در تفاسیر آمده است یک آیه قرآن، پیامبر خاتم (صلیالله علیهوآله) را پیر کرده است؛ بدین معنا که تحمل دستورات آن سنگین و طاقتفرسا بوده است: فاستَقِم كَما أُمِرتَ و مَن تابَ مَعَكَ و لا تَطْغَوْا إنَّه بما تَعمَلونَ بَصير.
همه ما باید خوب باشیم؛ اما «خوب بودن» کافی نیست! علاوه بر آن وظیفه دیگری بر دوش ماست که از آن غافلیم: نهتنها باید خودمان خوب باشیم بلکه باید برای خوب شدن جامعه نیز تلاش کنیم. این همان وظیفه مهمی است که گاه با هزار و یک ترفند از زیر بار آن شانه خالی میکنیم؛ و چه بسیار ضربالمثلهای نادرست که ما را توجیه میکند: «ما دو تا را در یک قبر نمیخوابانند»؛ «عیسی به دین خود موسی به دین خود»؛ «سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند»؛ «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است».
در تفاسیر آمده است یک آیه قرآن، پیامبر خاتم (صلیالله علیهوآله) را پیر کرده است؛ بدین معنا که تحمل دستورات آن سنگین و طاقتفرسا بوده است:
فاستَقِم كَما أُمِرتَ و مَن تابَ مَعَكَ و لا تَطْغَوْا إنَّه بما تَعمَلونَ بَصير.
پس اى رسول! برآنچه مأموری استقامت كن و كسانی كه با تو ایمان آوردهاند نیز استقامت کنند؛ و از حدود الهى تجاوز نكنيد كه خدا به کردههای شما بصير و دانا است. (هود؛ 112)
در این آیه کدام محتوای دشوار نهفته است که گفتهاند حضرت رسول (صلیالله علیهوآله) پس از نزول آن دیگر خندان دیده نشد؟ نکته ظریف آن است که قسمت نخست این دستور در آیه 15 سوره شوری نیز تکرار شده است اما اینجا بخش اضافهتری دارد که کار را سختتر میکند: «و من تاب معک» یعنی نهتنها خودت استقامت کن بلکه دیگران را نیز به استقامت وادار! و این همان تکلیف سنگین و سنگینی تکلیف است.
ما باید هم خود صبور باشیم و هم جامعه را به صبر واداریم، هم خودمان اهل معروف باشیم و هم جامعه را امربهمعروف کنیم، هم خودمان با ظلم مبارزه کنیم و هم جامعه را از ظلم کردن و ظلم دیدن مانع باشیم. باید باور کنیم برای اصلاح جامعه نمیشود در «دین فردیشده» و «فرد دینیشده» متوقف ماند و با جانماز آبکشیدن چشم را بر وضعیت سایر مردمان بست؛ باید برشهای اجتماعی دین را جدی گرفت و برای اصلاح و آبادانی همه قلبها و جانها، کوشید و جوشید.