تاریخ انتشار۴ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۰
کد مطلب : 452467

معرفی شخصیت های تقریبی/24| آیت الله سید محمد باقر صدر؛ شهید تقریب

شهید صدر با الهام از مبارزات امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی ایران نظریه «مرجعیت شایسته» و «مرجعیت نظام یافته» را مطرح ساخت و معتقد بود مرجعیت شایسته باید سیمایی روشن و یک‏دست از اهداف خود ارایه دهد.
معرفی شخصیت های تقریبی/24| آیت الله سید محمد باقر صدر؛ شهید تقریب
حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب:

در طول تاریخ انسان‏های بزرگ و آزاداندیشی وجود داشته‏اند که مجاهدت‏های صادقانه آن‏ها آن طور که شایسته مقام آن‏ها بوده است، به مردم معرفی نشده است؛ کسانی که در راه اعتلای کلمه اسلام و وحدت میان ملت‏های مسلمان تلاش‏های مخلصانه‏ای انجام داده‏اند و در این راه جان خویش را فدا کرده‏اند. آیت الله شهید سید محمدباقر صدر از جمله شخصیت‏های بزرگی است که مجاهدت‏ها و اندیشه‏های اصیل او کم‏تر به جوامع اسلامی شناسانده شده و واقعیت‏های زندگی او کم‏تر مورد اهتمام قرار گرفته است. او از آغاز زندگی، خویشتن را وقف دفاع از اندیشه‏های اصیل اسلامی نموده و در برابر خودکامگان بعثی عراق کم‏ترین هراسی به خود راه نداده و با قلم و زبان خویش پرچم مبارزه با افکار الحادی و انحرافی را برافراشت و نسل متعهد مسلمان را به همراهی با خود فرا خواند.
این نوشتار اندک، به سرگذشت رادمردی از نسل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏پردازد که در عرصه‏های گوناگون حضوری فعال و کارساز داشت و با بهره‏گیری از نیروی قلم و زبان در ارایه مبانی ارزشی اسلام در همه زمینه‏های اعتقادی، اجتماعی و سیاسی از هیچ کوششی فروگذار نکرد. او اگر چه از عمر کوتاهی برخوردار بود و به تمام آرزوهای بلند دینی و سیاسی خود نرسید اما به حق باید گفت خدمات او به اسلام در دوره 47 ساله زندگی‏اش هیچ‏گاه فراموش شدنی نیست و به ویژه آن‏گاه که در مقام مقدس مرجعیت قرار گرفت به طور کامل به حفظ کیان امت اسلامی همت گماشت و هویت دینی را در سرزمین‏های اسلامی گسترش داد. گفتنی است در این مقاله از منابعی استفاده شده است که نویسندگان آن از شاگردان نزدیک آیت اللّه‏ شهید صدر بوده و بسیاری از وقایع و صحنه‏ها را از نزدیک شاهد بوده‏اند.

آل صدر و شخصیت‏های برجسته این خاندان:
اجداد و دودمان شهید صدر در طول بیش از دو سده در کشورهای لبنان، سوریه و عراق مشعل هدایت انسان‏ها و مرکز زعامت دینی بودند. آنان در طول این مدت به القابی چون: «آل ابی سبحه، آل حسین القطعی، آل عبدالله، آل ابی الحسن، آل شرف الدین» و در نهایت، «آل صدر» شهرت داشتند. نسبت آل صدر که آخرین سلسله این خاندان است به «سید صدر الدین صدر» (م1264ق) بر می‏گردد.

سید صدر الدین در سال 1193 قمری در روستای معرکه در ناحیه جبل عامل چشم به جهان گشود و در سن 4 سالگی همراه پدرش سید صالح به نجف عزیمت کرد و سپس به کاظمین و از آن‏جا به اصفهان رفت و پس از آن دوباره به نجف بازگشت و در همان‏جا در سال 1264 قمری وفات یافت و در زاویه غربی صحن امام علی علیه‏السلام نزدیک باب سلطانی به خاک سپرده شد. وی در زمره یکی از بزرگ‏ترین دانشمندان و عالمان برجسته شیعه بود. از آغاز کودکی در فراگیری علوم اسلامی شوق وافر داشت و گفته می‏شود تعلیقه خود بر کتاب قَطْر الندی را در سن هفت سالگی نگاشت و از خود او نقل شده که در سال 1205 ق، یعنی در سن 12 سالگی، در مجلس درس استاد کل، وحید بهبهانی، حضور می‏یافت و قبل از رسیدن به سن بلوغ به پایه اجتهاد دست یافته و از دست مبارک علامه سید علی طباطبایی صاحب ریاض (م 1231 ق) گواهی اجتهاد دریافت نموده است. (حسینی حائری، 1375، ص 16و17).

از شخصیت‏های دیگر این خاندان، مرحوم سید اسماعیل صدر (1338 ق) است که او نیز مانند پدرش سید صدر الدین، مرجعیت دینی را بر عهده داشت. وی پس از آن که پدرش در سال 1264 ق چشم از جهان فرو بست، تحت حمایت برادرش محمدعلی صدر معروف به آقا مجتهد قرار گرفت تا این که به مراتب رشد و کمال رسید. او که در اصفهان اقامت داشت در سال 1280 هجری، یعنی در سن 22 سالگی، به نجف اشرف هجرت کرد تا در آن‏جا در محضر استاد اعظم شیخ مرتضی انصاری (م 1280 ق) فقه و اصول را فراگیرد، اما هنگامی که به کربلا رسید شیخ انصاری درگذشته بود. وی از کربلا به نجف رفته و در محضر اساتید دیگر نجف شاگردی نمود تا این‏که خود در ردیف یکی از بزرگان طراز اول شیعه و جزء دانشمندانی قرار گرفت که علاوه بر تبحر در دروس فقه و اصول و دست‏یابی به مقام مرجعیت، از دانش‏های عقلی زمان خود هم‏چون کلام، فلسفه، ریاضیات، هندسه، هیئت و نجوم قدیم نیز بی‏بهره نبود. (نعمانی، 1424 ق، ج 1، ص 32).

آخرین استاد او در دوران تحصیل، میرزا محمدحسن مجدّد شیرازی بود که سید اسماعیل از شاگردان ویژه او به شمار می‏رفت. بعدها که میرزای شیرازی به سامرا هجرت کرد، وی هم‏چنان در نجف ماند تا آن‏که در نیمه شعبان 1309 ق به قصد زیارت تربت پاک امام حسین علیه‏السلام راهی کربلا شد و در این شهر بود که نامه‏ای از استاد خود میرزای شیرازی دریافت نمود که استاد از او خواسته بود بدون سستی و درنگ رهسپار سامرا گردد. سید اسماعیل نیز در خواست استاد را لبیک گفته به سوی سامرا حرکت کرد و طبق سفارش استاد خود، در شهر سامرا ماندگار شد و پس از وفات مرحوم میرزای شیرازی، مرجعیت شیعه را به عهده گرفت. (حسینی حائری، پیشین، ص22).

سید اسماعیل به دلایلی، از سامرا به کربلا رفت و در اواخر عمر برای معالجه بیماری‏اش به کاظمین انتقال یافت و در سال 1338 قمری در کاظمین وفات یافت و در جوار پدر بزرگوارش سید صدر الدین صدر در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد. (پیشین، ص 23).

یکی دیگر از شخصیت‏های این خاندان، مرحوم سید حیدر صدر (م 1356 ق) فرزند سید اسماعیل صدر و پدر شهید سید محمدباقر صدر می‏باشد. سید حیدر از نوابغ روزگار و مظهر زهد و وارستگی بود. در سال 1309 هجری در سامرا به دنیا آمد و در تاریخ 27 جمادی الثانی 1356 در کاظمین درگذشت و در مقبره خانوادگی آل صدر به خاک سپرده شد. وی در کودکی و در سال 1314ق همراه پدرش به کربلا هجرت کرد و دروس مقدماتی را نزد چند تن از اساتید آن‏جا آموخت. سپس در بحث‏های خارج پدرش سید اسماعیل و در جلسات درس سید حسین فشارکی و مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی (م 1355 ق) در کربلا حضور یافت، به گونه‏ای که در سنین جوانی جزء دانشمندان سرشناس حوزه به شمار می‏رفت. از سید حیدر دو پسر و یک دختر به جای ماند: 1ـ آیت الله سید اسماعیل صدر؛ 2ـ شهید سید محمدباقر صدر؛ 3ـ شهیده آمنه صدر معروف به بنت الهدی. (نعمانی، 1424، ج 1، ص 37).

مادر شهید سید محمدباقر صدر دختر مرحوم آیت الله شیخ عبدالحسین آل یاسین بود که خود از بزرگ‏ترین فقیهان روزگار بود. این بانوی وارسته پس از سپری کردن عمری طولانی و مشاهده حادثه جانگداز شهادت دو فرزند خود (شهید صدر و خواهرش بنت الهدی) در ماه ربیع الثانی 1407ق دعوت حق را لبیک گفت. (حسینی حائری، پیشین، ص 32).

تولد و دوران کودکی شهید صدر

شهید سید محمدباقر صدر در پنجم ذی قعده 1353 قمری در شهر کاظمین چشم به جهان گشود. پدرش سید حیدر از مراجع عظام تقلید بود که سلسله تبار این خاندان به امام موسی بن جعفر علیه‏السلام متصل است و از ویژگی‏های افراد این خانواده آن است که همگی در زمره مجتهدان و عالمان زمان خود بوده‏اند و این ویژگی کم‏تر در افراد یک خاندان دیده می‏شود. (نعمانی، پیشین، ص47).

بعد از درگذشت پدر دانشمندش، زیر نظر مادر پاکدامن و برادر خویش سید اسماعیل صدر پرورش یافت. از آغاز کودکی نشانه‏های نبوغ و تیزهوشی در وی آشکار بود. وی دروس ابتدایی خود را در مدرسه «منتدی النشر» در کاظمین فرا گرفت و به گفته دوست صمیمی او مرحوم محمدعلی خلیلی که با هم در یک مدرسه تحصیل می‏کردند، تیزهوشی و اخلاق پسندیده او موجب می‏شد که همه دانش‏آموزان مدرسه از کوچک و بزرگ به وی توجه کنند و دائما رفتار او را زیر نظر داشته باشند. هم‏چنان که آموزگاران نیز او را مورد احترام و تقدیر قرار می‏دادند. در مدرسه همه می‏دانستند که او دارای هوشی فوق العاده است و در دروس مدرسه به مراتب از همسالان خود جلوتر است. به همین دلیل آموزگاران مدرسه همیشه او را به عنوان بهترین نمونه دانش‏آموز کوشا و مؤدّب به دیگران معرفی می‏کردند. (حسینی حائری، پیشین، ص 36).

یکی از عواملی که زمینه‏ساز شناسایی بیش‏تر او نزد مردم شد و آوازه او را از چهار دیوار مدرسه فراتر برد، ایراد سخنرانی‏ها و خواندن اشعاری بود که وی در مراسم عزاداری سرور شهیدان امام حسین علیه‏السلام قرائت می‏کرد. شهید صدر در همان دوران ابتدایی بر فراز منبری که در صحن کاظمی قرار داشت، می‏رفت و ایراد خطبه می‏کرد. بیان آهنگین و گفتار روان او که بدون کم‏ترین درنگ، کلمات را ادا می‏کرد، همه را غرق در شگفتی می‏ساخت و شگفت‏تر آن‏که او این مطالب را در فاصله بین مدرسه تا صحن شریف کاظمی حفظ می‏کرد. (پیشین، ص 37).

شهید صدر از نظر فکری و فهم مطالب چنان از هم کلاسی‏های خود جلوتر بود که برخی از مطالبی را که او برای دوستان خود در زنگ تفریح مدرسه، بیان می‏کرد برای آن‏ها تازگی داشت. وی با مطالعه کتاب‏های غیردرسی مانند کتاب‏های فلسفی و مباحث نوین آن روز، سخنانی بر زبان جاری می‏ساخت که دوستان او برای نخستین بار واژه‏هایی نظیر مارکسیزم، امپریالیسم و دیالکتیک را می‏شنیدند و با شخصیت‏هایی چون ویکتور هوگو و گوته آشنا می‏شدند. شهید صدر در ایام ابتدایی چنان با هیبت و بزرگوار بود که یکی از معلمانش به نام «أبو براء» درباره او می‏گوید: «هرگاه با معلمانش سخن می‏گفت سر را به زیر می‏انداخت و دیدگانش را فرو می‏افکند. من او را از یک سو به عنوان کودکی پاک و بی‏گناه دوست می‏داشتم، و از سوی دیگر به عنوان مردی بزرگ به وی می‏نگریستم و او را احترام می‏کردم چرا که آکنده از دانش و معرفت بود تا بدان جا که روزی به وی گفتم: من در انتظار فرا رسیدن روزی هستم که از چشمه دانش و آگاهی تو سیراب شوم و در پرتو اندیشه‏ها و نظریات شما راه بیابم. اما او در نهایت ادب و احترام و همراه با شرم زدگی پاسخ داد: استاد! مرا ببخشید من پیوسته شاگرد شما و شاگرد هر کسی که در این مدرسه به من درس آموخته است، بوده‏ام». (پیشین، ص46).

شهید صدر در حوزه نجف اشرف

شهید صدر پس از پایان دوره ابتدایی در شهر کاظمین، با وجود فشارهایی که از سوی آشنایان خود تحمل می‏کرد، دروس دولتی را رها کرد و بنا به سفارش مادرش عازم حوزه علمیه نجف شد و به تحصیل علوم دینی پرداخت. (نعمانی، 1424 ق، ج 1، ص 52)

وی در سال 1365 ق در محضر دو نفر از بزرگ‏ترین شخصیت‏های علمی حوزه نجف اشرف، یعنی مرحوم شیخ محمدرضا آل یاسین و مرحوم سید ابوالقاسم خویی شاگردی نمود. در سن یازده سالگی منطق را فراگرفت و رساله‏ای در همین موضوع نگاشت. موضوع رساله او بررسی اعتراضاتی بود که به برخی از کتاب‏های منطقی وارد شده است. در اوایل دوازده سالگی کتاب معالم الاصول را نزد برادر خود مرحوم سید اسماعیل صدر آموخت. از تیزهوشی او همین بس که بر صاحب معالم ایراداتی را وارد کرد که مرحوم آخوند خراسانی در کفایه به آن‏ها اشاره کرده است.

هم‏زمان با شرکت او در درس مرحوم آل یاسین، شماری از دانشمندان و اساتید مانند: شیخ صدرا بادکوبی، شیخ عباس رمیثی، شیخ طاهر آل راضی، سید عبدالکریم علیخان، که نقش استادی شهید صدر را بر عهده داشتند، نیز در این درس حاضر بودند. (نعمانی، پیشین، ص 68). برادر وی مرحوم سید اسماعیل صدر درباره ایشان چنین گفته است: «برادر ارجمند ما همه مدارج علمی را پیش از رسیدن به سنّ بلوغ پیموده است». (حسینی حائری، پیشین، ص 48).

در سال 1370 که شیخ مرتضی آل یاسین به لقای حق شتافت، وی تعلیقه‏ای بر رساله عملیه وی که «بلغة الراغبین» نام داشت، نگاشت و در همان ایام، حواشی شیخ عباس رمیثی بر این رساله را نیز تنظیم می‏کرد که شیخ عباس به او گفت: «تقلید بر شما حرام است»، کنایه از این‏که شما مجتهد مسلّم هستید. شهید صدر تحصیلات اصولی خود را در سال 1378 ق و دروس فقه را در سال 1379ق به پایان رساند. به این ترتیب دوران تحصیل او از آغاز تا پایان حدود هفده یا هجده سال شد. این مدت اگر چه کوتاه بود اما در واقع بسیار دامنه‏دار و گسترده بود، زیرا او در شبانه‏روز شانزده ساعت مطالعه می‏کرد و در همه حالات جز به مسایل علمی فکر نمی‏کرد.

وی به طور رسمی از روز سه‏شنبه دوازدهم جمادی الثانی سال 1378 ق تدریس خارج اصول را آغاز کرد و این دوره درسی تا سال 1391 ق ادامه یافت. هم‏چنین شهید صدر تدریس خارج فقه را به روش عروة الوثقی در سال 1381 ق آغاز کرد که مدت‏ها ادامه داشت. (حسینی حائری، پیشین، ص49).

شاگردان شهید صدر

شهید صدر در مدت حیات علمی خود شاگردان ارزنده‏ای تربیت نمود که برخی از آن‏ها تا مرحله اجتهاد نزد استاد شهید حضور داشتند. در واقع استاد شهید دو نسل از دانشمندان برجسته را پرورش داد. نسل اول شماری از دانش‏پژوهان تیزهوش بودند که از ابتدا در حلقه درسی وی حضور یافتند. نسل دوم را نیز گزیده‏ای از دانش‏پژوهان هوشمند و اهل نظر تشکیل می‏دادند که در اواخر دوره اول خارج اصول به حلقه درس استاد پیوستند و تا آخر دوره دوم خارج اصول ادامه دادند. گذشته از این دو گروه برجسته، گروهی دیگر از طلاب نیز از چشمه‏سار جوشان دانش فراوان استاد بهره‏ها برده و نکته‏ها آموختند.

اما مهم‏تر از همه باید به نخبگانی از دانش‏پژوهان دو دوره درسی استاد اشاره کرد که پیوند عاطفی ایشان با شهید گرانقدر به حدّی غیرقابل وصف رسیده بود. در میان این دسته از شاگردان او می‏توان به کسانی چون: شهید سید محمدباقر حکیم، سید نورالدین اشکوری، سید محمود هاشمی، شیخ محمدرضا نعمانی، سید کاظم حسینی حائری، سید عبدالغنی اردبیلی، سید عبدالعزیز حکیم، شهید سید عزالدین قبانچی، سید حسین صدر، سید محمد صدر، سید صدر الدین قبانچی، شیخ غلامرضا عرفانیان، شیخ محمدباقر ایروانی و بسیاری دیگر اشاره کرد.

در آن ایام که در نتیجه سرکشی و جنایات حزب کافر بعث شرایط سختی حکم‏فرما بود، شاگردان استاد، دوران مشقت‏باری را سپری می‏کردند. گاهی برخی از ایشان در خانه استاد (که در بازار عماره نزدیک مدرسه صغیر آیت الله بروجردی واقع بود) به حضور آن تندیس دانش و پارسایی شرفیاب می‏شدند و به سخنان گهربار ایشان گوش فرا می‏دادند.

آثار و تألیفات
شهید صدر آثار علمی متعددی از خود بر جای گذاشته که در موضوعات مختلف به رشته تحریر درآمده است. قلم او در موضوعات متنوع علمی حکایت از بینش وسیع او در عرصه‏های اجتماعی، دینی، سیاسی، اقتصادی و فلسفی دارد. وی در تمام این عرصه‏ها کتاب‏های ارزشمندی نگاشته که از جمله می‏توان به موارد زیر اشاره نمود:

ـ اقتصادنا؛
ـ الاسس المنطقیه للاستقراء؛ (این کتاب، علاوه بر چاپ‏های متعدد، به زبان فارسی نیز برگردانده شده است. نام فارسی آن «مبانی منطقی استقراء» می‏باشد که توسط سید احمد فهری ترجمه شده است).
ـ الاسلام یقود الحیاة؛ شش جزوه از این مجموعه در سال 1399 قمری به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی در ایران چاپ گردید که عبارت‏اند از:
الف ـ لمحة فقهیة تمهیدیّة عن مشروع دستور الجمهوریة الاسلامیة فی ایران؛
ب ـ صورة عن اقتصاد المجتمع الاسلامی؛
ج ـ خطوط تفصیلیة عن اقتصاد المجتمع الاسلامی؛
د ـ خلافة الانسان و شهادة الانبیاء؛
ه ـ منابع القدرة فی الدولة الاسلامیة؛
و ـ الاسس العامة للبنک فی المجتمع الاسلامی.
ـ البنک اللاربوی فی الاسلام؛ این کتاب به صورت مقالات مستمر توسط آقای گلسرخی کاشانی ترجمه و در ماهنامه مکتب اسلام چاپ شده است).
ـ بحوث فی شرح العروة الوثقی؛
ـ بحوث حول المهدی(عج)؛ (این کتاب بارها چاپ شده و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. در ابتدا به عنوان مقدمه‏ای بر کتاب «تاریخ الغیبة الصغری» سید محمد صدر، نوشته شد اما بعد به صورت کتاب مستقل به چاپ رسید و ترجمه آن با نام «امام مهدی (عج) حماسه‏ای از نور» منتشر شده است).
ـ بحث حول الولایة؛ (این کتاب با نام «تشیع مولود طبیعی اسلام» توسط آقای علی حجتی کرمانی به زبان فارسی برگردانده شده است. هم‏چنین ترجمه دیگری از این کتاب به قلم آقای آیت اللّهی منتشر گردیده است).
ـ بلغة الراغبین؛ (تعلیقه بر رساله عملیه مرحوم آیت اللّه‏ العظمی شیخ محمد رضا آل یاسین).
ـ دروس فی علم الاصول؛ (این کتاب در سه مرحله به نام «حلقات» نگاشته شد که حلقه سوم آن دارای دو بخش می‏باشد).
ـ فدک فی التاریخ؛ (یکی از مهم‏ترین حوادث تاریخی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در این کتاب مطرح شده و چگونگی شکل‏گیری نظام سیاسی و اجتماعی اسلام را بررسی نموده است. این کتاب بارها چاپ شده و به زبان فارسی نیز ترجمه گردیده است).
ـ فلسفتنا؛ (این کتاب بارها در ایران و بیروت چاپ شده و مجموعه‏ای از مباحث فلسفی اسلامی به صورت تطبیقی و مقایسه‏ای با مکاتب جدید مادی به ویژه مارکسیزم می‏باشد).
ـ غایة الفکر فی علم الاصول؛ (از این کتاب فقط جزء نخست آن در سال 1374 شمسی چاپ شد).
ـ المعالم الجدیدة للاصول؛ (این کتاب، بارها به چاپ رسیده است که نخستین بار آن در سال 1385ق توسط دانشکده اصول دین در عراق بوده است).
ـ المدرسة الاسلامیة؛ (دو بخش از این کتاب چاپ شده است: بخش اول، الانسان المعاصر و المشکلة الاجتماعیة. بخش دوم، ماذا تعرف عن الاقتصاد الاسلامی).
ـ منهاج الصالحین؛ (تعلیقه‏ای بر رساله عملیه آیت العظمی سید محسن حکیم می‏باشد).
ـ موجز أحکام الحج.

جایگاه علمی شهید صدر

ویژگی‏های علمی شهید صدر تنها به دانش فقه و اصول محدود نمی‏شود، بلکه دیدگاه‏های فکری او در عرصه‏های منطق، فلسفه، اقتصاد، اخلاق، تفسیر و تاریخ نیز قابل ملاحظه است و او در هر یک از این موضوعات تألیفات ارزشمندی دارد. نوآوری‏ها و سخنان تازه او در موضوعات بالا به هیچ وجه قابل انکار نیست.

استاد شهید در کتاب «المعالم الجدیدة للاصول» سیر شکوفایی علم اصول را در سه مرحله دسته‏بندی کرده است که در این‏جا مجال بازگویی آن‏ها نیست. اما مباحث تازه‏ای که شهید صدر مطرح کرد، در واقع مرحله چهارمی را به وجود آورد که بعد از مراحل مقدماتی، مرحله ثمردهی علمی، و مرحله رشد و کمال علمی، وارد دوره رشد نهایی اصول گردید که در این مقاطع، بحث‏های ارزنده او، هم‏چون گوهری تابناک بر تارک دانش اصول درخشید. بحث‏های شهید صدر در باب سیره عقلائیه و سیره متشرعه و راه‏های کشف آن و قواعد حاکم بر آن، از این نمونه است و یا به عنوان مثال، مباحثی که وی در مسئله حجیت قطع و مسئله «مولویت مولا و حدود آن» انجام داد از نمونه‏های دیگر نوآوری و ابتکارات شهید صدر می‏باشد. (حسینی حائری، پیشین، ص 67).

هم‏چنین، نوآوری‏ها و ابتکارات این شهید در دانش فقه کم‏تر از نوآوری‏های وی در علم اصول نیست. از مجموعه بحث‏های فقهی ایشان، چهار جلد کتاب با نام «بحوث فی شرح العروة الوثقی» به زیور طبع آراسته شده است. در این کتاب‏ها پژوهش‏های ارزنده‏ای به چشم می‏خورد که هیچ دانشمندی پیش از وی آن‏ها مطرح نکرده است. آن‏چه شهید صدر در نظر داشت این بود که در دانش فقه از چند جهت دگرگونی پدید آورد که نسبت به برخی از این آرمان‏ها در حدی که تدریس نمود یا کتابی نوشت، توفیق یافت. سعی او بر این بود که در استنباط احکام، ویژگی‏های فردی و نگرش‏های محدود را به ویژگی‏های اجتماعی و نگرش‏های جهانی تبدیل کند. برای مثال، او می‏خواست اخبار مربوط به تقیه و جهاد را با دیدگاه‏های اجتماعی و همگانی مورد استنباط قرار دهد و یا مثلاً دلایل مربوط به حرمت ربا را با توجه به مصالح اجتماعی و نگرش عمومی مورد تحلیل قرار دهد. در واقع او تلاش می‏نمود دامنه مباحث فقهی به صورتی سازگار و هماهنگ با نیازهای روز و با روشی کارآمد، استوار گردد تا نشان دهد که فقه می‏تواند همه ابعاد زندگی را زیر پوشش خود بگیرد و همگام با تمام شرایط فردی و اجتماعی پیش رود. شهید صدر با نگارش رساله عملیه خود به نام «الفتاوی الواضحة» که به صورتی نوین و متفاوت از رساله‏های مراجع دیگر، تدوین یافته تا اندازه‏ای به این هدف نزدیک شد.

وی هم‏چنین با نگارش کتاب‏های «فلسفتنا» و «اقتصادنا»، مکاتب فلسفی مادّی و اقتصادی مارکسیزم و کاپیتالیسم را نقد نموده و در این راستا از روشی نو و دلایلی استوار بهره جسته است؛ چنان که در زمینه‏های منطق، تاریخ، تفسیر و مانند این‏ها گام‏های مؤثری برداشته و تألیفات ارزشمندی ارایه کرده است که در این‏جا فرصت معرفی آن‏ها نیست.

تأسیس جماعة العلما و نقش شهید صدر

تأسیس این مؤسسه یک حرکت ارزشمند اسلامی بود که توسط گروهی اندک از دانشمندان بزرگ نجف اشرف در زمان عبدالکریم قاسم آغاز گردید. استاد شهید در هنگام پایه‏گذاری این حرکت، سنین جوانی را پشت سر می‏گذارد و از اعضای حرکت «جماعة العلما» به شمار نمی‏آمد. اما به رغم این عدم وابستگی، نسبت به این اقدام پر برکت اسلامی دلسوزی می‏نمود و در تحریک و راهنمایی این حرکت، نقش کلیدی ایفا می‏کرد. (نعمانی، پیشین، ص 240).

مرحوم شهید سیدمحمدباقر حکیم در این باره می‏گوید: «به حق باید گفت که نقش اساسی در تشکیل این گروه بر دوش شخصیت علمی و خردمندانه شهید صدر و نیز تلاش‏های مرجعیت دینی آن زمان، مرحوم سید محسن حکیم بود. درست است که استاد شهید سید محمدباقر صدر به دلیل کمی سنّ به عنوان یکی از اعضای رسمی «جماعة العلما» فعالیت نمی‏کرد، اما نقش بسزای او را در راه‏اندازی این گروه و جهت دادن به آن، هرگز نمی‏توان انکار کرد». (حسینی حائری، پیشین، ص 81).

به دنبال این حرکت، علمای بزرگ نجف توانستند برنامه‏های درست اسلامی را عرضه کنند و در طریق ایجاد یک نیروی سیاسی توانمند و مستقل اسلامی گام بردارند. تلاش آنان در قالب بیانیه‏ها، کنفرانس‏های عمومی، پیوند با برخی سازمان‏ها و اتحادیه‏های جوان و انتشار مجله «الأضواء الاسلامیة» صورت می‏گرفت. نشریه الاضواء زیر نظر هیئتی چاپ می‏شد که اعضای آن را دانشمندان جوان حوزه علمیه تشکیل می‏دادند و پیوندی قوی با شهید صدر داشتند. بعد از گذشت کم‏تر از یک سال، «جماعة العلما» توفیق یافت به عنوان پایگاهی اسلامی و جوان در جامعه اسلامی حضور یابد و بنا بر آن گذاشته شد که مجله «الاضواء الاسلامیه» از یک سو به عنوان ارگان رسمی این گروه و از سوی دیگر، به منظور استمراربخشی به راهی که آغاز شده بود، منتشر گردد. بدیهی است با انتشار این مجله و ارایه دیدگاه‏های فکری و سیاسی اسلام و عرضه مبانی و روش‏های اسلامی در راه پیشبرد اجتماع و تدوین برنامه‏های گسترده به ویژه با مطالبی که در سرمقاله با عنوان «رسالتنا» توسط شهید صدر و با اسم جماعة العلما منتشر می‏شد، روح اسلامی را در قشرهای وسیعی از مردم مسلمان بر می‏انگیخت و غیرت دینی را در آنان تقویت می‏نمود. (پیشین، ص 82).

تأسیس حزب الدعوة الاسلامیة

استاد شهید در آغاز جوانی، حزبی را به نام «حزب الدعوة الاسلامیة» پایه‏گذاری کرد. این اقدام در ظرف زمانی خود، با توجه به سطح فکر سیاسی موجود آن روز در حوزه علمیه نجف، از شعور عمیق سیاسی وی حکایت می‏کرد و حرکتی آگاهانه به شمار می‏آمد. در روزگاری که بسیاری از دین‏داران هرگونه انتساب به یک حزب اسلامی را نشانه انحراف از اسلام اصیل و همگامی با استکبار می‏دانستند، پیشگامی او در برافراشتن بنیان یک حزب اسلامی، به راستی بازگوکننده بینش عمیق او بود. جریان تأسیس این حزب در سال 1377 ق اتفاق افتاد و روند رشد و کمال آن در چهار مقطع قرار داده شد: الف ـ مقطع ایجاد و تأسیس حزب و دگرگونی فکر امت؛ ب ـ مقطع اقدامات سیاسی؛ ج ـ مقطع دست‏یابی به قدرت؛ د ـ مقطع رسیدگی به مصالح امت اسلام.

شهید صدر در جلسات هفتگی خود به بررسی و تحلیل این مقاطع می‏پرداخت. اما با آن‏که خود در تأسیس حزب پیشگام بود بعد از حدود پنج سال این تشکّل اسلامی را ترک کرد، زیرا برخی بدخواهان نسبت به این عمل او نزد مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم زبان به اعتراض گشودند. از جمله این افراد، حسین صافی بود که فردی روحانی نما و در واقع از طرفداران حزب بعث عراق به شمار می‏آمد. وی نزد آیت الله حکیم اظهار داشت: «سید محمدباقر صدر و شماری از افراد او اقدام به تأسیس حزبی به نام حزب الدعوة الاسلامیة کرده‏اند. اینان با کار خود موجب ویرانی حوزه علمیه خواهند شد». (حسینی حائری، پیشین، ص 94).

آیت الله العظمی حکیم او را از پیش خود راند و سپس یکی از فرزندان خود را نزد سید صدر فرستاد و به او پیغام داد که: «شأن شما پاسداری از همه حرکت‏های اسلامی است، اما وابستگی به یک حزب خاص سزاوار نیست. شما باید همه ابعاد مسایل اسلامی را مورد نظر داشته باشید.» (پیشین، ص 95).

شهید صدر پاسخ داد که من در این باره خواهم اندیشید، اما بعد از مدتی از حزب مذکور کنار کشید. وی پس از رحلت آیت الله العظمی حکیم، به تدریج عهده‏دار امر مرجعیت شد و در این زمان بود که نظریه «لزوم جدایی دستگاه مرجعیت صالحه از تشکیلات حزبی» را مطرح ساخت. او معتقد بود نظام مرجعیت عهده‏دار رهبری صحیح امت اسلامی است نه یک حزب سیاسی و اگر چه وجود یک حزب اسلامی ضرورت دارد تا بازوی مرجعیت بوده و زیر نظر آن حرکت کند، اما در هم آمیختن و یکی کردن دو عنوان «سازمان سیاسی اسلامی» و «نظام مرجعیت» سبب خلط کارها شده و به تداخل حوزه فعالیت این دو پایگاه مستقل می‏انجامد. (پیشین).

مرجعیت شایسته و مرجعیت نظام یافته

یکی از برنامه‏های ارزشمند شهید صدر در طول ده سال پایانی عمر کوتاه و پر برکت خود، برگزاری جلسات هفتگی در منزلش بود. استاد در این جلسات، شاگردان برجسته و شناخته شده خود را گرد هم می‏آورد و با آنان در زمینه‏های مختلف اجتماعی و رویدادهای سیاسی گفت‏وگو می‏کرد و بسیاری از گرفتاری‏های مسلمانان در جوامع شیعی و سنی را برای آن‏ها بازگو می‏نمود. هر کس که در این مجالس حضور می‏یافت به روشنی می‏دید که استاد تا چه اندازه به نیازهای مسلمانان در سراسر کشورهای اسلامی و غیراسلامی توجه داشت، به طور جدی پیرامون آن‏چه به سود اسلام و مسلمانان است می‏اندیشید، در راه استوارتر شدن پایه‏های حوزه‏های علمیه و مراکز و اجتماعات گسترده عالمان دینی در همه شهرها می‏کوشید، مبارزان در برابر کفر و طاغوت را در سراسر بلاد اسلامی راهنمایی می‏کرد و بالاخره مسلمانان را به حیات دوباره و فعّال فرا می‏خواند. در این جلسات، شهید صدر با الهام از مبارزات امام خمینی رحمه‏الله و انقلاب اسلامی ایران نظریه «مرجعیت شایسته» و «مرجعیت نظام یافته» را مطرح ساخت و معتقد بود مرجعیت شایسته باید سیمایی روشن و یک‏دست از اهداف خود ارایه دهد و این حرکت هدف‏دار و آگاهانه پیوسته بر اساس آرمان‏های تعیین شده به پیش برود، نه آن‏که اقدامات آن پراکنده، سردرگم و فاقد هویت منسجم باشد و تنها بر اثر فشارهای ناشی از نیازهای مقطعی گام بردارد. (حسینی حائری، مباحث الاصول، ج1، ص 99).

وی در این نظریه به صورت مبسوط اهداف و برنامه‏های مرجعیت شایسته و نظام یافته را تبیین نمود و همیشه آرزوی تحقق آن را داشت. بدیهی است در این فرصت نمی‏توان همه جزئیات این طرح را بازگو نمود، اما مبانی کلی این طرح به قرار ذیل است:

1ـ نشر دستورات اسلامی در میان مسلمانان در گسترده‏ترین حوزه ممکن؛
2ـ ایجاد حرکتی فکری شامل کلیه مفاهیم اصیل اسلامی و تمام ابعاد زندگی انسان؛
3ـ نظارت بر حرکت‏های اسلامی و سیاسی؛
4ـ برپایی مراکزی در سراسر جهان جهت ارتباط با امت اسلامی.

به اعتقاد شهید صدر با تحقق این اهداف، دگرگونی عظیمی در روش کلی و دیدگاه‏های مرجعیت پیرامون رویدادهای جاری و کیفیت برخورد آن‏ها با امت اسلامی پدید خواهد آمد. در واقع تغییر نظام مرجعیت بستگی به ایجاد مرکزی وسیع و کمیته‏های زیردست متشکل از افراد متخصص و کاردان برای اجرای اهداف یاد شده دارد. این مرکز باید جای‏گزین گروهی گردد که از روی اتفاق و رویدادهای طبیعی راه به دستگاه مرجعیت برده و بخش هایی از کار را بر دوش می‏کشند. اینان اغلب عهده‏دار بر آوردن نیازهای آنی و حوادث جاری با اتکاء به ذهنیت جزءنگر خود هستند، بدون آن‏که این اقدامات بر آرمان‏ها و اهداف روش‏مند مبتنی بوده و روح کلی حرکت مرجعیت بر آن‏ها حکم‏فرما باشد.

شهید صدر معتقد بود استمرار نظام مرجعیت شایسته در بستر زمان باید به گونه‏ای باشد که از محدوده زندگانی یک مرجع معین فراتر رود تا مرجع جدید بتواند مسئولیت‏های خود را از نقطه پایانی فعالیت‏های مرجع پیشین آغاز کند، نه آن‏که از نقطه صفر حرکت نماید و به سختی‏ها و مشکلات ابتدایی حرکت خویش گرفتار آید. این چنین است که نظام مرجعیت می‏تواند در راه دست‏یابی به آرمان‏های خود پیوسته ثابت قدم بماند و برنامه هایی دراز مدت تنظیم نماید. (نعمانی، پیشین، ص 269).

بازداشت‏های شهید صدر

شهید صدر در اثر ستم حزب بعث کافر، چهار مرتبه بازداشت شد. نخستین بار در سال 1392 ق بود که مأموران بعثی سید را در حالی که در بیمارستان نجف در بستر بیماری بود دستگیر نمودند. شهید صدر در اثر مسمومیت شدید، توسط دو تن از شاگردان نزدیکش (سید کاظم حسینی حائری و سید عبدالغنی اردبیلی) به بیمارستان نجف منتقل شد. مأموران بعثی که در پی دستگیری سید بودند، چون از ماجرا اطلاع نداشتند به خانه سید هجوم بردند و بعد از اطلاع از این‏که وی در بیمارستان است، روانه بیمارستان شدند و پس از محاصره آن، از متصدیان امر خواستند سید را به آنان تسلیم کنند. مسئولان بیمارستان از اجرای این خواسته امتناع ورزیدند اما سرانجام مأموران بعثی موفق شدند سید را به بیمارستان کوفه انتقال دهند و در بخش بازداشت شدگان بیمارستان بستری نمایند.

این جریان که به اطلاع امام خمینی نیز رسید، خشم مردم و به ویژه طلاب علوم دینی و در رأس آنان مرحوم آیت الله شیخ مرتضی آل یاسین و مرحوم سید محمدصادق صدر را برانگیخت. آنان با اجتماع در اطراف بیمارستان کوفه خواستار آزادی سید شدند. رژیم بعثی از پیامدهای این شورش و هم‏چنین از وخامت حال سید، بیمناک شد و در مدتی کوتاه حکم آزادی سید را صادر نمود. (حسینی حائری، پیشین، ص 113).

مرتبه دوم در ماه صفر 1397 ق بود که بعد از مراسم قیام گونه اربعین حسینی، استاد شهید بازداشت شد. مرحوم سید بدون آن‏که هیچ ردپایی در هدایت زوار امام حسین علیه‏السلام که از شهرهای مختلف به کربلا می‏آمدند، برجای گذارد، آنان را با کمک‏های مادی و معنوی خود حمایت می‏نمود. در اربعین سال 1397، رژیم بعث بسیاری از زائران را به شهادت رساند و تعداد زیادی از آنان را نیز دستگیر نمود، و سرانجام با کینه‏توزی تمام از مقام مرجعیت انتقام گرفت و شهید صدر را بازداشت نموده و مورد ضرب و شتم قرار داد که آثار آن بعد از آزادی وی نیز نمایان بود. (پیشین، ص 117).

مرتبه سوم در ماه رجب 1399 ق بود که در پی ماجراهای به وجود آمده در این ماه و به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم مزدور بعثی دچار وحشت شدیدی گردیده بود. رژیم بعثی به خوبی دریافته بود که حادثه پیروزی انقلاب اسلامی می‏تواند خطر بزرگی برای وی به شمار آید و آینده نظام عراق را تهدید نماید. ماجرای ماه رجب که الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران و شخص امام خمینی رحمه‏الله بود، حرکت عظیمی از گروه‏های مردمی و قومی عراق را در برداشت که برای حمایت از انقلاب اسلامی ایران و تأسیس چنین حکومتی در عراق انجام می‏شد.

در پی این تحرکات، بسیاری از شخصیت‏های بزرگ عراق دستگیر شدند و پس از چند روز، شهید صدر نیز در بامداد روز سه‏شنبه هفدهم رجب سال 1399 دستگیر شد. در دستگیری شهید صدر دویست نفر از افراد پلیس، ارتش ضد مردمی و اعضای شاخه نجف حزب بعث شرکت داشتند و همه آنان به ابزار و ساز و برگ جنگی مجهز بودند. پس از دستگیری سید، خواهرش بنت الهدی خطابه آتشینی در محکومیت دولت عراق ایراد کرد که این سخنرانی یکی از مهم‏ترین اسناد تاریخ انقلاب اسلامی عراق نام گرفت. (حسینی حائری، پیشین، ص 136).

مرتبه چهارم و آخرین بازداشت سید که به شهادت او انجامید در سال 1400 ق بود. رژیم بعث که پیش از این برنامه ترور سید را در دستور کار خود داشت، به دلیل عدم موفقیت در این کار، تصمیم به قتل آن عزیز گرفت و پس از گذشت چهار روز از این ماجرا، جنازه پاک آن شهید را نیمه شب به عموزاده وی، مرحوم حجت‏الاسلام سید محمدصادق صدر، سپردند و او را جهت نظارت بر مراسم دفن استاد مکلف نمودند. (پیشین، ص 147).

حدیث شهادت

ماجرای شهادت سید، حادثه‏ای دردناک و اندوه‏بار بود. ابو سعد، رئیس اداره امنیت نجف، هنگام ظهر و بدون اطلاع قبلی به خانه استاد آمد و استاد را به بغداد انتقال داد. به این ترتیب این شهید گرانقدر به دست دژخیمان بعثی افتاد، در حالی که خود می‏دانست به زودی به لقاء الله خواهد پیوست. او بعد از اتمام گفت‏وگوهایش با روحانی‏نمای درباری صدام، در عالم خواب چنین دیده بود که برادرش مرحوم سید اسماعیل صدر و دایی ارجمندش مرحوم شیخ مرتضی آل یاسین هر یک بر روی صندلی جداگانه نشسته‏اند و یک جایگاه نیز در وسط مجلس برای سید در نظر گرفته‏اند.

هم‏چنین میلیون‏ها نفر در آن‏جا حضور دارند که انتظار قدوم سید را می‏کشند. شهید صدر که پس از این خواب، برای شهادت لحظه شماری می‏کرد، در همان هفته‏ای که خواب دیده بود به فیض شهادت رسید. در جنازه آن بزرگوار که به پسر عمویش مرحوم سید محمدصادق صدر تحویل داده شد، نشانه‏های شکنجه دیده می‏شد. در همان ایام، خواهرش بنت‏الهدی را نیز به بهانه ملاقات سید با او، دستگیر و به بغداد انتقال دادند و او را نیز به شهادت رساندند.

آری! این چنین دفتر زندگانی رادمردان و بلند همتان تاریخ بسته می‏شود ولی روح زنده و سرشار از نشاط و بالندگی بزرگانی هم‏چون شهید سید محمدباقر صدر رحمه‏الله همیشه در میان امت‏های اسلامی حاضر و ناظر است و مسلمانان آزاداندیش جهان آنان را الگو و سرمشق زندگی خود قرار می‏دهند.

با شهادت سید، مجالس سوگواری، تظاهرات اعتراض‏آمیز، اعتصابات، پیام‏های تسلیت مراجع از جمله امام خمینی و برنامه‏های بزرگداشت در سراسر عراق و بیشتر ممالک اسلامی برگزار گردید و شاعران در رثای او قصیده‏های درخشان سرودند. از بهترین قصاید یاد شده، سروده آقای دکتر داود عطار است که با مطلع زیر آغاز می‏شود:

باقر الصدر منا سلاما  ای باغ سقاک الحماما
انت ایقظتنا کیف تغفو  انت اقسمت ان لن تناما
 
https://taghribnews.com/vdcfv0djew6dtja.igiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی