به گزارش حوزه استان های
خبرگزاری تقریب؛
ماموستا دکتر رحمن غریبی، محقق، پژوهشگر و معاون فرهنگی هنری مساجد کردستان یادداشتی با عنوان «فتنه درانديشه شهيد مطهري (ره)
» نوشته است که در ادامه می آید:
فتنه در احاديث معصومين وروایات اسلامی
الف ـ پيامبر اسلام (ص) در خصوص فتنه نکات جالبي دارند و ميفرمايند:
1ـ نگراني من از فتنه خوش براي شما بيشتر از نگرانيام از فتنه سختي است که شما از قبل به فتنه سختي مبتلا شديد و صبر کرديد اما دنيا شيرين و فريبا است. (يعني نگران فتنههاي پس از پيروزي هستند)
2ـ زماني که فتنهها چون ظلمت و تاريکي يکپارچه شما را فرا گرفت پس به قرآن پناه ببريد. (لذا قرآن را، راه برون رفت از فتنه ميدانند)
3ـ فتنهها به گونهاي خواهد بود که در اثناي آن مرد به صبح مؤمن باشد و به شب کافر شود مگر آنکه خدايش به علم زنده دارد. (در اين روايت علم را نجاتبخش ميدانند)
4ـ فتنهها بيايد و بندگان را مغلوب کند و دانشمند به کمک دانش خود از آن رهائي يابد. (در اين روايت عالم از فتنهها نجات مييابد)
5ـ در اين روايت عالم علاوه بر نجات خويش بايد مردم را نيز نجات دهد: «زماني که بدعت در امت من ظاهر شد عالمان بايد علمشان را ظاهر کنند و به مقابله با آنها بپردازند و اگر چنين نکنند مشمول لعنت خداوند خواهند بود.»
6ـ و در اين روايت فتنه را در آخرالزمان مفيد و مايه روشدن دست منافقين و طرد آنها ميدانند: «لا تکرهوا الفتنه في آخرالزمان فانها تبيرالمنافقينن.
نمونههايي از امتحانات انبياء الهي وانواع فتنه در طول تاریخ :
1ـ حضرت آدم با فتنه شيطان ازبهشت اخراج وبه کشته شدن هابيل توسط قابيل دچار شد.
2ـ حضرت نوح به فرزند و همسر کافر و خائن دچار شد.
3ـ حضرت ابراهيم به دوري از همسر و فرزند و سپس ذبح اسماعيل امتحان شد.
4ـ حضرت يعقوب به دوري از فرزند (يوسف) و بنيامين و ساير فرزندان مبتلا شد.
5ـ حضرت يوسف به زليخا مبتلا شد.
6ـ مادر حضرت موسي به آب انداختن وي و دوري موظف شد.
7ـ حضرت موسي با کشتن قبطي و فرار و فقر و همسر و قوم و سامري و قارون مبتلا شد.
8ـ حضرت داوود پس از قضاوتي که داشت با ورود 2 نفر به محل عبادتش امتحان شد.
9ـ حضرت سليمان به فرزندش دچار فتنه شد.
10ـ حضرت ايوب به از بين رفتن مال و فرزندان و حتي سلامتي امتحان شد.
11ـ حضرت زکريا به بيفرزندي و سپس شهادت يحي مبتلا شد.
انواع فتنه:
فتنهگران در طول تاريخ اسلام از امور مختلف براي ايجاد انحراف و فتنه و آشوب و... استفاده کردند. گاه مسجد در مقابل مسجد پيامبر ساختند که در قرآن پيامبر(ص) موظف به تخريب مسجد ضرار شدند اين روند در طول تاريخ ادامه داشته است تا در صد سال اخير استعمارگران گاه براي ايجاد تفرقه در ميان مسلمين وهابيت را ساختند و گاه براي مقابله با تشيع بهائيت را به راه انداختند که هنوز هم امت اسلامي دچار آن است.
گاه کتاب شهيد جاويد و گاه شريعتي موجب فتنه شدند و عدهاي موافق و عدهاي مخالف يافتند و برابر آيات و روايات آنچه موجب نجات از فتنه بوده است؛ علم و بصيرت، پناه بردن به قرآن، تقوي، عالم رباني آگاه و ولايت فقيه بوده است.
در قسمت پاياني مروري بر فتنههاي مختلف ديني، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... سه دهه اخير خواهيم داشت و تلاش ميکنيم راههاي نجات و برون رفت از فتنه و سرنوشت کسانيکه دچار سقوط شدند و مايه عبرت گشتند را به طور اجمالي بررسي نماييم.
1ـ احزاب و گروههاي منحرف مثل حزب توده، سازمان مجاهدين خلق (منافقين)، جبهه ملي، نهضت آزادي، انجمن حجتيه، حزب خلق مسلمان، که فتنهانگيزي اين گروهها به شکلهاي مختلف تاکنون ادامه دارد.
2ـ اشخاص و شخصيتهاي منحرف مانند محمد کاظم شريعتمداري، شيخ علي تهراني، سيد مهدي هاشمي، بني صدر، قطبزاده، مهاجراني و... .
3ـ تحرکات تجزيهطلبانه در کردستان، ترکمن صحراء، بلوچستان، خوزستان و آمل که با تحريکات استکبار صورت گرفت اما با تيزبيني مردم و مسئولان در نطفه خاموش شد.
4ـ ترورها از شهيد مطهري، شهداي محراب و مقام معظم رهبري تا شهيد لاجوردي و امير سرتيپ صياد شيرازي و مسعود علي محمدي از استادان فيزيک نظري و هستهاي دانشگاه تهران.
5ـ انفجارها از حزب جمهوري و نخستوزيري تا حرم رضوي و ساير اماکن عمومي.
6ـ کودتاها از کودتاي نوژه يا قطبزاده و... .
7ـ جريانات سياسي و نظامي از فتنه منافقين، غائله 14 اسفند و بني صدر تا 18 تير کوي دانشگاه و فتنه اخير.
8ـ جريانات سياسي و پارلمان مانند: فتنه مجلس ششم و تحصن و استعفاء نمايندگان.
9ـ جريانات فرهنگي مانند: جريان اصلاحات و روزنامههاي زنجيرهاي و... تا فتنه اخير.
10ـ فتنههاي مختلف خارجي همچون ماجراي طبس تا تحريمهاي اقتصادي متعدد، جنگ تحميلي 8 ساله، جنگ خليج فارس و نفت کشها، حمله به عراق، افغانستان؛ سلمان رشدي و جنگ نرم به وسيله فساد و فحشاء و اعتياد و ماهوارهها و راديوها و سايتها و فليم و بلوتوث و بازيهاي رايانهاي و موسيقي و چت و... .
فتنه و نفاق در انديشه شهيد مطهري (ره)
در اين بخش که بيشترين تمرکزها در تاليف اين مقاله ميباشد و هدف اصلي از نگارش آن همين بحث ميباشد به دو واژه نفاق جديد و فتنه از ديدگاه شهيد مطهري (ره) بر ميخوريم که در چند صفحه بعد به طور کامل بر روي آنها بحث خواهد شد.
الف: نفاق جديد:
پيشينه مفهومي و ماهوي نفاق جديد
اگرچه واژه و اصطلاح نفاق جديد در قرآن، روايات، آثار علماي دين و نيز در کلمات رهبران انقلاب اسلامي نيامده است، لکن مفهوم، ماهيت و مصداق آن در منابع ديني وجود دارند. نمونههاي ديگري از الفاظ و مفاهيم وجود دارند که وضعيت مشابه دارند. مثلاً کلمه «شهيد» به معني «کشته راه خدا» در قرآن کريم نيامده است، لکن مفهوم کشته راه خدا در قرآن ذکر شده است. البته واژه شهادت به معناي مصطلح آن، در روايات و کلمات حضرات معصومين (ع) و فقها و رهبران انقلاب اسلامي، به فراواني ذکر شده است. واژه نفاق جديد، چنانچه گفته شد، اگرچه در منابع ديني نيامده است، لکن مفهوم و ماهيت آن، کراراًذکرشده است درقرآن کريم موضوع کفرپس ازايمان، باتعابيرمختلفي ذکرشده است:
1ـ کفر پس از ايمان، شانزده مورد
2ـ کفر پس از اسلام، دو مورد
3ـ گوسالهپرستي پس از خداپرستي، دو مورد
4ـ ارتداد، پنج مورد
5ـ تعبير «ينقلبون علي اعقابهم»، چها مورد
در موارد سيگانه فوق، کفر و بيايماني و انحراف اعتقادي، مسبوق به ايمان و باور صحيح اعتقادي است. حال اگر منحرفين، کفر و بيايمانيشان را به انگيزههاي ترس و طمع، پنهان نگه دارند و «اظهار خلاف باطن خويش» داشته باشند، «منافق جديد» ناميده ميشود.
هشدارها و مسئوليت آفرينيها
استاد شهيد در نهايت مسئوليتشناسي و غيرت ديني به همه پويندگان و دلدادگان راه اسلام هشدار ميدهند که با بصيرت، مراقب اين جريان خطرناک (نفاق جديد و منافقين بعدي) باشند و روشنفکران و عالمان متعهد ديني را به اين مسئوليت خطير فرا ميخوانند که با اين شکل از نفاق، هوشمندانه مقابله کنند: «شايد ضرري که اسلام از منافقاني که قبلاً مؤمن راستين بودهاند ديده به سبب اعتمادي که آنها به خود جلب کردهاند، بيش از ضرر منافقيني باشد که از آغاز در نفاق بودهاندـ مسلمان بايد آنقدر عميق باشد که فريب تزوير منافقان را نخورد. اسلام، مسلماني ميخواهد که حيقت را از زير پرده تظاهر درک کند و به حدي تيزبين و تيزهوش و داراي فراست باشد که بتواند منافق را از غير منافق تشخيص بدهد.» (استاد شهيد مطهري، صد گفتار «خلاصه آثار» ص 245و246)
استاد شهيد در راستاي مبارزه با «ماترياليسم منافق» مسئولانه، دلسوزانه و متواضعانه انديشمندان اسلامي را مورد خطاب قرار ميدهند و ميفرمايند: «من ترجيح ميدهم در مطالبي که ميخواهم تذکر دهم، خود اين نويسنده و يا نويسندگان را که فرض ما فعلا بر اين است که اغفال شدهاند و قصد خيانتي در کار نيست ـ مخاطب قرار دهم. عزيزان من...» (مجموعه آثار، جلد 1، ص 260)
استاد شهيد پس از نقد و بررسي برداشتهاي انحرافآميز از قرآن کريم، خطاب به نويسندگان آنها ميفرمايند: «آيا اينها دليل بياطلاعي شما از تاريخ صدر اسلام نيست؟ آيا اينها، معيارهاي شما را در فلسفه تاريخ به کلي بياعتبار نميکند؟ آيا اينها کافي نيست که ما در ارزيابي ها و تفسيرهاي خود از تاريخ تجديد نظر کنيد و فيالمثل قضاوتها و انديشهها و گرايشها و تفکرات هزار ساله مفسران، فقها، حکما، عرفا، زهاد و عباد را آنگونه توجيه مادي و طبقاتي نفرماييد؟!» (همان، ص 464)
و در خاتمه فرمودند: «اين بود شمهاي از تذکراتي که ميخواستيم خيرخواهانه و دوستانه، به عزيزاني که هنوز فکر ميکنم اغفال شده هستند، بدهم. اميدوارم اين تذکرات، سودمند واقع شود. بار ديگر از همه فضلا و دانشمندان درخواست دارم که به دقت در آنچه گفته شد بنگرند. اگر مرا بر خطا ميبينند، واقفم فرمايند که با سپاسگزاري فراوان، خواهم پذيرفت» (همان ص 470)
سوگمندانه بايد گفت که نصايح دلسوزانه، مطهر و پدرانه آن شهيد فرزانه و انديشه مطهر، در دل و ذهن سنگين و منجمد آن منافقان کينهتوز مؤثر واقع نشد و استاد، جانش را بر سر مجاهدت با «تهاجم فرهنگي» و مقابله با «جنگ نرم» گذاشت و به مقام «قرب الهي» و «عند ربهم يرزقون» نائل آمد. او شهيد مبارزه با «نفاق جديد» بود.
در جست و جوي لفظ و معناي نفاق جديد
دو تعبير در آثار شهيد مطهري وجود دارد که معادل نفاق قديم و جديد استعمال شده است و آنها عبارتند از: «منافقين اولين» و «منافقين بعدي» س. (مرتضي مطهري، پانزده گفتار، ص 155و156) اين دو تعبير نشان ميدهد که اسناد شهيد در صدد توليد اصطلاحي براي «نفاق جديد» بودهاند. اين واژهسازي براي مفهوم و ماهيت نفاق جديد، در تمامي منابع و آثار علما و انديشمندان اسلامي، به اندازهاي که نويسنده تتبع کرده است بينظير است.
استاد در تعريف «منافقين اولين» ميفرمايند: «از اولي که پيغمبر اکرم (ص) به مدينه آمدند، يک گروهي بودند که وجود پيغمبر بر اينها گران بود. «عبدالله بن ابّي بن سلول» قبل از آمدن پيغمبر، يک موقعيت بسيار عالي در مدينه داشت و حتي اواخر، دو قبيله، «اوس» و «خزرج» براي اينکه به اختلافاتشان خاتمه دهند، اتفاق نظر پيدا کرده بودند که عبدالله بن ابيّ را به رياست بلکه به نوعي پادشاهي در ميان خودشان برگزينند... که اين قضايا مقارن شد با ايمان (آوردن) گروهي از مردم مدينه به پيامبر اکرم (ص) در مکه و بعد آمدن عدهاي از اينها به مکه و در عقبه منا با پيغمبر اکرم (ص) بيعت کردند و سپس آمدند مبلغ اسلام در مدينه شدند و اوضاع جديدي پيش آمد... عبدالله بن ابي و گروه زيادي، چارهاي نداشتند از اينکه به ظاهر هم شده، اسلام اختيار کنند، اما در باطن دشمني ميورزيدند. اينها را منافقين اوليه ميگوييم» (همان، ص 155)
استاد در تعريف «منافقين بعدي» که معادل «منافقين جديد» به شمار ميآيد، ميفرمايند: «بعضي از اصحاب پيغمبر اکرم (ص) بعد از آنکه ايمان آوردند، منافق شدند. اول واقعاً مومن بودند، ولي بعد به ظاهر از اسلام انحراف پيدا نکردند، اما در باطن به سوي کفر و مخالفت واقعي (با) پيغمبر اکرم (ص) گرايش پيدا کردند.» (همان ص 156) شهيد مطهري همچنين بيان ديگري دارند که ماهيت و مفهوم نفاق جديد را مطرح ميکند: «منافقان، منحصر به گروهي که از آغاز تظاهر به اسلام کردهاند نيستند، بلکه ممکن است افرادي ابتدا مؤمن باشند و بعد منافق شوند. همانگونه که ممکن است فردي مومن باشد و بعد کافر شود.
انسان بعد از ايمان آوردن، هميشه در معرض امتحانها است و در اين امتحانها ممکن است بلغزد و کافر يا منافق شود. احتمال اينکه منافق شود خيلي بيشتر است.» (صد گفتار، خلاصه آثار استاد شهيد مرتضي مطهري، جلد اول، انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)، 1382 تهران، ص 245)