صلح, سازش است و از ياد بردن رنجش و سازگاري و آشتي پس از قهر. ذات به مفهوم بنيه و اساس است. بين: حالت پيوند ميان افراد. و اصلاح ذات البين, استوارسازي و پيوندهاي فردي و اجتماعي است
اشتراک گذاری :
صلح, سازش است و از ياد بردن رنجش و سازگاري و آشتي پس از قهر. ذات به مفهوم بنيه و اساس است. بين: حالت پيوند ميان افراد. و اصلاح ذات البين, استوارسازي و پيوندهاي فردي و اجتماعي است.
در برابر، افساد ذات البين، بيانگر پديدآمدن دوگانگي، دشمني و هجران و نفاق ميان مردم است. واژه صلاح ذات البين، در معناي اصلاح به کار رفته است, با اين تفاوت، اصلاح، زدودن اختلاف و دوگانگي و نزديک ساختن دلهاي رميده است و صلاح، کوشش در نگهداشت صلح و صفا و تلاش در پيدا نشدن تفرقه و فساد. در اين تعبير، فرق صلاح و اصلاح در سلامت معنوي جامعه، مانند پيشگيري و درمان است. در قرآن کريم، واژه اصلاح در رديف معروف به کار رفته است که نشانگرتفاوت وخاص بودن پيامهاي هر يک از امربه معروف و اصلاح است. (لاخير في کثير من نجواهم الاّ من امر بصدقة او معروف او اصلاح.) سوره نساء، آية ۱۱۴ مقدس اردبيلي بر آن است که اگر فساد ذات البين، به رها کردن پاره اي از کارهاي واجب و يا انجام کارهاي حرام بينجامد، اصلاح ذات البين از راه امربه معروف و نهي از منکر، واجب مي شود. بر اين اساس، پيوند اين دو واژه، پيوند عام و خاص است.
"قضا" نيز قطع اختلاف است. با به بن بست رسيدن اصلاح، کار دادرس آغاز مي شود و قاضي با استفاده از اختياراتي که دارد, به نزاع پايان مي دهد.
در فقه، عنواني ياد شده که بر قاضي است پيش از حکم، دوسوي اختلاف را به اصلاح[مصالحه] برانگيزاند . که نشان دهنده فرق ميان اين دو واژه است.
گستره اصلاح ذات البين گستره اصلاح ذات البين، حوزه اسلام و ميان برادران مؤمن و خودي و شريک در هدف و راه است.
(انّما المؤمنون أخوة فأصلحوا بين اخويکم.): سوره (حجرات), آيه ۹.
"اخ"، به معناي شريک در مقصد و راه است. مؤمنان، از آن روي که در هدف و اصول اساسي دين، همراهند، اگر جدايي بين آنان رخ دهد، بايد اصلاح شود. در اين بستر اصلاح ذات البين، ميان اسلام و کفر و کساني که دو هدف و مقصد دارند، معني ندارد و اگر هماهنگي و همراهي نيز انجام مي گيرد (هدنه) است و يا تأليف قلوب.
تاريخ نگاران، از شگرد منافقان روزگار پيامبر گزارش کرده اند: آنان اين انديشه را در ميان مردم رواج مي دادند که درگيريهاي ميان اسلام و کفر و تيرگي پيوندها و پيوستگيها، مردم را خسته و فرسوده ساخته و مصلحت مردم در آن است که مرزهاي سياسي بين اسلام و کفر برداشته شود و مسلمانان و کافران قريش، پيوندهاي دوجانبه برقرار کنند و پيامبر کاري به دين ستيزي و بيدادگري ابوسفيان نداشته باشد. اين گروه، تلاشهاي خود را در راه جامه عمل پوشاندن به اين آرزو، اصلاح و خود را مصلح و آشتي جو مي ناميدند.خداوند، با آيه هاي بيدارگرانه خود، نقاب از چهره اينان گرفت و هدف و برنامه آنان را در خراب کردن باروهاي بلند ميانِ دادو بيداد و توحيد و شرک، فسادآفريني و آنان را مفسد ناميد.
اصلاح ذات البين زدودن دوگانگي هاست. دوگانگي ها، ستيزها، کشمکشها، جامعه اسلامي را از درون متلاشي مي سازد. مراد از اصلاح، از بين بردن سليقه هاي گوناگون و همسان سازي نيست; چه سرشت آدميان گونه گونه است و انسانها داراي مايه هاي جسمي و ويژگيهاي فکري و محيط زيست ناساني هستند، اين خود به جدايي سليقه و شيوه هاي زندگي کسان مي انجامد.
کتابهاي فقهي آکنده از اختلاف نظرها و سليقه ها و برداشتها در زمينه هاي گوناگون فرهنگي و سياسي و اقتصادي است و چه بسا در مسائل اجماعي و مشهور نيز، قول خلاف وجود دارد، در عرصه کارشناسي و حوزه اجرايي مسائل نيز، نسبت به شيوه اجراي مسائل اقتصادي و سياسي و اداره کشور نيز، همواره ديدگاهها و طرحهاي مختلف عرضه مي شود. اين گونه ناپيوستگيها، نه تنها تباهي آفرين نيست که به صلاح دين و نظام است و مايه پويايي فرد و جامعه. طبيعت انقلاب اقتضا مي کند که همواره ديدگاههاي اجتهادي در عرصه هاي گوناگون آزادانه عرضه شود و بر شکوفايي آراء و انديشه هاي اسلامي بيفزايد.
البته گفت وگو در مسائل فکري وعقيدتي اگر جامعه را به تنش کشد و به تيرگي روابط و پيوندها و پيوستگي ها انجامد در اين حوزه مي گنجد. در بعد ديگر، دايره بحث هم مسائل خانوادگي را در بر مي گيرد و هم اختلافهاي ميان جناحها و گروهها را بر خلاف مفهوم رايج آن در ميان مردم، که آن را به اصلاح تيرگي پيوندها و پيوستگي هاي بين دو نفر محدود مي کنند، کاربرد آن در متون ديني و فرهنگ گذشته مسلمانان گسترده است. و پيش از همه چيز، اصلاح پيوند و پيوستگي گروههاي اسلامي، در حوزه آن جاي دارد.
جايگاه اصلاح ذات البين درچشم انداز دين و خرد همراهي و همدلي, پايه و اساس جامعه انساني است و مايه رشد و بهروزي آن. اگر همدلي و هماهنگي افراد در هم شکند و اعتماد و دلگرمي از دلها رخت بربندد, مردم از پيشرفت و حرکت تکاملي باز مي مانند.کانون خانواده, نخستين بستر تربيت و آموزش است و بيش ترين زير ساختهاي رواني و شخصيتي کسان از اين جا شکل مي گيرد. يکدلي و سازش کسان مايه آرامش و شادابي در خانه و زمينه ساز سازندگي و تربيت بهتر افراد جامعه است. اگر الفت ساکنان خانه به بيزاري و نفرت تبديل شود همه اعضاي اين کانون بويژه کودکان آسيب مي بينند و شخصيت آنان لرزان و ناکارآمد خواهد شد.
جامعه ناهمگون که افراد به جاي همدلي در پي ويراني يکديگر باشند، راه به فلاح و بهروزي نخواهد برد، و افزون بر واگشت و عقب ماندگي، شوکت و اعتبار خود را در نزد رقبا از دست خواهد داد. از زمينه هاي مهم زوال و فروپاشي تمدن بزرگ اسلامي، اختلافهاي شکننده و روياروييهاي گروهها و فرقه ها در درون جامعه هاي اسلامي بود. شکست اقتدار دولت عثماني در سده اخير، در پي نزاعهاي دروني رخ داد.در مشروطه نيز اختلاف ديدگاهها به صف بنديهاي ويرانگر در ميان رهبران جامعه انجاميد. در اين ميان، کساني که با اساس دين و روحانيت بيگانه بودند، ميدان يافتند و با ترور شخص و شخصيت دلسوزان جامعه, رهبران راستين را از صحنه سياسي دور کردند. آقا بزرگ تهراني، گزارشي از اختلافهاي ميان شيعيان در قرن هشتم نوشته است:
(تفرقه و فساد ذات البين سببِ سستي و گسيخته شدن بسياري از جريانهاي شيعي در تاريخ بوده است. مي بينيم شماري با شماري ديگر درباره اختلاف در شمار امامان يا در بحث از مرزهاي تقيه، به بگومگو مي پردازند و نزاعها و کشمکشهايي را پديد مي آورند و گروهي با گروهي ديگر در مفهوم تأويل يا درباره عصمت امامان و يا در مسأله روحاني بودن معاد همديگر را به باد ناسزا مي گيرند با آن که همگي در اصل اين مسائل همداستان هستند.)
قرآن کريم، مهرورزي و مهرباني مؤمنان را مايه نعمت سوره (آل عمران), آيه ۱۰۳. و رحمت خداوند. (سوره (حجرات), آيه ۹ )شمرده و نفرت و بيزاري دلها را از يکديگر سبب فساد بزرگ و از بين رفتن باورهاي ايماني. زيرا کدورتهاي ژرف و پردامنه رشته هاي برادري را مي گسلد و عزت و حرمت جامعه ديني را به چالش مي برد.
پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد:
(ايّما مسلمين تهاجرا فمکثا ثلاثا يصطلحان الاّ کانا خارجين عن الاسلام ولم يکن بينهما ولاية.) دو مسلمان اگر بيش از سه روز با يکديگر قهر باشند, از حوزه اسلام خارج شده و رشته ولايت و پيوند ديني از بين آنان برداشته مي شود.
در متون ديني، بر بايستگي اصلاح تيرگيهاي بين مؤمنان سفارشها شده است:
(فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بينکم واطيعوا اللّه ورسوله ان کنتم مؤمنين.) سوره (انفال), آيه۱.
از مخالفت خدا پروا کنيد و دشمنيهايي که درميان شماست آشتي دهيد و خدا و پيامبرش را پيروي کنيد اگر ايمان داريد. يا: (انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويکم.) (سوره (حجرات), آيه )۹.
مؤمنان برادر يکديگرند, بين دو برادر اصلاح و آشتي دهيد.
قرآن شناسان و فقهاء گفته اند, امر به اصلاح, بر دو چيز دلالت دارد:
۱. واجب بودن اصلاح و سازش دادن بين مؤمنان.
۲. فوري بودن آن.
پيامبراسلام(ص) بر ثواب پا درمياني و سازش دادن ميان مؤمنان, سفارشها کرده و اجر و مزد مصلحان را همسان جهادگر در راه خدا شمرده است.
علي(ع) در شورانگيزترين خطبه پس از به دست گرفتن خلافت, بر بايستگي همدلي گروههاي گوناگون مردم تأکيد کرده و پس از شمارش سرفصل برنامه ها و کارهاي اساسي در راه دگرگون کردن زيربناي سياسي و اقتصادي جامعه فرموده است:
(فاستتروا في بيوتکم و اصلحوا ذات بينکم.) مردم, درون خانه خويش جاي گيريد و راه آشتي با يکديگر را در پيش.
امام، در پايان زندگي، با اشاره به سخني از پيامبر بر اهميت همدلي و بايستگي آن سفارش مي فرمايد: (اوصيکما وجميع ولدي ومن بلغه کتابي بتقوي اللّه ونظم امرکم و صلاح ذات بينکم فانّي سمعت جدّکما (ص) يقول: صلاح ذات البين افضل من عامة الصلوة و الصيام.) «شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد, سفارش مي کنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتي با يکديگر. من از جدّ شما (ص) شنيدم که مي فرمود: آشتي دادن ميان مردم بهتر است از نماز و روزه ساليان.»
اهميت و والايي دوستي و برادري بين مؤمنان و فاجعه آميز بودن بيگانگي آنان از يکديگر چنان است که در قرآن و سنت، در مواردي اجازه داده شده است، از راههايي که به عنوان حکم اولي در شرايط عادي روا نيستند، به عنوان ثانوي استفاده شود.از جمله، بر مؤمنان روا نيست دروغ بگويند، چه به جد و چه به شوخي و مزاح، بر اين آيه ها و روايتهاي بسياري گواه است. (سوره (زمر) آيه ۳) امّا با اين حال, اگر مؤمني براي صلح بين دوگروه از مؤمنان و برقرار کردن آشتي در خانواده اي يا نجات جان مؤمني از مرگ و… به ناگزير به دروغ روي بياورد، روا شمرده شده است.
در واقع, دليل واجب بودن اصلاح، بر دليل حرام بودن دروغ حکومت دارد و مصلحت اصلاح، فساد سخن ناراست را برمي دارد و آن را در رديف سخن روا جاي مي دهد.
و در مرسله صدوق از پيامبر(ص) آمده که خداوند دروغ مصلحت آميز در راه آشتي بين مردم را دوست دارد و راست مفسده انگيز را دشمن.
وفاي به سوگند, واجب و شکستن آن حرام است, ولي در راستاي اصلاح بين مردم, شکستن آن دشوار نيست و در جاهايي واجب مي شود:
(ولاتجعلوا اللّه عرضة لايمانکم ان تبرّوا وتتّقوا وتصلحوا بين النّاس.)خداوند را وسيله سوگندهاي خويش قرار مدهيد, تا از نيکوکاري و تقوا و اصلاح بين مردم باز ايستيد. اگر وصيت ميان خويشاوندان, کينه و دشمني پديد مي آورد و فتنه هايي را سبب مي شود. در اين جا اگر وصيّ ببيند اين وصيت جنگ و اختلاف در ميان وارثان را در پي خواهد داشت, در راستاي اصلاح ميان وصيت کننده و وارث و يا ميان وارثان, بر او جايز است که در وصيت, دگرگوني پديد آرد و بندهاي اختلاف انگيز آن را حذف کند: (فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بينهم فلا اثم عليه انّ اللّه غفور رحيم.) هرگاه بيم رود که وصيت کننده اي در وصيت خويش دستخوش ستم يا گناهي شده است, اگر کسي به اصلاح ميان آنان پردازد, گناهي انجام نداده است که خدا آمرزنده و مهربان است.
در روايتِ صحيح از امام باقر(ع) نقل شده است: اين آيه ناسخ آيه حرام بودن تغيير وصيت است.
نجوا, سخن گفتنِ پنهان و درگوشي است. پنهان سخن گفتن دو نفر و يا گروهي در نزد ديگران, بدگماني حاضران را برمي انگيزاند; از اين روي, قرآن, اين گونه گفت وگوهاي پنهاني را که رنجش ديگران را در پي دارد, کار شيطان خوانده است.۳۷ (لاخير في کثير من نجواهم الاّ من امر بصدقة او معروف او اصلاح بين النّاس.)۳۸در بسياري از نجواهايشان فايدهاي نيست. مگر سخن آنان که به صدقه دادن و يا نيکي کردن و يا آشتي جويي فرمان مي دهند.
اصلاح بين مؤمنان بر عهده کيست؟ قرآن کريم به روشني سفارش فرموده بين مؤمنان سازش برقرار کنيد.سخن در اين است: مخاطب اين پيام کيست؟ از گفته هاي مفسران فقهاء، استفاده مي شود, آشتي دادن ميان مردم بر همگان واجب کفايي است, ولي گروههايي از جامعه مسؤوليت بيش تري از ديگران دارند و آنان نخستين مأموران به اين کارند.
الف. دو سوي اختلاف: در اين که دو سوي درگيري و نزاع, در اصلاح ميان خود وظيفه اصلي دارند, بحثي نيست و عقل و خرد نيز بدان فرمان مي دهد. آنان به ريشه پيدايش تيرگي و راههاي زدودن آن, آشناتر از ديگرانند و شايستگي گزينش و حق گذشت فزون تري از ديگران دارند. اگر آنان براي آشتي قدم پيش ننهند, ديگر مصلحان در انجام کار موفق نخواهند شد.
ب. نظام اسلامي: نظام اسلامي در برقراري صلح و صفا بين مردم و از بين بردن تنشها و کدورتها وظيفه اي بس بزرگ دارد. چه در نزاعها و درگيريهاي خانوادگي و چه در نزاعهاي بزرگ بين گروههاي مردم, دولت اسلامي وظيفه دارد قدم پيش نهد و با استفاده از اهرمهايي که در اختيار دارد, آن را به صلح تبديل سازد. از کارهاي مهم پيامبر اسلام, از بين بردن نزاعها و زدودن کدورتها بين مؤمنان بود. دوگانگيها را به يگانگي, دشمنيها را به دوستي و نامهربانيها را به مهرباني دگر مي کرد.پيامبر(ص) در مدينه قبيله اوس و خزرج را که از ساليان سال, در دوگانگي و دشمني به سر مي بردند, آشتي داد. افزون بر آن, پيامبر به ميان قبيله ها مي رفت, جنگ و درگيري اگر بين آنها در مي گرفت, اصلاح مي کرد:
(ميان فرزندان عمرو بن عوف و مردم قبا از گذشته کشمکش ريشه داري بود. پيامبر براي آشتي آنان به محله قبا رفت. حضرت در آن روز نتوانست نماز را در اول وقت به جاي آورد.)
در اختلافهاي خانوادگي نيز, پيامبر پناهگاه مردم بود و مردم براي برقراري صلح و صفا در ميان خانواده, از آن حضرت در خواست کمک مي کردند و پيامبر ميان آنان آشتي مي داد.
در روزگار علي(ع) نيز نياز جامعه به اصلاح ذات البين, برطرف ساختن اختلافها و کشمکشها, بيش از روزگار پيامبر احساس مي شد. در کوفه, مرکز خلافت, گروهها, قبيله ها و فرقه هاي گوناگون عرب و موالي(غيرعرب) جاي گرفته بودند, که اين پديده ناسانيهاي فرهنگي و گرفتاريها و دشواريهاي جديدي را به همراه داشت و سبب بالا رفتن ميزان برخوردها و نزاعها مي شد. علي(ع) به ميان مردم مي رفت و از نزديک, با گرفتاريهاي آنان آشنا مي شد. چه بسيار آن حضرت در هواي تفتيده تابستان, در ميان مردم ديده مي شد که به بست و گشاد کارها مي پرداخت و گروهها, قبيله ها و کساني که به نزاع برخاسته بودند, از نزاع بازمي داشت. چنان در اين کار پي گير و جدّي بود که خود را به رنج و زحمت مي افکند. امام, به روشني بيان مي کند: نبرد با معاويه در راستاي از ميان بردن نفاق و شکاف در ميان جامعه اسلامي صورت گرفته است.
ج. خواص نخبگان جامعه اسلامي: بزرگان, فرزانگان و عالمان دين, در بين مردم از جايگاه ويژه اي برخوردارند. مردم به آنان به ديده احترام مي نگرند وبه خاطر پاکي و فرزانگي و راستي, بر قلبها حکومت مي کنند و سخن و پند آنان, کارايي عميق دارد.اينان خيلي خوب مي توانند در سالم سازي جامعه و زدودن غبارها کينه و دشمني, نقش بيافرينند. از اين روي, وظيفه اي بس سنگين دارند و نمي توانند خود را در اختلافها به دور بدارند. بايد پا به ميدان بگذارند و اختلافها را ريشه يابي کنند و به درمان آنها برخيزند وگرنه گناهي نابخشودني را انجام داده اند.در دوره اي که نظام اسلامي در جامعه وجود ندارد و يا حکومت اسلامي در يکي از دوسوي نزاع قرار گرفته و گروهي از مردم به دشمني با او برخاسته اند, بزرگان بايستي پا در ميدان نهند و با پا درمياني در ماجرا, به نزاع پايان دهند خطابِ (و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما) متوجه نخبگان و بزرگان جامعه است. علي(ع) در ماجراي ستيز پيمان شکنان بصره, بزرگاني چون سعدبن مالک و عبدالله بن عمر را سرزنش مي کند که چرا آنان از نفوذ و جايگاه اجتماعي ممتاز خود استفاده نکردند و به جاي مداخله در ماجرا و پيشگيري از بالا گرفتن دشمنيها و به بن بست رسيدن گفت وگوها, گوشه گيري کردند.
علماء به عنوان خواص جامعه, از آغاز مورد اعتماد مردم بوده و در گشودن گرهها و از ميان برداشتن اختلافها و برقراري صلح و سازش بين مردم, نقش ممتازي بر دوش داشته اند. بسياري از اختلافها و درگيريها و بگومگوها و جنگها به آبرو و جايگاه اجتماعي علماء از ميان رفته و در بسياري از دوره هاي تاريخي, وجود عالمي مردمدار و صاحب نفوذ, منطقه اي را از دادگاه, دادستان و عسس و گزمه بي نياز ساخته و جلوي هرج ومرجها را گرفته است.
عالمان, اين نقش اساسي و بنيادين را تنها در بين مردم نداشته اند, بلکه از جايگاه خود در بين مردم و حاکمان وقت, استفاده کرده و جلوي ستم و سخت گيري بر مردم را گرفته و به گونه اي صلح و آرامش را در جامعه حاکم ساخته اند. در حکومتهايي که به شيعه گرايش داشتند, اگر اختلافي بين آنان و گروههايي از مردم پيش مي آمد, اين نقش را به زيباترين وجه انجام داده اند. ابواحمد, والد سيد مرتضي, در دولت آل بويه چنين جايگاهي داشت. او بيش تر سفير ميان آل بويه و آل حمدان و ديگر حاکمان بود و به اختلافها پايان مي داد. خاندان کاشف الغطاء, در عراق جايگاهي بزرگ داشتند و اختلافهاي ميان دولتهاي اسلامي با دست پرکفايت آنان پايان مي گرفت.
شيخ جعفر کاشف الغطاء, در بهبود بخشيدن پيوند و پيوستگي ميان دولت عثماني و دولت ايران نقش اثرگذاري داشت همو بود که با تلاشهاي پي گير خود به جنگ ميان عثمانيان و فتحعلي شاه قاجار, پايان داد.عثمانيان, به او به ديده احترام مي نگريستند و پيشنهادهاي او را رد نمي کردند.
ميرزاي شيرازي، در اصلاح بين شيعيان و سنيان، تلاش گسترده اي داشت و بسيار بسيار از فتنه هاي کور و خانمانسوز را، با تدبير جلو گرفت.
(در سال ۱۳۱۱هـ.ق. فتنه اي ميان اهالي سامرا و مجاوران برانگيخته شد که به دنبال اين حادثه هر يک از طوايف داخل شهر فرقه اي از قبائل خارج شهر را به ياري طلبيدند و کم مانده بود که فتنه اي بزرگ رخ دهد که به کياست و تدبير سيّد اين فتنه از ميان رفت و ميان طوايف آشتي برقرار شد.)
در همان دوره، علامه شيخ علي و فرزندش شيخ باقر حيدر، از علماي نجف در اصلاح ذات البين و از ميان بردن تيرگيهاي ميان مردم بسيار موفق بودند و حرکتهاي اساسي آنان در برقرار کردن صلح و صفا بين گروهها و از بين بردن ريشه هاي فتنه بين پيروان اهل بيت زبانزد بود.
اکنون نيز روحانيت چون گذشته از چنين جايگاهي برخوردار است. وجود علما در صحنه اجتماع و در عرصه خدمت گزاري، بسياري از دشواريها، گرفتاريها را از سر راه برمي دارد و اختلافها و نزاعهاي بين مردم مؤمن را به صلح و صفا مبدل مي کند. برنامه ريزي در استفاده درست از جايگاهي که روحانيت و علماي دين در جامعه دارند، مي تواند بار سنگين قوه قضائيه را سبک کند و به بسياري از درگيريها واختلافهاي خانمان برانداز بدون اين که به دادگاه کشيده شود، پايان دهد. البته پاياني خوش.
علماي دين اگر دست به کار شوند به درگيري بين دو گروه مؤمن و نزاع و کشمکش خانوادگي پايان دهند، چون با اندرز و پند وخيرخواهي براي هر دو طرف و مصلحت سنجيها، همراه است و آنچه که در آشتي دو گروه کارساز است، نرم شدن قلبها، بر اثر پندواندرز و اثرگذاري معنوي عالم دين و گردن نهادن دو گروه درگير به فرمان خداست. اين صلح شيرين وپايدار و سازنده خواهد بود.شهيد بهشتي در شرح وظيفه و رسالت عالمان دين، نکته مهمي را يادآوري مي کند و مي گويد: انتظار مردم از عالم دين اين است که براي آنان گره گشايي کند و در کدورتهاي ميان گروهها و يا اختلافهاي خانوادگي مردم، به خود زحمت بدهد و با فرزانگي و تدبير، از بزرگ شدن رويداد پيشگيري کند.
شهيد بهشتي از عالمي مردمدار به نام شيخ ابراهيم نجف آبادي ياد کرده که هم مدرس بوده و هم امام جماعت و نيز اندرزگوي شهر و مانند پدري مهربان به بحرانهاي حوزه خدمت خود رسيدگي مي کرده است: (گاهي بعد از نيمه شب دَرِ خانه ايشان را مي زدند و مي گويند ريش سفيدهاي فاميل نتوانسته اند دعواهاي خانگي را حل کنند, لطفا بياييد ما را اصلاح دهيد.) در اين روزگار مهم آن است که مردم اين جايگاه روحانيت و اين ميراث ديرينه را پاس بدارند, تا اين نهاد مقدس را که در فراز ونشيبهاي مخوف و فتنه هاي خطرساز, مشکل گشا بوده و براي حفظ همدلي, برادري, يگانگي و پيوستگي ملي خطرها کرده است, سست نشود و مبادا با عملکرد نادرست يک روحاني, يک عمامه به سر و… جايگاه اصيل و محکم روحانيت زير سؤال برود.
روحانيان نيز شايسته است مقام خويش را پاس بدارند و چونان پدري مهربان همه جناحهاي دلسوز و پاي بند به اصول اسلام و نظام اسلامي و ولايت فقيه را زير چتر محبت و راهنمايي خويش قرار دهند و با عملکرد درست, دلها را به يکديگر نزديک کنند.
راهکارهاي آشتي بين مؤمنان از بين بردن تنشها، نفرت زدايي، نزديک کردن دلها به يکديگر، بازگرداندن شادي به کانون خانواده اسلام کاري خرد و آسان نيست. اين کار به انسان و ويژگيهاي رواني او بسته است و زدودن نفرت و جداييهاي ريشه دار، نيازمند شناخت انسان و جامعه و کارشناسي عالمانه دارد. نزاعها درگيريها و کشمکشها در بين دو گروه مؤمن، زن و شوهر، دو خانواده ويا دو گروه فکري، دو فرقه،مذهب حتي دو گرايش سياسي و… ريشه ها و انگيزه هايي دارد که بايد دقيق و همه سونگرانه مورد مطالعه قرار گيرند. پاره اي از درگيريها و بگومگوها، بستر جامعه وروابط بين افراد را سرد مي سازند. پاره اي از خواهشهاي نفساني سرچشمه مي گيرند وپاره اي از فقر مادي و پاره اي از فقر فرهنگي سرچشمه مي گيرند و پاره اي از تعصبهاي کور، کژفهمي، ارتجاع، برداشتهاي نادرست از متون ديني وتاريخي و… ناشي مي شوند. بعضي مسائل ومشكلات راهم قدرتها يا کساني که منافعي دارندبوجود مي آورند وبه آنها دامن مي زنند. اکنون چند راهکار را ارائه مي دهيم که اگر به درستي روي آنها درنگ شود وبا مطالعه همه سويه مي توان از اينجا به بسياري از تفرقه ها وتشتت ها پايان داد و صلح و صفا و وحدت را ميان طرفين ايجاد كرد.
۱. برانگيختن خردهاي خفته: ناآگاهي و به فراموشي سپردن نيروي انديشه و خرد از علتهاي مهمّ بروز جدالها و نزاعهاست. زيرا انسانها در پرتو خردورزي به صلح آشتي مي رسند. انديشه، راهنماي انسانها به سوي سعادت و خوشبختي است. خرد و انديشه، انسانها را برمي انگيزاند، تا جمعي زندگي کنند و کارها را گروهي پيش ببرند و رشته هاي پيوستگي را محکم تر کنند تا قدرتمند به حيات خود ادامه دهند آنها مي آموزند كه در راه نگهداشت اين وحدت و صميميت بايد از بسياري از خواسته هاي فردي بگذرند.
اگر در کارها از نيروي خرد و تدبيرهاي آن استفاده نشود احساسات به ميدان مي يابد و آرزوهاي فردي وهوسها و خشم و شهوت با آن در مي آميزد و مردمان عنان گسيخته برابر يکديگر قرار مي گيرند. بسياري از برادرکشي ها در پي حرکتهاي آني و به دور از انديشه روي مي دهد و گروهها و قبيله ها و کسان را به جان يكديگر مي اندازد. پراکندگي ها آغاز مي شود.
قرآن براي پيشگيري از فساد ذات البين، مسلمانان را به خردورزي و کندوکاو در تباهي آفريني دشمني ها فرا مي خواند.اوس و خزرج، دو قبيله بزرگ مدينه به برکت وجود پيامبر(ص) از جنگ و جدالهاي ديرين که بسان زخم کهنه و چرکيني، زندگي آنها را تباه کرده بود، رهايي يافتند.
۲. گسترش ارزشها و فضيلتها: با مطالعه و دقت روي بسياري از جريانهاي تباهي آفرين تاريخ و کشمکشهاي فرساينده به اين نتيجه مي رسيم که حاکم نبودن ارزشها و فضيلتها، از جمع و گروهي، سبب شده راه بر پيروي از هواي نفس گشوده شود. در جامعه اي که ارزشها کم رنگ شود، حسد، آز، زياده خواهي، کينه، بي عدالتي، رشد مي کند و وقتي اين خويهاي ناپسند و ضدارزش رشد کرد،بسياري ازحقايق در نزد مردم مخدوش ومغفول مي ماند. نظام زندگي از هم فرو مي پاشد وجنگ جاي خود را به روابط برادرانه ودوستانه مي دهد.درصدر اسلام انجا كه نفسانيات غلبه وارزشهاي معنوي كمرنگ ميشود اختلاف بروز مي كند[اختلاف بر سر تقسيم غنايم بين مسلمانان]،آيه نازل مي شود. گروهي از مفسران و تاريخ نگاران, شأن نزول آيه نخست سوره انفال را, آزمندي شماري از جنگاوران به سر غنائم جنگي دانسته اند: در غزوه بدرآيه بر پيامبر نازل شد: (از غنائم جنگي از تو مي پرسند.بگو: غنائم جنگي از آنِ خدا و پيامبر است پس از خدا پروا داريد و با يکديگر سازش کنيد.) همراه بودن اصلاح و تقوا در اين جا و ديگر جاها، نشانگر اين نکته است که ارزشهاي اخلاقي و پرهيزگاري، زمينه ساز اصلاح ذات البين است. (واحضرت الانفس الشّح… و ان تصلحوا و تتّقوا.) سوره (نساء), آيه ۱۲۸.
گذشت دو طرف نزاع، بويژه ستمديده در دستيابي به صلح و صفا، نتيجه تقوا است.
حضرت علي (عليه السلام): (انّما انتم اخوان علي دين اللّه ما فرّق بينکم الاّ خبث السّرائر وسوء الضمائر.)[ميزان الحكمة؛ ترجمه ري شهري]. (شما همه برادران ديني هستيد و باطنهاي ناپاک و نيتهاي بد و آلوده شما را به پراکندگي سوق داده است).
عفو وصفح (وليعفوا و ليصفحوا الا تحبّون ان يغفر اللّه لکم.) بايد ببخشند و ببخشايند, آيا مي خواهيد خدا شما را بيامرزد.
(عفو) گذشت از حق و (صفح) چشم پوشي و ناديده گرفتن حق خود است. راغب مي گويد: (صفح) رساتر و بليغ تر از (عفو) است.
قرار گرفتن اين دو در کنار يکديگر, دليل است که اين دو واژه بيانگر دلالت اين دو واژه بر دو معناست. قرآن به مؤمنان سفارش مي کند بر يکديگر سخت نگيرند و از حقوق شخصي براي مصلحت برتر و اصلاح, درگذرند:
قصاص قرآن، قصاص را سبب حيات و زندگي مي شمرد ومي فرمايد: مجازات بدي، بدي و چشم در برابر چشم است; ولي قصاص حكم اسلام است[انتقام وكينه ورزي از نفس سرچشمه مي گيرد. (وجزاء سيئة سيئة مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علي اللّه.) جزاي هر بدي, بدي است, همانند آن. پس کسي که عفو کند و آشتي ورزد مزدش با خداست.
(کتب عليکم القصاص في القتلي…. فمن عفي له من اخيه شيء فاتّباع بالمعروف واداء اليه باحسان ذلک تخفيف من ربّکم ورحمة.)درباره کشتگان بر شما قصاص مقرر شد…. پس هرکس که از جانب برادر خود عفو گردد بايد با خوشنودي از پي اداء خونبها رود و آن را به وجه نيکو بپردازد. اين حکم, تخفيف و رحمتي است از جانب پروردگارتان .
(والجروح قصاص فمن تصدّق فهو کفّارة له.) و هر زخمي را قصاصي است و هرکس از قصاص درگذرد گناهش را کفاره اي خواهد بود.
۳. راه بستن بر فتنه هاي خارجي: پاره اي از کدورتها و کينه ها در بين مؤمنان و گروههاي پايبند به ارزشها در جامعه اسلامي ريشه بيروني دارند. فتنه گران و بدخواهان براي بدبين کردن گروهي از مؤمنان به گروهي ديگر دو شخص مؤمن ومسلمان نسبت به يکديگر و رويارو قرار دادن هواداران دو شخصيت سياسي و يا ديني, از گوناگون شگردها استفاده مي کنند, تا بين مردم مسلمان پراکندگي پديد آورند. قرآن اينان را شيطان ناميده و حرکت آنان را حرکتي شيطاني: (إنّما ذلکم الشّيطان يوقع بينکم العداوة والبغضاء.)
در صدر اسلام, منافقان و گروههايي که منافع خود را با گسترش اسلام در خطر مي ديدند, هميشه ميان مسلمانان سم پاشي مي کردند و با يادآوريهاي ناگواريها و اختلافهاي کهنه, خشم مسلمانان را نسبت به يکديگر, بر مي افروختند.
عبدالله بن ابي, در غزوه بني المصطلق, با استفاده از جريان پيش آمده ميان يکي از مهاجران و انصار, تلاش کرد ميان آنان اختلاف بيندازد و با پررنگ کردن مرزهاي فراموش شده قومي, دوباره آنان را به رويارويي کشاند که پيامبر با درايت و تيزبيني, فتنه را از ميان برد.
(پيامبر در گرماي هوا دستور کوچ داد. بيش از يک شبانه روز سپاه خسته از راه و جنگ, در حرکت بودند و هنگامي که دستور استراحت داد, همگي يکسره به خواب رفتند و پس از استراحت لازم حرکت کردند. بدين روش, مردم گفت و گوهاي بيهوده گذشته را از ياد بردند و مشکل برطرف شد.) يهوديان در ميان مسلمانان فتنه گري مي کردند.آنان گسترش اسلام را در شهر خود بر نمي تافتند و از استقبال گسترده مردم به اين دين نوظهور در رنج و عذاب بودند; از اين روي براي دامن زدن به اختلاف بين مسلمانان دست به کار شدند و با شايعه پراکني، دروغ گويي، بدگويي، يادآوري جنگهاي خونين اوس و خزرج به افساد ذات البين مي پرداختند:
(يکي از يهوديان, به نام شاس بن قيس, از کنار مسلمانان مي گذشت. گروهي از طوايف اوس و خزرج دوستانه در کنار يکديگر نشسته بودند. کينه هاي دروني او به جوش آمد. به يکي از جوانان يهود سفارش کرد: در جمع مسلمانان حوادث خونين بعاث و جنگهاي شديد بين اوس و خزرج را يادآور شود. جمعي از مسلمانان ساده دل, تحت تأثير قرار گرفتند و همديگر را تهديد کردند. نزديک بود آتش جنگ روشن شود.)
پيامبر به سراغ آنان رفت و با اندرز , آتش فتنه را خاموش کرد. آياتي از سوره آل عمران در اهميت يگانگي و همبستگي و نعمت الفت و هوشياري نسبت به فتنه هاي يهوديان نازل شده است.
امروز نيز, منافقان و صهيونيسم جهاني, از گردانندگان اصلي اختلاف اندازي و فتنه گري در بين مسلمانان هستند. از ديرباز تا کنون, استعمارگران براي دردست گرفتن زمام کشورهاي اسلامي, از اين شگرد بهره برده به اختلافهاي قومي و مذهبي, دامن زده اند.با ايجاد مرزهاي مصنوعي ترک و عرب و فارس از يک سوي و نزاع شيعه و سني از ديگر سوي, در سرزمين امت اسلامي, بذر کينه افشاندند و امت اسلامي را از بالندگي و شکوفايي باز داشتند.
در دوران صفويه, دولتهاي اروپايي براي درهم شکستن دولت عثماني,همواره, با دسيسه, آتش جنگ ميان ايران و عثماني را شعله ور نگه مي داشتند. آنها جاسوسها و آتش افروزان خود را با نام سفير, بازرگان و جهانگرد به دربارها گسيل مي داشتند و به فتنه گري مي پرداختند.شاردن در سفرنامه خود, موردهاي بسياري از فتنه گريهاي دولتهاي غربي را براي واداشتن ايران به جنگ با عثماني, به شرح آورده است.۷۳
کشمکشهاي بين عثماني و ايران, توان هر دو کشور را فرسود و با سربرداشتن اختلافهاي قومي در قلمرو عثماني, قدرت و شوکت اين حکومت بزرگ در هم شکست و با ضربه اي از بيرون به کلي از هم فروپاشيد.با فروپاشي حکومت عثماني, دنياي اسلام, قطعه قطعه شد و هرج ومرج, تار و پودش را از هم دريد.
از بامداد پيروزي انقلاب اسلامي, درگيريهاي مذهبي و دامن زدن به اختلافهاي قومي از شگردهاي مهم بدخواهان در راه سست کردن بنياد نهضت اسلامي بود که با درايت امام خميني و همراهي و همگامي عالمان دين و فرهيختگان سني و شيعه به جايي نرسيد. در سالهاي اخير منافقان با پشتيباني امريکا و صدام, اين حربه قديمي را دوباره به کار گرفتند و در ۳۰ خرداد ۱۳۷۳, در روز عاشورا, در حرم مطهر امام رضا(ع) فاجعه هولناکي آفريدند که به شهادت و زخمي شدن صدها نفر انجاميد. همزمان, در مسجد مکي برادران اهل سنت زاهدان, بمب گذاري کردند, تا چنين وانمود شود اين شيعيان و سنيان هستند که مکانهاي مقدس همديگر را هدف گرفته اند و به ويراني مي کشانند.تا از اين رهگذر فتنه اي ديگر بر پا کنند و انقلاب اسلامي را در گرداب بلا فرو برند که خوشبختانه با دستگيري مزدوران سياه بخت وابسته به گروهک منافقان همه چيز روشن شد.
۴. بيت المال در خدمت اصلاح ذات البين: نزاعها گاهي بر سر امور مالي است. تنها راه پايان دادن به آن بذل مال است که مؤمنان بايد به بذل مال همت گمارند و نگذارند زخم نزاع, دشمني, دوگانگي در بدن جامعه کهنه شود و ناعلاج.
زکات, بايد في سبيل اللّه هزينه شود, بهترين راه, اصلاح ذات البين مؤمنان است.
امام صادق(ع) به کارگزار مالي خود مفضل بن عمر, فرمود:
(إذا رأيت بين اثنين من شيعتنا منازعة فافتدها من مالي.)۷۴ هنگامي که بين دو نفر از پيروان ما نزاعي را ديدي از مال من غرامت بپرداز تا با يکديگر آشتي کنند.
فقهاء از متون ديني استفاده کرده اند: از موارد مصرف بيت المال, بويژه زکات، اصلاح ذات البين است. چه اصلاح از نمونه ها و مصداقهاي بارز (في سبيل اللّه) است. افزون بر اين اگر کسي در اين راه خسارتي ديد به عنوان سهم غارم مي توان از زکات خسارت وي را جبران کرد.صاحب "جواهر" در تعريفِ غارم در راه اصلاح نوشته است: (غارم کسي است که براي اصلاح ذات البين غرامت مي پردازد چنانکه کشته اي افتاده و کشنده وي معلوم نيست و نزديک باشد بر سر آن فتنه اي رخ دهد. کسي خونبهاي او را بر عهده مي گيرد يا مالي تلف شده و تباه کننده اش را نمي دانند کسي براي پيشگيري از اختلاف قيمت آن را بپردازد.)۷۶ صاحب جواهر, از ديگر فقيهان, از جمله شيخ طوسي نقل کرده است: در راه اصلاح ذات البين مي توان از زکات استفاده کرد.
۵. داوري خدا و رسول: در هر نزاع و درگيري, چه فکري, چه مالي, چه خانوادگي و… بهترين داور خدا و رسول خداست.
(وإن تنازعتم في شيء فردّوه إلي اللّه والرّسول إن کنتم تؤمنون باللّه واليوم الآخر ذلک خير وأحسن تأويلا.)۷۷ و چون در امري اختلاف کرديد, اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد, به خدا و پيامبر رجوع کنيد. در اين خير شماست و سرانجامي بهتر دارد. نزاع در دين و شريعت از مصداقهاي بارز اختلافهايي است که با رجوع به نص قرآن و سنت روشن پيامبر(ص) پايان مي يابد.
۶. عدالت, زمينه ساز صلح پايدار: اصلاح,يعني از بين بردن فساد و شقاق. بسياري از دوگانگيها, دشمنيها, ريشه در ستمگري دارد. ستمِ ستمگر سبب شده که ستمديده در برابر ستمگر بايستد.در اين هنگام, اصلاح پايدار, تنها در سايه برآوردن حق ستمديده و برقراري عدالت ممکن است. گذشت, گرچه در پديدآوردن آشتي کارگر است, ولي فراگير و گسترده نيست. بخشش, چه بسا دشمني را فرو نشاند, ولي اگر صاحب حق به خواسته هاي مشروع خود نرسد, گاه با پيش آمدي ديگر, خشمهاي فروخورده شعله ور مي شود و دشمني ژرف تر مي گردد. قرآن, دادورزي را شرط نخستين مصالحه و ايجاد پيوند استوار, توصيف مي کند:
(فأصلحوا بينهما بالعدل واقسطوا اِنّ اللّه يحبّ المقسطين.):ميان دو سوي نزاع، صلحي عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که خداوند عادلان را دوست دارد.
عدل موازنه و هر چيز را درجاي خود نهادن است و رسيدن حق به صاحب آن.از بين بردن تبعيض و آزادي ستمديده در گرفتن حقوق خود, زمينه اصلاح را فراهم مي کند و در موارد بسيار به عفو و احسان نيز مي انجامد.
علاّمه طباطبائي مي نويسد: (در اصلاح نزاعهاي خونبار و مسلحانه تنها کنار گذاشتن جنگ افزار بسنده نيست اگر در ميان اين دو گروه حقي پايمال شده يا خوني ريخته شده و يا آبرويي از ميان رفته بايد جبران شود و گرنه اصلاح به عدل نيست.) امام امّت، در دوران دفاع مقدس در پاسخ به هيأتهاي به ظاهر صلح طلب آيه شريفه: (وإن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما) را تلاوت مي کرد. و يادآور مي شد: بايد حقوق ملت گرفته شود و ريشه هاي فساد خشکانده شود و مظلوم به حق خود برسد. بارها به جهانيان و به همه انسانهاي آزاده دنيا و ملتها اعلام کرد: صدام به هيچ يک از قانونهاي اسلامي پاي بند نيست. او تجاوزگر است و حاضر نيست بدان اعتراف کند و حقوق ملت ايران را برآورده سازد. گذشت از انبوه خسارتهاي جاني و مالي و رها کردن جاني و تنبيه نکردن او, او را گستاخ تر و به گسترش دامنه ستم مي انجامد.پيش بيني امام درست و دقيق از کار درآمد.
۷ .استفاده از داوران برگزيده: قرآن کريم براي اصلاح اختلافها فرمان داده است که داوراني از دو سوي اختلاف برگزيده شوند و آنان با همفکري و رايزني به اختلاف پايان دهند:
برگماري داور براي اختلافهاي اجتماعي: گستره کار داوران در حوزه مسائل خانوادگي نيست و همه اختلافهاي اجتماعي و سياسي را در بر مي گيرد وهمانا مسلمانان خود يك خانواده اند. امام علي در پاسخ خوارج که مي گفتند: چرا علي(ع) افرادي را براي داوري در اين باره برگزيده, با اين که حکومت از آنِ خداست, فرمود: ضرورت حکومت و حاکميت انسان بر انسان, امري است ناگزير و من در گزينش داور, براي حل اختلافهاي اجتماعي از قرآن و سنت پيامبر پيروي کرده ام:
(پيامبر خدا در روز بني قريظه, سعد را به داوري برگزيد و حال آن که پيامبر خود بهترين داور بود و خداوند فرموده: پيامبر براي شما الگو و اسوه است. ابن عباس که از سوي امام براي گفت وگو با خوارج فرستاده شده بود, در مشروع بودن گزينش داور براي اصلاح ذات البين به آيه شريفه زير استدلال کرد: (فابعثوا حکماً من اهله وحکماً من اهلها.): برگز ينيدكسي را از خانواده مرد وكسي از خانواده زن)
۸ . قوه قهريه و جهاد: آخرين راه براي اصلاح بين مردم در کشمکشهاي خونين استفاده از قوه قهريه و جهاد است.جنگ به قصد پيشگيري و يا جلوگيري از گسترش جنگ.اگر يکي از دو طرف درگيري, به سازش تن نداد و از مرزهاي انساني و شرعي خود, در گذشت, مصلحان بايستي با او بستيزند و تا مرز تسليم, تجاوزگر را دنبال کنند .
(وان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما. فان بغت احداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفيء الي امر اللّه. فان فاءت فاصلحوا بينهما بالعدل.) سوره (حجرات) آيه ۹.
و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند, ميانشان آشتي برقرار سازيد و اگر يک گروه بر ديگري ستم کرد با ستمکار بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد.پس از بازگشت بين آن دو گروه صلحي عادلانه برقرار کنيد.
اصلاح ذات البين که اين اندازه پردامنه است و گسترده و همه اختلافهاي بين قومها, گروهها, قبيله ها و فرقه هاي اسلامي را در بر مي گيرد, در فرهنگ کنوني در دائره تنگ بين دو نفر محدود شده است.
اسلامي که براي نزديکي و انس دلها و نرم کردن دلهاي غيرمسلمانان از بيت المال هزينه مي کند. بي گمان براي نرم کردن و نزديک ساختن اصلاح امت پيامبر و همبستگي و همسويي و همفکري آنان, بيش تر تأکيد دارد. امام صادق که نمي تواند اختلاف بين دو نفر از پيروان خود را تحمل کند و از مال خويش براي زدودن کدورتها مي بخشد, بي گمان براي سازش ميان امّت پيامبر, بويژه پيروان اهل بيت, اهميت بيش تري قائل است و بر همگان واجب مي سازد همه نيرو و توان خود را در راه برادري و همبستگي و از بين بردن زمينه ها و انگيزه هاي بدبيني و رنجش به کار گيرند و واجب اهم و فوري را فداي کارهاي مهم ديگر نکنند.هزينه کردن از بيت المال براي جاهايي که پايان دادن به اختلاف بين دو مسلمان, دو گروه و… بدان بستگي دارد, کم اهميت تر از ديگر نيازهاي اقتصادي نيست و فساد ذات البين و پيامدهاي خطرناک آن, هزينه هايي به مراتب بيش تر بر بيت المال بار مي کند.
برادران ديني که در پيشبرد نظام اسلامي و دوران دفاع مقدس, همراه بوده اند, اکنون که دشمنان دين و نظام از هر سو حلقه هاي محاصره را تنگ تر کرده و چنگ و دندان نشان مي دهند, بيش تر از گذشته وظيفه دارند براي حفظ نظام و ميراث گرانبهاي امام امت انديشه کنند. و مباد اختلاف سليقه ها و آرزوهاي کوتاه ما را به تعصبهاي ناروا و لجاجت وا دارد و چشمان ما به روي واقعيتها و خطرها بسته شود و زحمتها و رنجها و مجاهدتهاي همديگر را بي ارزش شمريم و اشتباه هاي کوچک را بزرگ کرده و زمينه هاي رنجش و رميدگي از نظام و… را بيش تر کنيم; چه در غوغاي سخنهاي ناروا و شايعه هاي رنگارنگ و گمانها, شاهراه هدايت و اصول محکم, تيره و تار مي شود و راه بر حقيقت بسته مي گردد.پاسداري از وحدت و وفاق بر محور اصول, بر عهده همه است. مراجع ديني, رهبران سياسي و اهل حلّ و عقد, در اين باره, مسؤوليتي بيش از ديگران دارند. عبرتهاي تاريخ و هشدارهاي امام امّت و رهبر فرزانه انقلاب, بايد ما را به خود آورد; زيرا به تعبير رهبر انقلاب:
(در طول ده سال که امام امت مهمان انقلاب بودند,در همه سخنهاي حکمت آميز, بر چيزي به اندازه وحدت و اصلاح ذات البين, تأکيد نکرده اند.)
اين آرمان بلند, در همه آفات زندگي سرلوحه برنامه هاي آن مرد بزرگ بود. از اين روي, در بستر بيماري در سال ۱۳۶۵ که فکر مي کرد شايد آخرين لحظه هاي زندگي باشد, مهم تريم مسأله اي که در ذهن ايشان بوده و بر زبان جاري مي شود, همانا, همدلي, همراهي و يگانگي مسلمانان است.