به گزارش بینالملل خبرگزاری تقریب، «ابراهیم ریچموند» به مدت 15 سال ریاست یک جمعیت دینی در کلیسایی در آفریقایجنوبی را برعهده داشت.
وی هزاران مرید داشت تا اینکه رؤیایی را در خواب دید که دلیل مسلمان شدنش شد.
این روایت توسط دفتر روابط عمومی دولت عربستان سعودی نیز تأیید و از طریق حساب رسمی آن نیز منتشر شده است.
ریچموند در بیان داستان مسلمان شدنش، گفت: «در اتاق کوچکی در کلیسا میخوابیدم، سپس صدایی شنیدم که میگفت، به مردان خود بگویید لباس سفید بپوشند». گفتم: «لباس مسلمانان!» او انتظار داشت که این فقط یک رویا باشد، اما بیشتر از یکبار تکرار شد.
یک کلیپ که توسط برنامه «شبکات» در تاریخ بیست و ششم ژوئن (5 تیرماه) منتشر شد، نشان میدهد که ابراهیم ریچموند به تعداد زیادی از مردان و زنان در سالن کلیسا شهادتین را در حالی که لباس سفید پوشیده بودند، آموزش میدهد.
هدایت رزق است
برنامه «شبکات» بخشی از واکنشهای فعالان فضایمجازی را با ماجرای تغییر دین «ابراهیم ریچموند» رصد کرد.
از جمله آنچه «هشام حسنی» در توئیتر خود نوشت: «تنها کسانی نعمت را حس میکنند که از آن محروم هستند. و چون آن را بیابند با علاقه و عشق از آن محافظت میکنند اما آنکه همواره در نعمت است، ارزش آن را احساس نمیکند».
کاربر دیگری در این باره نوشته است: «عبادت رزق و هدایت رزق و دعا رزق است، ما کاری نمیکنیم، پاک و منزه است آن کس که راه خود را با بصیرت روشن کرد و آن را دلیل هدایت دیگران قرار داد».
کاربر دیگری نوشته است: «چه خوب است که انسان با اعتقاد خود زندگی کند و معنویت، ایمان و عقیده خود را احساس کند، امیدواریم آنچه که در اسلام بیشتر دوست دارید را ببینید.
«یحیی علا» این ویدئو را تاثیرگذار خواند و نوشت: «اصرار او بر تکمیل این سفر بزرگ و گفتار او در هنگام تجربه آن، نوعی افتخار و احساس عمق و عظمت این دین است و از خداوند متعال برای او پایداری و توفیق خواستاریم».
ریچموند این روزها در مکهمکرمه حضور دارد و مناسک حج را چند ماه پس از مسلمان شدنش به جا میآورد و احساسات سرشاری را که بر او چیره شده است را بیان میکند، زیرا این برای او رویایی بوده است که اکنون به واقعیت تبدیل شده است.
یک کلیپ ویدیویی دیگر، گفتگوی حاج ابراهیم ریچموند و شخصی در پای جبلالنور را نشان می دهد که گمان میرود، راهنمای او باشد.
در جایی که سخنران به کوه اشاره میکند و به او میگوید که اسلام نور خود را از اینجا آغاز کرده است، ابراهیم متاثر میشود و پاسخ میدهد: لرزیدم... می خواهم بروم بالا.