>> اشعار علما و شعرای مشهور اهل سنت در غم شهادت امام حسین علیه السلام | خبرگزاری تقریب (TNA)
تاریخ انتشار۱۹ شهريور ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۴۳
کد مطلب : 606429

اشعار علما و شعرای مشهور اهل سنت در غم شهادت امام حسین علیه السلام

اندیشمندان مسلمان اهل سنت نسبت به اهل بیت رسول الله به خصوص امام حسین علیه‌السّلام محبت خاصی در دل دارند؛ زیرا روز عاشورا را همان روزی می‌دانند که حضرت موسی علیه‌السّلام دریای سرخ را شکافت و خودش و پیروانش از آن عبور کردند، لذا این روز نزد آنان احترام ویژه‌ای دارد؛ به همین سبب می‌توان گفت روز عاشورا و حرکت امام حسین علیه‌السّلام در ادبیات و اشعار بزرگان اهل سنت بازتاب همین محبت ناب است.
اشعار علما و شعرای مشهور اهل سنت در غم شهادت امام حسین علیه السلام
به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب، شافعی - پیشوای یکی از مذاهب اربعه اهل سنت که علاقه و ارادت بسیاری به اهل بیت علیهم‌السّلام دارد، درباره واقعه عاشورا، اشعار زیبایی سروده است که ترجمه برخی ابیات آن را می‌آوریم:

«این حادثه از حوادثی است که خواب مرا ربوده و موی مرا سپید کرده است.

دل و دیده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگین کرده است و اشک چشم، جاری و خواب از آن پریده است.

دنیا از این حادثه خاندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم متزلزل شده و قامت کوه‌ها از آن خواب ذوب شده است.

آیا کسی هست که از من به حسین پیامی برساند، اگرچه دل‌ها آن را ناخوش دارند؟!

حسین کشته‌ای است بدون جرم و گناه که پیراهن او به خونش رنگین شده، عجب از ما مردم آن است که از یک طرف، به آل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم درود می‌فرستیم و از سوی دیگر، فرزندان او را به قتل می‌رسانیم و اذیت می‌کنیم!
اگر گناه من دوستی اهل بیت پیامبر است، از این گناه هرگز توبه نخواهم کرد.

اهل بیت پیامبر در روز محشر، شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضی داشته باشم، گناه نابخشودنی کرده ام.»
نامه دانشوران ناصری، ج۹، ص۲۹۸.

علامه اقبال لاهوری (از اندیشمندان اهل سنت) در وصف امام حسین علیه‌السّلام و فلسفه قیام عاشورا، تحت عنوان «رمز قرآن از حسین علیه‌السّلام آموختیم» سروده‌ای بس زیبا دارد:

آن امام عاشقان، پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله بای بسم الله، پدر
معنی ذبح عظیم، آمد پسر
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندرکام ریخت
خون آن سر، جلوه خیرالامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه‌ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون گردیده است
پس بنای «لا اله» گردیده است
مدعایش سلطنت بودی اگر
خود نکردی با چنین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا، لا تعد
دوستان او به یزدان هم عدد
سر ابراهیم و اسماعیل بود
یعنی آن اجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران استوار
پایدار و تند سیر و کامکار
تیغ بهر عزت دین است و بس
مقصد او حفظ آیین است و بس
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ «لا» چون از میان برون کشید
از رگ ارباب باطل، خون کشید
نقش «الا الله» بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله‌ها افروختیم
شوکت نام و فر بغداد رفت
سطوت غرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
‌ای صبا! ‌ای پیک دور افتادگان!
اشک ما بر خاک پاک او رسان
کلیات اشعار فارسی، اقبال لاهوری، به تصحیح احمد سروش، ص۷۴.

عطار نیشابوری (متوفای ۶۱۸ ق)، در مصیبت نامه خود در باره امام حسین علیه‌السّلام نیز چنین سروده است:
کیست حق را و پیغمبر را ولی
آن حسن سیرت، حسین بن علی
آفتاب آسمان را معرفت
آن محمد صورت و حیدر صفت
نه فلک را تا ابد مخدوم بود
ز آن که او سلطان ده معصوم بود
قرة العین امام مجتبی علیه السلام
شاهد زهرا، شهید کربلا
تشنه او را دشنه آغشته به خون
نیم کشته گشته سرگشته به خون
آن چنان سر، خود که برد بی دریغ؟
کافتاب او در آن شد زیر میغ
گیسوی او تا به خون آلوده شد
خون گردون از شفق پالوده شد
کی کنند این کافران با این همه
کو محمد؟ کو علی؟ کو فاطمه؟
صد هزاران جان پاک انبیا
صف زده بینم به خاک کربلا
در تموز کربلا تشنه جگر
سر بریدندش، چه باشد زین بتر؟
با جگر گوشه پیغمبر این کنند
وانگهی دعوی داد و دین کنند
کفر آید، هرکه این را دین شمرد
قطع باد از بن زبانی کاین شمرد
هر که در رویی چنین آورد تیغ
لعنتم از حق بدو آید دریغ
کاشکی، ‌ای من سگ هندوی او
کم‌ترین سگ بودمی در کوی او
اشک خون، ص۲۸، به نقل از «امامان اهل بیت علیه‌السّلام در گفتار اهل سنت»

شیخ رضا طالبانی کرکوکی (متوفای ۱۳۲۷ ق)، از شاعران مشهور پارسی گوی کرد عراق، در تمجید از امام حسین علیه‌السّلام چنین می‌سراید:
لافت از عشق حسین است و سرت برگردن است
عشق بازی، سر به میدان وفا افکندن است
گر هواخواه حسینی، ترک سرکن چون حسین
شرط این میدان به خون خویش بازی کرده است
از حریم کعبه کمتر نیست دشت کربلا
صد شرف دارد بر آن وادی، که گویند ایمن است
‌ای من و‌ای من فدای خاک پاکی کاندرو
نور چشم مصطفی و مرتضی را مسکن است
زهره زهرا نگین و خاتم خیرالوری
زور زهر مرتضی و حیدر خیبر کن است
سنیم، سنی ولیکن حب آل مصطفی
دین و آیین من و آباء و اجداد من است
شیعه و سنی ندانم، دوستم با هرکه او
دوست باشد، دشمنم آن را که با او دشمن است.
دیوان شیخ رضا طالبانی، ص۱۱۲.

جلال الدین مولوی نیز در «دیوان شمس» اشارات متعددی به واقعه کربلا دارد؛ غزلی از سروده‌های وی را که اغلب با آن آشنا هستیم، در زیر می‌آوریم:

کجائید‌ای شهیدان خدائی
بلاجویان دشت کربلائی
کجائید‌ای سبک روحان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوائی
کجائید‌ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را در کشائی
کجائید‌ای زجان و جان رهیده
کسی مر عقل را گوید: کجائی؟
کجائید‌ای در مخزن گشاده
کجائید‌ای نوای بی نوائی
در آن بحرید کین عالم کف اوست
زمانی پیش دارید آشنائی
کف دریاست صورت‌های عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفائی
کلیات دیوان شمس، ص۱۰۱۷.




انتهای پیام/
https://taghribnews.com/vdcewp8pojh87ei.b9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی