بازخوانی موفقیت قیام امام حسین (ع) از منظر قرآن کریم و امام سجاد(ع)
چارچوبه فهم موفقیت در آموزه های وحیانی با تصور رایج ما از آن فرق دارد و واقعه عاشورا جلوه گاه ظهور همین اختلاف عمیق است.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه سایر رسانه ها خبرگزاری تقریب، مهیار خانیمقدم، استادیار گروه قرآن و حدیث و مسئول مرکز اندیشهورزی در معارف دینی دانشگاه گیلان، در مقالهای که آن را به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، به بازخوانی برخی مفاهیم رایج در پرتو فرازهایی معرفتی از نهضت عاشورا پرداخته است که در زیر میخوانیم:
از جمله نکاتی که در کنار برگزاری مراسمهای مختلف عزاداری برای حضرت سید الشهدا علیه السلام و اصحاب باوفایش مورد توجه عزاداران آن حضرت قرار میگیرد، تأملی در محتوا و آموزههای معرفتی است که میتواند کیفیت سبک زندگی محبّان آن حضرت را رو به کمال، تغییر دهد. از جمله نکات قابل تأمل، تفکر درباره مفاهیم برجسته بینشی است که خود را در قالب الفاظ و اصطلاحات در میان افراد جامعه، نمایان میکند و در رفتار و گرایش های افراد مؤثر است.
یکی از این مفاهیم و اصطلاحات رایج، "موفقیت" است که تمام افراد در عرصههای مختلف زندگی به دنبال آن هستند و از به دست آوردن آن، احساس خوشایند و آرامش خاطر دارند. تعاریف متعددی از این مفهوم در میان مردم وجود دارد؛ برخی دستیابی به پول فراوان، برخی دیگر ارتقای شغلی، برخی دیگر رسیدن به درجاتی از علم و مدارک علمی و حتی برخی دیگر دستیابی به منزل یا ماشینهای آنچنانی را نشانه موفقیت خود قلمداد میکنند. از نظر مردم در سطح جامعه، موفقیت تعاریف مختلفی دارد و عمدتاً ناظر به نوع نگاه هر فرد است.
اما از آنجا که موفقیت یک اصل مهم در زندگی انسان و ناظر به فطرت انسانی بوده و این چنین مسئله بنیادینی نمیتواند به حال خود رها شده باشد، باید چارچوبه فهم موفقیت در آموزه های وحیانی قابل رصد باشد. بر این اساس اگر ریشه کلمه موفقیت را که "وفق" میشود، در قرآن جستجو کنیم به چهار آیه زیر دست مییابیم:
- "وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً" (نساء/35): و اگر از جدایى و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگى کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک میکند زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است.)
-"فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفیقاً" (نساء/62): پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصیبتى میشوند، سپس به سراغ تو میآیند، سوگند یاد میکنند که منظورِ (ما از بردنِ داورى نزد دیگران)، جز نیکى کردن و توافق (میان طرفین نزاع،) نبوده است؟!
- "قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُریدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُریدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقی إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیبُ" (هود/88): گفت: اى قوم! به من بگویید، هر گاه من دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبى به من داده باشد، (آیا میتوانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمیخواهم چیزى که شما را از آن باز میدارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح- تا آنجا که توانایى دارم- نمیخواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست! بر او توکّل کردم و به سوى او بازمیگردم!
-"لا یَذُوقُونَ فیها بَرْداً وَ لا شَراباً *إِلاَّ حَمیماً وَ غَسَّاقاً *جَزاءً وِفاقاً" (نبأ/26-24): (طغیانگران) در آنجا نه چیز خنکى می چشند و نه نوشیدنى گوارایى، *جز آبى سوزان و مایعى از چرک و خون! *این مجازاتى است موافق و مناسب (اعمالشان)!
برجسته ترین نکات تفسیری برآمده از آیات مذکور بدین شرح است:
1- در موارد حل اختلافات خانوادگی، اگر از سوی هر یک از زن و شوهر، افرادی با نیت خالص برای برقراری صلح و آشتی اقدام کنند، حتما خداوند آنها را در این امر موفق خواهد کرد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج3، ص375).
2- منافقان گاه با سوگند خوردن دروغ به خداوند و استفاده از کلمات مقدسی چون احسان و توافق میان طرفهای درگیر، کارهای بد خود در حمایت از افراد غیرحق را توجیه میکنند (طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص240).
3- هدف حضرت شعیب هم مانند تمام انبیای الهی، اصلاح عقیده و اخلاق و عمل افراد در حد توان بوده و در مسیر تحقق این هدف، فقط از خداوند استمداد و تایید می طلبیدند (آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج6، ص315).
4- عذاب افراد در جهنم در تطابق کامل با اعمالی است که در این دنیا به آن مشغول بودند (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص168)
در مقام تحلیل آیات و نکات تفسیری، ذکر سه نکته کافی است:
1- مشاهده میشود با توجه به نگاه به سیاق آیات، عمدتاً موفقیت همراه با اصلاح است؛ پس شرط اساسی دستیابی به موفقیت، تغییر وضعیت ناپسند موجود است و در اینکه معیار تشخیصِ برای پسندیده یا ناپسند دانستن وضعیت چیست، در ادامه توضیح داده خواهد شود.
2- توفیق و موفقیتی ماندگار است که از سوی خداوند باشد و نیت، نقش اساسی در کسب موافقت الهی دارد. توفیق الهی و برتری شامل حال کسانی میشود که دستورات او را اجرایی کند.
3- معنای صحیح موفقیت این است که ما باید تمام ابعاد زندگی خود را مطابق با خواست خداوند متعال وفق و تطبیق دهیم. باید دقت کنیم که زندگی دنیوی بر حسب اقتضای آن، دارای دو گستره خوشی و ناخوشی است، موفقیت واقعی آن است که در هر دو گستره، بتوان مدیریت صحیحی داشت و از مسیر بندگی خداوند خارج نشد: "لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ" (حدید/23): براى آنچه از دست دادهاید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید.
بدین رو:
1- میتوان در عین حال که در زندگی، در عرصهای به پیروزیِ ظاهری نرسید یا امکاناتی را به دست نیاورد یا امکانات موجود را از دست داد اما به دلیل تطبیق فرایند مدیریت آن حادثه بر مبنای اوامر و نواهی الهی، موفق بود.
2- دستیابی به بالاترین حدّ از خانه، ماشین، علم و ... به خودی خود، نه ناپسند است و نه پسندیده چون هدف نیستند بلکه وسیله کسب موفقیت انسان هستند و اگر از آنها در مسیر بندگی خدا و کمک به بندگان خدا، استفاده شد، ولو به از دست دادن آنها منجر شود، موفقیت بزرگی را شامل حال انسان میکنند.
اگر با این فهم قرآنی از موفقیت، در قضیه کربلا و تحلیل نحوه مدیریت امام حسین علیه السلام ورود کنیم، میتوانیم نقدهای دنیاگرایان را به سهولت پاسخ دهیم. همان افرادی که مدعی اند در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام به دلیل نرسیدن به هدف خود (که حکومت بود) و از دست دادن جان خود و جمعی از فرزندان و یاران بیمانند خود و اسیر شدن و هتک حرمت خاندان وی، به موفقیتی دست پیدا نکرد! در مقام پاسخ، صرف عنایت بر سه نکته در راستای مطالب پیشین رهگشا است:
1- امام حسین علیه السلام برخلاف نگاه ظاهری دنیایی که جان خود و عزیزترین افراد خود را از دست داد، اما در تمام ابعاد معرکه جنگ بر اساس آموزههای الهی(در قرآن کریم نمود دارند)، رفتار کرد و خود را باخواست الهی وفق داد و در واقع امانت های متعدد خداوند (جان خود و عزیزانش) را در بهترین حالت تقدیم خداوند کرد و به آن راضی بود؛ چنانچه کلامی در هنگام شهادت به ایشان منسوب است "الهی رضاً بقضائک و تسلیما لأمرک و لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین" (مقرّم، مقتل الحسین(ع)، ص357) و بالاتر از آن روایاتی (قمی، تفسیر القمی، ج2، ص422) که مخاطب این آیات را امام حسین علیه السلام بیان نمودهاند: "یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی" (فجر/30-27): تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآى، و در بهشتم وارد شو!
2- از جمله ملاکهایی که مشخص کننده موفقیت ایشان است، باقی ماندن نام ایشان به نیکویی است زیرا خداوند میفرماید: "ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق" (نحل/96): آنچه نزد شماست فانى میشود امّا آنچه نزد خداست باقى است! هر آنچه رنگ الهی بگیرد و به توفیق الهی، خود را با آن وفق دهد، باقی خواهد ماند ولو در یک زمانی تمام دستگاههای تبلیغاتی دشمنان اهل بیت علیه السلام بخواهند آن را از بین ببرند (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج3، ص461) اما خداوند وعده داده که نور خود را تکمیل خواهد کرد: "یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون" (صف/8): آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولى خدا نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند.
3-هدف اساسی امام حسین علیه السلام، اصلاح فرایند نگرش مسلمانان و عدم مدیریت آنها توسط ناصالحان بود چنانچه در وصیتنامه خود به محمد حنفیه فرمودند: أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِیعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص329): قیـام من از روى سرکشى و خوشگذرانى و فساد و ظلم نیست، تنها براى اصلاح در امت جدم(ص) قیام کردم و میخواهم به معروف امر کنم و از منکر بازدارم و به سیره جدم(ص) و پدرم على بن ابیطالب عمـل کنم. برای آنکه تشخیص داد آیا این هدف امام محقق شد، عنایت بر روایتى از امام صادق(علیه السلام) کافی است: پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) وقتى که ابراهیم بن طلحة بن عبیدالله، خطاب به امام سجاد(علیه السلام) گفت: "یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ مَنْ غَلَبَ؟ قال: اِذا اَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاةِ فَاَذِّن ثُمَّ اَقِمْ"(طوسی، الامالی، ص677): اى على بن الحسین! چه کسى (در این مبارزه) پیروز شد؟! امام(علیه السلام) فرمود: اگر میخواهى بدانى چه کسى (یزید یا امام حسین(علیه السلام)) پیروز شده است، هنگامى که وقت نماز فرا رسید، اذان و اقامه بگو (آن گاه ببین چه کسانى ماندند و چه کسانى رفتند).