استراتژیست ها بر این اعتقادند که نگرش و تصمیمات بوش در تهاجم به کشور عراق در سال ۲۰۰۳ مبتنی بر الگوی موازنه قدرت در منطقه بوده است بنابراین دولت بوش در صدد بوده است تا با تبعیت از این الگو منافع آمریکا را در دراز مدت تامین کند. در شرایط کنونی عراق تنها در چار چوب سیاست های قهر آمیز آمریکا قرار گرفته و اشغال نظامی شده است این امر برای ملت عراق و کشور های منطقه خوشاینده نبوده و ثبات سیاسی و اقتدار اقتصادی منطقه و درعرصه بین ا لمللی توازن قوای منطقه را به هم ریخته است و روز به روز بحران در خاورمیانه تشدید می گردد.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرگزاری تقریب(تنا)، کشورهای اشغالگر در نوزدهم مارس ۲۰۰۳ با یورش به کشور عراق ، جنگ را آغاز و در ۲۸ آوریل ۲۰۰۳ آن کشور را به اشغال کامل خود درآوردند، این اشغال درجنبه های مختلف اقتصادی ، سیاسی ، اعتقادی ، و فرهنگی قابل بررسی و تجزیه و تحلیل است لکن جنبه اعتقادی آن کمتر مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است.
الگوی اهداف آمریکایی ها در ایجاد جنگ ۲۰۰۳ علیه عراق را می توان به راحتی از میان دفتر نامه ها، مجلات و پاره ای از کتاب های چاپ شده بدست آورد، البته این اهداف قریب دوسال قبل از جنگ ۲۰۰۳ قابل استباط و درک بود لکن بطور دقیق می توان گفت این عقاید از سال ۱۹۴۸ با گسیل یهودیان به فلسطین وسازماندهی آنها در سرزمین های اشغالی بروز وظهور یافته است بسیاری از دولت مردان آمریکا تحت تاثیر لابی صهیونیستی یا ترس از قدرت های مخوف صهیونیست ها در آمریکا بدنبال این عقاید برآمده اند[۱].
اشغالگران با شعار ایجاد حکومت مردمی و رهایی مردم عراق از سلطه صدام و نابودی امکانات نظامی اتمی وارد عراق شدند اما خیلی زود شعارهایشان را فراموش کرده و گفتند که دیگر موضوع صدام و یافتن سلاح های کشتارجمعی برای آنها مهم نیست اگر مردم عراق بخواهند به حکومت مذهبی ویا هر حکومتی که خواست مردم باشد ومغایر با منافع اشغالگران رای بدهند آنها نخواهند گذاشت که این نوع حکومت در عراق پا بگیرد. همانگونه که امروز پس از گذشت حدود ۶ سال از تجاوز آمریکا به خاک کشور مسلمان عراق همگان فهمیده اند در حقیقت خبیثی مثل صدام بهانه ای بود که اشغالگران به سوی یک کشور موثر اسلامی هجوم بیاورند ودر پی تامین منافع ملی خودشان باشند.
با نگاه به مجموعه اقدامات قدرتهایی نظیر ایالات متحده، روسیه و انگلیس در مناطقی نظیر خاورمیانه می توان اینگونه نتیجه گرفت که دلایل حمله به کشورهای دیگر مسلمان مانند سوریه ،لبنان وحرکت انتفاضه فلسطین و حتی تهدید مردم ایران ازسوی این قدرتها تماماً براساس دکترین بوش و پیرو راهبرد امنیت ملی آمریکا این است که این کشورها باید ضعیف، وابسته و فرمانبردار و یا درحقیقت اجاره نشین صلیبیون باشند. آنها براساس نظم نوین و خود ساخته جهانی دیگر کشوری اسلامی که قدرتمند و قوی باشد را نمی توانند تحمل کنند و به دنبال ترویج الگوی کشوری لائیک به مانند ترکیه هستند که در حقیقت دور از آموزه های اسلامی می باشد. البته بر اساس این تئوری حتی این قدرت لائیک نیز به دلیل داشتن رگه های فراوانی از فرهنگ اسلامی نباید آنقدر مجهز و قوی شود که در آینده خطری برای آنها ایجاد کند.
به اعتقاد حاکمان آمریکایی هرجنگی که خارج از مرز های ایالات متحده آمریکا به وقوع بپیوندد برای آمریکا آسیب پذیری ندارد چون بنا بر این اعتقاد آسیب پذیری برای دولتی مانند آمریکا معنا ندارد مثل جنگ جهانی دوم و سایر جنگ های دیگر. در ادامه همین اعتقاد این افراد معتقدند هر جنگی که درخارج از آمریکا صورت بگیرد و یا با هدایت آمریکا باشد باعث گرمی بازار اسلحه شده وسلاح های آمریکایی دراین بازار به فروش خواهند رفت و در نتیجه باعث رشد اقتصادی وتوسعه برای آمریکا خواهد شد و از سوی دیگر قدرت سیاسی ونظامی آمریکا را درجهان افزایش خواهد داد که در نتیجه و بنا بر این اعتقاد توسعه اقتصادی را هم در پی خواهد داشت. بر اساس این اعتقاد هر جنگی که خارج از مرزهای آمریکا انجام شود باعث ازبین رفتن رقبا و مخالفین آمریکا خواهد شد و موانع توسعه دشمنان آمریکا را درجهان فراهم خواهد ساخت لذا آمریکایی ها به جنگ های خارج از مرز هایشان به عنوان یک فضای مناسب ایجاد شده برای تجارت نگاه می کنند و سرمایه گذاری فراوانی در پی ریزی جنگ های گوناگون دارند و به بیان دیگر تصمیم گیران ایالات متحده امنیت ملی خود را درگرو جنگ های خارج از مرزها یشان می دانند بنابر این خاورمیانه وکشورها یی ازجمله عراق بهانه خوبی برای آمریکا محسوب می شوند.
آمریکا شش ماه قبل از جنگ پیش بینی کرده بود که چهار پایگاه عمده در عراق برای خودشان ایجاد کنند و دریافته بودند که تنها با احداث این پایگاه ها است که می توانند پایگا ه هایشان در عربستان را تماماً به آنجا منتقل کنند. آمریکا به دنبال آن بود که تولید کننده عمده نفت در خاورمیانه باشد. نکته جالب درجنگ این بود که تنها وزارتخانه عراق که هیچ گونه آسیبی ندید و بمباران نشد وزارتخانه نفت بود و بلافاصله بعد از چند روز مسئولانش به سر کار خود بازگشتند. آمریکایی ها دراین جنگ هزینه های زیادی را متحمل شده اند اما همانگونه که افکار عمومی جهان و به ویژه جهان اسلام فهمید بدست آوردن آن هزینه ها از مخازن نفتی عراق کار چندان دشواری نبود[۲].
پی نوشتها: *کارشناس ارشد علوم اقتصادی ۱-ارغوانی علی، امریکا قبل وبعد از اشغال عراق ،انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ج۱۰۱۰ ایران( نشر آجا) ۲- خسروی غلامرضا، آمریکا و خاور میانه، راهبرد ها و چالش ها، پژوهشکده مطالعات راهبردی،چاپ اول ۱۳۸۷.