چگونگى خروج آمريكا و ناتو از پهنه افغانستان اين روزها به شدت مورد توجه شخصيت هاى سياسى ومؤسسات تحقيقاتى دنياى غرب قرار گرفته است.
اشتراک گذاری :
در پى طرح ها و پيشنهاداتى كه در آمريكا ارائه شد، اخيراً يك مؤسسه مطالعاتى معتبر انگليسى نيز طرحي را در زمينه ميان گذاشته است. مؤسسه بين المللى مطالعات استراتژيك لندن پيشنهادى را مطرح كرده است كه هرچند محورهاى مشتركى با ساير پيشنهادات دارد ولى از جهاتى تفاوت هائى نيز دارد. خلاصه پيشنهاد مؤسسه بين المللى مطالعات استراتژيك لندن چنين است: ۱- ايجاد افغانستان فدرال بهتر از افغانستان متمركز است، ۲- ايجاد امنيت در افغانستان مهم تر از باز سازى آن است، ۳- تمركز نيروهاى آمريكا و ناتو در شمال افغانستان بهتر از جنوب آن است.
در همين راستا مؤسسه بين المللى مطالعات استراتژيك به صورت خيلى روشن پيشنهاد تقسيم قومى – مذهبى افغانستان را مطرح كرده است. در اين پيشنهاد كه بنا به ادعاى آن زمينه خروج آبرومندانه بخش هائى از نيروهاى غربى بدون تلقى شكست نظامى از طالبان فراهم مى شود، افغانستان بصورت فدرال در اختيار چهار گروه قومى – مذهبى قرار خواهد گرفت. طبق برداشت اين مؤسسه انگليس در مرحله اول بر مبناى خط فرض استقرار قومى افغانستان به دو بخش با تسلط قومى پشتون در جنوب وشرق افغانستان وسه قوميت ديگر در شمال تقسيم مى شود وهر كدام از قوميت ها مناطق تحت كنترل خاص خود را خواهند داشت. تاجيك ها- ازبك ها و هزاره ها در مناطق قومى خود حكومت محلى خود مختار خود را سازماندهى خواهند كرد و مناطق پشتون نشين كلاً به گروه طالبان واگذار خواهد شد.
در اين باره كه چنين طرحى چگونه مى تواند عملى و زمينه ساز خروج لااقل بخش هائى از نيروهاى اشغالگر شود، پيشنهاد شده است كه نيروهاى آمريكا وناتو بطور كامل از مناطق تحت نفوذ طالبان خارج شوند و در شمال و در مناطق تحت كنترل قوميت هاى غير پشتون استقرار يابند. در حقيقت طبق اين برداشت بخش مهمي از خاك افغانستان به طالبان واگذار مى شود كه آنها حكومت اسلامى مورد نظر خود را بوجود آورند. قطع نظر از اين كه چنين طرحى عملى هست يا نه و آيا طالبان حاضر به پذيرش آن خواهند بود يا نه موضوع مهم تر سرنوشت استقلال و تماميت ارضى افغانستان و پاكستان خواهد بود. با توجه به همين امر است كه اكثريت صاحب نظران در داخل و خارج از افغانستان آنرا عملى نمى يابند و در نهايت خطر تجزيه اين كشور را گوشزد مى نمايند با اين حال واقعيت آن است كه آمريكا و ناتو به اين نتيجه رسيده اند كه امكان پيروزى نظامى در افغانستان وجود ندارد ومى بايد راه حلى سياسى از طريق كنار آمدن با طالبان يافت شود. گزينه هاى موجود در مقابل اشغالگران چندان زياد نيست و در هر گزينه اى طالبان يك پاى ثابت بنظر مى رسد.
واقعيت آن است كه ارتش هاى آمريكا و ناتو در اصلى ترين مأمويت تعريف شده از اشغال افغانستان كه استقرار امنيت و پيشبرد بازسازى اين كشور است شكست خورده اند و دور نماى روشنى در مدت زمانى قابل قبول براى تغيير شرايط به سود آنها وجود ندارد. در چنين فضائى از واقعيت ها مؤسسات معتبر بين المللى گزينه هاى احتمالى را هر كدام با زبان و ادبيات خاص خود مطرح مى كنند تا به آمريكا و اروپا كمك نمايند از تكرار تجربه امپراطورى هاى مهاجم قبلى در افغانستان خوددارى نمايند. منتها هيچ كدام از طرح هايى كه تاكنون مطرح شده اند صحبت از خروج كامل نظامى از افغانستان نمى كنند و در يك امر مشترك هستند و آن تغيير وضعيت نظامى از روياروئى مستقيم با طالبان به استقرار در پايگاهاى نظامى امن تر است.
در اين نگاه حتى اگر صلح كامل برقرار نشود جنگ بين الافغانى خواهد شد و هزينه هاى انسانى آن بر عهده خود افغانها خواهد بود. در راستاى همين طرح استقرار در شمال و در هر كدام از مناطق تحت كنترل قومى ازبك – تاجيك و هزاره با اهداف استراتژيك آمريكا در ارتباط با اعمال كنترل منطقه اى روسيه – چين و ايران هم خوانى مى يابد.
طرح مؤسسه بين المللى مطالعات استراتژيك لندن ظاهراً رقابت هاى منطقه اى را در افغانستان از نظر دور نداشته است ولى ابهامى كه در آن وجود دارد و منافع وديدگاه هاى پاكستان است. طالبان افغانستان در اتحاد استراتژيك با نيروى اسلامگراى راديكال موسوم به تحريك طالبان در پاكستان قرار گرفته اند. وجه اشتراك اين دو نيرو جدا از برداشت هاى مشابه از اسلام، قوميت واحد پشتون است. آيا واگذارى قدرت به طالبان در طرف افغانى مرزها به تقويت موضوع طالبان محلى در پاكستان نخواهد انجاميد؟ ظن غالب در اين خصوص آن است كه چنين خواهد شد. موضوع مهمى كه بدون سر وصدا در ميان قبايل پشتون هر دو سوى مرز در حال وقوع است، اتحاد بين طالبان افغانستان، تحريك طالبان پاكستان وقوميت پشتون است. اين اتحاد از آنچنان قدرتى برخوردار شده است كه حتى ناسيوناليزم چپ پشتون را كه ديدگاه اسلامى طالبان را نمى پسندد، مجبور به حمايت از طالبان كرده است، موضوعى كه بشدت باعث نگرانى دولت مركزى در پاكستان شده است.
با اين حال در پاكستان برداشت ديگرى هم وجود دارد كه همكارى اش با آمريكا در سركوب افراطى گرى طالبان از طرف جهان غرب بى پاداش نخواهد بود و در نهايت اگر بخش هاى مهمى از افغانستان در اختيار طالبان قرار گيرد، پاكستان قادر به گسترش نفوذ خود در ساختار قدرت در كابل خواهد شد. به عبارت ديگر در رقابت هاى پشت پرده موجود منطقه اى در افغانستان هدف اصلى براى پاكستان جلوگيرى از نفوذ هندوستان و ايران در كابل است وبه هر ميزان كه طالبان صاحب قدرت و نفوذ در كابل باشد، هند وايران مجبور به عقب نشينى خواهند بود، اما تناقضى كه دولت پاكستان در آن گير كرده است و احتمالاً خروج از آن ساده نيست، اين است كه از يك طرف گسترش نفوذ طالبان در افغانستان مى تواند به گسترش نفوذ پاكستان منتهى گردد اما از طرف ديگر قوميت پشتون در ايالت هاى "سرحد" يا خيبر و پختونخواه و بلوچستان و مناطق هفت گانه قبايل آزاد را تحت تأثير قرار مي دهد و ممكن است خطر تجزيه افغانستان و پاكستان وشكل گيرى پشتونستان را در پي داشته باشد. اين كه پاكستان چگونه اين تناقض را به سود خود حل خواهد كرد؟ واقعيت آن است كه به همكارى با آمريكا و اروپا و تضمين امنيت ملى و منافع خودش چشم اميد دوخته است.
اين واقعيت كه پاكستان تاكنون توانسته است بازى پيچيده اى را در افغانستان و در ارتباط با طالبان وهمكارى با غرب داشته باشد، جداي از منافع امنيتى وملى اين كشور ورقابت هايش با هند وايران قابل فهم نيست. بنابراين پاكستان درشرايطى حاضر به كمك به خروج آبرومندانه آمريكا وناتو از افغانستان خواهد شد كه تحولات اين كشور لطمه اى به منافع و امنيت ملى اش نزند. ظاهراً آمريكا و اروپا متوجه تنگناهاى پاكستان شده اند و بر همين اساس با واگذارى احتمالي جنوب و شرق افغانستان به گروه طالبان به حداقل نيازهاى پاكستان براى گسترش نفوذ در كابل پاسخ ميدهند، منتها قبل از آن كه پاكستان بطور كامل حاضر به همكارى با غرب در سركوب طالبان و القاعده يا لااقل بخش راديكال آن شود بايد اطمينان بيابد كه طرح هاى پشت پرده اى براى تحميل تجزيه به اين كشور وجود ندارد.
در هر حال آمريكا وناتو در افغانستان گير افتاده اند و بين گزينه نظامى وگزينه مصالحه با طالبان به راه حل سازش روى آورده اند، اگر به هر دليلى راه حل مصالحه همچون راه حل نظامى پاسخ مناسب ندهد به احتمال زياد از ميان طرح هاى عنوان شده مؤسسات معتبر تحقيقاتى آمريكائى و اروپايى يكى انتخاب خواهد شد. هر طرحى كه انتخاب شود ساختار موجود قدرت متمركز افغانستان را دگرگون و ساختار فدرالى را در اولويت قرار خواهد داد. در ساختار فدرالى حضور نظامى آمريكا و ناتو جنبه هاى قانونى پيدا خواهد كرد و در پايگاههاي نظامى دائمى توافق شده عملى خواهد شد. در آن صورت حتى اگر جنگ در افغانستان تمام نشود، شكل جنگ تغيير و به صورت جنگ بين الافغانى در خواهد آمد. اما پرسش بى پاسخى وجود دارد و آن اين است كه آيا افغانستان از ظرفيت كافى تقسيم قومى جغرافيا برخوردار است يا نه چنين اقدامى در نهايت به تجزيه قومى اين كشور منتهى خواهد شد. و در آن صورت سرنوشت پاكستان چه خواهد بود؟