چکيده:ميانه گرايي يا وسطيت و اعتدال از مباحث بنيادين فهم صحيح دين و برداشتهاي دقيق و عميق از آموزههاي ديني ميباشد. تعميق انديشه ي وسطيت و ميانه گرايي دربرداشت از شريعت، بستر ساز تقريب و تقارب ميان افکار و انديشه ها، مذاهب و ملل ونحل گوناگون ميباشد.نگارنده ي اين مقاله برآن است تا بعد از ارائه ي تعريف لغوي و اصطلاحي ميانه گرايي، راههاي تعميق آيين ميانه گرايي در برداشتهاي گوناگون از شريعت را باز خواني نموده وفقدان آن را عامل دور شدن عقلها و قلبها معرفي کند.
کليد واژه ها: ميانگرايي، وسطيت و اعتدال، شريعت .
مقدمه ضرورت پرداختن به مقوله ميانه گرايي و نهادينه ساختن وبه صورت فرهنگ رايج و حاکم در آوردن آن درميان اقشار مختلف جامعه بر کسي پوشيده نيست.ايجاد فضاي مناسب براي طرح آراء و انديشه ها و پويايي بخشيدن به برداشتهاي مفيد و کارآمد و راهبردي از آموزههاي شريعت منوط به تعميق آيين ميانه گرايي وانديشه ي وسطيت و اعتدال در برداشت هاوعمل کردن به آنهاست.واين خود، جهدو تلاش مضاعف کساني را که دغدغه ي دين و دين داري مردم را دارند، ميطلبد. بنابراين فهم درست مقوله ميانه گرايي از نگاه شريعت پيش شرط برداشت صحيح و عمق بخشيدن به آن است. ميانه گرايي يا وسطيت:وًسًط اسم براي مابين دو چيز است و در کميتهاي متصل الأجزا به کار ميرود.لذا ميانه روي و ميانه گرايي همان وسطيت و اعتدال در مفهوم قرآني آن است که عبارت از دوري نمودن از هرگونه افراط و تفريط در قول و فعل و انديشه است.[۱] مفهوم شرعي و اصطلاحي ميانه گرايي: همانطور که بيان گرديد ميانه گرايي مترادف اعتدال و وسطيت بوده و در قرآن به شکلهاي زير آمده است: ريشه اعتدال يعني عدل ۲۷ بار در قرآن آمده است به عنوان مثال:«إن الله يأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلي أهلها و إذا حکمتم بين الناس أن تحکموا بالعدل...»[۲] وآيه ي:«إن الله يأمر بالعدل و الإحسان و ... »وآيات ديگر.[۳] هم چنين کلمه وسط و مشتقاتش در قرآن آمده که به عنوان مثال به آيه:«وکذلک جعلناکم أمة وسطا لتکونوا شهدآء علي الناس...»[۴] .و در حديث صحيح آمده است که:«الوًسًط العدل»[۵] .بنابر اين براي اينکه مفهوم ميانه گرايي وضوح بيشتري پيدا کند، لازم است که به بررسي دقيق تر مترادف آن يعني وسطيت و عدل يا اعتدال در قرآن پرداخته شود.با توجه به حديث پيامبر(صلي الله عليه و سلم) وسط همان عدل است و نسبت ميان عدل و اعتدال يا ترادف و تساوي است و ياعموم و خصوص مطلق، زيرا اعتدال از عدل فراگيرتراست و همه ي شوؤن حيات انساني را سامان ميبخشد. اما وسط به عنوان صفت براي امت يعني امتي که از هر گونه افراط و تفريط در زمينههاي مختلف به دور است و سيد قطب(رحمه الله)در تفسير امت وسط گفته است: وسطيت به معني نيکويي و فضيلت واعتدال و ميانه روي و توازن ميباشدو در زمينه ي بينش واعتقاد، تفکر و انديشه واحساس، تنظيم و برنامه ريزي و روابط عمومي در همه ي زمانهاو مکانهاست.[۶] با اندکي تأمل و دقت در معناي لغوي و اصطلاحي ميانه گرايي در مييابيم که امت مسلمان امتي است عادل، فاضل، معتدل، متوازن و به دورازهرگونه افراط و تفريط و بر صراط مستقيم در حرکت به سوي کمال مطلوب است. تعبير الوسطي در آيه «حافظوا علي الصلوات والصلوة الوسطي..»[۷] که صفت نماز است صرف نظر از مصاديقي که براي نماز وسطي در تفاسير آمده، ميتوان گفت وُسطي بر وزن فُعلي صيغه تفضيل است و به معني وسط تر و ميانه ترمي باشد.[۸] بنابر اين هر نمازي را که به دور از افراط و تفريط در قلب و قالب باشد، شامل ميشود.هم چنين تعبير اوسط ۲بار در قرآن آمده يکي آيه ي:«...من أوسط ما تطعمون أهليکم...»[۹] و ديگري آيه ي«قال أوسطهم ألم أقل لکم...»[۱۰] اًوسط به معني عادل ترين و بهترين و متعادل ترين آنهاست. تعبير وَسَطن در آيه «فوَسَطن به جمعا»[۱۱]به معني دروسط قرار دادن و در ميان گرفتن است. بنابراين اصطلاح وسطيت و مشتقاتش از لحاظ لغوي و شرعي بر معاني زير دلالت دارد: ۱- افضل واعدل۲- وسط وميانه ي دو شر، که خيراست شر افراط وشر تفريط۳-حد فاصل ميان دو چيز خوب و بد.اما براي اينکه معني وسطيت و ميانه گرايي بيشتر واضح شود لازم است دو طرف آن يعني افراط و تفريط شناخته شود.[۱۲] افراط عبارت است از تجاوز و گذشتن از حد و غلوّ در کارها و تفريط عبارت است از تضييع و کوتاهي و سهل انگاري در انجام وظائف و فرائض.اساس افراط و تفريط و دوري از ميانه گرايي؛ جهل است، چون از علي بن ابي طالب رضي الله عنه روايت شده که:لا يري الجاهلُ إلا مفرِطا أومفرِطّا"[۱۳].انسان نادان جز در لباس افراط و تفريط ديده نمي شود.پس هر چه انسان به مرز افراط و تفريط نزديک شود به همان اندازه از اعتدال و ميانه گرايي دور ميشود.از طرفي تعبير صراط مستقيم در قرآن گوياي مسير و راهي است که سالک آن اهل ميانه گرايي در بينش و منش ميگردد.اين تعبير ۴۰ بار در قرآن آمده است که به عنوان نمونه ميتوان به آيات «اهدنا الصراط المستقيم»[۱۴]و«وأن هذا صراطي مستقيما فاتبعوه...»[۱۵]اشاره نمود که همه به معني راه راست و ميانه و موافق با شريعت هستند.راهي که اعوجاج در آن راه ندارد و به دور از هر گونه افراط و تفريط است. در معرفي صراط مستقيم خداوند ميفرمايد:«صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولاالضالين»[۱۶] بخش اول آيه ناظر به کساني است که معتدل و ميانه رو هستند و بخش دوم "غير المغضوب عليهم" اشاره به اهل افراط و تندروي است، چرا که حق را شناخته اند اما بر آن استقامت نورزيده اند و بخش پاياني "ولا الضالين" ناظر به اهل تفريط و تقصير است، چرا که نه حق را شناخته اند و نه اهل استقامت بوده اند .بنابر اين صراط مستقيم همان راه اعتدال و ميانه گرايي است.
بعد از بيان اجمالي معني لغوي واصطلاحي ميانه گرايي و رابطه آن با مفاهيم مترادفش يعني وسطيت، اعتدال، استقامت، به بررسي ويژگيها و فوائد و راههاي تعميق آيين ميانه گرايي در برداشت از شريعت ميپردازيم.
ويژگيهاي ميانه گرايي مطلوب:
آشنايي با ويژگيهاي ميانه گرايي، نقش مؤثر در تشخيص برداشتهاي ميانه گرايانه از شريعت دارد .در اينجا به برخي از مهم ترين اين ويژگيها اشاره ميکنيم:
ويژگي اول: اينکه خداوند همه چيز را در مکان مناسب خود قرار داده است و اين ناشي از عدل اوست همچنانکه امام علي رضي الله عنه ميفرمايد: العدل يضع الامور مواضعها. [۱۷]شهيد مطهري معتقد است که عدل معاني و کاربردهاي مختلفي دارد از جمله: الف - موزون بودن: مجموعه اي که داراي اجزاي مختلف است و هدف خاصي را دنبال ميکند بايد از حيث مقدار و کيفيت ارتباط اجزا با يکديگر شرايط معيني داشته باشند و تنها در اين صورت است که آن مجموعه ميتواند باقي بماند و نقش موثر خود را ايفا نمايد . ب- تساوي و نفي هرگونه تبعيض که معني دوم عدل است يعني اينکه هر کس به حسب ظرفيت و نيازش از امکانات برخوردار گردد واين خود سبب ايجاد اعتدال در جامعه ميشود . ج - رعايت حقوق افراد و عطا کردن حق به صاحبان آن .[۱۸] ويژگي دوم: سهولت و عدم حرج در اجراي فرامين و احکام . خداوند ميفرمايد:« يريد الله بکم اليسر و لايريد بکم العسر »[۱۹] و«وما جعل عليکم في الدين من حرج»[۲۰] ويژگي سوم: حکيمانه بودن است .خداوند ميفرمايد:« يؤتي الحکمة من يشاء و من يؤت الحکمة فقد أوتي خيرا کثيرا »[۲۱] حکمت فضيلتي است که از به تعادل رسيدن قوه عقليه پديد ميآيد، لذا حکمت يعني قرار دادن هر چيزي در محل مناسب خود که با عدالت انطباق دارد . با توجه به اين ويژگيها تشخيص ميانه گرايي واقعي از ميانه گرايي شکلي و ظاهري قابل تفکيک است. بنابراين وسطيت يا ميانه گرايي قابل انطباق در هر زمان و مکاني است زيرا عدل و وسطيت و ميانه گرايي، همان ميزاني است که شريعت و قانون الهي بيان کننده آن است و منظور از آن تنها وسط و ميانگين ظاهري نيست، بلکه منظور هماهنگي بيرون و درون و عمل شايسته در ظاهر و نيت پاکيزه در باطن است .پس ميانه گرايي؛ بيان موازين تربيتي و اخلاقي است که از خود شروع ميشود وبه خود پايان ميگيرد و برداشتهاي ميانه گرايانه از شريعت محصول روانهاي متعادل و شخصيتهاي متوازن است. خداوند در آيه ديگري چنين ميفرمايد:«اعدلوا هو أقرب للتقوي»[۲۲]عدالت را برنامه خود قرار دهيدکه با تقوي قرابت بيشتري دارد(به عبارتي عدالت ثمره ي طبيعي تقواست.)پس براي اينکه از برداشتهاي ميانه گرايانه در شريعت برخوردار شويم، لازم است انسانهاي ميانه گرا داشته باشيم و يا تربيت نماييم. وشخصيت ميانه گرا و متعادل شخصيتي است که به آنچه در اطرافش ميگذرد نگاهي معتدل، مثبت نگر، رضايت مندانه دارد وميان حقوق و واجبات توازن برقرار ميکند. روانشناسي اسلامي بر اين باور است که برداشتهاي افراطي و تندروانه از شريعت ناشي از جهالت و نقص در تربيت است.لذا اعتدال و ميانه گرايي در فهم و سلوک نياز اساسي در هر عصر و نسلي است وهنگامي که انسان مرز ميانه روي و اعتدال را در پهنه ي وجود خود و ديگران سامان دهد، يقينا به بالاترين پايههاي علم و عمل دست مييابد وجامع خصلتهاي نيکو، مرونت ونرمي در حل مشکلات، آرامش همراه با اعتماد به نفس ميگردد.[۲۳] فوائد ميانه گرايي هر چند پس از بيان ديدگاه قرآن در ارتباط با ميانه گرايي و وسطيت و تأکيد قرآن به رعايت ميانه گرايي و اعتدال، جايي براي ترديد باقي نمي ماند و يقين حاصل ميشود که اعتدال امري مشروع و پسنديده ونياز مبرم عصر و نسل ماست، اما بيان مواردي از فوائدآن خالي از فائده نيست . -ميانه گرايي و اعتدال مظهر عدل و عدالت است و عدالت خود محصول سه فضيلت حکمت، شجاعت و عفت ميباشد. -وسطيت و اعتدال با فطرت انسان ها سازگار و پاسخگوي نيازهاي جامعه در زمينههاي مختلف است. -اعتدال و وسطيت عامل تقويت اقتدارفرد و جامعه و پويايي بخشيدن به آنهاست.[۲۴] -ميانه گرايي ووسطيت عامل تقويت وحدت و يکپارچگي در ميان آحاد جامعه است و رمز مقاومت و پايداري ملت در مبارزه با مشکلات و بحران هاست.
اقسام وسطيت و ميانه گرايي
-وسطيت و ميانه گرايي در عقيده و سلوک: که منظور از آن رعايت اعتدال در فهم و عمل و دوري از افراط و تفريط در فهم و تطبيق مباني اعتقادي و اخلاقي است. -ميانه گرايي جغرافيايي: منظور از آن قرار گرفتن مرکز تبليغ شريعت در وسط سه قاره موجود در زمان بعثت ميباشد و رعايت وسطيت در انتخاب مکان دعوت عامل مؤثر در انتشار دعوت ديني بوده است. -وسطيت زماني: منظور از آن زمان آغاز بعثت آخرين پيامبر است که مقطع زماني ميان عقب ماندگي فکري و فرهنگي و آمادگي براي پذيرش ارزشها و قانون متکامل خدايي بود. -وسطيت در عبادت: که منظور ازآن انجام عبادات به دور از افراط و تفريط است طوري که تغيير رفتاري مطلوب را ايجاد نمايند. -اعتدال در خوردن و آشاميدن و همچنين در حقوق و تکاليف و آزادي و حدود آن.[۲۵] لازم به ذکر است که موارد فوق الذکر به عنوان نمونه هايي از اقسام مشهور ميانه گرايي مطرح ميباشند.
برداشت ميانه گرايانه از شريعت
بايد بدانيم ميانه گرايي و وسطيت به مثابه ي مدرسه اي است که نياز اساسي عصر ما براي خروج موفق از بحرانهاي گوناگون در عرصههاي مختلف ميباشد.لذا اگر به شکلي نهادينه شود که بتواند تفاوتهاي فکري و فقهي و فردي و... را لحاظ نمايد، محصول آن برداشتهاي معتدل و ميانه گرايانه خواهد بود.بنابر اين مهم ترين نياز امت اسلامي داشتن ديدگاهي روشن و کاربردي در رابطه با پروژه وسطيت ميباشد. لذا ميانه گرايي يک حرکت اجتهادي نوگرا در معرفي دين اسلام به صورتي است که بتواند با وضعيت موجود جهاني تعاملي دقيق وهوشمندانه داشته باشد و در عين التزام به مبادي و اصول با متغيرات و مسائل مستحدثه عالمانه و واقع بينانه برخورد نمايد.پس وسطيت جامع ميان اصالت و عصري بودن، ثوابت و متغيرات، عزيمت و رخصت و حفظ مقاصد شريعت به دور از هر گونه افراط و تفريط در حقوق و واجبات، دوري از تشدد در فروع و جزئيات و تساهل در اصول و کليات، دوري از غلو در تعظيم عقل و تفريط در تحقير آن است.
تعميق آيين ميانه گرايي در برداشت از شريعت
تعميق آيين ميانه گرايي در برداشت از شريعت مستلزم بيان مضرات و سلبيات فقدان ميانه گرايي در برداشت هاست. به همين خاطر لازم است که با آثار مخرب افراط و تفريط در زمينههاي مختلف آشنا شويم تا با پرهيز از آنها آيين ميانه گرايي در برداشت از شريعت را تعميق بخشيم.برخي از اين آثار عبارتند از:
۱-تعصب و جزم انديشي و خود حق پنداري ۲-سخت گيري نابجا و تشدد خارج از حدود که به درشت گويي در گفتار و خشونت در رفتار منجر گردد. ۳-سؤ ظن داشتن به ديگران و متهم ساختن آنها بدون دليل محکم و قابل قبول. ۴-فقدان بصيرت و آگاهي لازم. ۵-عبوديت ظاهر نصوص به جاي تحليل دقيق و عالمانه آنها. ۶-نبود مدارس فکري و دعوي ميانه گرايانه و عدم استفاده از اهل اعتدال در فکر و انديشه و سلوک در سطوح مختلف آموزشي.
سخن آخر
با توجه به مطالب گفته شده با قاطعيت ميتوان گفت که ميانه گرايي شريعت يکي از مهم ترين مباني و ويژگيهاي دال بر پويايي دين در پاسخگويي مستمر به سؤالات و معضلات بشر است و اين خود منوط به استخراج و استنباط برداشتهاي ميانه گرايانه از دين به وسيله اهل فن است .زيرا طبيعت شريعت مشتمل برهمه ي ظرفيتهاي لازم براي همنوا وهمگام شدن با همه ي تغييروتحولات وترقيات جامعه ي بشري است.در اين راستا بهره گرفتن از امکانات موجود براي تعميق انديشه ي وسطيت و بازخواني ضرورت ميانه گرايي در بينش و منش و برداشتهاي کار آمد و مؤثر گامي ارزشمند در فرهنگ سازي و غنا بخشيدن به اين مقوله ي فراموش شده ميباشد.
منابع و مآخذ قرآن کريم ابن ابي الحديد، عزالدين(۱۳۷۸)، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابو الفضل ابراهيم، قاهره، داراحياء الکتب العربيه. حسن محمد شرقاوي، گامي فراسوي روانشناسي اسلامي، ترجمه سيد محمد باقر حجتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي (۱۳۶۶). سيد قطب ابراهيم حسين شازي، في ظلال القرآن، دار الشروق، الطبعه العاشره، ۱۴۰۲ه، ۱۹۸۲م. غزالي ابو حامد محمد، احياء علوم الدين، عالم الکتاب، بي تا. صلابي علي محمد، الوسطيه في القرآن الکريم، دار النفائس، الطبعه الاولي، الاردن، ۱۴۱۹ ه. ابن منظور، محمد بن مکرم(۱۴۰۵)، لسان العرب، نشر ادب الحوزه.