«ناصر قندیل» نماینده سابق پارلمان لبنان و تحلیلگر مسائل سیاسی در تحلیلی به بررسی ابعاد و پیامدهای نقشه و توطئه رژیم صهیونیستی برای تجاوز نظامی زمینی به اردوگاه رفح در جنوب نوار غزه با هدف کوچاندن بیش از یک میلیون و پانصد هزار آواره فلسطینی در آن پرداخته است.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب، در این تحلیل با عنوان «اگر دیوار رفح(مرز با مصر) سقوط کند و کوچ آغاز شود، چه اتفاقی رخ خواهد داد»، آمده است : هزار و یک دلیل وجود دارد که سران رژیم اشغالگر بگویند آرزو دارند که یک روز از خواب بیدار شوند و ببینند که غزه را دریا در خود بلعیده است. چنین آرزویی منتسب به اسحاق رابین یا اباایبان یا اسحاق شامیر و یا آریل شارون است. نوار غزه باعث نگرانی و به دردسر افتادن سران رژیم صهیونیستی شده است و خواب و آرامش را از آنها ربوده است، زیرا این منطقه جغرافیایی بسیار کوچک همواره نقطه عطفی در مقاومت علیه اشغالگران بوده است، نوار غزه یک موقعیت راهبردی حساس در دریا و مرزهای مصر و صحرای سیناء و جنوب فلسطین اشغالی دارد.
کشف ثروت گاز در ساحل غزه و طرحهای احداث کانالهای آبی جایگزین کانال سوئز مانند کانال بن گوریون و طرحهای اتصال جغرافیایی خلیج فارس با دریای مدیترانه از طریق فلسطین اشغالی، اینها همه مستلزم رهایی و خلاص شدن از مقاومت و ساکنان غزه است.
اسرائیل به دنبال سیطره اقتصادی بر منطقه است و صاحبان نظریه «اسرائیل بزرگ» در رژیم صهیونیستی، آن را هنگ کنگ رژیم پس از نابودی ساکنان این منطقه(نوار غزه) توصیف میکنند.
-پروژه کوچاندن فلسطینیان در غزه و کرانه باختری و اعلام دولت یهودی پس از بیرون راندن فلسطینیان مناطق اشغالی 1948، رویای همیشگی اسرائیل است و به همین سبب طبیعی است که پروژه کوچاندن مردم غزه با آغاز جنگ انتقام جویی از «طوفان الاقصی» دوباره به جریان افتد.
کابینه افراطی رژیم صهیونیستی معتقد است که از حمایت جامعه صهیونیستی برای گرفتن انتقام برخوردار است و در خصوص این توحش وحشیانه، اجماع صهیونیستها را به همراه دارد و ارتشی را در اختیار دارد که به دنبال اثبات خود پس از ضربه سخت و کوبندهای است که در عملیات طوفان الاقصی دریافت کرد و نیز حمایت نامحدود غرب را برای انتقام گرفتن و بازیابی قدرت بازدارندگی خود در اختیار دارد. طبیعی است که جدی بودن سران صهیونیسم در اجرای پروژه کوچاندن، دغدغه و مایه نگرانی جمعی فلسطینیان، مقاومت و عربها باشد.
-پس از گفتن این مقدمات، سخن گفتن از خطر کوچاندن را پایان میدهیم و این سئوال مطرح میشود که چه زمانی تهدید به کوچاندن از خود کوچاندن خطرناک تر میشود؟ و اینکه چگونه مقاومت در دام نگرانی مبالغه آمیز از خطر کوچاندن قرار نمیگیرد و سیاستهایی را در راستای این نگرانی یکجانبه اتخاذ نمیکند؟ بیانیههای گروههای مقاومت فلسطین از موضع مصر در مخالفت با کوچاندن فلسطینیان تمجید کرده است، چرا که مصر موضع اصولی و شرافتمندانهای در مخالفت با کوچاندن اتخاذ کرد. مصر کوچاندن فلسطینیان را خدشه به امنیت ملی خود قلمداد کرده است. البته فلسطینیان از بسته شدن گذرگاه رفح به روی کمکها و اینکه باز شدن آنها به رضایت اسرائیل منوط است، ناراحت هستند.
-باید این سئوال را مطرح کنیم: اگر رژیم اشغالگر اقدام به تخریب دیوار حائل میان رفح و سیناء(مصر) کند و شمار زیادی از فلسطینیان به سمت سیناء سوق داده شوند، سناریوی احتمالی و قابل پیش بینی کدام است؟ ما مجبور هستیم سئوالی را مطرح کنیم که در حال حاضر در پروژه کوچاندن مطرح نیست و آن سئوال، این است : آیا این مسئله با ایستادگی مقاومت و موفقیت آن در شکست نبرد رفح و وارد کردن خسارتها و تلفات سنگین به ارتش رژیم اشغالگر همراه است یا با موفقیت ارتش رژیم اشغالگر در سرکوب مقاومت همراه خواهد بود؟
اگر پاسخ این سئوال، باقی ماندن مقاومت قدرتمند و مقتدر باشد، چهار رخداد را شاهد خواهیم بود: اول اینکه رژیم اشغالگر خود را مجبور به مذاکره با مقاومت برای بازگرداندن اسیران خود خواهد دید، دوم اینکه جنگ تا زمان دستیابی به توافق با مقاومت برای آتش بس ادامه خواهد یافت، سوم اینکه پس از مبادله اسیران و تثبیت آتش بس، اکثر کسانی که از غزه آواره شدند، بازخواهند گشت و چهارم اینکه، آن بخش از مردمی که در شمال و مرکز غزه باقی ماندند، همچنان در آن مناطق باقی خواهند ماند و اشغالگران قادر به وادار کردن آنها به کوچ نخواهند بود.
سناریوی مشابه با آوارگان، سال 2006 در جنوب لبنان صورت گرفت، زیرا اشغالگران در شکست و سرکوب مقاومت ناکام ماندند و لبنانیهایی که حتی تا مرزهای سوریه هم آواره شده بودند، به مناطق خود بازگشتند.
-خطر پروژه کوچاندن، مشروط به موفقیت پروژه سرکوب مقاومت است و اینکه آواره شدن بخش از ساکنان، در راستای جستوجوی سرپناه امن برای کودکان و زنان و مجروحان، خطر وجودی نیست و نباید مایه نگرانی باشد. مادامی که مقاومت قدرتمند و قوی است، خطری به نام پروژه کوچاندن وجود ندارد، بلکه آنچه اتفاق خواهد افتاد، این است که اگر اسرائیل، دیوار حائل را ویران کند و مسیر کوچ را باز کند، آن هم در شرایطی که مقاومت قوی و قدرتمند است، در آن صورت مقاومت از سه باری که بر دوشش است، و دستشانش را بسته، رها خواهد شد: اول، بعد انسانی زندگی یک میلیون و پانصد هزار فلسطینی است که وارد شدن کمکها برای آنها به بها و هزینههای مرتبط با اسیران و بندهای امنیتی در هر طرح مذاکراتی ربط داده میشود.
دوم: دغدغه شکست پروژه کوچاندن است که برای جلوگیری از وقوع آن، باید هزینه سیاسی پرداخت شود. و سوم اینکه، کاسته شدن از بار جمعیتی است که گروهها و قدرتهای نظامی را از محدودیتهای آزادی تحرکات رها خواهد کرد، همانطور که در تجربه مقاومت در جنوب لبنان در سال 2006 شاهد آن بودیم.
-اشغالگران این نکته را درک میکنند و به همین سبب در خصوص کوچاندن و نیز در خصوص پرونده کمکها و فرضیه نبرد رفح(یورش زمینی به رفح) اعمال فشار و مذاکره میکنند، تا به زعم خود سه برگ برنده توهمی برای خود ایجاد و درباره آن چانهزنی کنند. چه بسا آمادگی مقاومت برای فرضیه کوچاندن، راهی برای رهایی از دو نگرانی دیگر یعنی نبرد رفح و مسئله کمکها باشد، حتی اگر مصر بخواهد مانع کوچاندن شود، زیرا باعث نگرانی آن است و به همین سبب به دنبال جلوگیری از نبرد رفح(یورش رژیم صهیونیستی به رفح) و فراهم کردن کمکهای انسانی است که آن را بر عهده خود میبیند، زیرا مقاومت هرگز بهای سیاسی برای این سه مسئله نخواهد پرداخت.