پسر ارشد شهید فخریزاده اظهار داشت: ما از همه فعالیتهای پدر مطلع نبودیم، ولی تا آنجا که میدانم پدر با حاجقاسم جلساتی داشتند و به بعضی مکانهای مرتبط با کارشان، با هم برای بازدید میرفتند، اما بعد از شهادت حاجقاسم یادم نمیآید که پدر در جلسهای، سمیناری یا سخنرانی شرکت کرده باشند و در ابتدای صحبت خود با نام و سلام بر شهید حاجقاسم آغاز نکرده باشند. پدر خیلی به حاجقاسم علاقهمند بودند.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه سایر رسانههای خبرگزاری تقریب، هنوز مانده تا مردم ایران از وجوه شخصیتی و خدمات بزرگ دانشمند هستهای و دفاعی کشورمان شهید محسن فخریزاده مطلع شوند. دلیل محروم ماندن مردم ایران از شناختن شهید فخریزاده طی ۲۰ سال گذشته، تهدیدات امنیتی بوده که همواره علیه این دانشمند بزرگ مطرح بوده و صورت گرفته است.
این هم نمودی دیگر از مظلومیت مردم ایران و جمهوری اسلامی و فرزندان برومند آن است. در روزهایی که انتقام از عاملان و آمران ترور شهید فخریزاده، مطالبه نخست جریان انقلاب است و این انتقام قطعی به بخشی از هژمونی منطقهای جریان مقاومت تبدیل شده است؛ برخی تلاش دارند این انرژی را مصروف مسائل حاشیهای کنند. با این حال، اما به نظر نمیرسد جز خبر انتقام قاطعانه از عاملان ترور فرزندان مقاومت، موضوع دیگری بتواند مساله تثبیت پیروزی جریان مقاومت در منطقه مهم غرب آسیا را تحتالشعاع قرار دهد. حامد فخریزاده، فرزند ارشد شهید محسن فخریزاده است.
مصاحبه با پسر درباره پدر، هنوز هم شامل بسیاری ملاحظات و مصلحتهایی است که باعث میشود بسیاری مسائل مهم که باعث شناخت بیشتر مردم ایران از شهید فخریزاده میشود، مطرح و گفته نشود. با این حال حامد فخریزاده تا جای ممکن به برخی نکات مهم و کلیدی درباره مرام و منش پدر اشاره کرد.
ویژگی بارز شهید فخریزاده، تواضع ایشان بود
حامد فخریزاده در رابطه با ویژگیهای بارز اخلاقی و رفتاری شهید فخریزاده گفت:به نظرم نخستین ویژگی بارز شهید فخریزاده، تواضع ایشان بود. پدر اینقدر متواضعانه رفتار میکردند که در جمعهای کاری و خانوادگی اگر کسی ایشان را نمیشناخت، به ندرت میتوانست تشخیص بدهد ایشان چه جایگاه و مسؤولیتی دارد. ویژگی بعدی ایشان که در اخلاق و رفتارشان کاملا مشهود بود، نگاه توحیدی پدر بود. بارها میگفتند حتی این نشستن و برخاستنتان هم با نیت قربه.. الیالله باشد و سعی کنید کوچکترین کاری که انجام میدهید، برای خدا باشد.
خب! پدر اهل مطالعات عرفانی و فلسفی بودند، قبل و بعد از نماز صبح تفسیر قرآن میخواندند، اشعار مولوی را میخواندند و مطالعات فلسفی داشتند و در حوزه فلسفه و عرفان نظری مطالعات خوبی داشتند که به نظرم باعث شده بود به این نگاه ژرف توحیدی برسند. پدر همانطور که بیان کردم نه فقط در عرفان نظری کار کرده بودند، بلکه در عرفان عملی نیز به مقام بالایی دست پیدا کرده بودند و این چیزی بود که ما از نزدیک شاهدش بودیم.
وی در خصوص فعالیتهای دوران نوجوانی و جوانی آن شهید در ابتدای انقلاب و زمان جنگ اظهار کرد: ایشان از سنین نوجوانی که ۱۵ سال داشتند، فعالیتهای انقلابی خودشان را شروع کردند. در همان سن نوجوانی جزو نخستین نفراتی بودند که در همین خیابان صفاییه قم در تظاهرات ضد رژیم ستمشاهی فعالیت داشتند و حضور پیدا میکردند.
بعد از اینکه انقلاب پیروز شد، برای تحصیل به تهران رفتند و بعد عضو سپاه شدند. در زمان جنگ تحمیلی هم در جبهه بودند. تا آنجایی که میدانم بیشتر در جبهه غرب کشور بودند و دوره کوتاهی هم در جبهه جنوب حضور داشتند. ایشان هیچ موقع اجازه ندادند ما از حضور ایشان در جبهه که خیلی معمول است، برای کسر خدمت سربازی و معافیت و این موضوعات استفاده کنیم، یعنی حتی در این زمینه هم رعایت میکردند.
پسر شهید فخریزاده بیان کرد: پدر متولد قم بود، اما اصالت پدر، برای مهاباد اردستان اصفهان بود و در انتهای فامیلی ما پسوند مهابادی است. ایشان به هر دوی این شهرها افتخار و سعی میکردند پسوند مهابادی را بعضا خیلی با تاکید اعلام کنند. پدر، چون در قم به دنیا آمده بودند و هم بزرگ شده قم بودند و هم خانواده پدر قم بودند یعنی مادر، پدر و برادران پدر در قم بودند، خیلی به این شهر رفت و آمد داشتند. پدر ارادت بسیار ویژهای به حضرت فاطمه معصومه سلامالله علیها داشتند و گمان میکنم اینکه شهادت پدر مصادف شد با شهادت حضرت معصومه سلامالله علیها به دلیل همین ارادت ایشان به حضرت معصومه بود.
وی در رابطه با ترور پدرشان گفت: نخستین ترور پدر بازمیگردد به سال ۷۸ یعنی ۲۱ سال پیش. از آن موقع یعنی بیش از ۲۰ سال تا روز شهادت، پدر بارها در معرض ترور بودند که این ترورها با لطف و مشیت الهی، به انجام نمیرسید و ناموفق بود. بر حسب اتفاق، مسیر راه تغییر میکرد یا بر حسب اتفاق، زمان تردد تغییر میکرد یا اتفاقات دیگری میافتاد که ترور خنثی میشد و بعد که بررسی میکردند کشف میکردند که در مسیر تردد بمبگذاری کرده بودند یا کمین کرده بودند که این ترورها به شکست رسیده بود.
با این حال هیچ موقع پدر حاضر نبودند به خاطر این ترورها کار خود را رها کنند و همیشه میگفتند اگر قرار است من در خانه بنشینم و کار نکنم، چه فرقی دارد که شهید بشوم یا نشوم؛ لذا برای خدمت دغدغه داشتند.
حامد فخریزاده در خصوص دانشمند هستهای بودن شهید فخریزاده بیان کرد: این نکته را فراموش نکنید که رشته تخصصی پدر، فیزیک هستهای بود و از شروع فعالیتشان در سپاه، اقداماتشان در همین موضوع بود و مهمترین نکتهای که وجود دارد اینکه پدر بسیار به حضرت آقا نزدیک بودند و جلسات زیادی با رهبر معظم انقلاب داشتند. خود حضرت آقا به صراحت در پیامی که به مناسبت شهادت پدر صادر فرمودند، نوشتند «دانشمند برجسته ممتاز هستهای و دفاعی کشور» که ناشی از شناخت کامل حضرت آقا از پدر است.
اینکه برخی میخواستند دانشمند هستهای بودن ایشان را سانسور کنند یا جور دیگر به این ویژگی اشاره کنند که این بعد مهم پدر را مخفی کنند، من نمیدانم سهلانگارانه بود یا عامدانه و عالمانه، ولی حوزه تخصصی دانش ایشان حوزه هستهای بود و حوزه کاریشان در وزارت دفاع بود.
وی در رابطه با نظر شهید دانشمند هستهای درباره مذاکره با آمریکا و برجام اظهار کرد: پدر بارها میگفتند آمریکا مانند گرگ است و گرگ تا وقتی خوی گرگ بودن خود را کنار نگذاشته، قابل مذاکره نیست، پس آمریکا قابل مذاکره نیست. طبعا در برجام هم چنین رویکردی داشتند. شهید فخریزاده مخالف برجام بودند و من هیچ وقت پدر را موافق برجام ندیدم و همیشه میگفتند این برجام هستهای بعد میشود برجام موشکی، بعدش میشود برجام حقوق بشر و این ته ندارد، پایان ندارد، چرا که آمریکا هیچ وقت خوی گرگ بودن خود را کنار نمیگذارد. پدر همیشه میگفتند آمریکا و رژیم صهیونیستی مشکلشان با اصل نظام است و با اصل ایران مشکل دارند.
مشکلشان با ایران هستهای یا ایران موشکی نیست، بلکه تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی و ایران وجود دارد، این جریانات ادامه دارد و با اصل نظام و ایران مشکل دارند.
پسر ارشد شهید فخریزاده در رابطه با ارتباط شهید فخریزاده با شهید سلیمانی گفت: ما از همه فعالیتهای پدر مطلع نبودیم، ولی تا آنجا که میدانم پدر با حاجقاسم جلساتی داشتند و به بعضی مکانهای مرتبط با کارشان، با هم برای بازدید میرفتند، اما بعد از شهادت حاجقاسم یادم نمیآید که پدر در جلسهای، سمیناری یا سخنرانی شرکت کرده باشند و در ابتدای صحبت خود با نام و سلام بر شهید حاجقاسم آغاز نکرده باشند. پدر خیلی به حاجقاسم علاقهمند بودند.
هر روز ترس و دلهره همراهمان بود
وی در رابطه با شرایط زندگیشان اظهار کرد: شرایط بسیار سختی بود برای ما. گفتن بعضی کلمات و جملات، در قالب بیان ساده است، ولی اینکه ۲۱ سال هر روز صبح وقتی پدر از در خانه بیرون میرفت، معلوم نبود دوباره بازگردند قابل توضیح نیست.
هر روز این ترس و دلهره با ما بود که پدر الان از در خانه بیرون رفتند دوباره به خانه بازمیگردند یا خیر؟ واقعا وصف این وضعیت قابل بیان نیست و در جملات نمیگنجد و این ۲۱ سال خیلی شرایط سخت و پرفشاری برای ما بود. طبیعتا پدر سعی میکردند این مسائل- خطر ترور و از این حرفها- در خانه نشر پیدا نکند که باعث نگرانی ما و مادر نشود، ولی بعضی اخبار مثل صحبتهای نتانیاهو و اولمرت درباره ایشان پخش شده بود و ما هم شنیده بودیم.
از آن طرف، چون کار ما کار اقتصادی بود، برای کار اقتصادی و جریان کاری ما هم تبعاتی داشت و بسیاری از کسانی که با ما کار میکردند، بعد از انتشار این اخبار نگران این بودند که مبادا تحت تاثیر کار کردن با ما آنها هم اذیت شوند. خود ما هیچ موقع نمیتوانستیم با نام فامیلی خودمان مبادلات خارجی داشته باشیم یا کالا دریافت کنیم و هیچ سفر خارجی نمیتوانستیم برویم و این اتفاقات خیلی شرایط کاری و شرایط کسبوکار ما را تحتالشعاع قرار میداد. البته این نکته را باید تاکید کنم همه چیز بین زندگی ما و پدر شفاف بود و پدر هیچ موقع و باز تاکید میکنم هیچ موقع حتی در بدترین شرایط اقتصادی کاری از ما حمایت نمیکردند، چون نمیخواستند حتی کوچکترین شائبهای از حمایت یا رانت یا از این مسائل در کار ما وجود داشته باشد.
اساسا پدر گمنام بودند. جدا از روحیات و اخلاقشان که به هیچ عنوان دوست نداشتند و اجازه نمیدادند ما از نام ایشان برای شرایط کاری خود استفاده بکنیم، جدا از این حرف، ایشان آنقدر گمنام بودند که نمیشد از نامشان استفاده کرد. بعد از شهادت پدر خیلی از دوستان، همکاران و حتی کارفرماهای چندین ساله که شاید ۱۵ سال با هم کار میکردیم، تماس گرفتند و به ما پیام دادند که شما را در تلویزیون دیدیم و تازه فهمیدیم که شهید فخریزاده پدر شما بودند.
وی در پایان در رابطه با جزییات ترور شهید فخریزاده گفت: ما هم منتظر هستیم نهادهای امنیتی- اطلاعاتی ابعاد کامل این ترور را روشن کنند و آنها هنوز مشغول تحقیق و بررسی هستند، اما میدانم چندین گروه و سازمانهای مختلف دارند روی این قضیه کار میکنند، چون ابهامات زیادی وجود دارد و موضوع خیلی پیچیدهتر از این حرفها بوده است. یک ترور ساده که چندتا تیر شلیک شده، نبوده و قضیه ترور پدر ابعاد بسیار پیچیدهای داشته است.