تاریخ انتشار۵ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۱۳
کد مطلب : 34890
نوذر شفيعي در گفت‌وگو با تقريب:

خروج از افغانستان هرگز به معناي خروج كامل نخواهد بود

كمونيسم و تروريسم گفتمان‌هايي هستند كه آمريكا در چارچوب آنها نظم جهاني را مديريت مي‌كند و لذا تداوم هژموني ايالات متحده، به تداوم تهديدي به نام تروريسم بستگي دارد.
دكتر نوذر شفيعي، استاد دانشگاه و كارشناس مسائل شبه قاره
دكتر نوذر شفيعي، استاد دانشگاه و كارشناس مسائل شبه قاره
اشاره: تحولات اخير افغانستان و آينده جنگ در اين كشور، موضوعي است كه خبرنگار تقريب به بهانه گزارش بررسي استراتژي جديد ۲۰۱۱ آمريكا در افغانستان، با «دكتر نوذر شفيعي» در ميان گذاشته است. اين استاد دانشگاه و کارشناس مسائل شبه قاره در گفت‌وگو با تقريب، تأكيد دارد «از آنجا كه آمريكا منافع كلاني در منطقه محل استقرار افغانستان دارد، لذا آنجا كه سخن از خروج نيروها از افغانستان تا سال ۲۰۱۴ به ميان مي‌آورد هرگز به معناي خروج كامل نيست». 

متن كامل گفت‌وگو با وي به شرح زير است: 

س: جناب دكتر، گزارش بازنگری سالانه جنگ افغانستان و همچنين اظهارات باراك اوباما پس از انتشار اين گزارش، تأكيد دارد كه القاعده و طالبان در ضعيف‌ترين وضعيت قرار دارند و ضرباهنگ موفقیت‌هايشان متوقف شده است. در عين حال هشدار هم مي‌دهد كه این موفقیت‌‌ها پایدار نیست و ممکن است هر لحظه وضعیت تغییر کند. به عقيده حضرتعالي اين تحليل چقدر به واقعيت افغانستان نزديك است؟ 

به نظر من، گزارش ارائه‌ شده بخشي از واقعيت‌هاي صحنه افغانستان را به نمايش مي‌گذارد يعني اينكه طالبان نه آنقدر قدرتمندند كه بتوانند در مقابل عمليات سنگين و به‌ويژه پرهزينه ايالات متحده و ناتو مقاومت كنند و نه آنقدر ضعيف‌اند كه در مقابل حملات ايالات متحده آمريكا و ناتو شكننده باشند. 

طالبان
و القاعده مي‌توانند ضعيف باشند؛ از اين رو كه به هر حال، دارايي‌هاي آنها مسدود شده، ارتباطات آنها قطع شده و بخشي از رهبران آنها كشته شده‌اند. 

بله، ارتباطات طالبان و القاعده با برخي كشورهاي حامي قطع شده و در كل اينها فضاي مساعدي براي قدرت‌نمايي ندارند. اما اين به معناي آن نيست كه تصور كنيم طالبان يا القاعده كلا ضعيف شده و عن‌قريب از پاي درخواهند آمد. 

نه، ماهيت طالبان و القاعده، به گونه‌ايست كه آنها را در مقابل تهديدهاي دولت‌محور و فشارهاي سنگين سياسي، نظامي و غيره مصون مي‌دارد. 

به هر حال ما در فضاي جهاني شدن قرار داريم و امكان برقراري ارتباطات و امكان مراودات مالي از طريق شبكه‌هاي كامپيوتري و اينترنتي با آن سوي مرزها و مجموعه ارتباطات به صورتي بسيار سهل وجود دارد. و از اين جهت، طالبان و القاعده مي‌توانند مشكل چنداني نداشته باشد. 

از طرف ديگر، به رغم اينكه ممكن است دولت‌هاي حامي طالبان و القاعده به صورت رسمي و شفاف از اين گروه حمايت نكنند اما نيروهايي در درون حاكميت اين كشورها هستند كه به دستور حاكميت و به طور غيرمستقيم به القاعده و طالبان كمك مي‌كنند؛ مثل ISI پاكستان، بخش‌هايي از CIA آمريكا، اداره اطلاعات و امنيت سعودي و غيره. 

بنابراين اين تصور كه طالبان كاملا و قطعا ضعيف شده و از پا در‌خواهند آمد، هم غيرمنطقي است. 

در مجموع، فضا به گونه‌اي شكننده است كه نه مي‌شود پيروزي متحدين را متصور بود و نه پيروزي القاعده را؛ به همين شكل نه شكست متحدين و نه شكست القاعده و طالبان را. 

س: اگر طالبان و القاعده در اين حدي هم كه شما فرموديد ضعيف شده، پس چرا سال ۲۰۱۰ لقب خونين‌ترين سال براي نظاميان آمريكايي
و ناتو را گرفته است؟ اين دو چگونه با هم قابل جمع است؟
 
بدون شك، فعاليت‌هاي بالا و گرفتن تلفات زياد از نيروهاي دشمن، نشانه قدرت‌يابي يك نيرو هست اما نشانه كافي و كامل از قدرت آن نيست. 

بايد در نظر داشته باشيم كه در سال گذشته بين صفوف طالبان به اشكال مختلف انشقاق‌ها و درون شكاف‌هايي ايجاد شد كه به ضعف طالبان كمك كرد. مثلا طالبان به دو دسته تندرو و ميانه‌رو تقسيم شدند. گروه‌هاي مختلفي از درون طالبان بيرون آمدند كه از شوراي كويته فاصله گرفتند و همچنين عمليات‌هاي آمريكا به خصوص در منطقه قبايلي به قتل عده زيادي از طالبان انجاميد. 

اينها آثار تلفاتي است كه بر اين نيروها وارد شد و حتما بخشي از آن‌ها نشانه ضعف طالبان خواهد بود. 

اما چون طالبان يك تهديد گروه‌محور است؛ معمولا به دو چيز نياز دارد يكي زمان و ديگري تبليغات. كارهايي كه طالبان انجام مي‌دهد در پرتو زمان انجام گرفته است و به خاك و سرزمين محدود نشده و قابل تفسير با خاك و سرزمين نيست. درست است كه گفته مي‌شود طالبان بر نيمي از خاك و فضاي رواني و فيزيكي افغانستان تسلط دارد اما در عمل اين طور نيست. 

در عين حال آنها نيازمند تبليغات هستند و لذا به اقداماتي دست مي‌زنند كه جنبه نمادين دارد و انعكاس‌هايي در راديو و تلويزيون‌هاي جهان داشته و خواهد داشت و اين تصور را ايجاد خواهد كرد كه طالبان همچنان مانند گذشته قدرتمند است. 

اما يكي از نشانه‌هاي ضعف اين گروه اين است كه گفته مي‌شود اسامه بن لادن مدت‌هاست مرده، منتها بنا به دلايل مختلف اين موضوع تاكنون فاش نشده است. 

س: جناب شفيعي، در گزارش شوراي امنيت ملي آمريكا و همچنين سخنان باراك اوباما، از امكان كاهش نيروها از افغانستان در سال ۲۰۱۱ سخن گفته شده و همچنين لزوم آموزش نيروهاي افغان براي اينكه تا سال ۲۰۱۴، خروج كامل آمريكا از افغانستان بتواند صورت گيرد. در اين زمينه تحليل و ارزيابي خود را بفرماييد. 

كسي كه صحبت از آغاز خروج از سال ۲۰۱۱ و تا پايان ۲۰۱۴ مي‌كند، بايد برآوردي دقيق از عرصه افغانستان داشته باشد. اگر بپذيريم كه دولت آمريكا چنين برآوردهاي
دقيقي را دارد، نكته بعد مطرح مي‌شود كه خروج نيروهاي آمريكايي از افغانستان منوط به آموزش نيروهاي افغان است. چون اداره امنيت بايد به افغان‌ها واگذار، و از دست آمريكايي‌ها خارج شود. 

در اين زمينه، دو ابهام جدي وجود دارد؛ نكته اول مربوط به خروج كامل ايالات متحده از افغانستان است كه به اعتقاد من درباره اين امر ترديد وجود دارد. 

دوم تأمين امنيت به وسيله افغان‌هاست كه بعيد به نظر مي‌رسد آمريكايي‌ها آن آموزش‌ها و كارهاي لازم را براي افغان‌ها انجام دهند تا در آن زمان بتوانند خاك افغانستان را ترك كنند.
 
س: چرا در خروج كامل آمريكا از افغانستان ترديد وجود دارد؟ شواهد در اين زمينه چيست؟ 

باور دارم كه آمريكايي‌ها وقتي صحبت از خروج از افغانستان مي‌كنند به معناي خروج كامل نيست. آنها به حضور نمادين خود در افغانستان ادامه خواهند داد. دليلش هم اين است كه آنها داراي منافع استراتژيك و كلان در منطقه‌اي هستند كه افغانستان در آن مستقر است. 

س: هم در گزارش شوراي امنيت ملي آمريكا و هم در سخنان اوباما، نكته ديگر بحث انتقاد از نيروهاي امنيتي پاكستان بوده است. در واقع گزارش تأكيد دارد كه موفقيت آمريكا در افغانستان در گرو وضعيت پاكستان است. در اين زمينه و امكان شراكت كامل اسلام‌آباد- واشنگتن، ديدگاه خود را بفرماييد. 

يكي از حلقه‌هاي ضعيف كه امكان موفقيت آمريكا را در افغانستان تضعيف مي‌كند، تداوم حمايت پاكستان از طالبان است. (ذكر اين نكته را لازم مي‌دانم كه پاكستان بين طالبان و القاعده تفاوت قائل است.) اين حمايت هم نه از طرف دولت پاكستان، بلكه از طرف ISI صورت مي‌گيرد. در واقع دولت اسلام آباد كنترل لازم
را بر ISI ندارد. بنابراين به نظر مي‌آيد كه طالبان يا هر نيروي راديكال‌تري در منطقه زماني مي‌تواند از هم بپاشد كه حداقل پاكستان حمايت خود را از آن كاهش داد. 

مادامي كه بحران كشمير وجود دارد و خط ديورند هم به عنوان مرز رسمي افغانستان و پاكستان به رسميت شناخته نشده است، بعيد است كه پاكستان يا ISI حمايت خود را از طالبان قطع كند. 

س: شما از حمايت‌هاي CIA از طالبان و القاعده صحبت كرديد. در اين زمينه هم قدري توضيح بفرماييد. 

تصور من بر اين است كه بعد از جنگ سرد، تروريسم جايگزين كمونيسم شد. كمونيسم و تروريسم گفتمان‌هايي هستند كه در چارچوب آنها آمريكا نظم جهاني را مديريت مي‌كند و در پرتو اين نظم، ايالات متحده آمريكا در جايگاه هژمون مستقر مي‌شود. 

لذا تداوم هژموني ايالات متحده آمريكا، به تداوم تهديدي به نام تروريسم بستگي دارد. از اين منظر بعيد به نظر مي‌رسد كه آمريكا حاضر باشد از كنار القاعده يا طالبان به راحتي و بدون حمايت بگذرد. سياست آمريكا در قبال اين جريان، حمايت پنهاني و جنگ علني است. چراكه اين جريان بهانه‌اي بسيار خوب است براي امنيتي كردن محيط بين‌الملل و در پرتو آن تحكيم هژموني ايالات متحده در سطح نظام جهاني. 

س: در پايان، مهمترين اشكالاتي كه به گزارش شوراي امنيت ملي آمريكا درباره افغانستان و اظهارات اوباما وارد است را چه مي‌دانيد؟
 
مهمترين ابهامات اين است كه برآورد دقيقي از فضاي اطلاعاتي و امنيتي عرصه نبرد ارائه نمي‌دهند و واقعا مشخص نيست كه آيا آنچه در گزارش آمده و بر اساس آن گزارش ارائه شده، اطلاعات دقيقي از عرصه عملي و ميداني افغانستان است يا نه. در واقع، درباره ميزان توانمندي طالبان و آمريكا برآورد دقيقي ارائه نشده است.
https://taghribnews.com/vdcdzj0s.yt0on6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی