ولادت امام محمد باقر(ع) را سوم صفر سال ۵۷ هجري در شهر مدينه نقل كردهاند. او هنگام وفات پدر خود امام زين العابدين (ع) كه در سال ۹۴ رخ داد، سى و نه سال داشت.
مادر حضرت، "ام عبدالله" دختر امام حسن مجتبى (ع) بود و از اين جهت نخستين كسى بود كه هم از جانب پدر و هم از جانب مادر فاطمى و علوى بوده است.
خلفاى معاصر حضرت پيشواى پنجم در دوران امامت خود با پنج خليفه معاصر بود: وليد بن عبدالملك (۸۶-۹۶هـ)، سليمان بن عبدالملك (۹۶-۹۹هـ)، عمر بن عبدالعزيز (۹۹-۱۰۱هـ)، يزيد بن عبدالملك (۱۰۱-۱۰۵هـ)، هشام بن عبدالملك (۱۰۵-۱۲۵هـ).
اين خلفا، به استثناى "عمر بن عبدالعزيز"- كه شخصى نسبتا دادگر و علاقهمند به خاندان پيامبر (ص) بود- همگى در ستمگرى و استبداد و خودكامگى دست كمى از نياكان خود نداشتند و مخصوصاً نسبت به پيشواى پنجم همواره سختگيرى ميكردند.
امام باقر(ع)؛ پايه گذار نهضت بزرگ علمى پيشواى پنجم طى مدت امامت خود، در شرائط نامساعد آن دوران، به نشر و اشاعه حقايق و معارف الهى پرداخت و مشكلات علمى را تشريح نمود و جنبش علمى دامنه دارى به وجود آورد كه مقدمات تاسيس يك دانشگاه بزرگ اسلامى را كه در دوران امامت فرزند گراميش "امام صادق (ع)" به اوج عظمت رسيد، پى ريزى كرد.
امام باقر(ع) در علم، زهد، عظمت و فضيلت سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود و مقام بزرگ علمى و اخلاقى او مورد تصديق دوست و دشمن بود. به قدرى روايات و احاديث، در زمينه مسائل و احكام اسلامى، تفسير، تاريخ اسلام، و انواع علوم، از آن حضرت به يادگار مانده است كه تا آن روز از هيچ يك از فرزندان امام حسن و امام حسين (ع) به جا نمانده بود.
رجال و شخصيتهاى بزرگ علمى آن روز، و نيز عدهاى از ياران پيامبر (ص) كه هنوز درحال حيات بودند، از محضر آن حضرت استفاده ميكردند.
"مفيد" در ارشاد گويد: "افرادي از اصحاب رسول الله (ع) كه مانده بودند نظير جابربن عبدالله انصاري و بزرگان از تابعين رؤساي مسلمين از فقها و غير فقها نظير: جابر بن يزيد جعفي، كيسان سجستاني(از تابعين) و فقهائى مانند: ابن مبارك، زهري، اوزاعي، ابو حنيفه، مالك، شافعي و زياد بن منذر نهدى، سخنان آن حضرت را، بى واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نمودهاند.
كتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلاذرى، سلامى، خطيب بغدادى، ابونعيم اصفهانى، و كتبى مانند: موطأ مالك، سنن ابى داود، مسند ابى حنيفه، مسند مروزى، تفسير نقاش، تفسير زمخشرى، و دهها كتاب نظير اينها، كه از مهمترين كتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پيشواى پنجم است و همه جا جمله: "قال محمد بن على" و يا "قال محمد الباقر" به چشم ميخورد.
و بسياري از علماي اهل تسنن اقرار دارند كه حضرت، بزرگترين عالم زمان خويش بوده است. حتي حكم بن عتيبه يكي از علماي بسيار بزرگ عامه در تفسير اين آيه شريفه: «ان ذلك للمتوسّمين» گفته است: "والله محمد بن علي منهم." يعني: به خدا قسم محمد باقر از متوسّمين است."
كتب شيعه نيز در زمينههاى مختلف سرشار از سخنان و احاديث حضرت باقر (ع) است و هر كس كوچكترين آشنايى با اين كتابها داشته باشد، اين معنا را تصديق مىكند.
امام باقر (ع) از نظر دانشمندان آوازه علوم و دانشهاى امام باقر (ع) چنان كشورهاي اسلامى را پر كرده بود كه لقب "باقر العلوم" (گشاينده دريچههاى دانش و شكافنده مشكلات علوم) به خود گرفته بود.
حضرت باقر را "باقر" ناميده اند چون انتشار دين و معارف اسلامي را او شالوده ريزي كرده است.
"ابن حجر هيتمى" مينويسد: محمد باقر به اندازهاى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشكار ساخته، حقايق احكام و حكمتها و لطايف دانشها را بيان نموده كه جز بر عناصر بى بصيرت يا بد سيرت پوشيده نيست و از همينجاست كه وى را شكافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خواندهاند.
"عبدالله بن عطأ" كه يكى از شخصيتهاى برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مىگويد: من هرگز دانشمندان اسلام را در هيچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمد بن على (ع) از نظر علمى حقير و كوچك نديدم. من "حكم بن عتيبه" را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود، ديدم كه در خدمت محمد باقر مانند كودكى در برابر استاد عاليمقام، زانوى ادب بر زمين زده شيفته و مجذوب كلام و شخصيت او گرديده بود.
امام باقر (ع) در سخنان خود، اغلب به آيات قرآن مجيد استناد نموده از كلام خدا شاهد مىآورد و مىفرمود: "هر مطلبى گفتم، از من بپرسيد كه در كجاى قرآن است تا آيه مربوط به آن موضوع را معرفى كنم".
شاگرادان مكتب امام باقر (ع) حضرت باقر (ع) شاگردان برجستهاى در زمينههاى فقه وحديث و تفسير و ديگر علوم اسلامى تربيت كرد كه هر كدام وزنه علمى بزرگى به شمار مىرفت. شخصيتهاى بزرگى همچون: محمد بن مسلم، زرارهبن اعين، ابو بصير، بريد بن معاويه عجلى، جابربن يزيد، حمران بن اعين، و هشام بن سالم از تربيت يافتگان مكتب آن حضرتاند.
پيشواى ششم، امام صادق(ع) ميفرمود: "مكتب ما و احاديث پدرم را چهار نفر زنده كردند، اين چهار نفر عبارتند از: زراره، ابوبصير، محمد بن مسلم و بريد بن معاويه عجلى. اگر اينها نبودند كسى از تعاليم دين و مكتب پيامبر بهرهاى نمىيافت. اين چند نفر حافظان دين بودند. آنان، از ميان شيعيان زمان ما، نخستين كسانى بودند كه با مكتب ما آشنا شدند و در روز رستاخيز نيز پيش از ديگران به ما خواهند پيوست."
شاگردان مكتب امام باقر (ع) سرآمد فقها و محدثان زمان بودند و در ميدان رقابت علمى بر ساير فقها و قضات برترى داشتند.
شكافنده علوم و گشاينده درهاى دانش آثار درخشان علمى پيشواى پنجم و شاگردان برجستهاى كه مكتب بزرگ وى تحويل جامعه اسلامى داد، پيشگويى پيامبر اسلام (ص) را عينيت بخشد. راوى اين پيشگويى "جابر بن عبدالله انصارى" شخصيت معروف صدر اسلام است.
جابر كه يكى از ياران بزرگ پيامبر اسلام (ص) و از علاقهمندان خاص خاندان نبوت است، مىگويد: روزى پيامبر اسلام (ص) به من فرمود: "بعد از من شخصى از خاندان مرا خواهى ديد كه اسمش اسم من و قيافهاش شبيه قيافه من خواهد بود. او درهاى دانش را به روى مردم خواهد گشود". پيامبر اسلام (ص) هنگامى اين پيشگويى را فرمود كه هنوز حضرت باقر (ع) چشم به جهان نگشوده بود. سالها از اين جريان گذشت و زمان پيشواى چهارم رسيد. روزى جابر از كوچههاى مدينه عبور ميكرد، چشمش به حضرت باقر افتاد. وقتى دقت كرد، ديد نشانه هايى كه پيامبر (ص) فرموده بود، عيناً در او هست. پرسيد اسم تو چيست ؟ گفت: اسم من "محمد بن على بن الحسين" است. جابر بوسه بر پيشانى او زد و گفت: جدت پيامبر به وسيله من به تو سلام رساند!
جابر از آن تاريخ، به پاس احترام پيامبر (ص) و به نشانه عظمت امام باقر (ع) هر روز دو بار به ديدار آن حضرت ميرفت، او در مسجد پيامبر ميان انبوه جمعيت مي نشست (و در پاسخ بعضى از مغرضين كه از كار وى خردهگيرى مىكردند) پيشگويى پيامبر اسلام را نقل ميكرد.
در خاتمه، معجزه اي از معجزات آن حضرت را يادآور مي شويم. كليني - رحمه الله - در كافي از ابي بصير نقل مي كند كه: "نزد امام باقر (ع) رفتم و گفتم: شما وارث رسول اكرم هستيد؟ فرمود: آري. گفتم: رسول الله وارث انبياست و آنچه آنان مي دانند او مي داند؟ فرمود: آري، چنين است. گفتم: بنابراين شما قدرت داريد كه مرده را زنده كنيد و كور مادرزاد و مرض برص را شفا دهيد، چنانچه قرآن درباره عيسي عليه السلام فرموده؟ فرمود: به اذن پروردگار قدرت داريم. سپس فرمود جلو بيا! چون جلو رفتم دست مبارك خود را به چشمهاي من زد و من بينا شدم. سپس به من فرمودند: اي ابا بصير، آيا مي خواهي بينا باشي ولي در روز قيامت مثل مردم، حساب، كتاب و مشقتهاي آخرت را دارا باشي، يا كور باشي ولي در آخرت بدون محاسبه به بهشت روي؟ ابي بصير مي گويد كوري را انتخاب كردم."