امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و سیاستهای دفاعی و امنیتی عربستان
نویسنده کتاب «امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران» میگوید که خروج نیروهای فرامنطقهای از خاورمیانه، عربستان را در مواجهه با ایران در موضع ضعف قرار میدهد.
اشتراک گذاری :
به گزارش خبرگزاری تقریب، روابط ایران و عربستان سعودی از سالهای پس از انقلاب اسلامی به دلیل جاهطلبیهای این کشور و حمایت آنها از برخی گروههای معاند ایران، با فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده است. موضوع عنادآمیز این کشور بر ضد منافع ایران در این چند سال اخیر شدت بیشتری گرفته و آنها هر روز برنامه جدیدی بر ضد منافع ایران پیاده میکنند.
روابط بین ایران و عربستان همواره موضوعی قابل کار برای پژوهشگران سیاست خارجی بوده است. چندی پیش نیز کتاب «امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و سیاستهای دفاعی و امنیتی عربستان سعودی و قطر» با تالیف نجمالدین شیرخدایی و حمیدرضا بیات از طرف انتشارات دانشگاه افسری امام علی(ع) منتشر شد. متنی که میخوانید گفتوگویی خبرنگار مهر با نجمالدین شیرخدایی است. شیرخدایی کارشناس ارشد رشته علوم سیاسی با گرایش مطالعات منطقهای و همچنین دانشجوی دکتری رشته اقتصاد سیاسی در دانشگاه تهران است.
*جریان یازدهم سپتامبر توسط شهروندان سعودی صورت گرفت یا بیشترین تروریستها از این کشور بودند؟ این جریان چه تاثیری بر سیاستهای امنیتی عربستان گذاشت؟
اگر بخواهیم نگاهی آماری به مساله یازده سپتامبر داشته باشیم باید بگوییم که این حملات توسط نوزده نفر از افراد سازمان القاعده صورت گرفت که پانزده نفر از آنان از شهروندان سعودی بودند، اما بهتر است اینگونه به این سوال پاسخ دهیم که تفکر وهابیت که مهد آن عربستان سعودی است و در بستر حاکمیت سعودی ها بوجود آمده است، عامل اصلی بنیاد گرایی به شمار میرود که جهان بینی خاصی را که مبتنی بر خشونت و سلفیگری است عرضه میکند. به قول ولیدفارس استاد مطالعات خاورمیانه دانشگاه فلوریدا آتلانتیک «وهابیت مدارس دینی تاسیس میکند و مدارس دینی جهادگر میسازد» اما شاید نکته جالب در نگاه به سوابق تحصیلی عاملان یازده سپتامبر باشد که مشخص میسازد این افراد عمدتا تحصیل کرده مدارس دینی نبودهاند. به طور مثال اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده دانش آموز مدرسه الثغر بوده که از مدارس مترقی عربستان به شمار میرفت و بعدها هم در دانشگاه ملک عبدالعزیز اقتصاد خواند.
بقیه این نوزده نفر هم فارغالتحصیلان دانشگاههای اروپایی و آمریکایی بودند اما تحت تاثیر اندیشههای سلفیگری مدارس دینی قرار گرفتهاند. رهبر و اعضای سازمان القاعده بر این اعتقاد هستند که حکومت سعودی سرزمین مسلمین را در اختیار کفار قرار داده و از طریق توسعه روابط با غرب به ویژه ایالات متحده موجب سلطه کفار بر مسلمانان شدهاند. لذا باید سرنگون شود تا کفار از بلاد مسلمین اخراج گردند.
اقدامات عربستان در مقابله با تروریستهای القاعده از سال ۱۹۹۳ آغاز شد که میتوان به دو دسته اقدامات امنیتی و سیاسی اشاره کرد. در بعد امنیتی وزارت کشور عربستان در راستای ارتقا امنیت داخلی آغاز به همکاریهای اطلاعاتی امنیتی جهت آموزش و سازمان دهی نیروهای امنیتی سعودی برای مبارزه با تروریستهای داخلی کردند که این همکاریها شامل همکاری با همسایگان سعودی از جمله یمن، پاکستان، اردن و ایران جهت ردیابی و دستگیری اعضای القاعده نیز میشد. همچنین نظارت سعودیها بر بخشهای مالی افزایش یافت و اموال افراد مظنون به حمایت مالی از تروریستها توقیف شد. در راستای مقابله با این تهدیدات پادشاه سعودی در سال ۲۰۰۲ بودجه واحدهای مقابله با تروریسم را در جهت ارتقا آموزش و فناوری ۲۰ درصد افزایش داد. در بعد اقدامات سیاسی نیز سعودی ها سعی کردند از کمکهای مردمی در جهت دستگیری تروریستها استفاده کنند. همچنین مراودات دیپلماتیک و سیاسی برای نفی هر گونه ارتباط و دخالت حکومت سعودی با سفرهای متعدد سران عربستان به آمریکا و اروپا افزایش یافت. مقامات مذهبی و سیاسی این کشور به شدت این حملات را محکوم کردند و نظارت دولت بر نهادهای مذهبی افزایش یافت و تعدادی از روحانیون مذهبی از کار بر کنار شدند.
*البته خاستگاه گروههای جهادی مصر، اخوان المسلمین و اندیشههای سید قطب و حسن البناست. این گروهها در دورهای حتی فتح چند روزه مکه را نیز در کارنامه داشتند، اما چرا در بسیاری از منابع عربستان خاستگاه گروههای جهادی معرفی میشود؟
ببینید اندیشههای حسن البنا و سید قطب پایه و مبنای تفکر القاعده شد. اخوان المسلمین یک جنبش فرا ملی اسلامگرای سنتی است که در بسیاری از کشورهای عربی طرفدار دارد. این جنبش به تاثیر از اندیشههای سید قطب، محمد الغزالی، سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده در پاسخ به انحطاط داخلی مسلمانان و سلطه بیگانگان بر کشورهای اسلامی بویژه کشور مصر پدید آمد. بعد از مرگ حسن البنا و بعد از تحولات چند مرحلهای اندیشه اخوانالمسلمین خط مشی خود را بر ارشاد و تبلیغ در جامعه مسلمانان قرار داد ولی جماعت جهادی و طرفداران سلفیگری به رهبری سید قطب به دلیل اینکه قوانین موجود کشورهای مسلمان را نتیجه سلطه کافران میدانند با رویکرد اخوان المسلمین که رسما تحزب و تکثر در حکومت را پذیرفته بود به مشکل خوردند. علاوه بر این، اخوانیها رویکرد ملی پیدا کردند و معطوف به مسائل داخلی مصر شدند که این نکته تفکر گروههای جهادی که مسلمانان را به شکل یک امت میدیدند تفاوت عمده داشت. از سوی دیگر بعد از پایان جنگ افغانستان با شوروی گروههای جهادی رهسپار کشور خود شدند و با توجه به اینکه سران این گروه ها عمدتا سعودی بودن با توجه به مشکلات عقیدتی و سیاسی که با اخوان المسلمین داشتند و همچنین با توجه با شرایط داخلی عربستان بنیاد جدید تفکر جهادی و سلفی در عربستان شکل گرفت. البته امروز رویکرد عربستان سعودی نسبت به جریانات جهادی تغییر کرده و آنها را به ابزاری در جهت تامین منافع سیاست خارجی خود بدل کرده است که تقویت و ایجاد سپاه صحابه در پاکستان و یا حمایت و ایجاد گروههایی همچون داعش و جبهه النصره از این جمله است.
*شما در کتابتان به اهمیت خلیج فارس برای کشورهای منطقه پرداختهاید. بفرمایید اهمیت خلیج فارس برای عربستان در چه مواردی است؟ و رابطه با قطر چه جایگاهی در هویت دفاعی و امنیتی عربستان دارد؟
عربستان سعودی و ایران از زمان خروج انگلیس در دهه ۷۰ میلادی دو بازیگر اصلی منطقهای در خلیج فارس و خاورمیانه بودهاند. در واقع دکترین امنیتی و سیاسی عربستان در خلیج فارس را باید ناشی از عمق رقابت ژئوپلتیک و سیاسی این کشور با ایران دانست. در واقع تسلط به منطقه خلیج فارس بخش عمدهای را در دارا بودن دست برتر در منطقه برای هر دو کشور دارد. با این دید بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل داد و در صدر کشورهای حامی عراق در جنگ ۸ ساله قرار گرفت.
شاید بتوان گفت چینش اهداف کلان عربستان سعودی با توجه به اصول مبانی اعلانی وزارت امورخارجه آن در چهارچوب ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک خاص صورت میگیرد. در این چهارچوب چهار محور خلیج فارس، محور عربی، محور اسلامی و محور بینالمللی قرار دارند که محور خلیج فارس از نظر تأمین جریان آزاد انتقال نفت و همچنین رقابت منطقهای با ایران بیشترین اهمیت را دارد. رابطه با قطر برای عربستان به شکل سنتی رابطه با برادر کوچکتر است.
تا دو دهه قبل به طور ملموس میتوانستیم این سیستم را درک کنیم. در واقع در تمامی حوزهها دست برتر و بالاتر با عربستان بود یعنی در همان چهار محور اصلی که عرض کردم قطر به عنوان یکی از بازیگران تحت سلطه و کنترل عربستان به ایفای نقش خود میپرداخت که البته به همراه کویت جلوههایی از نارضایتی از وضعیت موجود را در زمانهای مختلف نشان میداد. با شروع انقلابهای عربی قطر نقش یک بازیگر مستقل به خود گرفت.
به طور مثال حمایت قطر از انقلابهای عربی بخصوص در مصر موافق با سیاست خارجی عربستان نبود. جنبش اخوانالمسلمین با حمایت قطر نتوانست قدرت را در مصر بصورت موقت به دست آورد. در واقع زمانی که از مفهوم اخوانگرایی سخن بعمل میآید، گرایش سیاست خارجی قطر به اسلام اخوانالمسلمین در جهان عرب را تداعی میکند. رهبران قطر بر این باورند که در فقدان رهبری بلامنازع عربی با رسانهای همچون الجزیره و حمایت از علمای اخوانی میتوانند رهبری سیاسی جهان عرب و خاورمیانه را همانطور که پیشتر گفته شد از آن خود کند و این همان آغاز اختلاف میان عربستان و قطر است. بر این اساس میتوان گفت تمرد قطر از عربستان و تحکیم جایگاه این کشور با سیاست خارجی مستقل و در بعضی مواقع مخالف با عربستان جایگاه سنتی عربستان را در خاورمیانه به چالش کشیده است.
*این توجه به خلیج فارس در رابطه عربستان با انقلاب ایران چه تاثیری گذاشته است. به میان آمدن بحث مذهب و ایدئولوژی انقلابی شیعی این رابطه را به کجا کشانده است؟
رابطه ایران و عربستان پیش از انقلاب اسلامی بر پایه دکترین نیکسون و بر مبنای سیاست دو ستونی شکل گرفته بود. ایران در این دکترین بازوی نظامی بود و عربستان بازوی مالی تأمین منافع آمریکا در منطقه. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با عوض شدن معادلات منطقهای این همکاری شکل رقابت و در بعضی مواقع شکل تخاصم به خود گرفت.
یعنی بازی برد باخت در منطقه شکل گرفت. اما در مورد اختلافات مذهبی باید بگویم ایدئولوژی شیعی و ایستار امنیت ملی ج.ا.ا در خاورمیانه را باید به این شکل توضیح دهیم که این مولفه همواره در سیاست خارجی ایران از گذشته به نوعی مطرح بوده است. بعضی دیدگاهها معتقدند که حتی رژیم گذشته علیرغم عدم اعتقاد به استفاده از ابزار ایدئولوژیک در پیشبرد سیاست خارجی به نوعی از ابزار شیعی برای افزایش نفوذ در منطقه استفاده کرده است.
بعد از بحران عراق در سال ۲۰۰۳ و همزمان با ورود عنصر شیعی در ساخت قدرت و سیاست خاورمیانه موضوع بکارگیری این مولفه در سیاست خارجی ایران بطور جدی مطرح شده و این امر منجر به افزایش نقش و نفوذ ایران در مسائل سیاسی امنیتی منطقه از جمله حضور فعال و سرنوشت ساز در مسائل عراق و لبنان و بطور کلی خاورمیانه شده است. حضور این عنصر شیعی در تقابل و حتی تضاد کامل با سیاستهای عربستان در منطقه است و ارزشهای اساسی عربستان برای تسلط بر منطقه را با مشکلات جدی مواجه میکند زیرا به طور سنتی حمایت عربستان از جریانات ضد شیعی وهابی و سلفی در منطقه سبقهای بس طولانی دارد و یکی از پایههای اصلی سیاست خارجی عربستان است.
در واقع حضور و به قدرت رسیدن جریان شیعی در عراق و تقویت عنصر شیعی در ساخت قدرت این کشور و تبدیل عراق به یک کشور دوست و متحد ایران در منطقه بر شدت این تخاصم افزود. این دشمنی پس از سال ۲۰۰۳ در خاورمیانه به وضوح در جنگ اسرائیل با حزبالله در سال ۲۰۰۶ و همچنین با حماس در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ آشکار شد. این دو جنگ شاهد لحظات مهمی از رقابت بین دو اردوگاه منطقهای که در یک طرف، جریانات وهابی و دیکتاتوریهای محافظه کار شامل عربستان، اردن، مصر و تشکیلات خودگردان فلسطین و اردوگاه مقاومت شامل ایران، سوریه و حزبالله بود که به نوعی آغاز شکل جدیدی از تخاصم خشونت آمیز بین ایران و عربستان بود.
*تحرکات فعلی عربستان چه تأثیری بر دکترین امنیت ملی ج.ا.ا گذاشته است؟
عربستان سعودی به عنوان یکی از قدرتهای رقیب ج.ا.ا در منطقه با توجه به عوامل ثابت و متغیر تاثیرگذار بر روابط دو کشور، در دورههای مختلف سیاستهای متنوعی را در قبال ایران در پیش گرفته است که از همکاری نسبی تا رقابت و خصومتهای آشکار را در بر میگیرد. در دوره پس از حمله آمریکا به عراق تحولات منطقهای تاثیرات عمدهای بر سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال ایران داشته است. تصور رهبران سعودی تغییر رژیم در عراق و افزایش نقش آفرینی محور مقاومت (حزبالله و حماس در لبنان و فلسطین) به توسعه نفوذ ایران منجر شده است.
بر این اساس آنها تلاش کردند نفوذ خود را در سه کانون عمده عراق، مدیترانه و خلیج فارس افزایش دهند. دولتمردان سعودی بر این باورند که تحولات داخلی کشورشان شدیداً تحت تاثیر حوادث خاورمیانه است. از این رو نسبت به تغییر قدرت افکار در محیط اطرافشان به شدت واکنش نشان میدهند. اگر آنها بر این باور باشند که میتواند از طریق منابع خود به این حوادث شکل دهند به انجام چنین کاری اقدام میکنند. اما اگر منابع خطر خارج از دسترس آنها باشد نظیر ایران، روسیه و اسرائیل تلاش میکنند آمریکا را وارد نمایند و اگر در انجام هر دو کار ناتوان باشند سعی میکنند در گیر آشوبهای منطقهای نشوند پس میتوان گفت با اینکه یکی از حکومتهای هویتی منطقه خاورمیانه است اما در قبال تغییرات منطقه به شدت امنیتی و واقع گرایانه برخورد میکند.
بنابراین همانطور که از نوع موضع گیریهای عربستان مشخص است دکترین سیاست خارجی عربستان و ایران هیچ گونه همنوایی با هم ندارند. ایران اعتقاد دارد که روابط با عربستان باید مرکز ثقلی برای همبستگی تمام کشورهای منطقه خلیج فارس باشد و علت مخالفت عربستان و دیگر کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس با پیشنهاد ایران این است که خروج نیروهای فرامنطقهای از خلیج فارس آنها را در برابر ایران در موضع ضعف قرار میدهد.
اما برای شناخت بهتر دکترین امنیت ملی ج.ا.ا بهتر است ابتدا تعریف دقیقی از دکترین داشته باشیم. دکترین به معنای مجموعهای از باورها، رهنمودها و آموزههای توصیفی است به شرط آنکه برای مقصود عملیاتی سازمان یابند و نقش راهنما و چهارچوب را بازی کنند. دکترین فراتر از راهبرد و بنابراین فراتر از سیاست و خط مشی است. باید گفت دکترینها از دل ایدئولوژیها بیرون میآیند و به تبع آن دکترین امنیت ملی نیز مجموعهای از عملیات است که وظیفه تامین امنیت ملی را در هر سطحی به عهده دارد. معمولاً یکی از متونی که میتوان از آن به عنوان دکترین امنیت ملی ایران یاد کرد سند برنامههای توسعه سیاسی فرهنگی است که از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شد. در این سند مبنای راهبرد امنیت ملی ایران دفاعی تعریف شده و عنوان گشته ارتقای توان دفاعی نیروهای مسلح برای بازدارندگی، ابتکار عمل و مقابله موثر با انواع تهدیدات و حفاظت از منافع ملی و انقلاب اسلامی و منابع حیاتی کشور راهبرد اصلی نیروهای مسلح است. در شرایط کنونی و با توجه به شرایط پر از رقابت و دشمنی که در منطقه وجود دارد و با تأمل در سیاستهای امنیتی عربستان اهمیت اجرای صحیح دکترین دفاعی ایران را بیش از پیش مشخص شده است.
*به عنوان پژوهشگر علوم سیاسی سیاستهای منطقهای ایران را به ویژه در حوزه ارتباط با کشورهای خلیج فارس چگونه میبینید؟ بهترین مدل ارتباط در چه دورهای بوده است؟
روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس از ابتدای انقلاب تا امروز هیچ گاه در وضعیت مطلوبی نبوده است. پیروزی انقلاب اسلامی، سقوط صدام و بهار عربی مراحلی بودند که به مرور اختلافات میان ایران و کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس و در رأس آن عربستان سعودی را افزایش دادند. در دوران آقای هاشمی و بعد از کشتار حجاج ایرانی در سال ۱۳۶۶، آقای هاشمی به حج رفتند و در آنجا روابط شروع شد.
در این دوران دو طرف سفرهای زیادی به طرف مقابل انجام دادند و روابط در مسیر عادی سازی قرار داشت. با روی کار آمدن دولت اصلاحات و بحث گفتوگوی تمدنها، روابط دوجانبه بیش از پیش تقویت شد. البته با حمله آمریکا به عراق تنش در روابط دو کشور پدیدار شد اما با این حال از این دوران به عنوان دوران طلایی روابط دو کشور یاد میشود. با شروع کار دولت احمدی نژاد به مرور تنشهای دو جانبه و به تبع آن با دیگر کشورهای خلیج فارس افزایش می یافت. به طوری که در دولت دهم تنها یکبار رئیس جمهور به عربستان سفر کرد.
حمایت عربستان و شورای همکاری خلیج فارس از جندالله، در گیری یمن، متهم شدن ایران به اقدام جهت ترور سفیر عربستان در واشنگتن، ترور دانشمندان هستهای ایران، اعتراضات در عربستان، جنگ داخلی سوریه و تظاهرات در بحرین نمونههایی از درگیریهای دو طرف در خلال سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ است. با انتخاب آقای روحانی، ملک عبدالله از اولین رهبران سیاسی بود که انتخاب رئیس جمهور را تبریک گفت و روحانی نیز متقابلاً آنها را برادر خود خواند. اما به دلیل وقوع بیثباتی در خاورمیانه، حمله به سفارت عربستان در ایران، تعرض پلیس جده به دو نوجوان ایرانی و در رأس همه آنها کشته شدن حجاج ایرانی در منا به همراه نقش عربستان در کاهش قیمت نفت از عواملی به شمار میروند که باعث شده روابط دو کشور بسیار خصمانه باشد. مدل مطلوب برای بهبود روابط، خروج نیروهای فرامنطقهای از خلیج فارس و همکاری قدرتهای منطقهای و در رأس آنها ایران و عربستان برای ایجاد ثبات در خاورمیانه و به تبع آن بهبود روابط دو کشور است.
*با توجه به موضعگیریهای اخیر عربستان در مواجهه با قطر، اهمیت فعلی قطر را در دکترین امنیتی ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
بطور کلی کشور قطر به عنوان یکی از همسایگان جنوبی ایران تا پیش از بهار عربی به عنوان یکی از متحدان عربستان، سیاستهایش عمدتاً در تقابل با ج.ا.ا بود. البته امروز هم روابط ایران و قطر به سمت اتحاد پایدار پیش نرفته است. اما باید بدانیم این کشور سعی کرده با اتخاذ سیاستی مستقل از عربستان مسیری نسبتاً متفاوت را طی کند.
در بهار عربی دیدیم قطر به فرصتی طلایی برای بالا بردن نمایش قدرت خود به عنوان کارگزاری بین المللی و شریک قدرتهای بزرگ غربی و همچنین عنوان قهرمان جامعه عرب دست یافت. بنابراین میبینیم قطر تلاش دارد از نقش سنتی خود به عنوان میانجی بیطرف کم کم کنار کشیده و به عنوان کشوری تأثیر گذار در تحولات آینده سیاسی جامعه اسلامی برای کشورهای در حال گذار همچون مصر، لیبی، سوریه و تونس تبدیل شود. البته سیاست مستقل قطر نیز همچنان تضادهایی با سیاستهای دفاعی و امنیتی ج.ا.ا دارد که از آن جمله میتوان به تضادهای سیاستهای امنیتی قطر و ایران در سوریه اشاره کرد.
قطر اولین کشور عربی بود که در بحران سوریه، سفیر خود را از دمشق فرا خواند و بیش از سه میلیارد دلار برای مخالفین دولت سوریه هزینه کرد که به دلیل حضور دولت بشار اسد در محور مقاومت، ایران و قطر علناً در سوریه در مقابل هم قرار داشتند. همچنین دوحه در تلاش است دفتر سیاسی حماس را به این کشور منتقل و از سرمایه اجتماعی حماس برای کنشگری خود در جهان عرب و میان گروههای اسلام گرای اخوانی استفاده کنند.
این سیاست به نحوی مقابله با نقش سیاسی و نفوذ ایران در منطقه تعبیر میشود. قطر سعی کرده با تشکیل و حمایت از هلال اخوانی تا حد زیادی آنچه آن را هلال شیعی میخواند تضعیف و موازنه جدیدی در منطقه را به کمک ترکیه ایجاد کند. در مورد حمایت از گروههای اخوانی دولت قطر در تقابل با عربستان نیز قرار دارد و این موضوع ممکن است آنها را وا دارد در راستای منافع منطقهای ایران در رقابت با عربستان و به مشارکت با ایران اقدام ورزد. حضور قطر در جنبه مقابل عربستان میتواند به ارتقای ضریب امنیتی ج.ا.ا منجر شود. همچنین وجود میادین انرژی مشترک و اختلاف سیاسی با عربستان فرصتی برای هر دو کشور پدید آورده که بتوانند با مشارکت یکدیگر و با اتخاذ تصمیماتی بر اساس منافع ملی دو کشور جریان تحولات منطقه را به نفع خود رهبری کنند.