انسان، ذوب در نعمتهای خداوند است. از هرسو که مینگرد نعمتی بر او احاطه دارد و او در اقیانوس مواج نعمتهای آشکار و پنهان الهی غوطهور است. آنچنانکه برای او امکان شمارش و حسابوکتاب نیست.
گرچه نمیتوان تعداد و تنوع نعمتهای خداوند را بهطور کامل فهمید و شماره کرد «و إِنْ تَعُدُّوا نِعمَتَ اللَّهِ لا تُحصُوها» اما این جهل کلی نمیتواند دلیلی بر ظلم و کفران انسان باشد؛ «إِنَّ الإِنسانَ لَظَلُومٌ كَفَّار». برای همین است که آدمی باید علیالاجمال همواره به منعم بودن خداوند و محتاج بودن خود معترف باشد و با خضوع و خاکساری و خشوع، خود را به خاطر اینهمه نعمت خداوندی، تسلیم بداند؛ اینچنین است که خداوند آن نقیصه نادانی را با رحمت خود برطرف میکند و انسان را مورد رحمت خویش قرار میدهد؛ «إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحيمٌ».
اما نشانه این تسلیم و رضا چیست؟
نشانه این تسلیم آن است که تکبر نکند، دست به طغیان نزند و همواره با زبان و عمل شاکر نعمتهای خداوند باشد؛ که ممکن است انسان جاهل غافل، جمیع نعمتهای خداوند را تکذیب کند و به تعدی و قلدری روی آورد؛ « فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان»
مکرر در مکرر نعمتها را باید به یاد آورد و برای خود و دیگران بازگو کرد تا معرفت پیرامونی ما سرشار از ذکر و یاد خداوند باشد؛ «وَ أَمَّا بِنِعْمَه رَبِّكَ فَحَدِّث» و از دیگر سو باید با استفاده درست از آن نعمتها و با به کار انداختن آن در مسیر اطاعت خداوند شکر واقعی را به جا آورد؛ که اصلا شکرگزاری نعمتهای خداوند، بایسته و پیوسته با عبادت و بندگی اوست؛ «و اشكُرُوا نِعمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُم إِيَّاهُ تَعْبُدُون».
اما مهم و امیدآفرین آن است که همین شکرگزاری زبانی و عملی - که کمترین وظیفه و تکلیف ماست - یک نتیجه مهم اضافهتر در بردارد اینکه خداوند، جریان نزول نعمت را قطع نمیکند و حتی بر آن میافزاید؛ «لَئِن شَكَرتُمْ لَأَزيدَنَّكُم».