قبل از هرچیز می بایست ماهیت نام گذاری این روز را واکاوی نمود. اردو؛ زبان اقلیت کوچکی (کمتر از 7 درصد) از مهاجرین مسلمان هندی و اساساً زبانی بیگانه برای اکثریت مردم کشور پاکستان در زمان استقلال بوده است. این اقلیت مهاجر پس از به قبضه درآوردن ساختار قدرت، زبان ها و فرهنگ های تشکیل دهندۀ کشور نو تأسیس پاکستان را نادیده گرفت، بطوریکه تا سال 1956 هیچکدام از زبان های اکثریت و حتی زبان بنگالی در پاکستان شرقی که اساساً غیرمتصل به جغرافیای پاکستان است را به رسمیت نمی شناخت و برای آنان مقررات سخت گیرانه ای وضع کرده بود، در نتیجه خشم مردم بنگال را برانگیخت و نهایتاً به استقلال کشور بنگلادش انجامید. یونسکو در سال 1999 به پاس مبارزات دانشجویان بنگلادش 21 فوریه را روز جهانی زبان مادری نامگذاری کرد.
حال آنکه رابطهی زبان اردو با مردم بنگلادش اصولا هیچگونه شباهت و سنخیتی با ایران و اقوامش ندارد. زبان پارسی نه تنها برای اقوام ایرانی بیگانه نیست بلکه زبان تاریخ، تمدن و هویت مشترک همه ایرانیان است و بلحاظ ساختاری و طبقه بندیِ زبان شناسی نیز پارسی با تمامی زبان های اقوام ایرانی هم ریشه و هم خانواده است.
نگاهی به تاریخ ایران بسادگی نشان می دهد؛ پارسی نه تنها زبانی تحمیلی بر مردم ایران نبوده بلکه انتخابی ترجیحی در تمامی دوره های تاریخی برای تعامل و ارتباط دولت ها و مردم بوده است. بررسی اسناد تاریخی نشان می دهد حتی در برههای که ایران بصورت ایالتی اداره می شده، علیرغم آنکه قانون مشروطیت به ایالت ها اختیارات تام اعطا کرده بود، زبان نوشتاری، آموزشی و مکاتبات داخلی ایالت ها و همچنین ارتباط آنها با حکومت مرکزی به زبان پارسی بوده است. ارتباط اقوام ایرانی با زبان پارسی بگونه ای عمیق است که حتی خاستگاه این زبان محل ابهام است و حتی برای نخستین بار قهرمانی صفاری از دیار سیستان و بلوچستان برای اعتلای زبان پارسی قیام می کند.
پس از اسلام 600 سال اعراب بر ایران حکومت کردند و بیش از 1000 سال سلسله های مختلف تُرک از جمله سلجوقی، تیموری، غزنوی، صفوی، افشاری، قاجار و... حکمرانی کردند اما همواره زبان دیوانی، اداری و آموزشی ایران زبان پارسی بوده و این حاکمان و سلاطین نه تنها به از بین بردن و یا تضعیف زبان پارسی نیندیشیده اند بلکه بیشترین رشد و بالندگی زبان پارسی در دوره حاکمیت تُرک ها بر ایران صورت گرفته و گنجینه غنی ادبیات پارسی عمدتاً محصول این دوره است. بگونه ای که فردوسی، شاهنامه را در دربار محمود غرنوی به نگارش درآورد. نظام الملک وزیر سلجوقی، سیاست نامه را در دربار سلطان ملکشاه نوشت و خیام نیز در همین دوره زیست و شاهکار تقویم خورشیدی را پدید آورد، مولانا نیز کتاب مثنوی معنوی؛ قرآن پارسی را در هنگامۀ حاکمیت تُرکان سلجوقی سروده است.
در تمامی این دوره ها، ادبیات اقوام ایرانی و سخنوران آن وجود داشته و زبان های مادری آنان سینه به سینه حفظ و صیانت شده است، اما بدیهی است زبان فارسی، تاریخ و هویت مشترک و به عبارت دقیق تر، آئینه ی تمام نمای زبان های ایرانی است که بلحاظ بن مایه و ریشه نیز با جملگی زبان های اقوام ایرانی منجمله بلوچی، کردی، آذری، گیلکی، لری و عربی خوزستانی درهم آمیخته و توانسته یکپارچگی، ارتباط و تعامل و همبستگی را در ایران متکثر برقرار سازد.
بطورکلی اقوام ایرانی در طول همه دوره های تاریخی در حفظ و صیانت از زبان ها و فرهنگ های خود آزاد بوده اند، حکومت پهلوی حمایت گسترده ای از فرهنگ های ایرانی نمود بطوریکه آداب و رسوم فولکوریک، رقص ها، موسیقی و آئین های اقوام ایرانی برای نخستین بار در برنامه های تلویزیونی و رسمی مورد استفاده قرار گرفت. بررسی ها نشان می دهد در شرایط فعلی نیز، نه تنها ممنوعیتی برای زبان های اقوام در ایران وجود ندارد، بلکه ارائه دوره های آموزشی حتی بصورت رسمی در مدارس و دانشگاه ها، فیلم و تولیدات رسانه ای و همچنین چاپ و نشر مکتوبات (کتاب، مجلات، روزنامه و..) روند افزایشی دارد.
نکته مهم در خصوص نام گذاری روز جهانی زبان مادری از سوی یونسکو اینست که این رویداد اصولاً یک اقدام فرهنگی محسوب می شود، همانگونه که سازمان یونسکو نیز هدف از ایجاد این رویداد را «ترویج و حفاظت از زبان ها» اعلام نموده است و بطور کلی با سفسطه بافی های سیاسی و نژادپرستانه تجزیه طلبان مغایرت دارد.