این استاد حوزه علمیه قم گفت: مشکل ما جهل نیست، بلکه جهالت است. جهل متعلق به دستگاه اندیشه و جهالت مال دستگاه انگیزه است.
جوادی آملی افزود: مشکل جهل مربوط به عقل نظری و مشکل جهالت مربوط به عقل عملی می باشد.اگر آنچه را که میدانیم، به خوبی عمل کنیم، هیچ مشکلی به وجود نمیآید و جامعه متمدن میشود.
وی خاطرنشان کرد: شانی در جان ماست که مسائل علمی را عهدهدار است و حس را کنترل میکند و وهم و خیال را رام میکند و نتیجه عقلی میگیرد و آن بخشی که انگیزه را رام میکند و غضب و شهوت را تعدیل میکند مربوط به عقل عملی است.
آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: مشکل ما این است که عقل عملی را نشناختیم و خیال میکنیم که مسائل با علم حل میشوند. وی افزود: اگر کسی چشم بینا و گوش شنوا داشته باشد ولی دست و پای او بسته باشد و نتواند از خطر نیش عقرب یا مار فرار کند، آن وقت اگر سئوال کنیم مگر عقرب یا مار را ندیدی که فرار کنی، باید از سئوال ما تعجب کرد نه از فرارنکردن آن شخص.
وی گفت: بخش زیادی از معرکه گیریها شیطان و ابلیس در درون انسان به عقل عملی بر میگردد. اینکه امیرالمومنین(ع) فرمود: (کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِیرٍ) منظورشان به علم نبود، چراکه علم اسیر نمیشود بلکه عقل عملی که باید عزم داشته باشد در جنگ با دیو درون و بیرون شکست خورد و به بند کشیده شد.
این مفسر برجسته قرآن کریم تاکید کرد: اگر دست عقل عملی را دیو درون بسته است، انسان هر چه درس بخواند جزم او تقویت میشود نه عزم او.
وی با اشاره به فرمایشات امیرالمومنین (ع) خاطرنشان کرد: اینکه امیرالمومنین (ع) میفرمایند که حرفهای ما را عقلی امضاء میکند که آزاد شود نه علم؛ به این معناست که بیماری قلب، جهالت است و علم اگر خیلی کارآیی داشته باشد نیمی از مسئله را حل کند.
این استاد خارج فقه حوزه علمیه قم تصریح کرد: سرّ اینکه مرحوم کلینی اول کتاب «العقل و الجهل» را نوشت و بعد از آن کتاب «العلم» را تالیف کرد این است که جهالت در برابر عقل دشمن سرسخت است، نه جهل در برابر علم.
وی در فراز دیگری از سخنان خود به شرح سومین نامه امیرالمومنین (ع) در کتاب شریف نهج البلاغه که مربوط به شریح قاضی است، پرداخت.
آیت الله جوادی آملی در شرح ماوقع این قضیه گفت: در آن زمان به امام علی (ع) گفتند که شریح خانهای به قیمت ۸۰ دینار خریده است. امیرالمومنین (ع) شریح را احضار کردند و به او گفتند: " شنیدهام خانهاى خریدهاى به ۸۰ دینار و براى آن قباله نوشتهاى و چند نفر هم شهادت دادهاند". شریح گفت: " چنین است یا امیرالمؤمنین". امیرالمومنین (ع) نگاه غضبناکی به شریح کردند و فرمودند: " اى شریح طولی نمیکشد که کسی میآید و به قباله و شاهدانت نگاه نمیکند و بدون اینکه چیزی همراهت باشد تو را با خود میبرد. پس باید مواظب میبودی که این خانه را از مال دیگران نگرفته باشی یا مالی که دست توست آلوده نباشد، که اگر چنین باشد در دنیا و آخرت دچار مشکل میشوی" .
این استاد اخلاق حوزه علمیه شرح ماجرا را اینگونه ادامه داد: حضرت امیرالمومنین (ع) به شریح گفتند: " اگر قبل از اینکه این خانه را مىخریدى نزد من میآمدى، برایت قبالهاى مىنوشتم که تو حتى یک درهم نیز رغبت نمىکردى برای این خانه بپردازی و نسخه آن قباله چنین است: این خانه، خانهاى است که بندهاى فرومایه و ذلیل که چون عزت قناعت و ذلت مالداری دارد، از پیرمردی که کم کم میخواهد بمیرد خریده است؛ خانهاى از سراى فریب در کوى فانیها و محله هلاک شدگان. این خانه چهار حدّ دارد: حد اول، به آنجایی که آفتها و آسیبهاست، حدّ دوم به آنجا که مصیبتها و دردها را سبب است، حدّ سوم به هوسها و خواهشهایی که انسان را به هلاکت میرساند، و حدّ چهارم شیطان است. در این خانه از حد چهارم باز مىشود. خریدار مغرور به آرزویی این خانه را از فروشندهاى که در حالت مرگ است خرید. خریدار اگر خسارتی در این معامله دید و اگر احساس کرد این خانه را گران خرید، کسی که کل این جریانها را قبض میکند خریدار و فروشنده را به محکمه الهی میبرد ".