آن شب، آسمانِ شب، برای کودکان غزه و لبنان ستارهباران بود، و نسیمی دلنشین از کوههای دوردست، از جانب ایران، پیامآور آرامشی بود که برای یک شب نیز به این سرزمینهای آزرده رسیده بود. شبهای آرامی بود؛ شبهایی که برای مردم فلسطین و لبنان، طعم زندگی میداد، شبی بود که امید در دلها کاشته شد.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب(تنا)، متن یادداشت در وصف دوشب معروف و آرام غزه، بدین شرح است:
شب، بوی آبی دریا داشت و زمزمه باد که از میان درختان زیتون میگذشت، صدای آرامی داشت؛ مثل لالاییِ مادرانهای که کودک را به خواب فرو میبرد. در آن شبها، کودکان غزه و لبنان با خیالی آسوده در بسترهایشان آرمیده بودند؛ انگار که قصههای تلخ جنگ، برای یک شب هم که شده، دست از سر خوابهایشان برداشته بود.
ایران، در دوردستها، از دل کوهها و صحراها، موشکهای خود را به سوی سرزمینهای اشغالی روانه کرد؛ اما نه برای ویرانی بیشتر، بلکه برای ساکت کردنِ صدای راکت های ویرانگر. آنجا، در دلِ شهری که از ظلم می خروشد، انرژی و نیروی همه نظامیان درگیر خنثیسازی و دفع حملات ایران بود. صدای شلیکها و پرندههای آهنین، این بار از تلآویو به گوش میرسید، نه از غزه.
لبنان، غزه، فلسطین... همه با سکوتی بیپایان و با آرامشی نایاب سر بر بالش گذاشته بودند(بیدار شدند، اما نه از در ترس و دلهره، بلکه از روی شادی و پایکوبی).
صدای مادرانی که شبانه برای کودکان بی جان خود قصه ی غم میخواندند، جای خود را به صدای خندههای ریز و زمزمههای عاشقانه داده بود. دیگر کسی نگرانِ شنیدنِ صدای انفجار نبود؛ دیگر چشمی با ترس به پنجرهها خیره نبود.
آن شب، آسمانِ شب، برای کودکان غزه و لبنان ستارهباران بود، و نسیمی دلنشین از کوههای دوردست، از جانب ایران، پیامآور آرامشی بود که برای یک شب نیز به این سرزمینهای آزرده رسیده بود. شبهای آرامی بود؛ شبهایی که برای مردم فلسطین و لبنان، طعم زندگی میداد، شبی بود که امید در دلها کاشته شد.