این چند گزاره ساده به ما کمک میکند در فهم این مفهوم دچار غلط و انحراف نشویم:
1. فقر ارزشمند، به معنای نداشتن، تهیدستی و ریاضت نیست؛ نباید از زندگی و جامعه دست کشید و به رخوت، سستی و بیتفاوتی گرایید. فقر دوستداشتنی، به معنای «دل نبستن» است. میشود دارا و ثروتمند بود اما در مقامات عالی فقر و شوکت فقیرانه به سر برد؛ و میشود ندار و بیچیز بود اما در مرداب حرص و طمع غوطه خورد.
2. فقر ستوده شده، به معنای مخالفت و منع دستیابی به ثروت نیست. تلاش برای دنیا مذموم نیست؛ حتی تولید ثروت و دست یافتن به امکانات، خوب و صواب است؛ اما همیشه این هشدار، جدی است که مبادا به دنیا وابسته و آلوده شوید که آنجا آغاز طغیان و شیطانصفتی است!
3. تلاش برای دنیا در مسیر و ردیف معنویت، ارزشمند است؛ اما اگر بهرغم همه تلاشها، دنیای مادی در دسترس قرار نگرفت نباید گله کرد و شکواییه سر داد؛ و صد البته برای تحصیل دنیا نباید به راههای حرام و خلاف شرع و عقل متوسل شد.
4. فقیر واقعی، عزتمند است و از گدایی میپرهیزد؛ حال چه گدایی برای یک لقمه نان چه تقلا برای چند کیلو توجه! فقیر واقعی کسی است که به هیچچیز احساس نیاز نمیکند اما همهچیز به او محتاج است.
5. فقیر عالیمقام بیشتر از آنچه کسب میکند میبخشد، مولد و کممصرف است، بیشتر از آنکه برای خودش نگاه میدارد برای دیگران تأمین میکند. حتی ممکن است ثروتهای زیادی به دست آورد اما هرگز با آن خرسند نمیشود و با از دست دادن آن، مأیوس و غمگین نمیشود.
6. فقر واقعی انسان را قویتر و آرامتر میکند، او را به وادی حقطلبی و مبارزه میکشاند، او را از ترس میرهاند و به آزادگی میکشاند. اهل کوچ و هجرت میشود و دیگر به هیچچیز و جایی پابند نمیماند.
تذکر:
صد البته که قناعت در امور مادی، مجاز است اما در معنویات باید به هیچ سطح و رتبهای از اخلاق و معرفت و اخلاص متوقف نماند.