واقعه کربلا که منجر به شهادت امام حسین (ع) و یاران آن حضرت شد، درسها و عبرتهای فراوانی دارد.اشک و سوگ وعزاداری نبایدمسلمانان را از آموختنیهای این واقعه مهم دور نگه دارد.
ظاهر قضیه اینست که در سال ۶۱ هجری قمری سپاهی انبوه و مجهز از سوی حاکمیت به ظاهر اسلامی در مقابل تعدادی اندک از یاران حسین بن علی که از سوی حکومت، آشوبگر و مرتد محسوب شده بود، صف آرایی کرده و جنگی رخ می دهد که نتیجه اش بر همگان هویداست.اما باید ژرف نگریست و ورای این ظواهر را هم دید.
یکسو لشکر عمر بن سعد است:حاکمیت دینی مستبد ،بی اخلاق،ضد ارزش،دروغگو،حیله گر،قربانی کنندگان دیانت در مسلخ سیاست و مخالف مبانی انسانیت و اسلامیت.
سوی دیگر گروه حسین بن علی است:اخلاق مدار،عاشق،حاکمیت ارزشها ،وفاداری،آزادگی،تلاش برای احیای خوبیها وسنتهای فراموش شده و موعظه و تلاش برای نجات هویت و انسانیت در اوج جنگ.
داغ شهادت حضرت حسین و یاران آن حضرت راباید در دل زنده نگه داشت.تسلیت نگوییم تعزیت باید گفت تا پرجم مبارزه با ظلم برای همیشه برافراشته بماند
چه شد اجتماع مسلمان آن روز در مقابل اين حادثه تا آن حد خونسردي و بياعتنايي نشان داد؟ حسين و ياران او چه جرمي مرتكب شده بودند كه فقه مسلماني، كيفر آن را قتل ميدانست؟
حسين همچون پدرش مرد دين بود، نه مرد سياست سازشكارانه و دين را همان ميدانست كه جدش از نخستين روزهاي دعوت خود اعلام كرد، اجراي عدالت با گرفتن حقوق ضعيفان از متجاوزان. در حالي كه در سراسر قلمرو اسلامي آن روزگار، نشاني از اين عدالت ديده نميشد، تشريفاتي كه به نام دين در مسجدهاي مكه و مدينه و دمشق و كوفه و بصره انجام ميگرفت، چندان بهتر از مراسمي نبود كه عرب پيش از بعثت محمد در مسجدالحرام در كنار خانه كعبه انجام ميداد. تشريفاتي بيروح براي مردمفريبي يا خود را فريفتن.
او در قيام خود خدا را ميخواست؛ پس از خدا مردم را. او ميديد آنچه خداي اسلام به نام عبادت بر مسلمانان واجب ساخته، به خاطر آن است كه آنان را مسلماناني پاكدل، پاكاعتقاد و مسلمان دوست بار آورد تا آنچه را كه روح اسلام خواهان آن است تحقق يابد.
عاشورا به همان اندازه كه مجراي عشق بوده، مجراي عقل هم بوده است. اين طور نبوده كه امام حسين عقل را كنار گذاشته باشد، ما معتقديم عاشورا عين عقلانيت است. عاشورا جلوه عقلانیت، اخلاق و بصیرت است.
در مكتب حسيني، مقوله معنويت و عقلانيت، همراه و مكمل هم هستند. تلالو و درخشندگي معنويت و عرفان بخصوص در عرصه عاشورا به توضيح نيازي ندارد. اباعبدالله در آخرين لحظات حيات و زير تيغ دژخيم هم مي گويد: «اِلهي رضا برضائك و تسليما لامرك، لامعبود سواك» و اين از حيرت انگيزترين جلوه هاي عرفان توحيدي و عرفان علوي است و خواهر سرافراز حسين(ع)، زينب(ع) نيز در برابر يزيد و فرزند زياد كه با تكبر بر پيروزي ظاهري اشاره مي كنند، پاسخ مي دهد: «ما رايت الاجميلا» ما جز زيبايي نديده ايم.
و نکته مهتر اینکه «بَذَلَ مُهَجَّتَهُ فيك، لِيستَنقذ عبادك مِنَ الجهاله وَ حَيره الضلاله»يعني حسين قرباني و فدايي حيات دوباره عقلانیت است و در انديشه بيداري توده هاي مردم از جهالت و نيزسوق دادن آنها به انديشه و تعقل در رويارويي با حيرت و ناآگاهي كه از ضلالت و گمراهي سرچشمه گرفته است.امید آنکه پیروان حضرت حسین از هر دین و آیینی،مبارزه با جهل و خرافه را از مولایشان بیاموزند.
در شهادت حضرت حسین،باید با قلب رقیق و عقل دقیق گام به وادی عشق حضرت رفیق شفیق نهاد تا غریق دریای عقیق عتیق گشت.