غزالی به عنوان یکی از رهبران اخوان المسلمین از معدود فقهایی است که مرتباً در حال تجدید نظر در آرای پیشین، و اتخاذ مواضع جدید بود. او با تألیف بیش از ۵۰ اثر در حوزه اسلام شناسی، یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای دینی قرن بیستم به شمار میرود.
امام محمد غزالی متولد ۲۲ سپتامبر۱۹۱۷ در محافظة البحیرة کشور مصر است. پدرش احمد سقا، به سبب علاقه خاصی که به امام محمد غزالی داشت، نام پسر را محمد غزالی نامید. غزالی در همان اوایل کودکی قرآن را حفظ کرد و پس از اتمام دوره دبیرستان در مدرسه دینی اسکندریه، در سال ۱۹۳۷ به دانشکده اصول دین، جامعة الازهر قاهره پیوست.
غزالی پس از اتمام تحصیلات، به یکی از داعیان اصلی اخوان المسلمین تبدیل شد و حتی مدتی سردبیر مجله آنها بود و در همین زمان، نخستین کتاب خود با نام «الاسلام و الاوضاع الاقتصادیة» را به چاپ رساند و طولی نکشید که تبدیل به مؤلفی پرکار و فقیهی مشهور شد. بعد از ترور حسن البنا در سال۱۹۴۸، غزالی حدود یک سال را در زندان گذرانید.
پس از به قدرت رسیدن انور سادات، غزالی با دستور شخص سادات، به معاونت وزارت اوقاف رسید. او در این مدت با سخنرانی در مساجد مختلف و به خصوص در مسجد عمروعاص قاهره، خیل عظیمی از جوانان را شیفته خود کرد. اما با شروع اعتراضهای غزالی، انور سادات تمام مناصب حکومتی را از او پس گرفته و بعد از افزایش فشارها، نهایتاً به دعوت دانشگاه امالقری در مکه، به عربستان سفر کرد. بعد از هفت سال قید ممنوعالورود بودن او به مصر برداشته شد و غزالی مجدداً مدتی را به عنوان معاونت وزرات اوقاف، مصر سپری کرد و سپس به دانشکده الهیات قطر پیوست.
غزالی همواره حضوری پررنگ در مجامع اسلامی و تبلیغی داشت و از سال ۱۹۸۴ به عنوان ریاست دانشگاه «امیر عبدالقادر» الجزایر، به دروس تفسیر قرآن پرداخت ضمن اینکه مقام افتای دانشگاه را هم به عهده داشت. او در همین موقع، برنامههای هفتگی تلویزیونی را در الجزایر اجرا کرد که با استقبال کم نظیری مواجه شد.
بعد از پنج سال اقامت در الجزایر، غزالی ناچار شد به خاطر شرایط نامناسب جسمی، الجزایر را ترک کند. او نشان لیاقت را که بزرگترین نشان الجزایر بود از دست رییس جمهور وقت، «شاذلی بن جدید» دریافت کرد.
بعد از بازگشت به مصر، غزالی از سوی دکتر «طه جابر علوانی» به ریاست شورای علمی «مؤسسه اندیشه اسلامی» دعوت شد و او در کنار برخی از بزرگترین اندیشمندان مصر مثل جابر العلوانی، محمد سلیم عوا، شیخ علی جمعة، دکتر محمد عماره و.. شروع به فعالیت کرد.
در خلال همین سالهای واپسین عمر، شخصیت علمی او مورد تقدیر کشورهای مصر، عربستان، قطر، مالزی و.. قرار گرفت. او در سال ۱۹۹۵ در پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد در آمریکا شرکت کرد. نهایتاً در ۹ مارس ۱۹۹۶ در عربستان دچار حمله قلبی شد و در سن ۷۹سالگی درگذشت.
افکار و عقاید
غزالی به عنوان یکی از رهبران اخوان المسلمین از معدود فقهایی است که مرتباً در حال تجدید نظر در آرای پیشین، و اتخاذ مواضع جدید بود. او با تألیف بیش از ۵۰ اثر در حوزه اسلام شناسی، یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای دینی قرن بیستم به شمار میرود.
غزالی در ابتدا، ضمن تحصیل در الازهر از محضر بزرگانی چون شیخ شلتوت، بهره مند شد و سپس روش اصلاحی خود را با تبلیغ و دعوت آمیخت. زمانه غزالی با حوادثی چون، جنگ شش روزه و نفوذ جریانهای تندروی سلفیه و وهابیت عجین است. از این رو او به عنوان یکی از داعیان اندیشه تقریب تلاشهای بسیاری را انجام داد. اما پس از گذشت دهها سال، او متوجه شد که اصلاحات موضعی، گره از بدبختی امت اسلام نمیگشاید و راه چاره را در بازگشت به قرآن، و شکستن رویه تقلید و تقدیس اشخاص و نامها، دید. این روش، همان دیدگاهی بود که حدود یک قرن قبل تر، با ظهور امام محمد عبده به وجود آمد لکن با نفوذ وهابیت سعودی و حمایتهای تلویحی غرب، مدرسه اصلاحی عبده به انحراف و نابودی کشانده شد هرچند معدود کسانی چون شیخ شلتوت و یا شیخ علی عبدالرازق سعی در ادامه مدرسه فکری استاد خود در الازهر داشتند، لکن هجمه سنگین جریانهای صوفیه و به خصوص سلفیه مانع تداوم این مدرسه اصلاحی شد.
غزالی، ریشه انحرافات از اسلام صحیح را در دوری از قرآن و وجود انواع و اقسام احادیث کذب و جعلی که تحت نام سنت نبوی، به دروغ به اسلام، افترا زده شدهاند و تقدیس ساده انگارانه نامهایی چون بخاری و.. میدانست و اینها همه در حالی اتفاق افتاده که، اکثریت قریب به اتفاق فقهای متقدم و متأخر بر ظنی بودن اخبار آحاد و عدم وجود صفت یقین و قطعیت در آنها تأکید کردهاند.
غزالی ضمن شکوایه از این رویه غلط مینویسد: «أن المسلمون الآن اتخذوا هذا القرآن مهجورا فهم لایعکفون علی دراساته و لا یستقصون دلالاته: همانا مسلمین در این عصر قرآن را مهجور کردهاند آنها به مطالعات قرآنی روی نمیآورند و در راه کشف معانی قرآن تلاشی نمیکنند»(نظرات فی القرآن ص۱۵۳ نهضة مصر ط۶)
تغییر اندیشههای غزالی
دهها سال تجربه و تدریس در مصر، سعودی، الجزایر، قطر و.. غزالی را به این نتیجه رساند که راه نجات امت اسلامی از گمراهی و عقب افتادگی در بازگشت به قرآن و ترک خرافات ضد قرآنی است. او ضمن تقدیر از مدرسه اصلاحی امام محمد عبده از نابودی منهج قرآن محور عبده اظهار ناراحتی کرده و مینویسد: «ثم هناک جراءة علی شتم رجالاتنا الکبار، حتی کادت أذکی مدرسة فی العصر الحدیث تختفی تحت وطأة الإنکار والجحود، أعنی مدرسة "المنار" التی صالحت بین السلف والخلف، والعقل والنقل، والاجتهاد والتقلید، ورسمت أهدافا واضحة للنهوض بالعقل الإسلامی، والطب لأمة علیلة!!: کار به جایی رسیده که مردان بزرگ مورد طعن قرار میگیرند طوریکه نزدیک بود روشنگرانه ترین مدرسه فکری معاصر زیر لگد تعصب و نفهمی پایمال شود منظورم مدرسه «المنار» است که بین سلف و خلف، عقل و نقل، اجتهاد و تقلید مصالحه کرد و اهداف واضحی را برای قیام مجدد عقل اسلامی ترسیم نمود و به مثابه پزشکی بود برای امت مریض!!. »(تراثنا الفکری فی میزان العقل و الشرع/فصل۳ ص۵۳ دارالشروق)
غزالی تحت تأثیر افکار روشنگرانه امام محمد عبده در اواخر عمر، روش اصلاحی خود را شجاعانه ابراز کرد. هرچند مورد هجمهها و افترائات سنگین جریانهای متعصب وهابیت و سلفیه قرار گرفت. او در سال ۱۹۸۹ با تألیف کتاب جنجالی «السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث»(ترجمه شده با عنوان نگرشی نو در فهم احادیث نبوی) رسماً با تفکر ظنی/حدیثی خداحافظی کرد و پا در مسیر شاگردان معنوی عبده چون محمود ابوریة، علی عبدالرازق، شلتوت، احمد صبحی منصور و.. گذاشت.
تراثنا الفکری فی میزان العقل و الشرع
پس از انتشار کتاب «السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث»، حملات بسیاری بر غزالی وارد شد. حتی او را به انکار سنت متهم کردند. اما دو سال بعد و در سال ۱۹۹۱، غزالی بدون عقب نشینی از مواضع قبلی خود، این بار ضمن انتشار کتاب «تراثنا الفکری فی میزان العقل و الشرع»(ترجمه شده با عنوان ارزیابی میراث فکری مسلمانان/نشر احسان) با استدلالات قویتری، سخنان خود را تکرار کرده و قبای شک و ظن و گمان را بر تن احادیث کرد. او در فصل هفتم کتاب خود با عنوان «اعادة کتابة التاریخ»، ضمن تقدیر و تحسین از مرتبه علمی دکتر احمد صبحی منصور ـ استاد اخراجی الازهرـ یکی از مقالات او را تحت عنوان «لیس هلاکو وحده»(هلاکو تنها نیست) که در باب تبارشناسی قسمتی از تاریخ مسلمانان است نقل میکند. در واقع غزالی در اواخر عمر خود با تغییر نگرشهای تقلیدی، در تألیفات متأخرش به روشنی از لزوم بازگشت به قرآن و تطبیق هرچیزی خارج از قرآن با معیارهای قطعی قرآن سخن گفت. او در کتاب «کیف نتعامل مع القرآن» نوشت: «فعوضاً ان نجعل من السلف الصالح قدوة فی الاجتهاد جعلنا منهم نماذج للتقلید. ان المدارسة فی الحقیقة هی المحاولة لکسر هذا الطوق: به جای اینکه ما سلف صالح را در رویکرد اجتهادیشان الگو قرار دهیم خود آنها را تمثال تقلید کرده ایم. پژوهش حقیقی یعنی اراده شکستن این بند تقلید»(ص8 نهضة مصر)(ص7 دارالقلم قاهرة)[۱]
غزالی در جای دیگری ایجاد فضای تنگ برای مصلحان و متفکرین دینی را ظالمانه و عملی یزیدی معرفی می کند. او می نویسد: «فی العصر الذی انا منه الآن رأیت خیرة قادة الفکر الإسلامی إما ماتوا مظلومین او مضطهدین او مضیقا علیهم خنادق.. جمال الدین الافغانی مثلاً کانت عیشته سیئة کذلک الشیخ محمد عبده، والکواکبی.. کل من رأیت من اخواننا الذین لهم فکر و یریدون العمل هنا و هناک لا یعاملون الا معاملة قطاع الطرق و الأمة مسئولة عن هذا. وما قیمة ان یقال ان الناس قلوبهم مع الحسین و سیوفهم مع یزید؟ ما یعنینی ان الشعب یحبنی و اذا کان سیترکنی اقتل؟: در عصری که من در آن قرار دارم می بینم که بهترین رهبران تفکر اسلامی یا مظلومانه فوت می کنند یا تحت فشار و اضطهاد عقیدتی هستند یا اینکه فضا بر آنها تنگ می شود.. مثلاً جمال الدین افغانی زندگی سختی داشت همچنین شیخ محمد عبده و عبدالرحمن کواکبی و.. تمام برادارن اهل تفکر و اندیشه در اینجا و آنجا چنان با آنها برخورد می شود که انگار راهزن و دزد سرگردنه هستند. امت در قبال این برخوردها مسئول است. چه ارزشی دارد که گفته شود قلوب مردم با حسین ولی شمشیرهایشان با یزید است؟ چه به درد من می خورد که مردم مرا دوست بدارند لکن تنهایم بگذارند که کشته شوم؟»(کیف نتعامل مع القرآن143،144 ـ دارالقلم)[۲](صص151،152 نهضة مصر)
اشارات معنادار غزالی به اضطهاد نواندیشان و متفکران مسلمان توسط سلفیه و وهابیت مصادیق عینی چون امام محمد عبده، شیخ علی عبدالرازق، شیخ احمد صبحی منصورو.. دارد. البته خود غزالی و سایر استادان معنویش مثل شیخ محمود شلتوت به گمراهی و اهل هوا بودن متهم شدند. ناصر الدین البانی محدث معاصر سلفی بارها غزالی را مردی جاهل، منحرف و ضد سنت می خواند[۳][۴][۵]
غزالی در کتاب «تراثناالفکری» با اساطیر خواندن روایاتی در باب مصحف عبدالله بن مسعود و فقدان معوذتین در آن، و همچنین محال دانستن اصطلاح جعلی نسخ تلاوت که از ابداعات عصر عباسی برای توجیه بسیاری از احکام خرافی است نهایتاً می نویسد: «کعب الأحبار ناقل لخرافات قومه، ولا وزن له، ومن العجب أن ینخدع أبو هریرة به: کعب الاحبار ناقل خرافات قومش بود و بسیار عجیب است که ابو هریره فریفته او شد»(تراثنا الفکری ص140 دارالقلم)(ص148 دارالشروق القاهرة)
غزالی در فصل نهم این کتاب تحت عنوان «فی هامش السنة»(پیرامون سنت) به نکات بسیار مهمی اشاره کرده، و سنت عملی نبوی را از احادیث آحاد تفکیک میکند. غزالی در ادامه با ذکر فتوای الازهر، درباره انکار حدیث، از خود و شیخ احمد صبحی منصور دفاع به عمل میآورد.
غزالی در این کتاب ضمن محکومیت تعصب جاهلانه داعیان سلفیت در تقدیس احادیث دروغین و ضد قرآنی مینویسد: «إن العقیدة ـ فی المنطق الإسلامی ـ لاتثبت إلّا من نص قطعی الدلالة و الثبوت، و هذه المرویات الآحادیة یقبلها من یقبلها و یأباها من یأباها: همانا عقیده در منطق اسلامی، به جز با نص قطعی الدلالت و ثبوت ثابت نمیشود و اخبار آحاد میتواند مورد قبول یا رد قرار گیرد»(تراثنا الفکری/فصل دوم/ص۴۰ دارالشروق)
غزالی در جای دیگری از مصادره اسلام توسط داعیان سلفیه، ابراز نگرانی کرده و مینویسد: «والمفاهیم العصریة التی یتمناها توفیق الحکیم هی هی حقائق الإسلام الذی جاء به الوحی قبل أن یتجرأ علیه أدعیاء السلفیة، ویقدموه للناس شراباً مُرّاً، یورث المرض والتخلّف والهزائم. والواقع أن أعداء الإسلام ـ کما رأیت ـ یفتحون الأبواب للسلفیة الحدیثة، حتی إذا أدرک الناس فحواها ثارت علی الإسلام ثائرتهم، وقرروا الابتعاد عنه، وفضلوا علیه کل نحلة أخری:
مفاهیم معاصری که موفقیت حکیم طلب میکند، همان حقایق اسلام است که قبل از اینکه داعیان سلفیه نسبت به آن جسارت بورزند و نوشیدنی تلخی را به مردم بنوشانند و مرض و تخلف و بحران و شکست بیافرینند، توسط وحی الهی ابلاغ شده بود. در واقع دشمنان اسلام ـ چنانکه دیدید ـ فضا را برای سلفیه معاصر هموار کردند تا وقتی که مردم محتوای سلفیت را شناختند [به واسطه زشتی این محتوا که با نام اسلام تبلیغ میشود] بتوانند علیه اسلام قیام کنند و دوری از اسلام را تثبیت کرده و هر نحله عقیدتی را بر اسلام تفضیل دهند»(تراثنا الفکری/فصل سوم ص۵۰)(بنا به دلایلی، قسمتهایی از این کتاب به فارسی ترجمه نشدهاست)
غزالی بارها در کتب متأخر خود به سلفیه حمله کرده و با تحلیلی هوشمندانه آنها را مورد حمایت پنهان غرب معرفی می کند تا بدین وسیله چهره اسلام در دنیا مشوه شود و مردم از اسلام گریزان شود(کتاب: سر تأخر العرب و المسلمین) او می نویسد: «أدعیاء السلفیة لا تصلح الارض معهم و لا بهم: داعیان سلفیت کسانی هستند که نه دنیا با وجود آنها اصلاح می شود و نه می توانند دنیا را اصلاح کنند»(سر تأخر العرب والمسلمین ص55 ـ نهضةمصر) او در همین کتاب از بزرگترین رهبر معاصر سلفیه مصر شیخ «حامد الفقی» نقل می کند که ابوحنیفه را بخاطر مواضع سرسختانه اش در قبال احادیث، تکفیر کرده است: «زعیم السلفیة الأسبق فی مصر حامد الفقی حلف بالله أن اباحنیفة کافر و لایزال رجال ممن سمعوا الیمین الفاجرة احیاء: رهبر سابق سلفیه مصر شیخ حامد الفقی، به خدا قسم خورد که ابوحنیفه کافر است! و هنوز کسانی که این سوگند پلید را شنیده اند و شاهد ان بودند فوت نکرده اند»(سر تأخر العرب و المسلمین ص52) البته این سخن مربوط به اواخر دهه هشتاد میلادی می باشد.
غزالی در فصل نهم کتاب «تراثنا الفکری» با الهام از نوشتههای فقهای اصولی حنفی مثل فخرالاسلام بزدوی و همچنین با وامگیری از مطالب شیخ شلتوت در کتاب برجسته «الاسلام عقیدة و شریعة»، احادیث آحاد را به ترازوی نقد عقل و شرع میبرد و نهایتاً مینویسد: «وضابط التواتر أن یبلغ الرواة حدا من الکثرة تحیل العادة معه تواطؤهم علی الکذب، ولابد أن یکون ذلک متحققا فی جمیع طبقاته: أوله ومنتهاه ووسطه.. و هو عند التحقیق روایة الکافة عن الکافة. ویقول بعض علماء الأصول: الخبرالمتواتر هو الذی اتصل بک من رسول الله صلی الله علیه وسلم، اتصالا بلاشبهة.. و لایتوهم تواطؤهم علی الکذب، لکثرتهم وعدالتهم وتغایر أماکنهم، ویدوم هذا فی وسطه وآخره مثل: القرآن والصلوات الخمس، وأعداد الرکعات، ومقادیر الزکوات. الآحاد لا تفید الیقین: هذا هو التواتر الذی یوجب الیقین بثبوت الخبر عن رسول الله، صلی الله علیه وسلم.. فی اتصاله بالرسول شبهة، فلا یفید الیقین. إلی هذا ذهب أهل العلم، ومنهم الأئمة الأربعة: مالک وأبو حنیفة والشافعی وأحمد فی إحدی الروایتین عنه، وقد جاء فی الروایة الأخری خلاف ذلک: معیار تواتر این است که راویان به درجهای از کثرت برسند که توافق آنها بر کذب محال باشد و این ضابطه میبایستی در جمیع طبقات راویان لحاظ شود اول و آخر و میانه.. در نظر اهل تحقیق تواتر به روایتی اطلاق میشود که گروهی از گروهی نقل کنند و بعضی از علمای اصول می گویند خبر متواتر آن است که اتصال آن به رسول الله(ص) بلاشبهه باشد.. و به خاطر کثرت راویان و عدالت آنها و اختلاف مکانهایشان، احتمال توافق بر کذب آن محال باشد و این رویه باید در سرتاسر سلسله راویان برقرار باشد مانند قرآن کریم و نمازهای پنجگانه و مقادیر زکات. اما خبر آحاد هرگز مفید یقین نیست بلکه این تواتر است که قطعیت صدور خبر را از رسول الله(ص) می رساند.. در اتصال خبر واحد به رسول الله(ص) شبهه وجود دارد بنابراین یقین آور نیست و نظر اهل علم هم، چنین است از جمله ائمه اربعه مالک و ابوحنیفه و شافعی و در یکی از دو روایت منسوب به احمد حنبل هم چنین نظری از او نقل شده و در روایت دیگر خلاف آن»(تراثنا الفکری/ الفصل التاسع علی هامش السنة صص۱۶۹،۱۷۰)
مرحوم شیخ شلتوت نیز، همین عبارات را درباره تواتر آوردهاست(الإسلام عقیدة وشریعة ص۵۹) شیخ غزالی در ادامه با تفکیک قائل شدن بین سند صحیح و حدیث صحیح، صرف داشتن سند صحیح برای حدیث را ملاک ندانسته و با اشاره به نقد متن حدیث مینویسد: «الحدیث الصحیح الآحادی لیس مقطوعا بصحته سواء أکان فی الصحیحین أو غیرهما: [متن]حدیث [با سند]صحیح، قطعیتی ندارد فرقی هم ندارد در صحیحین[بخاری و مسلم] باشد یا نه»(تراثنا الفکری/الفصل التاسع علی هامش السنة صص۱۷۳،۱۷۴)
غزالی در پایان فصل نهم کتاب خود، نهایتاً چنین نتیجه گیری میکند: «والخلاصة أن السنة لاتکون إلا بیانا للقرآن.. و یستحیل أن تتضمن معنی أو حکما یخالف القرآن الکریم: خلاصه اینکه سنت چیزی جز بیان بیان قرآن نیست.. و محال است که شامل حکم یا معنایی مخالف قرآن کریم باشد»(تراثنا الفکری/ص۱۸۲)(این قسمتهای کتاب به فارسی ترجمه نشدهاست)
همچنین او در جای دیگری می نویسد: «اما الحدیث فما حاجتکم إلیه؟ لا یفید عقیدة و لایکلف بعمل و ما یسألکم الله عنه یوم القیامة: اما حاجت شما به حدیث چیست؟ حدیث نمیتواند در حوزه عقاید مفید بیفتد و در اعمال هم الزام آور نیست و در روز قیامت هم از حدیث پرسش نمیشود[بلکه از قرآن سؤال می شود]»(سر تأخر العرب و المسلمین ص102) و یا می گوید: «ما یحتاج المسلم فی حیاته إلّا إلی بضع عشرات من احادیث الآحاد: مسلمان در زندگی خود به چند ده حدیث خبر واحد بیشتر نیاز ندارد»(سر تأخر العرب والمسلمین ص101)
ترجمه فارسی فتوای الازهر
غزالی مینویسد:
«فتوای محکمی در اختیار دارم که الازهر شریف در مقابل فتنههای شدیدی که جوانان احساساتی تحت عناوین اقامه سنت و سلفیه بر میانگیزند صادر کردهاست. این فتوا متکفل شرح احکام و دلایل آن بوده و راه را بر آشوبگران و مغرضان میبندد.
استاد محترم رییس لجنة فتوای الازهر شریف
سلام علیکم. آیا کسی که استقلال حدیث به عنوان منبعی برای تشریع حلال و حرام را منکر باشد کافر است یا نه؟ لطفاً با استدلال فتوای خود را بیان کنید. سپاس.
بسم الله الرحمن الرحیم والصلاة والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه والتابعین وبعد..
احکام نزد جمهور فقها به پنج دسته تقسیم میشوند:
۱ـ واجب: و آن چیزی است که با نص صریح و دلالت روشن از مکلفین خواسته شده (به این معنا که فقط یک دلالت را در بر دارد و مجتهدان در معنایش اختلافی ندارند) که بر آمده از قرآن کریم یا سنت متواتر نبوی است.
۲ـ حرام: و آن چیزی است که شارع با نص قطعی الثبوت و دلالت واضحِ برآمده از قرآن کریم یا سنت متواتر نبوی، خواستار ترک آن از مکلف شدهاست.
۳ـ مندوب: چیزی است که شارع به صورت غیرواجب از مکلفین خواسته و شخص بابت انجام آن مأجور است لکن به خاطر ترک این اعمال عقابی ندارد.
۴ـ مکروه: چیزی است که شارع به صورت قطع حرام نکرده بلکه عدم انجام آن ثواب دارد ولی شخص عامل به فعل مکروه عقابی هم ندارد.
۵ـ مباح: چیزی است که شخص بین انجام دادن و یا انجام ندادن آن مخیّر است یا به دیگر سخن نصی بر تحریم آن وجود ندارد.
حدیث نیز به دو دسته متواتر و خبر آحاد تقسیم میشود.
متواتر چیزی است که جمعی از جمعی روایت کنند و اینکه این جمع همگی بر کذب متفق شوند بعید باشد. الحازمی محدث در کتاب «شروط الائمة الخمسة» ص۳۷ مینویسد: «اثبات تواتر در حدیث حقیقتاً مشکل است»
و شاطبی در جزء اول صفحه۱۳۵ کتاب «الإعتصام» میگوید: «بسیار نادر است که حدیثی از رسول الله به درجه تواتر برسد» علیرغم اختلاف علما در اثبات حدیث متواتر و تعداد آن، رأی جمهور بر آن است که منکر استقلال حدیث متواتر در اثبات واجبات یا محرمات کافر است. من میگویم که اغلب سنتهای عملی متواترند[مثل نماز و حج]
اما حدیث آحاد آن است که راویان آن از رسول الله(ص) به تواتر نرسند.
علما اختلاف دارند که آیا حدیث آحاد(خبر واحد) میتواند مستقلاً منبع اثبات حرام و حلال باشد یا نه.
نظر شافعیان و پیروان آنها بر این است که منکر استقلال اخبار آحاد در احکام عملی مثل نماز، روزه، حج و زکات کافر بوده ولی منکر احادیث آحاد باب کیفیت خداشناسی، کتابهای آسمانی، اخبار آخر الزمان و غیبیات کافر نیست چرا که این گونه احکام باید با دلیل قطعی از قرآن کریم یا حدیث متواتر اثبات شوند.
اما حنفیه و پیروان آنها حدیث آحاد را چه در احکام و چه غیر احکام واجد استقلال تشریعی نمیدانند و منکر حدیث را نیز کافر نمیدانند. نظر علمای اصولی حنفی هم بر همین است. برای مثال البَزدَوی مینویسد: «ادعای علم یقینی به احادیث آحاد، ادعایی باطل است چرا که خبر آحاد توأم با احتمال است و کذب و صدق آن احتمالی بوده و هر کس که ادعای یقینی بودن خبر آحاد کند سفیه شده و عقلش زائل است» امام محمد عبده، شیخ محمود شلتوت و شیخ محمود ابودقیقة و دیگران نیز بر همین رأی هستند و مرحوم امام محمد عبده میگوید: «قرآن کریم تنها دلیل یگانهای است که اسلام دعوت خود را بر آن استوار کردهاست ولی هر چیزی به جز قرآن اعم از احادیث با سند صحیح یا مشهور یا ضعیف، هیچ کدام موجب قطعیت و یقین نیست»
همچنان که شیخ شلتوت هم در کتاب «الإسلام شریعة و عقیدة» میگوید: «حدیث به جهت ورود(یعنی سند آن) و از جهت دلالت(یعنی معنی آن) با ظن توأم است چرا که در اتصال حدیث به نبی(ص) و معنای درست آن شبهه وجود دارد»
امام شاطبی در کتاب «الموافقات» میگوید که حدیث در اثبات واجب و حرام نقشی نداشته چرا که وظیفه آن فقط تخصیص عام قرآن و تقیید مطلق آن و تفسیر مجمل آن است و تازه چنین وظیفهای هم بر عهده احادیث متواتر است و نه اخبار آحاد.
حتی حدیثی که در صحیح بخاری آمده مؤید آرای فوق است. در «بابالوصیة» صحیح بخاری حدیث «وصیة الرسول قبل وفاته» از طلحة بن مصرف نقل شده: «از عبدالله بن ابی اوفی سؤال کردم که آیا پیامبر(ص) وصیت کرد؟ گفت: نه. گفتم: چگونه ممکن است در حالی که وصیت کردن واجب است.. او جواب داد: پیامبر(ص) به کتاب خدا وصیت کرد»[صحیح بخاری احادیث ۲۵۸۹،۴۱۹۱،۴۷۳۴، صحیح مسلم۱۶۳۴] ابن حجر در شرح این حدیث آورده که منظور [از وصیت به کتاب الله]، تمسک و عمل بر طبق قرآن است و شاید هم به این سخن پیامبر(ص) اشاره دارد که فرمود: «در میان شما چیزی را ترک کردم که اگر به آن تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید و آن کتاب خداست»[(صحیح مسلم/کتاب الحج: باب حجة النبی)، (سنن ابوداود/کتاب المناسک: باب صفة حجة النبی۱۰۹۵)، (سنن ابن ماجه/کتاب المناسک: باب حجة رسول الله ۳۰۷۴)، (المستدرک علی الصحیحین ۶۲۷۲)]
و پیامبر(ص) به وصیت به کتاب الهی بسنده کرد چرا که تبیان کل شیء است خواه با نص صریح خواه با استنباط از آن. بنابراین اگر مردمان به هر آنچه که در قرآن آمده عمل کنند در واقع به تمام فرامین آن عمل کردهاند.
و همچنین حدیث نقل شده از سلمان فارسی: «حلال آن چیزی است که خداوند در کتابش حلال کرده و حرام چیزی است که خداوند در کتابش حرام کرده و هر چیزی که در قرآن درباره آن سخنی گفته نشده بر شما عفو شدهاست»[(سنن ابی داود به نقل از ابن عباس باب «باب ما لم یذکر تحریمه» حدیث۳۸۰۰)، (سنن الترمذی باب «بَابُ مَا جَاءَ فی لُبسِ الفراءِ» حدیث۱۷۸۰به نقل از سلمان فارسی)، (سنن ابن ماجه باب «باب أکل الجبن والسمن» حدیث۳۳۶۷ به نقل از سلمان فارسی)، (المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری حدیث ۳۴۱۹ به نقل از ابی الدرداء که ذهبی در تعلیق خود آن را صحیح می داند ـ المستدرک علی الصحیحین ۲/۴۰۶ دارالکتب العلمیة ط۱ همراه با تعلیقات امام الذهبی)، (مستدرک حاکم حدیث۳۲۳۶به نقل از ابن عباس که ذهبی آن را بر شرط بخاری و مسلم صحیح می داند(۲/۳۴۷))، (مستدرک حاکم حدیث۷۱۱۵ به نقل از سلمان فارسی)، (مستدرک حاکم حدیث۷۱۱۳ به نقل از ابن عباس که ذهبی هم اسنادش را صحیح می داند(۴/۱۲۸))]
شاطبی در مورد آنچه جمهور درباره آیه «وأطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم»(النساء۵۹) می گویند بر این رأی است که مراد از وجوب اطاعت رسول تخصیص عام و تقیید مطلق و تفسیر مجمل است و این کار هم با احادیث متواتر انجام میشود.
و هر آنچه که نبی(ص) آورده باید منطبق بر قرآن باشد چون عائشة رضی الله عنها از پیامبر(ص) نقل میکرد که خلقی قرآنی داشتهاست[اشاره به حدیثی است که مسلم در صحیح خود از امالمؤمنین عائشة روایت میکند: «فقلت: یا أم المؤمنین! أنبئینی عن خلق رسول الله صلی الله علیه وسلم. قالت: ألست تقرأ القرآن؟ قلت: بلی. قالت: فإن خلق نبی الله صلی الله علیه وسلم کان القرآن: گفتم ای مادر مؤمنان از سلوک و رفتار رسول الله(ص) برای من بگو. امالمؤمنین گفت آیا تو قرآن میخوانی؟ گفتم بله. گفت همانا خلق نبی علیه السلام قرآنی بود»(صحیح مسلم/کتاب صلاة المسافرین/باب جامع صلاة اللیل.. ۷۴۶)]
و معنای قول خداوند: «ونزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء»(النحل۸۹) نشان میدهد که سنت فی الجمله در قرآن داخل است و شاطبی برای این سخن به این آیه تأکیدکرده: «ما فرطنا فی الکتاب من شیء: ما هیچ چیزی را در قرآن فروگذار نکردهایم»(الأنعام۳۸)
و حدیثی که جمهور به آن استدلال کردهاند مردود است و آن حدیث این است: «به زودی زمانی میآید که یکی از شما بگوید این کتاب خداست و هرچه در آن حلال است حلال میکنیم و حرامش را حرام. آگاه باشید کسی که حدیث من به او برسد و آن را تکذیب کند پس خدا و رسولش را تکذیب کردهاست» در بین راویان این حدیث «زید بن الحباب» قرار دارد که کثیرالخطا بوده[میزان الإعتدال فی نقد الرجال ج۲ ش۲۹۹۷] و بخاری و مسلم هم از او حدیث منحصر به فردی را نقل نکردهاند.
در «مسلّم الثبوت و التحریر»[«مسلم الثبوت» یکی از کتب مرجع اصول فقه تألیف فقیه معروف هند محب الله بن عبد الشکور البهاری(۱۷۰۷م). کتاب «مسلم الثبوت» توسط فقهای بعدی نیز مورد شرح و تعلیق قرار گرفتهاست.] هم آمده: «خبر واحد نمیتواند یقین آور باشد و در این مورد فرقی بین کتاب بخاری و مسلم با بقیه کتب وجود ندارد»
از آنچه که گذشت معلوم شد که تحریم یا تحلیل به جز با دلیل یقینی قطعی الثبوت و دلالت واضح، ثابت نمیشود و این مورد فقط بر احادیث متواتر منطبق است و چون به علت اختلاف علما، احادیث متواتر نامشخص هستند بنابراین سنت(حدیث) نمیتواند منبع مستقل تشریع وجوب و تحریم باشد مگر سنت فعلی به اضافه قرآن کریم.
نتیجتاً منکر استقلال حدیث در ثبوت وجوب یا تحریم، در واقع منکر چیزی است که ائمه بر سر آن اختلاف دارند و او چیزی از ضروریات دین را انکار نکردهاست پس کافر نیست.
۱/۲/۱۹۹۰ عبدالله المشد رییس لجنة الفتوی الازهر))
فتوای فوق علاوه بر انتشار در کتاب شیخ غزالی در روزنامه الأحرار مصر مورخ ۵/۸/۱۹۹۳ نیز چاپ شده و نص آن را دکتر احمد صبحی منصور در کتاب «حدالردة» آوردهاست.