در تحلیلِ نظام اندیشگانی جهان تسنن، «جماعت» یکی از کلیدیترین مفاهیم است. در نظام معنایی اهل سنتوجماعت، «جماعت» یک نشانه یا نقطه مرکزی است که همه چیز بهواسطه آن سامان میگیرد حتّی «خلافت»؛ در کُنه این نظام معنایی، خلافت بدین خاطر ارزشمند است که اصلیترین و تنها ابزاری است که از «وحدت امّت» و «جماعت مسلمانان» حفاظت میکند و در همان حال از نظر آنان از پشتوانه دینی هم برخوردار است و هم بهواسطه آن پروژه سیاسی اسلام که همان تکوین جماعت ـ امت است، تحقق پیدا خواهد کرد و تنها پارادیمی است که فرد میتواند در آن بهطور کامل به شعائر دینی بپردازد. با الغای خلافت در 1924م سنّتگرایان تصوّر میکردند که شریعت ابزار و حامی خود را از دست داده است و میبایست هر چه سریعتر چارهای اندیشید. ماحصلِ این چارهاندیشیها برجسته کردنِ ماهیّت سیاسی اسلام بود. سخن از «ماهیّت سیاسی» اسلام و مخالفت و بلکه تناقض آن با هر گونه سیستم سیاسی [حکمرانی] غربی درحوزه فرهنگ اسلامی، از هند آغاز شد. مسلمانان هند بیش از اعراب و ترکان از نبودِ «خلافت» رنج میبردند، چه آنکه احساس میکردند در مواجهه و مباره با بریتانیا یک «اقلیّت» هستند. آنها به دلایل مختلف نمیتوانستند به گاندی و دعوتش بپیوندند. خلافت عثمانی ـ علیرغم فقدانِ هر گونه تسلط و نفوذی در هند در تمام دوران خلافتاش ـ یک احساس وابستگی به یک کیان بزرگ، ریشهدار و بههم پیوسته به آنان میداد. فلذا حس میکردند که در هند و در مقابله با بریتانیا تنها نیستند. زمانیکه ـ بهرغم ـ همه تلاشهای «حرکة الخلافة» مسلمانان هند، برای بازگرداندنِ خلافت، در کنفرانسهای 1926م مصر، 1927م مکه و 1931م قدس با شکست مواجه شد، هندیها یا دقیقتر بگوییم اقلیّتی از آنها به فکر راهحلهای دیگری افتادند چه اینکه فهمیدند تنها هستند و ناگزیر باید خود درباره سرنوشتشان چارهاندیشی کنند و اصلاً سکوی اندیشههای سیاسی مودودی که بعدها در انحای جهان اسلام جَرَیان یافت، همین وضعیت مسلمانان شبه قارّه بود.
در دهه بیست قرن بیستم میلادی گفتمان سنتگرایی در واکنشِ به الغای خلافت اندیشه المؤتمر [=کنفرانس= گردهمایی] را بهمثابۀ ابزار و وسیلهای برای حفظ معنی امّت، جماعت و اجماع مسلمین مطرح کرد. اساساً این اندیشه، در اعماقِ تاریخ اسلام ریشه داشت و پیوند مییافت به مفهوم شورا و وابستگی مسلمانان به یک کل یکپارچه و اینکه همه در یک صف هستند و ضرورت دارد در همه امور برای رسیدن به اجماع باهم مشورت کنند. پیش از آن، این وضعیت در بیرون از سلطنت عثمانی و زیر سلطه حکومتهایی که مسلمانان آن را شرعی نمیدانستند بهصورت محدود دنبال میشد امّا با سقوط خلافت عثمانی، تبدیل به یکی از اصلیترین ابزارها برای استمرار احساسِ وابستگی به وجود یک اُمّت، انسجام مسلمانان و مقابله برای پیشآمدهایی که استعمار بر مسلمانان تحمیل میکرد شد. موضوعِ همه کنفرانسهای دهه بیست قرنِ بیستم میلادی، مسأله خلافت و ضرورت بازگرداندنِ آن بود: یعنی تلاش برای بقای یک سمبل سیاسی و دینی واحد برای مسلمانان. مصریها و هندیها، شاید به دلیل اینکه هر دو تحت سلطه قدرتهای غیر مسلمان، انگلستان، بودند، بیش از دیگر ملل مسلمان روی احیای خلافت تأکید داشتند و بر اثر پیگیریهای آنها در 1926 م دو کنفرانس/مؤتمر برگزار شد. باری، اگرچه این تلاشها به نتیجه نرسید امّا بر اعماق ناخودآگاه اعراب و مسلمانان تأثیر گذارد و از همان زمان تاکنون جریانهای اسلامی پیوسته سخن از ضرورت بازگشتِ دولت خلافت برای تبلورِ وحدت جماعتِ مسلمانان میرانند.
- عنوان این یادداشت از رمان معروف مارسل پروست نویسنده فرانسوی اقتباس شده است. عنوان رمان به زبان اصلی À la recherche du temps perdu است.
- منابع استفاده شده در این یادداشت عبارتند از:
الفضل الشلق(1989م) .«الجماعة و الدّولة: جَدلیّات السَّلطة و الأمّة المَجال العربي الإسلامي». الاجتهاد: مجلّة متخصّصة تُعنی بقضایا الدِّین و المجتمع و التجدید العربي الإسلامي. دارالاجتهاد للابحاث و الترجمة و النشر؛ بیروت-لبنان؛ العدد الثالث، ص 24.
الفضل، شلق و السّیّد، رضوان.(1989، الربیع). «الصِراع السیاسي و قضایا الشریعة و الدولة في الوطن العربيّ». الاجتهاد: مجلّة متخصّصة تُعنی بقضایا الدِّین و المجتمع و التجدید العربي الإسلامي. دارالاجتهاد للابحاث و الترجمة و النشر؛ بیروت-لبنان؛ العدد الثالث، 1989 م.صص 7-8.
رضوان السیِّد(2015م) ، سیاسیَّات الإسلام المعاصر، بیروت: جداول، الطبعة الثانیة، ص 98.
قیصر أ.فرح (2014 م)، السلطان عبدالحمید الثاني و العالم الإسلامي، ترجمة: محمد م. الأرناؤوط، تقدیم: خالد إرن، بیروت: جداول، الطبعة الثانیة، ص 153.