شیخ قرضاوی بیش از ۱۷۰ کتاب در فقه و اصول، شریعت، تفسیر قرآن و حدیث و سیره نبوی، تبلیغ و تربیت، اندیشه سیاسی، اقتصاد و ... تالیف کرد که غالب آنها به زبانهای زنده دنیا، از جمله فارسی و کردی ترجمه و منتشر شده است.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب، عباس خامه یار رایزن فرهنگی سابق ایران در لبنان، در یادداشتی به مناسبت درگذشت شیخ قرضاوی نوشت: شیخ یوسف قرضاوی رئیس سابق اتحادیه جهانی علمای مسلمین دوشنبه ۴ مهرماه ۱۴۰۱ در سن ۹۶ سالگی و در پی بیماری و کهولت سن و نوعی انزوای سیاسی حاصل از تحولات سالهای اخیر درگذشت و روز گذشته (سهشنبه ۵ مهرماه) طی مراسمی به خاک سپرده شد. بدون درنگ پس از اعلام خبر درگذشت وی، شخصیتها، فعالان و جریانهای گوناگون مذهبی و سیاسی جهان اسلام واکنشهای متفاوتی از خود نشان دادند و رسانههای گروهی و فضای مجازی در مصر و سایر کشورهای عربی و اسلامی به طور گستردهای و به شیوههای مختلف و متفاوت، منتشر و پوشش دادند.
▪️ شیخ قرضاوی از علمای الازهر در سپتامبر سال ۱۹۲۶ میلادی در روستای «صفت تراب» از استان الغربیه مصر متولد شد. ۲ ساله بود كه پدرش را ازدست داد و عمهاش سرپرستی وی را بر عهده گرفت. او پیش از ۱۰ سالگی حافظ کل قرآن شد و در مدرسه عالی الازهر تحصیلات خود را ادامه داد و دورههای ابتدایی و دبیرستان را با رتبه بالا گذراند. هرچند در دوران نوجوانی بازداشت شده بود، ولی توانست با موفقیت دوره آموزش متوسطه را بگذارند و سپس وارد دانشکده «اصول الدین» وابسته به دانشگاه الازهر شود و با رتبه ممتاز در میان ۱۸۰ نفر دانشجو، فارغ التحصیل گردد.
در سال ۱۹۵۸ دیپلم مدرسه عالی زبان و ادبیات عربی را کسب نمود و در سال ۱۹۷۳ مدرک کارشناسی ارشد علوم قرآن و سنت را از دانشکده اصول الدین و سپس دکترای خود را با رتبه ممتاز از همان دانشکده با موضوع «زکات و اثر آن در حل و فصل معضلات اجتماعی» کسب کرد. قرضاوی، مدتی به عنوان خطیب و مدرس در مساجد قاهره فعالیت کرد تا اینکه بعنوان سرپرست اداره مبلغین وابسته به وزارت اوقاف مصر منصوب و سپس به اداره کل فرهنگ اسلامی در الازهر منتقل شد و بعد هم بعنوان ناظر بر مطبوعات در دفتر امور فنی اداره تبلیغ و ارشاد، فعالیت خود را ادامه داد.
▪ ️قرضاوی که دارای چهار دختر به نامهای الهام، سهام، اسماء و علیا و سه پسر به نامهای محمد، عبدالرحمن و اسامه است، در سال ۱۹۶۱ به کشور قطر به صورت موقت اعزام شد تا مسئولیت مدرسه عالی دینی را بر عهده گیرد و نظام آموزشی آن را با تلفیق متون مفید قدیمی و متون جدید تدوین کند. وی در سال ۱۹۷۳ دانشکده امور تربیتی دانشگاه قطر را تاسیس كرد و مأموریت یافت تا ریاست بخش مطالعات اسلامی را برعهده گرفته و آن را راهاندازی کند.
قرضاوی اما از سال ۱۹۷۷ میلادی در دوحه اقامت دائم را انتخاب کرد و با تأسیس دانشکده «شریعت و علوم اسلامی»، بعنوان رئیس این دانشکده برگزیده شد و تا سال ١٩٩٠ اين مسئوليت را عهدهدار بود و تابعیت این کشور را کسب کرد. دكتر قرضاوی همچنین تا پایان سال تحصیلی آن دوره مدیر و موسس «مرکز مطالعات سنت و سیره نبوی» دانشگاه قطر را بر عهده گرفت و تا پایان عمر خود این مسئولیت را حفظ کرد.
شیخ قرضاوی جوایز زیادی را از مؤسسات بینالمللی دریافت کرد؛ از جمله جایزه اقتصاد اسلامی از بانک توسعه اسلامی در سال ۱۴۱۱ هجری، جایزه مطالعات اسلامی از موسسه جهانی ملک فیصل در سال ۱۴۱۳ هجری، جایزه خدمات ممتاز علمی از ریاست دانشگاه اسلامی مالزی در سال ۱۹۹۶ میلادی و جایزه فقه اسلامی سلطان حسن باقیه (سلطان برونئی) در سال ۱۹۹۷ میلادی.
▪️ شیخ قرضاوی بعنوان یک فقیه و خطیب توانا و زبانشناس، بیش از ۱۷۰ کتاب در فقه و اصول، شریعت، تفسیر قرآن و حدیث و سیره نبوی، تبلیغ و تربیت، اندیشه سیاسی، اقتصاد و ... تالیف کرد که غالب آنها به زبانهای زنده دنیا، از جمله فارسی و کردی ترجمه و منتشر شده است و در دنیا شهرت بسیاری دارد و آثار اندیشههای وی بر نسلهایی از فرهیختگان و فعالان سیاسی در جهان اسلام برجای گذاشته شده است. به همین جهت وی را میتوان تاثیرگذارترین عالم اهل سنت در آن سالها در جهان عرب دانست.
وی فتاوای مستحدثه زیادی را در زمینههای مختلف صادر کرد و دیدگاههای بیسابقه و جنجالی در پارهای امور از جمله ازداوج موقت موسوم به «ازدواج المسیار» ارائه داد و ستاره درخشان همایشهای بینالمللی و شبکههای تلویزیونی جهانی شد. به ويژه در برنامه شهیرِ هفتگی زنده و اختصاصی خود، یعنی «الشریعة و الحیاة» شبكه الجزیره كه با مخاطبان میلیونی برنامه روبهرو شده و به پرسشهای مذهبی مجری توانای برنامه و بینندگانی از سراسر جهان پاسخ میداد که این خود موجب شهرت بیسابقه و فوقالعاده وی گردید.
قرضاوی با خطبههای آتشین جمعه خود در بزرگترین مسجد دوحه و با تأسیس «اتحادیه جهانی علمای مسلمین» و عهدهداری ریاست آن و نیز تأسیس شبکه «اسلام آنلاین» به زبانهای زنده دنیا، در همان ابتدای شکلگیری و پیدایش فضای مجازی و نیز همسویی و همکاری با نخبگان اسلامگرا و ملیگرایان عرب و تشکیل نهادهای مشترک با آنان و نیز حمایت فوقالعاده از مقاومت و حزبالله لبنان و جنبش اسلامگرای فلسطین و صدور فتاوای منحصر به فرد دال بر مشروعیت اقدامات شهادتطلبانه جوانان فلسطینی بر علیه اشغالگران صهیونیست و مواضع انقلابی علیه رژیمهای مستبد و دیکتاتور عرب و مخالفت سرسختانه با هرگونه عادیسازی روابط رژیمهای عربی با رژیم صهیونیستی و مخالفت شدید با خلع حجاب اجباری بانوان در پارهای از کشورهای عربی، شهره خاص و عام شد تا جایی که بارها و بارها سبب ایجاد تنش و قطع روابط سیاسی قطر با دیگر کشورهای عربی گردید.البته این مواضع مورد بهرهبرداری گروهها و جریانهای سلفی افراطی در منطقه نیز قرار میگرفت.
▪️ گرچه سالیان سال بود که قرضاوی همچون سلف خود شیخ محمد غزالی هیچگونه ارتباط تشکیلاتی و سازمانی با جمعیت اخوان المسلمین نداشت و از پذیرش «مرشدی» جماعت خودداری میکرد، اما همچون شیخ غزالی که تدریس، هجرت و اقامت در کشورهای دیگر بر ماندن در زادگاهش را ترجیح داده بود، همچنان به عنوان یکی از نظریهپردازان جماعت شمرده میشد و بر هواداران و اعضای جنبش اثرگذاری بسیاری داشت و در رویدادهای بهار عربی ورود پیدا کرد. وی از بالای منبر الازهر و سکوی میدان التحریرِ قاهره، انقلابیون را به ادامه راه تا پیروزی نهایی دعوت و تشویق کرد. تا جایی که مقامات مصری از سال ۲۰۱۳، قرضاوی را به رهبری معنوی گروه غیر قانونی اخوان المسلمین در مصر متهم کرده و پس از سرنگونی محمد مرسی رئیسجمهور منتسب به گروه اخوان المسلمین توسط عبدالفتاح السیسی (وزیر دفاع وقت) در سال ۲۰۱۳، دادگاه کیفری قاهره در سال ۲۰۱۵ او را به اتهام مشارکت در پرونده «حمله به زندان» به اعدام محکوم کرد.
محمد مرسی رئیسجمهور اسلامگرای پیشین مصر به همراه ۱۲۹ نفر دیگر به اعدام محکوم گردید که از میان آنان ۱۰۲ نفر از اعضای جنبش فلسطینی حماس و حزبالله لبنان بودند که ۹۰ نفر از آنان متواری بوده و شیخ قرضاوی از جمله آنان بود. در همان سال دادستان کل مصر ۳۸ فرد اسلامگرای دیگر را که نام قرضاوی در میان آنان بود به اتهام سازماندهی گروههای مسلح که یک افسر پلیس را به قتل رسانده بودند، بطور غیابی محکوم کرد.
▪️ آن سالها «شیخ» روابط بسیار حسنهای با جمهوری اسلامی و شخص مرحوم آیتالله تسخیری و مرحوم آیتالله واعظزاده خراسانی داشت و از این دو عالم بزرگوار تقریبی همواره به نیکی یاد میکرد و آنان را با انتخاب اعضای اتحادیهاش معاون خود قرار داده بود.
قرضاوی با اینجانب نیز و مرکز فرهنگی کشورمان در قطر که آن سالها مسئولیت آن را عهده دار بودم، ارتباط گسترده و فوق العادهای داشت و همین سبب گشته بود به طور متوسط هفتهای یکبار دیدار و گفتوگویی با یکدیگر داشته و در بسیاری از زمینهها، همکاریهای مشترکی داشته باشیم؛ به گونهای که تصور نمیکنم در طول سالهای حیات شیخ، از ایرانیان کسی به اندازه اینجانب به او نزدیکتر و رابطه حسنه و صمیمانهتری داشته است (پیام ویدیویی ایشان از بستر بیمارستان که در مراسمی در هتل ماریوت دوحه به مناسبت تودیع و پایان مأموریت فرهنگی اینجانب در اردیبهشت ماه ١٣٨٣ برگزار شد و توسط فرزند و مدیر دفترش شیخ عصام الدلیمه آورده شد، بازگوی عمق این رابطه است که جهت اطلاع، آن را ضمیمه این یاداشت آوردهام).
البته بازگویی خاطرات و نکات زیبا، شنیدنی، عبرتآمیز و در عین حال فراز و نشیبهای این رابطه را -به شرط حیات- به زمان و مناسبت دیگری موکول میکنم.
اما به دو نکته اشارهای داشته باشم که با تلاش فراوان توانستم او را به کشورمان دعوت کنم و با میزبانی مرحوم آیتالله تسخیری دبیرکل وقت مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، سفر بسیار موفق و تاریخی داشته باشد. وی پس از بازگشت از نخستین و آخرین سفرش از ایران، با شگفتی خاصی از پیشرفت و روحیات ایرانیان تمجید می کرد و از گفتوگوهایش با علما و مراجع حوزه و دیدارهایش از اماکن زیبای کشورمان سخن میگفت. گاه حتی اشاره به تاثیر تبلیغات مسموم رسانهها داشت که ناخواسته بر ذهن او نیز نقش نهاده بود:
جمله «قرآن ایرانیان با قرآن ما و دیگر مسلمانان تفاوت ندارد(!!!)»، گفتار مکرر او در جلسات خصوصی با میهمانانش پس از بازگشت از ایران بود. البته او با بازخوانی اشعاری که در حمایت از نهضت ملی شدن نفت و در حمایت از مرحوم مصدق و آیتالله کاشانی، خود در آن دوران سروده بود، میزبانانش را به وجد آورده بود.
▪️ شیخ تازه درگذشته، همهساله به مناسبت سالروز «جنگ بدر» و همزمان با سالروز میلاد امام حسن مجتبی (ع) و در آستانه روز جهانی قدس، در ضیافت افطارِ باشکوهی که با حضور علما، نخبگان، دانشگاهیان و اصحاب رسانه در مرکز فرهنگی ایران در قطر برگزار میشد، شرکت میکرد و اصولا وی از مدعوین ثابت این مراسم بود. پس از اقامه نماز جماعت به امامت شیخ، مراسم با سخنرانی اینجانب و ایشان و صرف افطار خاتمه مییافت.
محور سخنرانیها و گفتوگوهای این سلسله مراسم، همواره تاکید بر وحدت و همبستگی در جهان اسلام بود و انعکاس آن روز بعد بر صفحات روزنامههای محلی و با درج مقالات و گزارشهای متنوع، مورد اهتمام همگان قرار میگرفت. از آنجاییکه این مراسم هر ساله به عنوانی خاص نام میگرفت، لذا تاثیر فضای حاکم بر کلیت جهان اسلام بر نامگذاری هویدا بود. رمضان سال ۱۳۸۰، عنوانِ نشست «لَم تَزل بَدر قائِمة و البُشریٰ قادِمة و ما النَّصرُ الّا مِن عِندالله» بود (بدر همچنان پابرجا و نویددهنده بشارت و پیروزی از آن خداوند است).
در خاطرم هست که در آن سال سخنان اینجانب اشاره به این نکته داشت که مهمترین سلاحی که میتواند امنیت امت اسلامی را تامین کند، وحدت میان همه مذاهب و طوایف است و این وحدت همواره هدف راهبردی انقلاب اسلامی از آغاز پیروزی بوده است. شیخ هم با بیان اینکه:
«وه! امروز چه نیازمند همبستگی دلها بر محور محبت و ارادهها هستیم»، به این جمله رسید که: «ما نیازمند لطف خداوند و بخشش یک روزی همانند روز بدر هستیم».
▪️ شیخ که رییس اتحادیهای موسوم به «اتحادیه علمای جهان اسلام» بود، همواره مورد انتقاد جریانهای واپسگرای همکیشان خود هم قرار داشت و چنین مواضع و روابطی، از علل اساسی آماج حملات گسترده و بی امان وهابیت علیه وی بود که او را سخت متاثر ساخته بود.
روزی در منزلش، کتاب «القرضاوی فی المیزان» را که تازه توسط دستگاه مذهبی سعودیها انتشار یافته بود، نشانم داد و با تأثری فراوان گفت: «دکتر عباس! ببین وهابیهای بی انصاف با من چه میکنند؟!». نویسنده سعودی کتابِ مذکور، قرضاوی را به خاطر دیدگاهش نسبت به مقولههایی همچون زنان، رابطهاش با ایرانیان (و یا به تعبیر وهابیان روافض) و ... سخت مورد تهاجم قرار داده بود و همین مایه دلشکستگی شیخ بود که اصل وحدت و همبستگی مسلمانان را ترویج میکرد.
سالها گذشت و حوادث و ناملایمات و درگیریهای مذهبی و طایفهای عراق و سوریه پیش آمد و به دلایل «معلوم !! و نامعلوم !!» مواضع شیخِ وحدتگرا تحولی تازه و ناباورانه یافت؛ بطوریکه مواضع جنجالی و خشونتآمیز وی بازتاب ناگواری در جهان اسلام و کشورمان برجای نهاد.
توصیهها و تقاضاهای مکرر همکیشان، دوستان و یاران روشنفکر و خیرخواه ایشان بیفایده بود و جلسات و گفتوگوهای متعدد مسئولان و نخبگان کشورمان با ایشان که عموماً به کارگزاری اینجانب تشکیل میشد هم مؤثر واقع نگردید. جلسه و گفتگوهای مهم و تاریخی و توجیهی هیئت اعزامی کشورمان به ریاست دکتر ولایتی در هتل شیراتون دوحه با ایشان، آخرین تلاشمان در این رابطه بود.
▪️ طراحی مناظره وحدتبخش و تقریبی زنده تلویزیونی ایشان با مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در شبکه الجزیره توسط دلسوزان دو طرف، هم از سیاق طبیعیاش خارج و با طرح مسائل حاشیهای و برخلاف توافق اولیه، نتیجه مطلوبی به همراه نداشت. به تعلیق درآمدن عضویت شیعیان و جدایی آیتالله تسخیری از اتحادیه، داستان غمبار و پُر ماجرای دیگری است که شرح آن هم وقت جداگانهای را میطلبد.
همواره در آن دوره و پس از آن، پرسش افکار عمومی آن بود که چه شده که اصل مبنایی وحدت میان طوائف و فِرق که باور عمیق شیخ بود، جای خود را به ترویج نفرت داده است؟ و چه کسانی و چه جریانها و یا رژیمهایی، قرضاوی را به اتخاذ چنین مواضعی واداشتهاند و یا زمینه آن را فراهم ساختهاند؟ به گونهای که استمرار این رویکرد، شیخ را برای مدتی به پرچمدار مخالفت با تشیع در جهان اسلام تبدیل کرد؛ به حدی که با اتخاذ شدیدترین مواضع فرقهای و طایفهای به ایرانهراسی و شیعههراسی و تفرقه در صفوف امت دامن زده شد و بسیاری را در جهان اسلام بر این باور واداشت که خونریزیها و ویرانیهای سالهای اخیر در سوریه و عراق و لیبی، محصول موضعگیریها و فتاوای تحریکآمیز و تکفیری ایشان بوده است. حتی پس از درگذشت او و در طی دو روز گذشته بسیاری از کابران شبکههای اجتماعی در مصر و عربستان و لبنان و سوریه و دیگر کشورها او را متهم به برانگیختن فتنه در جهان عرب نمودند.
▪️ شاید عبرتآموزترین بخش این داستان، اقدام غیرمنتظره از ناحیه وی بود که به سوی دستگاه سیاسی و مذهبی همان جریانی رفت که از قضاوت آنها نسبت به خود سخت برآشفته بود. این ندامت از عالمی که دارای جایگاه نزد اهل سنت نزد سعودیها تا سطح درخواست عفو و بخشش، مانندی نداشت و به همان میزانی که به اعتبار وی لطمه زد، مفهوم وحدت درون اسلامی از نگاه اهل سنت حامی وی را نیز مخدوش ساخت. میزبانان وهابی و دولتمردان سعودی، با اغتنام فرصت پیش آمده از چرخش شیخ، حداکثر بهره را در واگرایی جهان اسلام و مسلمانان کسب نموده و بر طبل وهابیت تندرو در مقابل سایر نحلههای اسلامی از جمله تشیع با آوای شیخ کوفتند.
با این همه، حکایتِ شیخ تمام نشد؛ و پس از بحران بیسابقه در روابط دوحه و ریاض، نام قرضاوی ناباورانه در صدر بیانیه ائتلاف عربی ضد قطر و لیست سیاه تروریسم، جای گرفت و حامی و بخشنده دیروزین شیخ، خصم سرسخت دوباره او شد!!!.
در این بازی روزگار، قرضاوی نماد پیشین وحدتگرای دنیای اهل سنت که در دلدادگی به وهابیان نجد، گذشته درخشان و باور قرآنی خود را فدا کرده بود، در تخاصم سیاسی و رقابتهای شیوخ درون منطقه، خویش را فنا شدهای سخت دژم میبیند. اعتماد و اطمینان شیخ به دشمنان فکری و عقیدتی دیرین و کمتوجهی و زودباوری در دشمنی با منظومه مقاومتی بود که خصم را نه عرب و عجم، شیعه و سنی، وهابی و اخوانی بلکه اسرائیل میدانسته و میداند. امیدم آن بود که خداوند منان دعای شیخ را که در بخش پایانی پیام تصویریاش به مراسم تودیع اینجانب در هتل ماریوت دوحه پخش گردید، مستجاب میکرد که گفته بود: «سلام ما را به برادرانمان در تهران و سراسر ایران برسانید و از خدا میخواهیم بار دیگر ما و شما را بر گرد آنچه موجب رضای اوست، جمع کند؛ انشاءالله».
آری!
ما نیز همانند مرحوم شیخ یوسف قرضاوی نیازمند روزی همانند روز بدر بوده و هستیم تا مسلمانان بار دیگر بر گرد آنچه موجب رضای اوست جمع شوند!
خداوندا! ما را بیامرز و عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرما!