هشداری به همه ما لازم است؛ فکر و اندیشه خطرناکی در جامعه رسوخ کرده که هرکسی اهل اخلاق و ادب است ضرورتاً باید نسبت به ظلمها بیتفاوت باشد و بهسادگی از کنار حقکشیها و تعدیها عبور کند؛ به تعبیر عوامانه آزارش حتی به مورچهای هم نرسد، رضایت همه را جلب کند، با همه معاش کند تا همه سلایق و اندیشهها بتوانند کنارش بهراحتی زندگی کنند!
اما این طرز تفکر، غلط است، ریشه صحیحی ندارد. منطق دین درست در برابر این ایده و فکر سنگر گرفته است. احکام و دستورات الهی گواهی دیگری میدهد.
وقتی امام علی (ع) در محراب مسجد کوفه ضربت خورد و چند روز بعد به شهادت رسید، مردم بالاتفاق جمع شدند تا با امام حسن مجتبی (ع) بیعت کنند، آنها نهتنها امام حسن (ع) را میوه دل پیامبر (ص) و محبوب قلب خاتمالانبیا (ص) میدانستند بلکه او را صاحب خلق عظیم و کرامت و مهربانی بسیار میدیدند؛ انسانی وارسته و آرام که میتواند با همه خوب تا کند، همه گروههای جامعه را زیر یک چتر جمع کند، اختلافها را از بین ببرد و به همه گروههای سیاسی سهمی بدهد (یا بهتر بگوییم باجی بدهد) تا اختلافات داخلی و دشمنیهای خارجی تمام شود. آنوقت است که با حکومت اخلاق مدار و پر از تسامح مردم به نوایی خواهند رسید، اقتصاد ترمیم خواهد شد، جنگهای ویرانگر پایان خواهد گرفت و شادی و آرامش به ملت بازخواهد گشت.
درواقع مردم با مراجعه به امام حسن (ع) از او طلب میکردند تا با اخلاقورزی قدری اهل تسامح باشد؛ در سیاست سخت نگیرد، بر اصول و آرمانهای خود پافشاری نکند! و این همان اندیشهایست که گمان میکند آدم بااخلاق آدمی است که کاری به اتفاقات جامعه ندارد؛ و زیر سایه مهربانیهایش هرکسی مجاز باشد هرکاری که دلش خواست، انجام دهد.
اما امام حسن (ع) که بر مسند حکومت نشست برگ جدیدی از کتاب سیاست و دین را رو کرد، از همان روز نخست بر موضعگیریهای امام علی (ع) پافشاری کرد و اصرار داشت که باید معاویه در مقام دشمن دین و خدا از سیاست کنار رود، باید دستش از حکومت و اموال مردم کوتاه شود، باید تقاص جنایتهایش را پس بدهد؛ پس بلافاصله از مردم خواست به اردوگاه نظامی بروند، آماده نبرد و جهاد شوند؛ و این دقیقا چیزی بود که عوام جامعه از امام حسن مجتبی (ع) انتظار نداشتند.
پس گروههای خسته و یا واداده جامعه خود را از سیاست حسنی کنار کشیدند، جریان نفوذ وارد ماجرا شد، شایعهپراکنی کرد، تطمیع کرد، پول توزیع کرد و سران را خرید و از یاری امام حسن (ع) منصرف کرد؛ و اینچنین شد که پایانی تلخ برای حکومت امام مظلوم رقم زدند که همه میدانیم.
پس آن هشدارِ طلیعه یادداشت برای همه ما لازم و جدی است؛ مبادا در حکومت انقلابی به این باور برسیم که اخلاق برابر است با کنارهگیری از سیاست و یا طفره رفتن از ظلمستیزی؛ ازاینجهت است که باید حواسمان به برخی روزنامهها و کانالها و سخن پراکنان ضد دین باشد؛ اخلاق موقعی صواب است که همراه با ظلمستیزی و حقطلبی باشد.