبرداری انجام میشد. که در تعدادی از این کارها بنده هم افتخار حضور داشتم. برای نمونه ما به لوکیشن بکری برای فیلمبرداری سکانسهایی از فیلم «وارث» نیاز داشتیم. همکاران ما در آن زمان منطقهای را پیدا کردند که مناسب این کار بود. در حین حرکت به سمت لوکیشن با شلیک گلوله مستقیم دشمن روبرو و به هر ترتیبی بود از آن منطقه خارج شدیم. «حسن کاربخش» فیلم «دیار عاشقان» را در همین فضا تولید کرد. «رسول ملاقلیپور» هم در همان شرایط «سقای تشنه لب» را کار کرد.
اما بعد از جنگ عدهای که در حوزه دفاع مقدس کار میکردند به عنوان فیلمساز دفاع مقدسی شناخته شدند. تعدادی از دوستان در همین فضا ماندند و عدهای هم تغییر رویه دادند. لذا «ابراهیم حاتمیکیا» فیلم «دعوت» را به خاطر شرایط موجود کارگردانی کرد تا بگوید در فضای دیگری هم میتواند کار کند اما خوشبختانه به جایگاه اصلی خود بازگشت.
آیا در این تغییر رویه ایرادی وجود دارد، به هر حال کارگردان میتواند بنا به شرایط اجتماعی وارد حوزههای دیگری هم شود؟
**همینطور است، نباید ایرادی به این مسئله وارد کرد. هر فیلمسازی محق است و میتواند وارد حیطههای دیگری شود، اما احساس شخصی من این است که همکاران من برایشان سخت است که آنها را فیلمساز منحصراً دفاع مقدسی بنامند. برای همین تعدادی از فیلمسازان سنگر خود را رها میکنند و سراغ موضوعات دیگری میروند. اما نکته قابل توجه این است که یک بازه زمانی در این میان از بین میرود که قابل جبران نیست. مساله بعدی این است که در سینمای دفاع مقدس امکانات و بودجه داده میشود و چون نظارت درستی وجود ندارد، راه برای ورود کاراولیها باز میشود.
این فیلمسازان با پول دولت سراغ موضوع دفاع مقدس میروند بدون آنکه تجربه کافی داشته باشند. آنها فقط به صرف داشتن بودجه و سرمایه وارد این حیطه شده و از سوی نهادهای دولتی هم حمایت میشوند، متاسفانه هیچ مشاوری هم در کنار آنها قرار نمیگیرد اکثر این کارها هم به استثنای تعداد معدود آثار ارزشمند مثل «دکل» ساخته «حسن برزیده» باقی آثار به حداقل استانداردها هم نمیرسند.
این آثار لطمههای اساسی به سینمای دفاع مقدس وارد کرده است. عملاً این فیلمها قهرمان ندارند. نتیجه این میشود که کارگردانان این آثار مرعوب تکنیک میشوند و خبری از محتوا در آنها وجود ندارد. به دلیل نداشتن تجربه روی کار مسلط نیستند و روی فیلم تمرکز ندارند تا داستان را پیش ببرند. این فیلمها اغلب به دام شعار میافتند.
متاسفانه فیلمسازی که تازه وارد این فضا شده چون دغدغه بازگشت سرمایه را ندارد، انرژی لازم را نمیگذارد و در نهایت فیلم با استقبال مخاطبان مواجه نمیشود و سر از بایگانیها در میآورد. از طرفی دیگر مدیران فرهنگی وقتی میبینند که سرمایه گذاری آنها در حوزه سینمای دفاع مقدس ثمری که انتظارش را داشتند، ندارند؛ از ادامه راه منصرف میشوند.
البته بعد از مدتی مدیران تصمیم گیرنده فیلمسازان سینمایی جنگ را دور هم جمع می کنند تا کارهای جدیدی تولید شود. به نظر من در این شرایط کاملا دیر شده است، چرا که تجربه تلخ این سالها ثابت کرده که مخاطب آثار ما را پس زذه و فیلمهای دفاع مقدسی در گیشه جواب نمی دهد.
من در محافل خصوصی، کارگردانهای بسیاری را دیدهام که عشق و علاقه آن را دارند که در حوزه سینمای دفاع مقدس کار کنند اما تجربهای که طی این سالها از برخورد مخاطب نسبت به سینمای دفاع مقدس به وجود آمده مانع میشود که آنها وارد این فضا شوند. عشق و علاقه در میان همه فیلمسازان وجود دارد که راجع به جنگ تحمیلی آثاری را بسازند که در کنار این دوست داشتن نگرانیهایی هم دیده میشود و باید گفت شرایط برای ورود آن طور که باید مهیا نیست.
همه منتظرند یکی دو نفر وارد این حیطه شوند و به اصطلاح خط شکنی کنند تا راه برای دیگران باز شود و متاسفانه کسی هم پیشقدم نمیشود. نمیخواهم از خودم تعریف کنم اما در شرایطی که کمتر کسی سراغ موضوعات دفاع مقدس میرفت، «روز سوم» را ساختم. بدون تعارف باید بگویم که برخی از مدیران فرهنگی باری به هرجهت شدهاند. برخی از آنها فقط سراغ انتشار رمان در حوزه دفاع مقدس میروند که هزینه آنچنانی هم ندارد اما در مقابل کارنامه مدیران فرهنگی را پر میکند. وقتی هزینه تولید در سینمای دفاع مقدس نسبت به تولید کتاب بالاست اغلب ترجیح میدهند سراغ انتشار کتاب بروند.
این در شرایطی است که مدیران مدعی هستند که پای کار هستند و حاضرند سرمایهگذاری کنند اما وقتی بحث اجرا پیش میآید مشکلات خود را نشان میدهد و کسی پای کار نمیایستد. این مشکلات رفته رفته کارگردان را هم مجاب میکند که سراغ کارهای دفاع مقدسی نروند. هر دفعه هم به یک بهانه این اتفاق میافتد.
نقش رسانه ملی در این فضا چیست و آیا همین مشکلات در تلویزیون هم وجود دارد؟
**من نمیخواهم بگویم که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نباید آنتن خود را با برنامههای متنوع پر کند به هر حال رسانه ملی است و با توجه به مخطبان وسیعی که دارد، باید خوراکش تامین شود. اما دید سینمای دفاع مقدس در رسانه ملی چه جایگاهی دارد، زمانی که من «روز سوم» را میساختم، قرار شد که یک سریال تلویزیونی نیز ساخته شود و با زنده یاد «حمید آخوندی» هم قرار گذاشتیم که وقتی به تهران برگشتیم مقدمات کار را فراهم کنیم، اما با همه مرارتها و سختیهایی که آخوندی کشید با همان شعارها مواجه شدیم.
همان دوران من مصاحبهای با یکی از رسانهها انجام دادم و گفتم در این کشور یک مدیر فرهنگی را سراغ ندارم که برای تولید آثار دفاع مقدسی دل بسوزاند، وقتی این مصاحبه منتشر شد «عزتالله ضرغامی» رئیس صدا و سیما با من تماس گرفت، گویا از این مصاحبه ناراحت شده بود که چرا چنین حرفی را زدهام و از من دعوت کرد که به دفترش بروم. جواب من این بود که من میآیم اما مطمئنم که باز به در بسته خواهم خورد که چنین هم شد. من رفتم و بعد از جلساتی متاسفانه کار روی زمین ماند.
چرا چنین مشکلاتی بوجود میآید؟ به هر حال باید راه حلی برای برون رفت از این اوضاع پیدا کرد.
**دلیل این امر روشن است. ما فراموش میکنیم که سکان این کشتی را باید به دست اهلش بسپاریم، باید کسی وارد میدان کار شود که علاقهمند به موضوع دفاع مقدس است و خِرَد مدیریت هم داشته و در مقابل اهل کار هم باشد. گنجینه دفاع مقدس ما معطوف شده به سنگ قبر شهدا. متاسفانه ما الان با سنگ مزار شهدا طرفیم آنها را محدود به یادمان کردهایم، این نگاه دردی را دوا نخواهد کرد اما وقتی بیاییم و فرازهای مختلف زندگی شهدا و لحظات دوران دفاع مقدس را دراماتیزه کنیم، قطعا تأثیرات مثبتی خواهد داشت.
چرا وقتی شاهنامه میخوانیم حال خوبی به ما دست میدهد، چرا میتوانیم ساعتها در مورد داستان رستم و اسفندیار صحبت کنیم، اینها مگر بیشتر از افسانه بودند که معلوم نیست چقدر آن هم واقعیت داشته باشد. در مقابل در طول هشت سال دفاع مقدس بیشمار قهرمان داشتیم که حماسه آفریدند و به راحتی همه آنها را فراموش میکنیم و کار را منحصر کردهایم به انتشار چند جلد کتاب. من در سطح کلان مسئله صحبت میکنم. با توجه به شرایط اقتصادی امروز کشور، هزینه تولید یک فیلم خوب و استاندارد حدود 10 میلیارد تومان میشود.
باید توجه داشت که این 10 میلیارد در واقع واکسینه کردن مردم نسبت به تهاجم فرهنگی دشمن است و ضمنا در جهت ایجاد روحیه مقاومت در ملت. ما حداقل در سال به شش فیلم دفاع مقدسی نیازمندیم و با یک حساب سرانگشتی برای یک سال به 60 میلیارد تومان پول نیاز داریم که این رقم در حوزه دفاعی ما رقم بالایی نیست. سینمای دفاع مقدس از بودجهای که برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نظر میگیرند چه سهمی دارد. این مطالبهگری باید مطرح شود و به آن پاسخ داده شود اگر نه زمانی به خود میآییم که کاملاً دیر شده است.