پس از سقوط بشار اسد، اسرائیل از خلاء امنیتی برای گسترش اشغال خود در بلندیهای جولان استفاده کرد و برای اولین بار پس از 50 سال، استقرار نیروهای خود را در منطقه حائل اعلام و توافقنامه جدایی نیروها بین اسرائیل و سوریه از سال ۱۹۷۴ را لغو کرد.
اشتراک گذاری :
تحلیلگران بر این باورند که اسرائیل اهداف پیچیده و چندگانه را در سوریه دنبال میکند، هر چند نتانیاهو بارها در گفتههای خود هدف حملات را امنیت اسرائیل عنوان کرده، اما تجربه نشان داده که اسرائیل تنها به دنبال تقویت نفوذ خود در منطقه است. همانطور که رهبر انقلاب نیز در سخنان خود پیرامون تحولات منطقه و آنچه در سوریه رخ داده، تاکیدکردند که "نباید تردید کرد که آنچه در سوریه اتفاق افتاده، محصول یک نقشه مشترک آمریکایی و صهیونیستی است".
ایشان همچنین در آخرین دیدار با بشار اسد در خرداد ماه سال جاری نیز فرمودند: "مراقب نقشه جدید غرب برای سوریه باشید. غربیها و دنبالههای آنها در منطقه قصد داشتند با جنگی که علیه سوریه به راه انداختند، نظام سیاسی این کشور را ساقط و سوریه را از معادلات منطقه حذف کنند اما موفق نشدند و اینک نیز قصد دارند با شیوههای دیگر و از جمله وعدههایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهند کرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند". و طبق فرمایش معظم له بدون شک یکی از عوامل اصلی سقوط سوریه دخالت نیروهای خارجی در این کشور بود.
به گفته برخی کارشناسان، اسرائیل از هرج و مرج در سوریه برای دستیابی به چندین هدف استراتژیک بهره برداری میکند، که از جمله آنها؛ از بین بردن تواناییهای نظامی سوریه است، به طوری که این رژیم با تخریب زیرساختهای نظامی ارتش سوریه، قصد دارد تا از قدرت گرفتن مجدد ارتش جلوگیری کند و از خلاء امنیتی ایجاد شده، سود برد.
دکتر "أیمن الرقب"، تحلیلگر سیاسی فلسطینی، در این باره به آمادگی اسرائیل برای گسترش نظامی در خاک سوریه اشاره میکند و معتقد است که اسرائیل با هدف قرار دادن اقلیتها به ویژه دروزیها با هدف ایجاد «دولت دروزی» در مناطق مرزی با فلسطین اشغالی، به ویژه در بلندیهای جولان و تل الشیخ، به دنبال تجزیه سوریه است و این حملات در راستای اهداف اسرائیل برای تبدیل سوریه به کشورهای کوچک و گسترش نفوذ نظامی و سیاسی خود در منطقه صورت می گیرد.
الرقاب همچنین به حملات اسرائیل به مراکز تحقیقاتی و انبارهای نظامی سوریه و همچنین تخریب ساختمان صدور روادید اشاره کرد و گفت که اسرائیل در تلاش است تا نهادهای دولتی سوریه را تضعیف کند. او همچنین نسبت به فعالیتهای جاسوسی اسرائیل در سوریه هشدار داد و یادآور شد که تلآویو در زمان جنگ داخلی سوریه سلولهای جاسوسی، از جمله همکاری با گروههای مخالفی که ادعای اسلامی بودن دارند، را ایجاد کرده است.
دکتر "مصطفی عبدالعزیز" دیپلمات سابق مصری درباره کنشگری اسرائیل در سوریه معتقد است که در آغاز جنگ داخلی سوریه، اسرائیل روش سکوت را پیش رو گرفت و به نظارت بر توسعه این جنگ ادامه داد و از مداخله مستقیم در آن خودداری کرد. اسرائیل ترجیح داد جنگ داخلی سوریه را تا جایی که ممکن است تمدید کند تا دولت سوریه و مردم آن را خسته و تضعیف نماید.
عبدالعزیز ادامه داد: پس از گذشت یک سال از آغاز بحران داخلی سوریه و آشکار شدن عمق و جامعیت و تداوم آن و آنچه با انتقادات بینالمللی علیه حکومت بشار اسد همراه بود، اسرائیل موضع خود را تغییر داد و سکوت خود را شکست و شروع به مداخله نظامی و مستقیم در سوریه کرد و با نقاب همدردی با مردم سوریه و حمایت از ارزشهای انسانی به تحریک مخالفان دولت سوریه پرداخت و سرانجام سیاست حملات مکرر هوایی به مناطق مختلف سوریه را آغاز کرد و در نهایت هدف واقعی خود را برای تضعیف دولت سوریه که از پذیرش صلح عبری امتناع میورزید، آشکار نمود.
اما از اهداف دیگر این رژیم، می توان به بهرهبرداری از وضعیت بیثباتی وخلأ سیاسی ایجاد شده در این کشور اشاره کرد تا حضور خود را در مرز سوریه تقویت کرده و بدون مقاومت مؤثر به انجام عملیاتهای نظامی بپردازد و بر ایمنسازی مرزهای شمالی خود به ویژه بلندیهای جولان از هرگونه حمله احتمالی تمرکز کند. زیرا سوریه در واقع سدی مخالف و مقاوم در برابر جاه طلبیهای توسعه طلبانه اسرائیل بود و به همین دلیل مورد هجوم اسرائیل قرار گرفته است؛ بنابراین اسرائیل ترجیح میدهد تا سوریه را در حالت هرج و مرج نگه دارد تا حکومت جدید قدرت نگیرد و شبه نظامیان مخالف شکست نخورند و عرصه سوریه در حالت فرسودگی مستمر باقی بماند که ممکن است در نهایت به تجزیه سوریه یا تضعیف آن و خنثی شدن نقش مردمی در اداره این کشور شود.
بنابراین حملات مستمر رژیم صهیونیستی نشان میدهد که اسرائیل نه تنها به تهدیدات نظامی مستقیم پاسخ میدهد، بلکه به دنبال تغییر شکل واقعیت نظامی در سوریه است. در صورت ادامه وضعیت کنونی سوریه شاید اسرائیل بتواند از فرصتهای جدیدی برای تثبیت موقعیت خود در منطقه سوء استفاده کند که این فرصتها خطرات زیادی را برای خاورمیانه در پی خواهد اشت.
تهاجم اسرائیل به حومه دمشق دیگر تنها یک حادثه نظامی نیست، بلکه ممکن است منجر به تحولات ژئوپلیتیکی در منطقه شود و هر ساعت که می گذرد، پرسشها درباره آینده خاورمیانه با توجه به این درگیریهای مداوم افزایش مییابد؛ اما سوالی که اکنون مطرح میشود این است که آیا این تهاجم نظامی اسرائیل آغاز مرحله جدیدی از جنگ در سوریه است یا این که اسرائیل تنها به دنبال تقویت موقعیت استراتژیک خود در منطقه با توجه به تغییرات عمده سیاسی پس از سقوط اسد است؟ و این که قدرتهای بینالمللی در مقابله با تشدید این حملات چه نقشی ایفا خواهند کرد؟ و چه کسی در نهایت بهای آن را خواهد پرداخت؟