جهاد با اشغالگران فرانسوی همپای تلاش برای وحدت اسلامی
در دوران جهاد و مبارزه نیروهای اشغالگر فرانسه که به علامه شرفالدین دست نیافتند، خانه و کتابخانه اش را آتش زدند و بسیاری از آثار خطی او را سوزاندند.
اشتراک گذاری :
به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، سید عبدالحسین شرفالدین در یکی از روزهای سال ۱۲۹۰ قمری در شهر کاظمین دیده به جهان گشود. وی در دامان پرمهر مادر پاکدامن و مهربانش «زهرا صدر» و تحت نظارت پدر عالم و روحانیاش «سید یوسف شرفالدین» پرورش یافت. یک ساله بود که پدرش تصمیم گرفت برای گذراندن مراحل عالی تحصیل به نجف اشرف مهاجرت کند و به این ترتیب، سید عبدالحسین به همراه پدر و مادر راهی آن دیار شد. شش سال داشت که در نجف اشرف به مکتبخانه گذاشته شد تا قرآن را از معلمان متدین و عالم فراگیرد.
در هشت سالگی و پس از بازگشت خانواده به جبل عام، در محضر پدر عامل و روحانی خود، به خواندن ادبیات عرب پرداخت و سالها به فراگیری صرف، نحو، لغت، معانی، بیان، بدیع، شعر، انشا، تاریخ و خط مشغول شد و با تمرین و ممارست، معلوماتش را به کمال رسانید. پس از آن که در ادبیات، منطق و اصول فقه معلومات لازم و ضروری را کسب کرد در محضر پدر به تحصیل فقه پرداخت و با عزمی جزم، کتابهای فقی نجاه العباد، المختصر النافع فی فقه الامامیه و شرایع الاسلام را به نحو شایستهای فراگرفت.
سید علاوه بر این کتابها در زمینههای ادبیات، تاریخ، تفسیر، فقه، اصول، منطق، اخلاق، اعتقادات و… با شور و شوق جوشانی به مطالعات دامنهدار و عمیقی دست زد، استعداد درخشان خویش را پروراند و به دانستنیهای سرشاری نائل آمد. در همین سالها بود که وی به پیشنهاد پدر و مادر، با دخترعموی خویش پیمان زناشویی بست.
در سال ۱۳۱۰ قمری به همراه مادر، همسر و برادرش رخت سفر به عراق بربست و در پی توصیه پدربزرگش آیت الله سید هادی صدر و دیگر آشنایانش، به همراه خانوادهاش به سامرا رفت. شرفالدین پس از گفتگو و تبادل نظر با دایی فرزانه و عالم خود آیت الله سید حسن صدر، تحصیلات فقهی و اصولی خویش را در نزد دو استاد معروف حوزه علمیه سامرا، شیخ حسن کربلایی و شیخ باقر حیدر آغاز کرد. همچنین هر صبح جمعه، وی باشور و رغبت وصفناپذیری، پای درس اخلاق حکیم الهی آیت الله شیخ فتحعلی سلطان آبادی حضور مییافت و دل عطشناکش را از آن چشمه عشق حق سیراب میساخت. پس از گذشت یک سال و در هنگامی که مرجع تقلید شیعیان جهان آیت الله میرزای شیرازی بنا به عللی سامرا را به قصد نجف ترک کرد، شرف الدین نیز با دیگر عالمان و مدرسان حوزه علمیه سامرا و راهی نجف، دیار عشق و قبله طالبان علم شد. اساتید وی برای تحصیل دورههای عالی فقه، اصول، حدیث، کلام و… سالها پای درس عالمان و فقیهان بزرگ حوزه علمیه نجف از جمله آقا رضا اصفهانی، شیخ محمد طه نجف، آخوند خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی نشست.
بازگشت علامه شرفالدین پس از دوازده سال تحصیل، تحقیق و مناظرات علمی و اعتقادی و در نهایت شوق و تلاش و پشتکار ویژه طلبگی، به مرتبه بلند فقاهت و اجتهاد دست یافت و از سوی فقهای طراز اول نجف، صاحب اجازات و تأییدات اجتهادی شد و در سی و دو سالگی، اجتهاد مطلق او مورد قبول و تأیید همه مجتهدان بزرگ حوزه علمیه نجف، کاظمین، کربلا و سامرا قرار گرفت. او در این مدت، در کنار تحصیلات علمی و فقهی، با جدیت تمام به فعالیتهای ادبی و تلاش در جهت تسلط کامل بر رموز بلاغت، صنایع ادبی و شیوههای سخنوری، نویسندگی و بحث دست زد و در این فنون نیز ممتاز گشت. در تاریخ نهم ربیع الاول سال ۱۳۲۲ قمری همراه با خانوادهاش نجف اشرف را ترک کرد و از راه دمشق رهسپاره جبل عامل شد و در میان امواج خروشان احساسات و عواطف پاک هموطنانش، به وطن قدم نهاد.
ابتدا در شحور اقامت کرد و در کنار پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدریس، تعلیم و تربیت نسل جوان همت گماشت.پس از سه سال، به دعوت مردم صور، راهی آن جا شد. وی با تأسیس حسینیه صور آن جا را به مرکزی برای برگزاری برنامههای گوناگون دینی و اجتماعی تبدیل کرد. چاووش وحدت شرف الدین، به مثابه عالمی آگاه به زمان، روشن بین و آشنا به حقایق اصیل مکتب آسمانی اسلام، از روزگار جوانی، از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز جوامع اسلامی و اختلافات بیهوده و تأسف بار مسلمانان رنج میبرد. او نه تنها به اصلاح و سازندگی جوامع شیعی میاندیشید، بلکه از آغاز اقدامهای اجتماعی و دینی خود، در اندیشه اصلاح و عزتبخشی به همه ممالک اسلامی و ایجاد اتحاد و برادری در بین فرقههای مختلف مسلمانان بود. وی نیم قرن تمام با همه توان علمی و معنویاش و با قلم، بیان و عمل صادقانهاش، در متحد ساختن امت محمد صلی الله علیه و آله کوشید و از هیچ سعی و تلاش دریغ نورزید.
نخستین گام بلند و سنگین وی در راه وحدت امت اسلامی، تألیف کتاب گرانقدر «الفصول المهمه فی تألیف الامه» بود که در سال ۱۳۲۷ قمری در شهر صور به زیور طبع درآمد. از این تاریخ تا پایان عمر همواره به دنبال تحقق این آرمان الهی خویش حرکت کرد و به نتایج درخشان و ثمربخشی دست یافت. در اواخر سال ۱۳۲۹ قمری برای دیدار از مصر و آشنایی با علمای دینی، دانشمندان، متفکران و نویسندگان آن دیار و مساعد کردن زمینه ایجاد اتحاد ملت اسلام، راهی آن دیار شد. وی دریافته بود که بهترین نقطه حرکتش دانشگاه الازهر، بزرگترین مرکز علمی و دینی مسلمانان اهل سنت است. دست تقدیر شرف الدین را با مفتی بزرگ و استاد معروف دانشگاه الازهر، شیخ سلیم بِشری مالکی، آشنا کرد.
ثمره این آشنایی علمی و مذهبی، مباحثات و مکاتبات شورانگیز و شگفتی زایی بود که در تاریخ اسلام میتواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست یافتن به حقایق و وقایع تاریخ، سرمشق عالمان و متفکران مسلمان باشد. بیست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال ۱۳۵۵ قمری شرف الدین مجموعه مکاتبات خود به شیخ سلیم را که ۱۱۲ نامه بود، به همراه مقدمهای روشنگر، به صورت کتابی با نام المراجعات، در شهر صیدا به چاپ رساند. از ویژگیهای این کتاب، کاربرد واژههای نو و پرمعنا، جملات کوتاه و آهنگین، تعبیرات بدیع و دلنشین و پربار کردن مطالب از اشعار و امثال عرب، افزون بر جنبههای علمی و استدلالی کتاب بود که این اثر را در نوع خود بینظیر ساخته است. در مصر، شرفالدین ضمن مکاتبه با شیخ سلیم بشری، با دیگر عالمان و دانشوران اهل سنت نیز ملاقات و مباحثات علمی، دینی و فلسفی داشت و بزرگان آنان مانند شیخ محمد نجیب، شیخ محمد سلموطی، شیخ محمد عبده و شیخ عبدالکریم الکتانی ادریسی، با نوشتن اجازات و تأییدات علمی، مقام علمی و فکری شرفالدین را گرامی داشتند و از او تجلیل کردند.
دوران جهاد و مبارزه در اواخر سال ۱۳۳۰ قمری وی پس از انجام رسالت خویش و فتح دلهای مخالفان، از مصر عازم لبنان شد. در آن زمان مردم لبنان نیز بسان دیگر مردم سرزمینهای اسلامی خواستار استقلال کشورشان و رهایی از زیر سلطه عثمانیها بودند. برای اولین بار و با تأیید حرکت گروههای استقلال طلب، شرفالدین وارد میدان مبارزات سیاسی و درگیریهای اجتماعی شد. در دوران جنگهای استقلال لبنان، وی در کنار مردم ماند و رهبری دینی و سیاسی و پناه دادن به مردم بیپناه جبل عامل را تقبل کرد. او برای شکل دادن به قیام همگانی و هماهنگ کردن حرکتهای ضدفرانسوی در سرتاسر کشور، علما و رهبران جبل عامل را برای تشکیل یک کنگره عمومی در شهر وادی الحجیر در مرز لبنان و سوریه فراخواند و در ضمن سخنرانی در این کنگره، علیه فرانسویان فتوای جهاد داد. در پی جستجوی فرانسویان برای دستگیری شرفالدین، وی ابتدا به جبل عامل و سپس به دمشق هجرت کرد. و در اجتماعات سیاسی، علمی و دینی دمشق حضور یافت. چون آوازه علمی و سیاسیاش آفاق کشورهای اسلامی را پر کرده بود، هر جا میرفت قدر میدید و بر صدر مینشست. او علما، دانشمندان، سیاستمداران، روشنفکران و مبارزان را راهنمایی میکرد و راه درست مبارزه سیاسی را به آنان نشان میداد. فرانسویان که به شرفالدین دست نیافتند، خانه و کتابخانهاش را آتش زدند و بسیاری از آثار خطی او را سوزاندند!
شرف الدین علاوه بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در دمشق، به اوضاع تبعیدیان مسلمان لبنانی و غیرلبنانی رسیدگی میکرد. او و دیگر مبارزان لبنانی، مدتی را در دمشق گذراندند، تا این که فرانسویان توطئه طلب و تجاوزکار، دامنه تجاوزات خود را گسترش دادند و خاک سوریه را نیز اشغال کردند. شرف الدین به همراه خانوادهاش به فلسطین رفت و در شهر حیفا سکنی گزید. چندی بعد در سال ۱۳۳۸ قمری با لباس مبدل و برای دومین بار عازم مصر شد. وی علاوه بر حضور در مساجد و محافل علمی، سیاسی و ادبی بر حضور در مساجد و محافل علمی، سیاسی و ادبی هر روز با افراد و گروههای مختلفی دیدار و گفتگو میکرد و اکثر سخنانش در نشریات آن روز مصر به چاپ میرسید.
در یکی از سخنرانیهای پرشور خود جمله پرمحتوا و عمیقی گفت که حقیقت وحدت اسلامی را بیان میکرد. سید رشید رضا، عالم و نویسنده مشهور مصری که در آن محفل حضور داشت، آن جمله را با خط درشتی در مجله خود المنار چاپ کرد و آن جمله این بود: شیعه و سنی را روز نخست، سیاست (و مطالع سیاسی) از هم جدا کرده است و اکنون نیز باید سیاست (و مصالح سیاسی اسلام و مسلمانان) آن دو را در کنار هم بنشاند و متحدشان کند.
شرفالدین مدتی در مصر ماند. سپس بر آن شد تا در نزدیکترین نقطه لبنان حضور یابد، و از نزدیک برای آزادی کشور و ملتش تلاشی شایسته را به انجام رساند. وقتی وارد بیروت شد، فرانسویان خواستند مقدمات عزیمت او را به شهر صور زودتر فراهم کنند، ولی شرف الدین در بیروت توقف کرد تا برای آزادی دیگر مبارزان و آزادیخواهان مهاجر، تبعیدی و متواری، با حاکمان مذاکره و گفتگو کند. به هر تقدیر، با آزادی و بازگشت دیگر مبارزان و آزادیخواهان موافقت و عمل آمد و شرفالدین با خیالی آسوده، آهنگ صور کرد. روز بازگشت شرفالدین به وطن، از ایام به یادماندنی تاریخ لبنان است.
مردم مبارز و مسلمانی که حدود یک سال از نعمت حضور عینی رهبر دینی و انقلابی خود محروم بودند، به هنگام بازگشت شکوهمند او، تمام احساسات درونی خویش را با شور و هیجان و تظاهرات و شعر و خطابه اظهار میکردند. شرف الدین مردانه با استیلای بیگانگان غربی به مخالفت برخاست و تا خروج آخرین عمال آنان از لبنان و به رسمیت شناختن استقلال این کشور در سال ۱۹۴۵ میلادی مبارزه کرد. در دورانی که او با سلطه فرانسه در لبنان مبارزه میکرد فلسطین تحت سیطره انگلستان قرار داشت و هنوز مسأله فلسطین به صورتی که بعد از سال ۱۹۴۸ میلادی مطرح شد، درنیامده بود، ولی زمینه آن آماده میشد. در این دوران، شرفالدین مهاجرت یهودیان جهان به خاک فلسطین را برای آینده آن کشور خطرناک میدانست و به همین جهت، همواره خطر یهودیان صهیونیست را برای فلسطین تذکر میداد.
سرچشمههای هدایت شرفالدین برای مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگی و آموزشی در لبنان که در اثر گسترش و تحکیم سلطه خیانت آمیز استعمارگران غربی در این دیار به وجود آمده بود، تصمیم به اصلاح دستگاههای آموزش و پرورش جامعه خود گرفت. وی تصمیم گرفت مدرسهای در صور بسازد. در این کار از تمام کسانی که امکان کمک مادی داشتند، دعوت به همکاری کرد. ابتدا در سال ۱۳۵۷ قمری مدرسهای ابتدایی برای آموزش و پرورش دانش آموزان مسلمان با نام المدرسه الجعفریه بنا نهاد. این مدرسه به طور رایگان اداره میشد و علاوه بر تعلیم درسهای جدید، از درسهای معارف و اخلاق اسلامی نیز بهره میجست. شرف الدین در مقام یک مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زیبای نادی الامام الصادق علیه السلام را تأسیس کرد تا بدین طریق از شرکت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگیری کند.
علاوه بر آن، مسجدی در نزدیکی مدرسه جعفریه و باشگاه امام صادق علیه السلام ساخت تا دانش آموزان و کسانی که به باشگاه میآیند، فرایض دینی خود را در مسجد انجام دهند. شرف الدین خوب میدانست که دختران امروز، مادران فردایند و در تربیت فرزندان مسلمان نقشی اساسی دارند. با احساس این نیاز و پس از تهیه مقدمات، در سال ۱۳۶۱ قمری مدرسه دختران «الزهرا» را تأسیس کرد. پس از مدتی، مخالفان سیاسی او که از دست نشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و کمک دولت وابسته لبنان و سربازان دولتی، مدرسه الزهرا را بستند! اما شرف الدین بدون هیچ ترس و یأسی، کلاسهای آن سال را در خانه خود برپا کرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجدداً مدرسه بازگشایی شد و در کنار مدرسه جعفریه، کار خود را آغاز کرد. بعدها دانشکده جعفریه را نیز تأسیس کرد.
شرف الدین به اندازه توان مادی خویش همواره در جهت رفع نیاز فقرا و مستمندان میکوشید. خانهاش در صور پناهگاه تهیدستان و حاجتمندان بود. وی در ادامه راه اصلاح و سازندگی اجتماعی خویش، مؤسسه خیریهای را به نام «انجمن نیکوکاری و احسان» به همین منظور در سال ۱۳۶۵ قمری تأسیس کرد. تأسیس این مؤسسه از کارهای بسیار درخشان، کارساز و اساسی شرف الدین در سالهای آخر عمرش بود. اجتهاد در مقابل نص کار علمی و تحقیقی مهم دیگری که شرف الدین در واپسین سالهای عمرش به انجام آن موفق شد نوشتن کتاب مشهور و شگفتانگیز النص والاجتهاد بود. این کتاب یکی دیگر از آثار وحدت آفرین شرفالدین است. در این کتاب، وی حدود صد مورد اجتهاد در مقابل نص (اعمال نظر شخصی در مقابل کلام صریح پیامبر) را که خلفا، حاکمان و برخی از بستگان آنان، در زمان رسول خدا یا بعد از رحلت آن حضرت مرتکب شدند، بر اساس کتابهای معتبر اهل سنت برمیشمارد و در مورد هر یک، نظرات علمی، تحقیقی و منتقدانه خود را بیان میکند.
نوشتن چنین کتاب ارزشمندی، در ادامه راه اصلاح و سازندگی فرهنگی امت جدش، آخرین کار جاودان و حسن ختام یک عمر تلاش او برای خوشبختی و سعادت و وحدت مسلمانان جهان محسوب میشود. آثار گفتیم که بسیاری از آثار خطی شرفالدین، در کشاکش مبارزه و هجرت، به دست فرانسویان به آتش کشیده شد و از بین رفت. با این حال، آثار قلمی کمنظیر و جاودانی از او مانده است که از شاهکارهای علمی و دینی و ادبی و تاریخی و پرافتخار تشیع بلکه جهان اسلام بشمار میرود.
علامه شرف الدین هیچگاه ناتوانیهای جسمی و بیماریهای مربوط به دوران سالخوردگی را بهانه قرار نداد و شانه از زیر بار مسئولیتهای شرعی و اجتماعی خالی نکرد. هنگامی که در بیمارستان بیروت بستری بود، هر روز مردم بسیاری از اقشار مختلف و از همه شهرهای لبنان برای عیادتش میآمدند. روزها در بیم و امید و اضطراب میگذشت تا این که در صبح روز دوشنبه ۸ جمادی الثانی سال ۱۳۷۷ قمری آن شعله فروزان و آن چشم همیشه بیدار پس از ۸۷ سال درخشش خیرهکننده خاموش شد.
خبر درگذشت شرفالدین در دنیای اسلام، انعکاس غمانگیزی داشت و مردم صور برای همیشه در حسرت دیدن دوباره آن چهره درخشان الهی و امید دلها، سوختند. سرانجام دو روز پس از وفات و تشییع چشمگیر در بیروت، بغداد، کاظمین و نجف، پیکر پاک علامه شرفالدین در سمت جنوبی صحن امام علی علیه السلام و مجاور آرامگاه استادش، فقیه بزرگ آیت الله سید محمدکاظم یزدی به خاک سپرده شد.