تاریخ انتشار۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۰۶
کد مطلب : 465405
تقریب گزارش می‌دهد؛

گستردگی بازیگران حاضر در لیبی، عاملی برای پیچیدگی ها و دشواری های بحران این کشور

بحران و جنگی که در لیبی به وجود آمده؛ جنگ نیابتی عجیبی است؛ یعنی حفتر به نیابت از مصر، امارات و عربستان در این مسئله پیشروی می‌کند و مجموع این نیروها در خط فرانسه حرکت می‌کنند؛ در مقابل حفتر، فائز سراج است که انگلیسی ها به صورت پنهانی حمایت خود را از او اعلام کرده اند.
گستردگی بازیگران حاضر در لیبی، عاملی برای پیچیدگی ها و دشواری های بحران این کشور
حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب- فاطمه جباری: سرزمین لیبی یکی از پهناورترین و قدیمی‌ترین کشورهای آفریقایی است که 760/1 میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد و 90 درصد آن بیابان و صحرای لم یزرع است. مناطق مسکونی آن عمدتا در حاشیة ساحلی و به موازات دریای مدیترانه به عمق حدود 100 کیلومتر قرار دارد. 90 درصد جمعیت لیبی در این ناحیه که سرزمینی به مساحت تقریبی 200 هزار کیلومتر مربع است زندگی می‌کنند.

مرز آبی لیبی در کنار دریای مدیترانه و در نزدیکی و به موازات کشور ایتالیا از مصر تا تونس کشیده شده است و اندکی کمتر از 2000 کیلومتر طول دارد.

بخش عمده‌ای از مردم لیبی در دو شهر طرابلس و بنغازی زندگی می‌کنند. گرچه بیشتر جمعیت لیبی دارای ساختار قبیله‌ای هستند ولی مردم پایتخت و بنغازی چادرنشین و قبیله‌ای نیستند. لیبی در سال 1326 هجری شمسی برابر با 1947 میلادی از استعمار ایتالیا رهایی یافت و در سال 1330 برابر با 1951 از نظارت دولت‌های فرانسه و انگلیس نجات یافت و استقلال خود را به دست آورد و یک حکومت پادشاهی تشکیل داد.
 


 "سروان قذافی" در سن 27 سالگی در سال1348 برابر با 1969 با کمک گروهی از افسران جوان و با حمایت جمال عبدالناصر رئیس‌جمهور وقت مصر و در جریان یک کودتای نظامی "ملک ادریس" اول پادشاه لیبی را سرنگون کرد و خود قدرت را به دست گرفت. 

سرهنگ معمر قذافی با ساده زیستی حکومت خود را شروع کرد و داعیة مبارزه با استعمار جهانی را داشت و با این بهانه عملا تمام آزادی‌های سیاسی و اجتماعی را از ملت لیبی سلب نمود و یک سیستم بستة حکومتی را ایجاد کرد.

قذافی مقر حکومتی خود را در چادر و در صحرا بر پا کرد و با استفاده از درآمدهای نفتی هنگفت، تحصیلات رایگان را در کشور به راه انداخت و توانست در دوران زمامداری خود 25 درصد از واجدین شرایط جمعیت شش و نیم میلیونی لیبی را به سطح تحصیلات عالیه برساند. 

قذافی از درآمد هنگفت نفت برای پیشرفت کشور و رضایت مردم کشورش استفاده نکرد بلکه یک نیروی نظامی پرخرج و تعداد زیادی نهاد امنیتی سرکوبگر ایجاد کرد و پیشرفته‌ترین سلاح‌های روسی را در ارتش خود بکار گرفت.با این شیوه، قذافی بیش از چهار دهه با تکیه بر قدرت فردی و بکارگیری خشونت نهادهای امنیتی و نظامی انواع حوادث سیاسی را پشت سر گذاشته بود، او در طول دوران حکومتش بر لیبی همیشه با مشت آهنین بر مردم حکومت می‌کرد.

پیروزی مردم مصر در روز 22 بهمن 1389 درکنار زدن حسنی مبارک از قدرت،انگیزة ملت لیبی را برای قیام در برابر دیکتاتور آن کشور افزایش داد. با تغییر اوضاع خاورمیانه همچنان خفقان در لیبی ادامه داشت تا این که تنها چند روز پس از سقوط حسنی مبارک و به ثمر رسیدن قیام مردم مصر، از 27 بهمن ماه سال 1389 در لیبی هم تظاهرات‌های اعتراض آمیزی از سوی مردم با شعار غالب‌الله اکبر علیه قذافی برگزار گردید.همسایگی لیبی با مصر و تأثیر‌گذاری تاریخی مصر بر لیبی را نمی‌توان در بروز تظاهرات مردم این کشور بی‌نقش دانست.

ولیکن در مورد لیبی روند حوادث به دلیل دارا بودن موشک‌های ساخت روسیه و همچنین جایگاه لیبی در میان کشور های چپ جهانی با جایگاه تونس و مصر متفاوت بود، بنابراین دنیای غرب وارد مسئله لیبی شد در واقع مردم انقلابی را در شرق لیبی آغاز کردند و علاقه مند بودند که این انقلاب به طور طبیعی پیش برود و بتوانند به تدریج به سمت پایتخت حرکت کند؛ با اوج گیری قیام در لیبی، تجمعات مردم بلافاصله از سوی نیروهای امنیتی و نظامی سرکوب شد  قذافی که از گستردگی و سرعت اعتراض‌ها به وحشت افتاده بود از هواپیماهای جنگی برای برخورد با معترضین استفاده کرد که بین 1000 تا 2000 نفر بر اثر آن کشته شدند.


ولی این بار مردم و قبائل لیبی به اعتراضات خود ادامه دادند و ادامة تظاهرات گستردة مخالفان موجب آزادی شهر بنغازی ظرف ده روز و افتادن سلاح به دست مردم و مخالفان حکومت در بخش بزرگی از شرق کشور شد. از این پس جنگ مسلحانة داخلی در کشور آغاز شد.

با انعکاس اخبار مربوط به قیام مردم لیبی علیه حکومت آن کشور، هیچ دولتی حاضر به حمایت از قذافی نشد و حتی دولتی مانند روسیه که از متحدین قدیمی جماهیری لیبی به شمار می‌رفت نیز از قذافی حمایت نکرد. این وضعیت و شدت خشونت علیه معترضین در لیبی، زمینه را برای مداخلة گستردة خارجی در لیبی فراهم کرد و دنیای غرب از طریق ناتو مداخله کرد؛ در این عملیات ناتو از حمایت کشورهای عربی به ویژه عربستان و قطر و اتحادیة عرب برخوردار بود. دولت قطر با کمک مالی و نیز بهره گیری از تلویزیون الجزیره کمک زیادی به اهداف ناتو کرد.

 به هر حال با علاقمندی آمریکا،انگلیس و فرانسه جهت استفادة بیشتر از ظرفیت‌های سازمان ملل متحد و دوری جستن از اقدامات یک جانبه، شورای امنیت سازمان ملل تفسیر موسعی از مفهوم صلح و امنیت بین‌المللی را در دستور کار خود قرار داده است. این شورا شیوة عمل دولت لیبی در رفتار با مخالفین خود را به مثابة تهدید علیه صلح و مغایر با حقوق بشر تلقی نمود و خود را مجاز به مداخلة فوری در حوادث آن کشور دانست و با اجماع اعضای دائمی نقش جدیدی از خود به یادگار گذاشت.

بنابراین ناتو به مدت شش ماه سعی می‌کرد که تمام تجهیزات دفاعی لیبی و موشک ها و هواپیماها را از کار بیاندازد و هدف این بود  صلاح هایی که در اختیار قذافی قرار داشت و با پول نفت از طریق دیکتاتوری او در بودجه چهل و دوسال گذشته بدست آمده بود از بین برود و از این جهت غرب تلاش می‌کرد تا هم امنیت اروپا و هم امنیت اسرائیل را تامین کند.

 در ابتدا آمریکایی ها فرماندهی این مداخلات را برعهده داشتند و بعد به دست فرانسوی ها رسید و آنها هم سلاح های دفاعی لیبی را از بین بردند؛ بعد از این بمباران ها گروهای مسلح مختلفی تشکیل شد و تا جایی پیش رفتند که قذافی تا لحظه آخر در کاخ خود مقاومت می‌کرد؛ در واقع باور این شکست که روسیه پشت او را خالی کرده سخت بود؛ او تصور می‌کرد که روس‌ها همچون زمان شوروی از او دفاع خواهند کرد و از طرفی دیگر گمان می‌کرد که با زد و بندهایی که در دوران حکومتش با غرب داشت و با ارسال تجهیزات هسته ای خود به آمریکا و در واقع دست کشیدن از ساخت سلاح هسته ای و یا حتی بهره برداری انرژی هسته ای و همچنین انعقاد قرارداد های مختلفی با اروپاییان که دنیای غرب با او کاری نخواهد داشت و مردم همواره پشتیبان او خواهند بود؛ اما واقعیت چیز دیگری رغم خورد و هیچکدام از این پیش بینی ها و محاسبه های قذافی درست از آب در نیامد تا اینکه ناگزیر از صحنه فرار کرد و در عملیات فرار کشته شد و اینجا بود که در واقع زمینه های تشکیل یک گروهای دولت موقت و انتقالی فراهم شد؛ لازم به ذکر است که  مشارکت هم در آن چشمگیر نبود اما از درون این انتخابات یک پارلمانی به وجود آمد که این پارلمان بیشتر ابعاد اخوانی داشت و در طرابلس پایتخت لیبی تشکیل شد.
 

اما بعد از گذشت چهار سال این پارلمان به دلیل مخالفت های گروهای غرب زده و مداخلات آنها از اعتبار آن کاسته شد؛ بنابراین بحث برگزاری انتخابات مرحله دوم به میان آمد و انتخاباتی در مرحله دوم برگزار شد؛ این بار بیش از گذشته مردم کشور لیبی نسبت به برگزاری این انتخابات دلسرد شدند و از حدود 5 یا 6 میلیون جمعیت کمتر از1.5میلیون نفر در این انتخابات شرکت کردند و نتیجه آن تشکیل پارلمان دیگری بود که در «طبروق» شهری در نزدیک مرزهای مصر ایجاد شد؛ به این دلیل که این پارلمان محبوبیتی از سمت مردم نداشت و حتی از ترس مردم برخی از جلسات این پارلمان در کشتی ای که از یونان اجاره کرده بودند برگزار می‌شد.

 به هر ترتیب وجود این دو پارلمان زمینه ای شد برای تشکیل دو دولت در لیبی؛ در چنین شرایطی که دو دولت یکی در طرابلس و دیگری در طبروق تشکیل شده بود گروهای مسلح  همچنان به قدرت نمایی خودشان آنهم برای حفظ امنیت شهرهایشان با یکدیگر به مقابله می‌پرداختند؛ در واقع نبود ارتش و پلیس باعث ایجاد چنین اوضاعی شد و این گروهای مسلح رشد کردند تا اینکه جنگ‌های داخلی آغاز شد تا اینکه به یکباره سروکله ژنرال بازنشسته خلیفه حفتر که در زمان قذافی به خارج از کشور تبعید شده بود و بیست سال در آمریکا حضور داشت  پیدا شد؛ ژنرال حفتر خودش را به عنوان فرمانده ارتش ملی معرفی کرد و خواستار این بود که ظرف یک هفته کشور را در اختیار بگیرد که البته مسلم بود چنین توانی را ندارد.

 

او عملیاتش را در شرق لیبی در شهر «بنغازی» حوزه ای را برای خود ایجاد کرد و نتوانست کاری را از پیش ببرد تا اینکه روند دولت سازی از سوی سازمان ملل به دلیل اینکه دولت رسمی و مقتدری در لیبی وجود نداشت آغاز شد، بنابراین سعی کرد مذاکراتی را بین گروها ایجاد کند چندین مصاحبه در ژنو، مغرب و برخی دیگر از کشورها برگزار شد و حاصل این روند دولتی تحت عنوان «دولت وفاق ملی» به ریاست فائز سراج که در طرابلس مستقر است، ایجاد شد؛ کسانی که در شرق لیبی حضور داشتند در مذاکرات شرکت می‌کردند، اما عملا سلطه و حاکمیت دولت فائز سراج را نپذیرفتند و همچنان به  پارلمان خودشان پای بند بودند؛ با اینکه پارلمان هنوز هم وجود دارد اما اتفاقی که در اینجا رخ داد این بود که پارلمان به عنوان بخش سیاسی یک شاخه نظامی را لازم داشت که ژنرال حفتر به عنوان این شاخه برگزیده شد یا برعکس می‌توان اینگونه گفت که حفتر احتیاج به یک سپر سیاسی  داشت؛ لذا پیوندی را با پارلمان شرق لیبی برقرار کرد.
 

بنابراین آنچه که امروز در لیبی شاهد آن هستیم این است، که دولت برخواسته از پارلمان دوم در طبرق  اکثرا سکولار هستند و ژنرال حفتر آن را فرماندهی می‌کند، پس بنابراین هم پارلمان شرق لیبی و هم ژنرال حفتر به یکدیگر نیاز داشتند.
 
در این میان دولت غرب لیبی که حاکمیت آن به دست فائز سراج است و در واقع باید گفت کسانی که از او حمایت می‌کنند از سوی سیاست خارجی و سازمان ملل نیستند، بلکه گروهای محلی و عمدتا اخوانی سعی کردند فائز سراج را در رویارویی با سکولار ها حمایت کنند و این دلیلی بود برای تضاد بین شرق و غرب لیبی.

در فرودین سال 13۹۸ ژنرال حفتر یک عملیات گسترده ای را برای تسخیر طرابلس آغاز کرد تا دولت فائزسراج را از بین ببرد عملیاتی که یکسال و چندماه به طول انجامید و ادامه دارد؛ در واقع ژنرال حفتر در این ماجرا شکست خورده و نتوانست به وعده ای که قرار بود در طی دو هفته اقدام به تسخیر طرابلس کند، عمل کند.

اگرچه که دولت فائز سراج ساخته دست سازمان ملل است و دوران مشروعیتش از نظر قانونی تمام شده اما این دولت به کمک مردم توانسته طی یک ماه گذشته پیروزی های پی در پی ای را بدست آورد و موفق به شکست حفتر در اطراف طرابلس باشد.

لازم به ذکر است در طی این یکسال و چند ماهی که ژنرال حفتر عملیات خود را آغاز کرده باعث کشته شدن هزاران نفر و مجروح شدن دویست هزار نفر شد و کسی که به عنوان ناجی لیبی خود را معرفی کرده بود محبوبیت خود را بین مردم از دست داد؛ اگرچه ژنرال حفتر سعی کرد خود را نیروی داخلی معرفی کند اما در پشت سر او امارات،عربستان، مصر، فرانسه و تا به اندازه ای روسیه کمک  از او حمایت می‌کند.
 در واقع حفتر یک پوششی برای نیروهای مصری است که با بودجه عربستان و امارات می‌جنگند تا اینکه اخوانی ها به سمت مصر حرکت نکنند و دولت اخوانی تشکیل نشود.

در واقع بحران و جنگی که در لیبی به وجود آمده است؛ جنگ نیابتی عجیبی است یعنی حفتر به نیابت از مصر، امارات و عربستان در این مسئله پیشروی می‌کنند و بودجه لازم را از سوی این دوکشور تهیه می‌کنند، البته اردن هم دخیل است و مجموع این نیروها در خط فرانسه حرکت می‌کنند؛ در مقابل فائز سراج وجود دارد که انگلیسی ها به صورت پنهانی حمایت خود را اعلام کرده اند اما ایتالیا به صورت علنی حمایت خود را اعلام داشته است.

در نشست مسکو که به ابتکار روسیه و ترکیه که هر کدام از یک طرف درگیر در لیبی پشتیبانی می‌کنند برگزار شد، نتوانست به جز برقراری آتش بسی شکننده به دستاورد مهم‌تری دست یابد. در واقع ژنرال حفتر و هم پیمانانش با توجه به در اختیار داشتن سه چهارم خاک لیبی چندان تمایلی به تقسیم قدرت با نخست وزیر دولت وفاق ملی، فائز السراج، ندارند. خودداری حفتر از امضای توافقنامه در مسکو را هم باید بیشتر از این باب تحلیل کرد.
 

نشست برلین هم که با حضور تقریباً تمامی طرف‌های داخلی و خارجی درگیر در لیبی برگزار شد نتوانست به توفیق چندانی دست یابد. فائز السراج، رئیس دولت مورد تأیید جامعه بین‌الملل در طرابلس و خلیفه حفتر که کنترل شرق این کشور را در دست دارد، به برلین دعوت شده بودند تا با حضور مقامات بلند پایه‌ای از کشورهای آمریکا، بریتانیا، روسیه، فرانسه، چین، ایتالیا، ترکیه، مصر، امارات متحده عربی، الجزایر و کنگو در جریان این کنفرانس بین‌المللی اختلافات موجود را حل و فصل کنند. تنها رهاورد این نشست هم این بود که شرکت کنندگان در آن بر تقویت تحریم تسلیحاتی لیبی و همچنین پشتیبانی از آتش‌بس شکننده در این کشور تاکید کردند.

جدای از نتایج کم و بیش یکسان این نشست‌ها آنچه اهمیت دارد بررسی این نکته است که هر کدام از طرف‌های درگیر در لیبی چه نگرانی‌ها و اهدافی درباره این کشور داشته و چه آینده‌ای را برای آن در ذهن دارند.
 
 آخرین تحولات مبنی بر این است که دفتر سازمان ملل در لیبی اعلام کرد که طرفهای متخاصم در لیبی برای شروع گفتگوها به منظور برقراری آتش بس پس از درگیری های سنگین هفته های گذشته در نزدیکی طرابلس پایتخت لیبی، به توافق رسیده اند.

انتهای پیام/

 
https://taghribnews.com/vdcbgsbasrhb0ap.uiur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی