به گزارش حوزه استان ها
خبرگزاری تقریب، متن این یادداشت به شرح زیر است:
مولانا خالد نقشبندی شهرزوری (1193ـ1242ق) که به واسطه او طریقت نقشبندی در میان کردها رواج یافت، از دانشمندان بینظیر کرد بود که در نوشتههای خود ارادت فراوانی را به ائمه: نشان داده است. او ائمه: را در قطعه شعری چنین معرفی میکند:
امامانی کز ایشان زیب دین است به ترتیب اسمشان میدان چنین است
علی، سبطین و جعفر با محمد دو موسی با زین العابدین است
پس از باقر، علی و عسکری دان محمد مهدیم زان پس یقین است
(شیخ احمدی، 1387، ص4)
از دیگر نوشتههای او در این زمینه، قصیدهای است که در مشهد - در خلال عزیمتش به هند- در مورد بارگاه امام رضا7 سروده و در آن، توسل خود به ائمه اثناعشر: را نشان داده تا خدای متعال حاجتهایش را برآورده سازد. این قصیده در چهل بیت سروده شده و بسیار مشهور است:
این بارگاه کیست که از عرش برتر است وز نور گنبدش همه عالم منوّر است
نعمان خجل زطرح اساس خورنق است کسرا شکسته دل بی طاق مکسر است
بهر نگاهبانی کفش مسافران بر درگهش هزار چو خاقان و قیصر است
این بارگاه قافله سالار اولیاست این خوابگاه نور دو چشم پیمبر است
این بارگاه حضرتی است که از شرق تا بهغرب وز قاف تا بهقاف جهان، سایهگستر است
این روضه رضاست که فرزند کاظم است سیراب نوگلی زگلستان جعفر است
سرو سهی ز گلشن سلطان انبیاست نوباوه حدیقه زهرا و حیدر است
شاها ستایش تو بهعقل و زبان من کی میتوان که وقف تو از عقل برتر است
جانا بهشاه مسند لولاک کز شرف بر تارک شهان اولوالعزم، افسر است
دیگر به حق آن که بر اوراق روزگار بابی ز دفتر هنرش باب خیبر است
آن گه به سوز سینه آن زهر دادهای کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است
دیگر به خون ناحق سلطان کربلا کز وی کنار چرخ بهخونابه احمر است
دیگر به حق آن که ز بحر مناقبش انشای بوفراس زیک قطره کمتر است
آن گه بهروح اقدس باقر که قلب او مر مخزن جواهر اسرار را در است
دیگر بهنور باطن جعفر که سینهاش بحر لباب از در عرفان داور است
آن گه به حق موسی کاظم که بعد از او بر زمره اعاظم و اشراف سرور است
دیگر بهقرص طلعت تو کز اشعهاش شرمنده ماه چهارده و شمس خاور است
دیگر به نیکی تقی و پاکی نقی وآنگه بهعسکری که همه جسم جوهر است
دیگر به عهد پادشهی کز سیاستش با بره شیر شرزه بسی به، ز مادر است
بر (خالد) آر رحم که پیوسته همچو بید لرزان ز بیم زمزمه روز محشر است
(محه مه دی(شپول)، 1364، ص33ـ36 و سنندجی، 1375، ص65ـ67)
مولانا خالد در این شعر، پس از توصیف بارگاه امام رضا7، به نام ائمه اثناعشری: توسل جسته تا خداوند بر او رحم آرد و گناهانش را ببخشاید. این همان عقیده شیعیان است که از زبان عالمی شافعی بیان شده و افکار طریقت است که نزدیکی عقاید صوفیه به تشیع را موجب گشته است.
ـ صلواتنامه شاعر کرد، خانای قبادی را نیز نمونهای از شعر اصیل شیعی در توصیف از حضرت محمد9 و امام علی7 میتوان به شمار آورد، هرچند آن را یک نفر سنی شافعی سروده است.
در عقیدهنامه ملارحیم تایجوزی معروف به مولوی کرد (1221ـ1300ق) نیز نوشتههایی این چنین بسیار به چشم میخورد (مینورسکی، 2006، ص176). مولوی کرد خود از سادات حسینی به شمار میرفت و علاوه بر آن، یکی از مریدان برجسته طریقت بود که ائمه شیعه: در سلسلههای طریقتی او قرار میگیرند؛ بنابراین در نوشتههایش، با اشعاری زیبا ارادت خود را به اهلبیت: نشان میدهد. او در یکی از اشعارش که به زبان کردی سروده، توسل تاجران کرد به حضرت علی7 و فرزندش حضرت عباس را هنگام حرکت دادن کاروانهایشان در قلمرو اردلان، به تصویر میکشد (سنه یی، 1370، ص524). در شعری دیگر، از اهلبیت: به تعبیر «باغ مصطفوی» و از اولاد و احفاد حضرت علی7 به «خزانه مرتضوی» یاد میکند (همان، ص525). در شعرهای مولوی کرد، توسل به ائمه: مشهود است و وی از کربلا و ماتم محرم نیز یاد میکند (همان، ص526ـ527) که نشان از تعمیق مظاهر شیعی در عقاید کردهای پیرو طریقت دارد.
ـ در منظومه سلسله علیه قادریه از دیوان مولانا شیخ عبدالرحمان طالبانی، پس از ثنای ذات حق و پیامبر اکرم9 و خلفای راشدین، شیخ طریقت به توصیف مقام شامخ ائمه اثناعشر: پرداخته، آنها را چراغ راه طریقت معرفی مینماید. توصیفاتی که این صوفی طریقت قادری شافعی در این منظومه از ائمه آورده، همان است که شیعیان درباره امامانشان ارائه میکنند؛ از جمله:
مهتران ساکنان جنتین دیده ایمان حسن دیگر حسین
حق آن بیمار دشت کربلاء کشته تاجش البلاء للولاء
نونهال مثمر بستان دین سید السادات زین العابدین
باقر آن اسرار قرآن را مُبین قرة الابصار رأس الراسخین
یادگار دوده پیغمبری باغ عرفان را شده گل جعفری
موسی کاظم بهمیدان فنا آمده موسی صفت برهان نما
جانشین مرتضی در ارتضا شد مقام و نام پاک او رضا
حق آن نایب مناب ذات حق مظهر نور هدی حین السبق
جامع اعجاز محبوب انام مهدی آخر زمان ختم الامام
(خالصی قادری، 1373، ص38-40)
همچنین شیخ طریقت در منظومه کتابالمعارف، در وصف سلسله شیوخ کرد طالبانی به زبان عربی، دوباره پس از ثنا و حمد خدای متعال و پیامبر اکرم9 و خلفای راشدین، به مدح و ستایش ائمه اثناعشری: میپردازد. (خالصی قادری، 1373، ص47ـ48)
ـ کردهای سنیمذهب به دلیل پیروی از طریقتهای قادری و نقشبندی، زیارت مراقد ائمه شیعیان را به عنوان اجداد شیوخ خود، متبرک میدانستند و هر ساله بسیاری از ایشان به زیارت این اماکن مقدس میرفتند. شیخرضا طالبانی (1253ـ1328ق) که در دیوانش اشعاری به سه زبان کردی، فارسی و عربی سروده، از جمله مشاهیر کرد ایل زنگنه است که در دیوان شعر وی مظاهر بسیاری از نمادهای شیعی دیده میشود. وی در روز عاشورا در حیاط مرقد کاظمین8 حاضر بود. هنگامی که روضهخوانان بر روی منبر، اشعاری را در مناقب ائمه: میسرودند، شیخ رضا نیز بر روی منبر رفت و اشعار زیر را در ستایش از ائمه: سرود:
در ماتم آل علی خون همچو دریا میرود تیغ است بر سر میزند دست است بالا میرود
در عشق آل بوالحسن این تیغزن وان سینهزن داد و فغان مرد و زن تا عرش اعلا میرود
پیرامون شمع خدا، یعنی حسین مجتبا جانها گردد همی فدا، سرها به یغما میرود
کوتاه کن این کار را، بدعت مگو این کار را این خون آلحیدرست، این خون نه بیجا میرود
روی زمین پر همهمه، در دست جانبازان قمه خون از بر و دوش همه، از فرق تا پا میرود
من چون ننالم این زمان، مرد ضعیف ناتوان کین برق آه عاشقان، از سنگ خارا میرود
از ابنسعد بیوفا، شامی و شمر پرجفا بر آلبیت مصطفی، چنین تعدی میرود
بغداد گردد لالهگون، در روز عاشورا به خون وز کاظمین آن سیل خون تا طاق کسرا میرود
وز طاق کسرا سرنگون، ریزد به پای بیستون وز بیستون آید برون، سوی بخارا میرود
خون سیاوش شد هبا، در ماتم آلعبا تا دامن روز جزا، تا جیب عقبی میرود
من سنیام نامم رضا، کلب امام مرتضی درویش عبدالقادرم، راهم به مولا میرود
(تاله بانی، 2001، ص175ـ177)
شیخ رضا در قطعهای دیگر، در خصوص عشق خود به حضرت حسین7 چنین میسراید:
لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است عشقبازی سر به میدان وفا افکندن است
گر هواخواه حسینی، ترک سر کن چون حسین شرط این میدان، با خون خود بازی کردن است
از حریم کعبه کمتر نیست دشت کربلا صد شرف دارد بر آن وادی که گویند ایمن است
ای من و ایمن فدای خاک پاکی که اندر او نور چشم مصطفی و مرتضی را مسکن است
زهره زهرا نگین و خاتم خیرالوری زور و زهری مرتضی، حیدر خیبرکن است
سنیام سنی و لیکن حب آلمصطفی دین و آیین من و آبا و اجداد من است
(تالهبانی، 2001، ص177ـ178؛ طالبانی، 1946، ص112)
شیخ رضا در اشعار و دیوان خود، همواره به سنیمذهب بودن خویش معترف است و در کنار ستایش از ائمه اطهار:، بهشدت بر کسانی که سب صحابه میکنند، میتازد و ایشان را در زمره مسلمانان نمیداند. او در قطعهای مشهور چنین میسراید:
سنی و شیعه ندانم، دوستم با هر که او دوست باشد، دشمنم آن را که با او دشمن است
حب آل و سب اصحاب نبی یا للعجب از قبیل نام سبحان بردن و ... خوردن است
(تالهبانی، 2001، ص178)
او در شعر دیگر، سرسپردگی به شیخ طریقت را قبول ولایت او دانسته، ولایت وی بر پیروانش را ازلی میداند؛ یعنی همان چیزی که شیعیان برای ولایت ائمه خود بر مردم میدانند که این امر نشان از نزدیکی فکری طریقت و تشیع دارد:
چون ولایت به اصالت ز ازل طلعت اوست تا ابد ماند بجا، سلطنت و شوکت شیخ
(تالهبانی، 2001، ص184)
ـ در آخر به دیوان شاعر کرد شافعیمذهب، میرزااحمد داواشی(متولد1313ق) اشاره میشود که در آن قصیدهای بلند در ستایش از شاه درویشان، حضرت علی7 به زبان کردی وجود دارد و مضامینش بسیار به نوشتههای شعرای شیعی، در مدح آن حضرت، نزدیک و هماهنگ است. مطلع قصیده با بیت زیر آغاز میشود:
یا «عه لی» دادم، یا «عه لی» دادم! یا «عه لی» ده خیل، بره س وه دادم!
وجود انبوه مضامین و نمادهای شیعی در نوشتهها و مکتوبات کردهای اهل طریقت، به چند نویسنده (داواشی، 1389، ص65) و شاعر یادشده محدود نیست، بلکه در کلیت بدنه عقاید و سلوک طریقتهای تصوف، وجود مضامین و عقاید شیعی آنچنان زیاد است که در این مقاله مجال پرداختن بیش از این وجود ندارد. در این فضا، اختلافات مذهبی کردها با گروههای شیعی محسوس نیست؛ زیرا همچنان که بدان اشاره گردید، در زمان سلطه فراگیر افکار و عقاید طریقت بر جامعه کردها در قرنهای هفتم تا دهم هجری، تمییز و تشخیص مذهب حاکمان محلی و مردم زیردست آنان، برای پژوهشگران و نویسندگان مشکل بود؛ زیرا در عین اذعان گروهی به سنی بودن این مردم و حاکمان، گروهی دیگر از پژوهشگران، مذهب آنان را تشیع اثناعشری و یا سایر فرق منسوب به تشیع نوشتهاند. اما در ارائه همین نظریات نیز سردرگمند و توان ارائه نظری قطعی در این خصوص را ندارند. این امر را باید در مشخص نبودن مرزهای مذهبی، زیر چتر عقاید طریقت جستوجو کرد که مجموعهای از عقاید گسترده فرق شیعی را در زیر پوششی از ظاهر تسنن جمع کرده بود. نزدیکی عقاید طریقت به تشیع (در معنای عام آن) و تداخل مرزهای آنان، تا حدی است که برخی از علمای سنی، در معرفی پیروان طریقت میگویند:
پیروان طریقت، شیعیانی هستند که سبّ صحابه ندارند. آنان طریقت را دروازه ورود به تشیع و نزدیکترین گروه اهلسنت به تشیع قلمداد میکنند.(حسینی، 1392، ص5ـ6)
این امر بهدلیل همان قرابتهای موجود در اصول و احکام عقیدتی میان تشیع و طریقت است که در این بخش بدان پرداخته شد و مشترکات میان ایشان معرفی گردید.
د) اشتراک حوزههای درسی اهل طریقت با شیعیان
با بررسی گزارشها و اسناد مربوط به مراکز تعلیمی اهل طریقت، مشخص میگردد که حوزههای درسی این گروه، با حوزههای درسی شیعیان بسیار در تعامل بودهاند. به دلیل نزدیکی فراوان در اصول عقاید بین دو گروه، در حوزههای تعلیمی شیعیان عراق، مانند نجف و کربلا، طلاب و مدرسانی شافعیمذهب از اهل طریقت وجود داشتهاند که در این مراکز هم شاگردی کرده و هم به عنوان مدرس حوزه، سالها مشغول به کار بودهاند. از طرف دیگر، گزارشهایی مبنی بر حضور طلاب شیعه در تکایای اهل طریقت شهرهای کردنشین موجود است که در این مراکز به کسب علم پرداخته و آداب طریقت آموختهاند.
این امر، از نزدیکی فراوان و تسامح بسیار اصول و مبانی عقیدتی طریقتهای مناطق کردنشین با عقاید تشیع حکایت میکند. در گزارشی تاریخی، یکی از فرزندان شیوخ طریقت به نام نورالدین پسر شیخ اسماعیل اربیلی (1867ـ1942م) برای شاگردی در دروس حوزوی، به کربلا رفته و در آنجا نزد برادرش شیخ طه - که مدرس حوزه بود - و علیمیرزاباقر یزدی علم آموخت و بعد از تکمیل دروس، در مدرسه رشیدیه کربلا به عنوان مدرس بهکار مشغول شد. این گزارش، خبر از تسامح گسترده میان شیعیان و علمای طریقتی شافعی میدهد؛ چون از یک طرف، بیان میکند که اساتید شافعی در حوزههای علمیه کربلا به تدریس علوم پرداختهاند و از طرف دیگر، نشان از حضور طلاب سنی در حوزههای علمی شیعیان دارد که در کنار طلاب شیعی، دروس حوزوی خواندهاند. (میر به سری، 2002، ص115).
حضور ملاعبدالجلیل زنگنه کرکوکی - بزرگ خاندان جلیلی که از مروجان مذهب تشیع در کرمانشاه و نواحی جنوبی کردستان بودند - در حوزههای درسی علمای شیعه کربلا، از شواهد دیگری است که بر این امر صحه میگذارد. وی که پدرانش از مشایخ سنی اهل طریقت در کردستان عراق بودند (سلطانی، 1380، ج6، ص263)، سالها نزد آقامحمدباقر وحید بهبهانی(1205ق) و دیگر علمای شیعی کربلا شاگردی کرد و تحصیلات حوزوی خود را نزد ایشان به پایان رساند. (همان، ج6، ص129)
این امر در میان کردهای ایران نیز مشهود بوده است؛ زیرا گزارشهایی از حضور طلاب طریقتی شافعی در محضر اساتید شیعه وجود دارد؛ مانند میرزا عبدالقادر پاوهای (1266ـ1328ق) عارف راه طریقت که دیوان شعری به زبان کردی گورانی از او باقی است و از محضر شاعر و عارف کرمانشاه، سیدصالح حیرانعلی شاه ماهیدشتی (1252ـ1323ق) بهره برده است (افشار سیستانی، 1371، ص998؛ بوره که یی1370، ج2، ص158) حیرانعلی شاه متولد ماهیدشت کرمانشاه بود و تحصیلات حوزوی خود را در کاشان، مشهد و کربلا تکمیل کرد. سپس به کرمانشاه بازگشت و مدت سی سال تا زمان وفات خود به ارشاد مردم پرداخت (بوره که یی1370، ج2، ص158ـ159). این امر نشان از همخوانی مراکز تعلیمی اهل طریقت شافعی با شیعیان دارد که در گذشته وجود داشته است.
در کتاب جذبه عشق که دیوان شعری از یکی از شیوخ کرد برجسته طریقت قادری است، نکات بسیار جالبی از نزدیکی و همسویی طریقتهای رایج در مناطق کردنشین، با مذهب تشیع وجود دارد. توجه به این نکات، در اثبات این نظر راه گشاست که طریقتهای رایج صوفیه در مناطق کردنشین، کردها را به طرف تشیع سوق داده و به گسترش افکار شیعی در میان کردها کمک کردهاند. فردی شیعی به نام صبغةالله رودباری در سال 1255قمری، به تکیه شیوخ طالبانی کرکوک رفت و با مقایسه این تکیه با تکایای طریقت قادریه در سنندج، از آن بسیار تمجید کرد و برنامههای طریقتی این تکیه را ستود. وی در این کتاب، وصف اغراقآمیزی از شیخ صوفی و طریقت قادری آورده و از آن با عنوان «الصراطالمرتضویه» یاد کرده و رهروان این طریقت را بر شاهراه شریعت و طریقت ستوده است (خالصی قادری، 1373، ص2ـ4).
وی در این نوشته، اقامت افراد مختلف از ترکها ، فارسها، کردها و دیگر قومیتها با مذاهب مختلف را در این تکیه تأیید میکند (خالصی قادری، 1373، ص6). اقامت بلندمدت خود او در میان تکایای سنندج و شیوخ کرد طالبانی در کرکوک، نشان از عدم تعصب این طریقت در انتخاب مریدان و طلاب خود از میان مذهبی خاص دارد و نیز از تسامح و نزدیکی افکار و عقاید این طریقت با افکار و عقاید شیعی حکایت میکند که طلاب و مریدان شیعی را جذب تکایای آنها ساخته است.
... ادامه دارد