دو جراح آمریکایی در غزه گفتند که به صورت داوطلبانه در یک بیمارستان غزه کار کردند و آنچه در بیمارستانهای غزه دیدند، غیرقابل باور بود.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه بینالملل خبرگزاری تقریب، «مارک پرلموتر» و «فیروز سیدوا»، جراحان ترومای آمریکایی در روایتی گفتند که قبلا مناطق جنگی را دیده بودند، اما برای آنها هیچ چیز وحشتناکتر از رسیدن به غزه برای درمان مجروحان جنگ اسرائیل و غزه نبود.
آنها میگویند: «ما جراحان بشردوستانه هستیم. ما روی هم 57 سال کار داوطلبانه در بیش از 40 ماموریت در کشورهای در حال توسعه در چهار قاره انجام دادیم. ما عادت کردهایم در مناطق فاجعه بار و جنگی کار کنیم.»
پرلموتر، جراح ارتوپد و دست از کارولینای شمالی و سیدوا، جراح تروما و مراقبتهای ویژه از شمال کالیفرنیا، شاهد کشتار غیرنظامیان در جنگ اسرائیل و غزه بودند.
هر دو پزشک از اواخر آوریل تا نیمه اول ماه می در غزه داوطلب شدند تا به مجروحان جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه رسیدگی کنند.
آنها در روایت خود مینویسند: ما کودکان به ویژه نوجوانانی را میدیدیم که به سرشان شلیک شده بود. آنها به آرامی میمیرند. خانوادههای قربانیان به پزشکان گفتند که فرزندانشان یا در حال بازی در خانه توسط نیروهای اسرائیلی مورد اصابت گلوله قرار گرفتند یا در خیابان بازی میکردند که توسط آنها کشته شدند.
این دو در ادامه میگویند: پس از رسیدن به مقصد خود در بیمارستان اروپایی غزه، با سیل عظیمی از کودکان روبهرو شدیم در حالی که صدای پهپادهای اسرائیلی در بالای سر بیمارستان شنیده میشد. در تمام مدتی که آنجا بودیم، دائما ترس از حمله اسرائیل به بیمارستان وجود داشت.
ما تا زمانی که به این بیمارستان برسیم، 59 درصد از همه تختهای بیمارستانها در غزه تخریب شده بود و بقیه بیمارستانهای نیمه فعال با 359 درصد ظرفیت تخت واقعی خود کار میکردند.
بیمارستان اروپایی در جنوب شرقی خان یونس واقع شده است. این بیمارستان معمولا یکی از سه بیمارستانی است که خدمات عمومی، ارتوپدی، جراحی مغز و اعصاب و جراحی قلب را ارائه میدهد. اکنون این مرکز به عنوان تنها مرکز تروما برای بیش از 1.5 میلیون نفر عمل میکند، کاری که حتی در بهترین شرایط غیرممکن است.
جمعیت بسیار زیادی در بیمارستان بود. هزار و 500 نفر در یک بیمارستان 220 تختخوابی بستری شدند. اتاقهایی که فضای بستری 4 بیمار را داشت، اکنون 10 تا 12 بیمار در آن بستری بودند. در همین حال 15 هزار نفر نیز در محوطه بیمارستان و داخل بیمارستان از جمله راهروها، سرتاسر بخشها، حمامها و کمدها و پلهها پناه گرفته بودند. اتاقهای بیمارستان، اردوگاه آوارگان بود.
این دو پزشک همچنین گفتند که بخشهای مراقبتهای ویژه بوی پوسیدگی و مرگ میداد. راهروها مانند آشپزخانهای کثیف بود که بوی تعفن میدهد. محوطه بیمارستان بوی فاضلاب و مواد منفجره میداد. فقط اتاقهای عمل نسبتا تمیز بود.
آنها نوشتند: «این همان چیزی است که ما تصور میکنیم در آخرالزمان زامبیها ظاهر میشوند و بو میدهند.»
وقتی با پزشکان و پرستاران فلسطینی که در بیمارستان کار میکردند، ملاقات کردیم، مشخص بود که آنها نیز مانند بیمارانشان از نظر جسمی و روحی حال خوشی ندارند. بسیاری از کارکنان بیمارستان هیچ احساس همدلی حتی برای کودکان نداشتند.
این موضوع در ابتدا برای ما شگفتانگیز بود، اما به سرعت متوجه شدیم که همکاران فلسطینی ما از آسیب دیدهترین افراد در نوار غزه هستند. آنها نیز مانند همه فلسطینیهای غزه، اعضای خانواده و خانههای خود را از دست داده بودند. اگرچه همه آنها به کار خود ادامه میدهند؛ اما از 7 اکتبر حقوق دریافت نکرده بودند.
چند تن از کارکنان به ما گفتند که منتظر مرگ هستند و امیدوارند که اسرائیل زودتر از اینها به پایان برسد.
این دو پزشک پس از دو هفته کار داوطلبانه در غزه، این منطقه را ترک کردند. آنها گفتند که ما هر دو غرق در احساس گناه بودیم. ما احساس میکردیم که حق خروج از غزه را نداریم و به دلیل ترک غزه – و نماندن دائمی در این منطقه - عمیقا در این کشتار جمعی شریک هستیم.
در مرز رفح نیز بار دیگر با انبوهی از کودکان روبهرو شدیم. آنها دور ما جمع شدند، برخی از آنها انگلیسی تمرین میکردند. یکی از آنها پسر 9 سالهای به نام احمد بود. او تمام عمر خود را در این سرزمین بزرگ شده و تقریبا به طور قطع هرگز کسی را در خارج از نوار غزه ندیده بود. او گذشته و حال ندارد و اگر چیزی تغییر نکند، آیندهای نخواهد داشت.
هر دو با خود فکر کردیم: اگر چیزی تغییر نکند، احمد در 7 اکتبر 2033 کجا خواهد بود؟